محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827980046
نامه ای از دیار جَبَل/۴ باید بمیریم و دست به اسلحه نبریم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نامه ای از دیار جَبَل/۴
باید بمیریم و دست به اسلحه نبریم
امام موسی فرمان داده است که به سوی مقاومت فتح اسلحه نکشیم و این احزاب با اسلحه مقاومت ما را میزنند لذا باید سکوت کنیم، صبر کنیم، بمیریم و دست به اسلحه نبریم.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، دکتر «مصطفی چمران ساوه ای» به سال 1311 شمسی در محله سرپولک تهران متولد شد. زندگی این آزادمرد، تا نیم قرن بعد که در خوزستان، شربت شهادت نوشید، فراز و نشیب فراوانی به خود دید. وی در اوایل دهه 1350 شمسی، موقعیت علمی و اجتماعی خود در آمریکا را وانهاد و برای کمک به امام موسی صدر برای اداره یک مدرسه صنعتی در لبنان، به این کشور محروم و بحران زده مهاجرت کرد و از آن پس تا پیروزی انقلاب اسلامی، در متن حوادث طوفانی لبنان قرار داشت. آن چه پیش رو دارید، بخش هایی است از نامه ای که شهید چمران، مدتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به مهندس بازرگان خود نگاشته است. مهندس بازرگان در سال های دهه 1330 شمسی، در دانشکده فنی دانشگاه تهران، به تدریس اشتغال داشت و چمران از دانشجویان ایشان بود. از آن پس میان این دو، دوستی نزدیکی برقرار شد. آن چه خواهید خواند، قسمت هایی است از نامه مزبور که در حقیقت، گزارشی است از اوضاع حاکم بر لبنان در دهه 1350 شمسی: *** موسی شعیب، رهبر حزب بعث عراقی در نبطیه و جنوب لبنان است؛ مردی که مدام به امام موسی و حرکت محرومین فحش میدهد و جوانان ما را خطرناکتر از اسرائیل میداند و در جریان ماههای اخیر از هیچ دشمنی و کینه و اذیت خودداری نکرد. ولی چند روز پیش در یک جلسه دوستانه با تعجب و تحیر گفت: نمیدانم این جوانان حرکت محرومین چه اعجوبههایی هستند که این همه محرومیت و قتل و ترس و ضرب و زندان و اهانت را تحمل کردند و از عقاید خود دست برنداشتند؛ این چه ایمانی است؟ بدون شک هیچ حزب و گروه دیگری قادر نبود این همه فشار و مصیبت را تحمل کند و خرد نشود. ... برادر همین موسی شعیب طرفدار امام [موسی صدر] و حرکت محرومین است و در خانه با هم کشمکش و نزاع دارند! اوایل جنگهای اخیر که هنوز رابطه ما با احزاب به هم نخورده بود و حتی ما به اصرار مقاومت در جلسات احزاب شرکت میکردیم، در الجزایر کنگرهای از دانشجویان تشکیل شد که حرکت محرومین نیز نماینده فرستاد. احزاب کمونیست دنیا قطعنامهای در کنگره صادر کردند و رئیس کنگره را تحت فشار قرار دادند تا به نماینده مقاومت فلسطینی فتح- هانی الحسن- که مومن و دوست ماست، به رئیس کنگره اعتراض کرد و گفت از شما میخواهم برای این تصمیم خود فقط یک سبب معقول ابراز بدارید. والا من یعنی فتح- از کنگره خارج میشویم. بالاخره زور فتح چربید و نماینده حرکت بازگشت و سخنرانی جالبی از لبنان نمود که ابدا حملهای به کمونیست نبود! بعد از کنگره هانی الحسن از نمایندگان حزب کمونیست پرسید آخر دلیل مخالفت شما چه بود؟ آن هم نه فقط حزب کمونیست لبنانی، بلکه همه احزاب کمونیست عالم! آنها که اصلا حرکت محرومین را نمیشناسند! اما جواب، ساده و صریح بود: و آن اینکه اگر حرکت محرومین وارد کنگره شود دیگر حزب کمونیست لبنان نمیتواند به نام ملت سخن بگوید، زیر فقط نماینده روسیه شوروی است! به همین علت با اصرار، خواستار دوری حرکت محرومین از کنگره میشوند زیرا این حرکت، ریشه تودهای و مردمی دارد و سخنگوی به حق محرومین و زجر دیدگان و جنگندگان لبنان است. یک نکته اساسی قابل توجه است و آن اینکه، سابقا احزاب چپ با امام [موسی صدر] کاری نداشتند و حتی با او مغازله میکردند (مثل مسیحیان) اما بعد از آنکه امام دست به تشکیل سازمان زد، به خصوص بعد از آنکه جوانان را تشویق به عملیات نظامی و جنگی نمود، یک باره مخالفت شدید چپ و راست به شدت هر چه تمامتر شروع شد. فهمیدند که دیگر شوخی ندارد. یک سازمان فکری و ایدئولوژیک عمیق و با یک قدرت نظامی و جنگی مومن، به کلی طومار حیات سیاسی آنها را در هم خواهد پیچید! و لذا دشمنی و تهمت و اذیت و ترور و ... کمونیستهای لبنان در بنت جبیل از امام موسی سخن به میان میآورند و میگویند: «برای حزب ما، امام خطرناکتر از اسرائیل است و باید تصفیه شود اما الان موقع آن نیست، باید منتظر فرصت باشیم و در اولین فرصت امام را نابود کنیم.» این فرصت نامیمون به دست آمد و به حیات امام بارها حمله شد. فقط خواست خدا بود که او را نگاه دارد. برای مدت یک سال تقریبا حرکت محرومین در جلسات احزاب چپ با حضور مقاومت فلسطینی فتح شرکت میکرد و ما همه دشمنیها و خرابکاریهای احزاب چپ را نادیده میگرفتیم تا صف اسلامی متحد بماند و اتهام انشقاق و تفرقه به شیعهها بسته نشود. تا روزی که احزاب چپ به رهبری جنبلاط اعلام اداره محلی کرد که یک نوع حکومت داخلی بود و به قول خودشان بر زمینهای آزاد شده لبنان، ایجاد حکومت ملی کردند! واین امر، خود شروع تقسیم لبنان بود. مسیحیان متطرف نیز در محل خود ایجاد حکومت محلی کردند. و چپ متطرف نیز همان نقشه را پیاده کرد یعنی هر دو از یک جوی آب میخوردند که به تقسیم لبنان میانجامید. در تقسیم لبنان اسرائیلی جدید در شمال به وجود آمد که پشتوانه آن مسیحیان جهان بودند، خطرناکتر از اسرائیل، و در جنوب حکومت چپ زیر نظر روسیه شوروی که از نظر ماهیت استعماری نظیر حکومت مارونی شمال بود و امکان زیادی میرفت که اسرائیل حمله بیاورد و اصولا جنوب را بگیرد و جنوبی که متعلق به شیعیان است زیر سلطه اسرائیل یا سلطه روسیه در اید ... به همین علت امام [موسی صدر] مخالف تقسیم لبنان بود و هر چه اعتراض کرد به جایی نرسید و بالاخره فرمان داد تا نماینده حرکت از شرکت در جلسات احزاب خودداری کند. و این ابتدای هجوم و حمله چپ به امام موسی بود (نه ورود جیش سوری- و نه سقوط نبعه!) مقاومت فلسطینی فتح، با تقسیم لبنان مخالف بود زیرا در صورت تقسیم، اسرائیل به جنوب حمله میکرد و مقاومت را نابود مینمود ... مقاومت فتح به احزاب اعتراض کرد و به جایی نرسید. جنبلاط برای خود ارتش ملی تشکیل داد! و برای اداره شهرها امن شعبی به وجود آورد! که کارشان ارعاب و سرقت و بیناموسی بود... و برای اداره کلی مملکت، یک مکتب سیاسی از نمایندگان احزاب چپ به وجود آورد که به فکر و سلیقه خود تعیین قانون کرده اجرا مینمودند! یک باره بنزین و برق و نان و آب و راهها و تلفن و همه چیز مردم به دست جنبلاط و احزاب چپ افتاد. هر کس طرفدار حزب نبود، نان نمیگرفت، بنزین به او داده نمیشد. از حقوق مردمی محروم بود. یک باره بنزین از 7.5 لیره به 150 و یا 200 لیره رسید، نان به کلی نایاب شد. امنیت به کلی از میان رفت، ناموس مردم به سادگی مورد تعرض قرار گرفت، جان مردم مثل مگس بیارزش شد، اموال مردم به احزاب مباح گردید ... جهنمی به وجود آمد که در تاریخ سابقه ندارد! اینها فکر کردند که راستی راستی پیروز شدهاند! و امر بر همه آنها مشتبه شد که کار تمام شده است! لذا دست به تصفیه مخالفین خود زدند و مخالفین منحصر به فرد آن احزاب، امام موسی و حرکت محرومین بودند. هر جوانی از حرکت در خیابان دیده میشد،فورا به رگبار گلوله بسته میشد و شبها به خانههای جوانان حرکت هجوم میبردند، میزدند و میدزدیدند و آنها را به زندان میفرستادند. البته کادرهای فعال حرکت گریختند، زیرا قتل آنها حتمی بود، سخن از مردم عادی و طرفداران ساده حرکت محرومین است. در شهر دیر زهرانی، هنگامی که 25 نفر از جوانان مؤمن از مسجد باز میگشتند (در همین رمضان گذشته)، امن شعبی که اکثرشان کمونیست هستند، آنها را میگیرند و میزنند و مجروح میکنند و به زندان میفرستند و شش نفر آنها چند روز را در مستشفی خوابیدند! در نزدیکی زیدین از دهات نبطیه، کمونیستها به جوانان به جرم آنکه نماز میخوانند!... در نبطیه، شهر معروف چپیها، مکررا به مؤمنین حمله شد. هر کسی که به مسجد میرفت، مشکوک به شمار آمده، گرفتار میشد و کتک میخورد و به زندان میافتاد. اگر بخواهم از جنایات این احزاب چپ مثال بیاورم، باید تاریخ روزانه یک سال اخیر لبنان را بازگو کنم ... جنایت و رذالت و پستی که در تاریخ بینظیر است و متأسفانه جناح چپ مقاومت فتح در جنوب نیز با احزاب همکاری میکرد و این احزاب از اسلحه مقاومت و قداست مقاومت سوء استفاده میکردند و مردم را میکوبیدند. اگر احزاب تنها بودند و مقاومت دخالتی نمیکرد، در عرض چند روز از طرف جوانان حرکت نابود میشدند. در هر دهی اگر دو نفر کمونیست است، اقلا پنجاه نفر عضو فعال حرکت محرومین وجود دارد. اما امام فرمان داده است که به سوی مقاومت فتح اسلحه نکشیم و این احزاب با اسلحه مقاومت ما را میزنند لذا باید سکوت کنیم، صبر کنیم، بمیریم و دست به اسلحه نبریم. حدود یک ماه و نیم پیش، به شهر انصار حمله شد. شهر انصار در منطقه نبطیه قرار دارد و مرکز قدرت حزب کمونیست است که حداقل هفتاد مسلح در انصار دارد. ما فقط 16 قطعه اسلحه داشتیم و جوانان ما ماهها در مقابل فشارهای سیاسی و نظامی و روانی حزب کمونیست و احزاب دیگر مقاومت می کردند بالاخره مسئول مقاومت فتح در نبطیه به نام سعید که کمونیست است، مسئول نظامی حرکت محرومین در انصار (احمد قبیسی) را خواست، و به علت همکاری بین ما و فتح، الزاما احمد قبیسی به نبطیه - مرکز فتح - رفت تا سعید را ببیند. اما این خدعهای بود تا احمد را بازداشت کنند و از بازگشت او به انصار جلوگیری کنند و در همان وقت، سیصد جنگنده از حزب کمونیست و احزاب و منظمات متطرف چپ، به شهر انصار حمله میکنند. عدهای از جوانان حرکت، اول مقاومت میکنند و سه نفر از کمونیستها به خاک میافتند، ولی مهاجمین، خانه مدافعین را با توپ 75 و آر پی جی منفجر میکنند و با دوشکا، مقاومت مدافعین را درهم میشکنند. لذا جوانان حرکت، از شهر عقبنشینی کرده به شهر خرائب، نزدیکترین شهر به انصار - پناه میبرند. مهاجمین خانههای حرکت را غارت میکنند بعد از غارت خانه احمد قبیسی و سرقت دو کامیون باری، پدر پیر 65 سالهاش را به شدت میزنند و میخواستند او را تیرباران کنند، زنها و بچهها خود را روی بدن او میاندازند و از قتل او جلوگیری میکنند. این مرد پیر، چندین روز در اثر جراحات وارده بر سرش در مریضخانه خوابید. مهاجمین به خانه دیگری به نام ظاهر حمله کردند که او را نیافتند، لذا زن او را در مقابل 13 بچهاش کشتند! شیخ ده به نام مصری، سراسیمه به خیابان دوید و فریاد اعتراض برداشت، او را نیز به مسلسل بستند و هشت گلوله عبا و لباس او را سوراخ کرد، ولی معجزهآسا نجات یافت! مهاجمین سه نفر را نیز دستگیر کردند. از شهر خارج شدند،و بعد با مسئولین همه احزاب چپ در حسینیه انصار جلسه تشکیل داده، بیانیهای صادر کردند و خواستار شدند: 1. باید اعضای حرکت محرومین اعلامیهای ضد امام موسی صادر کنند از او دوری بجویند، 2. همه،اسلحه خود را تحویل احزاب دهند، 3.در صف احزاب به جبل رفته، علیه سوریه بجنگند؛ و الا زن و بچه آنها نابود خواهند شد!!! این اولتیماتوم عجیب به دست ما رسید، و من همراه با عدهای از مسئولین سازمان در شهر خرائب اجتماع کردیم تا جواب اولتیماتوم را تهیه کنیم. آراء متفاوت بود، ولی ترس و وحشتی بی نظیر بر همه مستولی شده بود و حتی چند نفری حاضر به نوشتن اعلامیه ضد امام (موسیصدر) شدند! این لحظات حساس که سرنوشت در آن معین میشود، مسلما برای همه افراد در زمانهای مختلف و موارد گوناگون پیش میآید و تصمیم گرفتن کار سختی است ... اما یک امر به آدمی کمک میکند و آن، گذشت از جان و قبول هر نوع فداکاری است. در میان تردید و ترس و وحشت بعضی از دوستان، جواب من قاطع و سریع و صریح بود و آن، پیروی از رسالت حسینی تا شهادت ... که از طرف همه پذیرفته شد و فورا گروههای انتحاری برای حمله به انصار مهیا شدند، و من نیز همراه با دو نفر از مسئولین در همان نیمه شب برای اتمام حجت به سراغ ابوموسی - فرمانده فتح در جنوب لبنان - رفتیم که با عدهای از فرماندهان فتح جلسه داشتند بعد از اطلاع از حمله به انصار و صدور اولتیماتوم از طرف احزاب،متوجه شدیم که او از همه چیز مطلع است و حتی با رضایت او همه کارها انجام شده است و با کمال بیمروتی گفت: «اگر میخواهید زنده بمانید، باید اعلامیهای ضد امام بدهید! و با احزاب همکاری کنید ...» تصور کنید که ابوموسی، فرمانده کل نیروهای مقاومت فلسطین در جنوب لبنان، یعنی بزرگترین و قویترین فرمانده فلسطینی است، زیرا تمرکز قدرت نیروهای مقاومت همه در جنوب لبنان است. به علاوه، فرماندهی همه نیروهای احزاب و منظمات رفض نیز به عهده ابوموسی است و قویترین جبار جنوب لبنان است، و او نماینده ابوصالح کمونیست - عضو کمیته مرکزی مقاومت فلسطینی فتح - است و این ابوموسی با همه قدرتش میخواهد امام موسی را بکوبد و جوانان حرکت المحرومین را از او جدا کند و کسانی که در عقیده خود پای بر جا هستند، نابود نماید. و همین ابوموسی بود که در صور، در مقر امام ، به عمامه و منبر و عبای امام ناسزا گفت و باب حمله به امام را باز کرد. من که آخرین لحظات عمر خود را میگذراندم، صلاح ندانستم در مقابل این جبار سکوت کنم، مناقشه شدید و غیر مترقبه درگرفت و او تعجب میکرد که چگونه ممکن است با همه این فشارها و خطرها من این طور بیمحابا با او حرف بزنم! به او عتاب کردم که چگونه به خود اجازه میدهی که ضد رهبری خود (ابوعمار و ابوجهاد) عمل کنی؟ در حالی که بین امام و رهبری مقاومت (ابوعمار و ابوجهاد و ...) تنسیق کامل برقرار است، تو در جنوب، ضد امام تحریک میکنی و اوامر رهبری را زیر پا میگذاری؟ دیدم که با خنده و مسخره از جواب میگریزد. گفتم: «مگر ماه پیش نبود که تو و مسئولین بزرگ مقاومت در جنوب بر اثر فشار رهبری مقاومت پیشنهاد همکاری و تنسیق کامل با ما را کردید؟ چه شد که دوباره به امام حمله میکنی و جوانان حرکت را اینطور تحت فشار قرار میدهی؟» و بالاخره با او اتمام حجت کردم و گفتم: «جنوب لبنان مخالف مقاومت فلسطین بود و امام موسی؛ در خلال چند سال کار شاق و مداوم، جنوب را طرفدار مقاومت کرد. ولی حملات تو به امام، سبب شد که جنوب لبنان تغییر رأی دهد و مقاومت را از خود براند و حتی اسرائیل را بر مقاومت ترجیح دهد و تو مسئول این شکست هستی ... » با کمال غرور و با مسخره گفت: «تو خیلی از «امام» حرف میزنی. ما در هر دهی 12 «امام» خلق خواهیم کرد!» این نوع غرورها و این حقایق دردناک، بزرگترین ضربه را به مقاومت فلسطینی زد، به طوری که امروز لبنانیان عموما از فلسطینی اکراه دارند و عدهای صریحا اسرائیل را بر مقاومت ترجیح میدهند ... مناقشه ما با ناراحتی و عصبانیت طرفین خاتمه یافت، و باز هم برای اتمام حجت بیشتر، دو ساعت بعد از نیمه شب به سراغ رهبری مقاومت (ابوعمار و ابوجهاد) رفتم. ابوجهاد را در کیفون در غرفه عملیات یافتم که در زیر بمباران گلولهها با همه افسران ارشد فتح، جریان جنگ جبل را رهبری میکرد. ما را با گرمی زیاد پذیرفت و از ماجرا مطلع شد و به شدت برآشفت و ابوموسی و سعید و مسئولین جنوب را نفرین کرد! همان لحظه با همه مسئولین جنوب با بیسیم تماس گرفت و اوامر شدیدی صادر کرد، و برای سعید - فرمانده نبطیه - نامهای عتابآمیز نوشت و او را مسئول همه تحریکات خواند ... با جرج حبش و جرج حاوی (رهبر کمونیستها) و احمد جبرئیل و نایف حواتمه و ... تماس گرفت و از همه آنها خواستار شد که تا ساعت 7 صبح میخواهد همه نیروهای چپ از انصار خارج شوند و ... و با ابوعمار نیز تماس گرفت و جریان را نقل کرد و گفت لازم است که برای فشار بیشتر بر ابوموسی،من نیز شخصا با ابوعمار سخن بگویم تا ابوعمار نیز فشار بیشتری بر ابوموسی وارد آورد ... بالاخره از کیفون به بیروت، به غرفه عملیات ابوعمار رفتم که با افسران دیگری جلسه داشت و بالاخره اوامر کلیدی نیز از طرف ابوعمار صادر شد تا جلوی خرابکاری عناصر چپ گرفته شود ... میبینیم که رهبری مقاومت با همه اخلاص خود سعی میکند که جلوی چپ را بگیرد، ولی چپ از موقعیت بحرانی استفاده کرده و بر خر مراد سوار شده و ضد رهبری مقاومت به خاطر مارکسیستها و کمونیستها دست به خرابکاری میزند. مثال دیگر میزنم و ختم میکنم ... دو هفته پیش، یکی از فرماندهان مارکسیست جنوب به نام نور که فرمانده منطقه واسطی است، تصمیم گرفت در شهر قبریخا پایگاهی برای حزب عمل شیوعی - یکی از شعبههای کمونیستها - به وجود آورد. این شهر کوچک،مذهبی است و مرکز شیخ مهدی شمسالدین - معاون مجلس اسلامی شیعیان - است و برادر آن شیخ، به نام شیخ محمد جعفر شمسالدین هماکنون در قبریخا ساکن است. جوانان حرکت محرومین نیز در این شهر قدرت زیادی دارند؛ در مقابل، احزاب تقریبا صفرند. مسئول حرکت در شهر به نام امین زین به مسئول فتح گفت: « ما با شما تنسیق کامل داریم. اگر فتح میخواهد مرکزی باز کند، ما همه امکانات خود را در اختیار فتح میگذاریم، ولی چه دلیلی دارد که شما میخواهید برای حزب کمونیست، در شهر مرکز باز کنید؟» نور با تأکید میگوید میخواهم مرکز این حزب را باز کنم و هر اخلالی در شهر انجام شود، تو مسئول و محرک آنی! ... تظاهرات زیادی در شهر ضد این مرکز به ظهور میرسد که حتی زنها و بچهها نیز شرکت میکنند. بالاخره مسلمین حزب عمل شیوعی، دو نفر از جوانان حرکت را با امین زین میگیرند و میزنند و در مرکز زندانی میکنند! شهر برآشفته میشود و شیخ محمدجعفر شخصا مسلسلی زیر عبا میگیرد و وارد مرکز میشود و مسلسل را میکشد و همه مسلمین حزبی را تسلیم میکند و سه نفر جوان را اسیر گرفته و با خود بیرون میبرد. مردم شهر، مرکز را سنگسار میکنند و حتی جیش لبنان عربی اعلام میکند که این مرکز را به توپ خواهد بست ... و بعد رهبر مقاومت از این افتضاح خبردار میشود و دستور میدهد علیرغم امر نور این مرکز بسته شود! اکنون این شهر، نه تنها احزاب را از خود میراند بلکه از فتح نیز بیزار شده است. بزرگترین خطر چپ این بود که بر پشت مقاومت سوار شد و اسلحه مقاومت و قداست مقاومت را در راه مقاصد و اهداف حزبی خود به کار انداخت و مقاومت فلسطین را از مرتبه بالای قداست به پایین کشید و همتراز احزاب و منظمات دیگر که هیچ آبرویی نداشتند و ندارند و.... ادامه دارد... انتهای پیام/ب
93/04/04 - 00:04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
نامه ای از دیار جَبَل/۱ میرفتم به این امید که ۹۵ درصد کشته شوم
نامه ای از دیار جَبَل ۱میرفتم به این امید که ۹۵ درصد کشته شوممرتب مرگ را جلوی چشم میدیدم و هنگامی که تصمیم به رفتن میگرفتم حساب و امیدم بر این بود که ۹۵ درصد کشته خواهم شد میرفتم تا نبعه را سازمان بدهم به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس دکتر مصطفی چمران ساوه اینامه ای از دیار جَبَل/۳ وقتی امام «موسی صدر» شیعیان را توبیخ کرد
نامه ای از دیار جَبَل ۳وقتی امام موسی صدر شیعیان را توبیخ کرددر بعلبک 15 نفر فلسطینی را خلع سلاح کردند و خواستند بکشند امام موسی صدر به شدت شیعیان را توبیخ نمود و رسما اعلام کرد که اگر فلسطینیها به یک طرف صورت من بزنند طرف دیگر را نیز میگیرم که بزنند به گزارش گروه حماسه ونامه ای از دیار جَبَل/۲ برای چه آمریکا را رها کردم و به این جا آمدم
نامه ای از دیار جَبَل ۲برای چه آمریکا را رها کردم و به این جا آمدمهمیشه خواهان وحدت مسلمین بودهام و تفرقه بین مسلمانان را عمل استعمار دانسته و میدانم و حتی به خاطر مقاومت فلسطین آمریکا را رها کردهام و خود را به این گرداب بلا انداختهام به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فتعطیلی یک کارخانه در کردستان، تبعات بخشنامه ممنوعیت برداشت سقز
تعطیلی یک کارخانه در کردستان تبعات بخشنامه ممنوعیت برداشت سقز سنندج - ایرنا - در حالی شورای عالی جنگل و مرتع در بخشنامه ای به ادارات کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان ها بهره برداری سقز از درختان بنه جنگل های زاگرس را ممنوع اعلام کرده که مدیرعامل شرکت سقزسازی ون کردستان این تصمیحکایت نامه هایی که همچنان باقیست/ دست نوشته هایی با نشانی فقر و بیکاری
استانها غرب لرستان گزارش تصویری - تشریحی حکایت نامه هایی که همچنان باقیست دست نوشته هایی با نشانی فقر و بیکاری کوهدشت - خبرگزاری مهر آنچه در سفر نمایندگان رئیس جمهور و هیئت دولت به لرستان کهنه نمی شود انبوه نامه هایی است که در کیسه های مخصوص نامه ریخته می شود و این نشان ازمعاون مدیرکل منابع انسانی و تحول اداری استانداری قم عنوان کرد عدم همکاری دستگاهها برای اجرای برنامه تحول ادار
معاون مدیرکل منابع انسانی و تحول اداری استانداری قم عنوان کردعدم همکاری دستگاهها برای اجرای برنامه تحول اداریمعاون مدیرکل منابع انسانی و تحول اداری استانداری قم گفت با توجه به اینکه برنامه 50 30 به دستگاههای زیربط ارسال و تا 20 اردیبهشت مهلت ارسال برنامههای خود در این زمینه رمقاومت خودروسازان در مقابل نرخهای جدید/ نوروز زاده: قیمت دادن، با بخشنامه و دستور نمی شود
مقاومت خودروسازان در مقابل نرخهای جدید نوروز زاده قیمت دادن با بخشنامه و دستور نمی شود اقتصاد > صنعت - نسیم آنلاین نوشت رئیس ایدرو گفت در قیمتگذاری خودرو سازمان گسترش نمیتواند دخالتی داشته باشد نوروززاده گفت در موضوع قیمت نمیتوان به صورت بخشنمعاون صنایع دستی میراث فرهنگی: 7 هزار فعال صنایعدستی آذربایجانشرقی شناسنامهدار هستند
معاون صنایع دستی میراث فرهنگی 7 هزار فعال صنایعدستی آذربایجانشرقی شناسنامهدار هستندمعاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری گفت بیش از 7 هزار نفر در استان آذربایجانشرقی کارت فعالیت در صنایع دستی دارند به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز به نقل از روابط عمومی امهمترین برنامه های دستگاه قضایی
مهمترین برنامه های دستگاه قضایی برخورد با اشرار و قاچاقچیان نظارت بر دستگاه های قضایی برخورد با مفسدان اقتصادی پیشگیری از جرم و برنامه محوری از مهمترین برنامه های دستگاه قضایی است به این مطلب امتیاز دهید به گزارش جام نیوز آیتالله آملیلاریجانی روز شنبه در هم-
گوناگون
پربازدیدترینها