آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
دستگاه آب یونیزه قلیایی کرهای
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1870585541

نامه ای از دیار جَبَل/۱ میرفتم به این امید که ۹۵ درصد کشته شوم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نامه ای از دیار جَبَل/۱
میرفتم به این امید که ۹۵ درصد کشته شوم
مرتب مرگ را جلوی چشم میدیدم و هنگامی که تصمیم به رفتن میگرفتم، حساب و امیدم بر این بود که ۹۵ درصد کشته خواهم شد، میرفتم تا نبعه را سازمان بدهم.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، دکتر «مصطفی چمران ساوه ای» به سال 1311 شمسی در محله سرپولک تهران متولد شد. زندگی این آزادمرد، تا نیم قرن بعد که در خوزستان، شربت شهادت نوشید، فراز و نشیب فراوانی به خود دید. وی در اوایل دهه 1350 شمسی، موقعیت علمی و اجتماعی خود در آمریکا را وانهاد و برای کمک به امام موسی صدر برای اداره یک مدرسه صنعتی در لبنان، به این کشور محروم و بحران زده مهاجرت کرد و از آن پس تا پیروزی انقلاب اسلامی، در متن حوادث طوفانی لبنان قرار داشت. آن چه پیش رو دارید، بخش هایی است از نامه ای که شهید چمران، مدتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به مهندس بازرگان خود نگاشته است. مهندس بازرگان در سال های دهه 1330 شمسی، در دانشکده فنی دانشگاه تهران، به تدریس اشتغال داشت و چمران از دانشجویان ایشان بود. از آن پس میان این دو، دوستی نزدیکی برقرار شد. آن چه خواهید خواند، قسمت هایی است از نامه مزبور که در حقیقت، گزارشی است از اوضاع حاکم بر لبنان در دهه 1350 شمسی:

شهید چمران در لبنان استاد بزرگوارم، سرورم، سلام قلبی وعمیق مرا بپذیرید... [...] روزگار گذشته نیز به من درسهای فراوانی داد، وارد معرکههای حیات شدم، معرکههای سخت و خطرناک، جایی که شرف و ایمان و ارده آدمی به محک آزمایش در میآید، و چه آزمایشهای سخت! چه درگیریهای وحشتناک! راستی که دنیا صحنه پیکار و امتحان است و راستی که کماند آن ها که از آزمایش حیات، پیروز به درآیند... من در زندگی خود، از هیچ آزمایشی نگریختم، و از هیچ معرکه وحشتناکی روی برنتافتم و خدای را شکر آن چه را که از استاد خود به یادگار گرفته بودم، تباه نکردم و از این آزمایشهای سخت، روسفید بیرون آمدم. تحمّل دردها و غمها و شکستها و مشکلات کار سادهای نبود، ولی خدا خواسته بود که در طی روزگار مرا بپرورد و قدرت و تحمّل مرا به بینهایت برساند. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبّت سوزاند، مقیاس و معیارهای جدیدی بر دلم گذاشت، خواستههای مادی و عادی و شخصی در نظرم پست شد، روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاق کردم، و از همهچیز خود گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم، و این شاید مهم ترین و اساسیترین پایه پیروزی من در این امتحانات سخت بود... عشق و گذشت... عشق به خدا و گذشت از همه چیز... آن گاه در فقر و ناداری و عدم امکانات اسیر شدم، در زمانی که ظلمت کفر و جهل و ظلم بر همهجا سایه افکنده، و زمین و آسمان علیه من قیام کردهاند و اکثر دوستان گریختهاند یا خاموش شدهاند و من میخواهم از استعدادهای بینهایت خود استفاده کنم، امّا در قفس فقر و عدم امکانات، دست بسته و محبوس شدهام و باید فقط چشم به غیب بدوزم و دل به خدا ببندم و از همه چیز دل ببرم...

شهید چمران در کنار امام موسی صدر در لبنان فقر بیچیزی، بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت، همّت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمانها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم میگذارد و فقر اجازه نمیدهد که یتیمانش را نگاهبانی کنم، هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه میکند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد و من میسوزم، آب میشوم و قدرت ندارم کمکش کنم، هنگامی که در سنگر خونینترین قتالها، جنگندهای از گرسنگی شکمش خشک شده و نمیتواند آب از گلو فرو بدهد.. من که این ها را میبینم و صبر میکنم، دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم، این قفس آهنین را شکستهام... آن قدر احساس بینیازی میکنم که زیر سختترین ضربهها و کوبندهترین هجومها، از هیچکس تقاضای کمک نمیکنم، حتّی فریاد بر نمیآورم، حتّی آه نمیکشم... در دنیای فقر آن قدر پیش میروم که به غنای مطلق میرسم، و اکنون اگر این کلمات دردآلود را از قلب مجروحم بیرون میریزم، برای آن است که دوران خطر سپری شده است و امتحان به سرآمده و کمر فقر شکسته و همّت و اراده ما پیروز شده است. خدای بزرگ مرا در دریای غم و درد، آب دیده کرد، در مقابل توفان حوادث بالا و پائین برد و صلابت داد، در کویر تنهایی و حرمان و محرومیت وجود مرا پاک و منزّه کرد و قلب مرا صفا و صیقل داد. گاه گاهی که به گذشتهها میاندیشیدم، از خود میپرسیدم که چطور ممکن است از میان این همه خطرات بگذرم و هنوز زنده باشم؟ در زیر رگبار گلولهها، در کنار انفجار بمبها به سر برم، همیشه در اقیانس مرگ غوطه بخورم، دشمنان به کمین نشسته، همه روزه مرا هدف قرار دهند... با همه این ها باز هم زنده بمانم! این چه فلسفهای است؟ قضا و قدر چگونه درباره من این همه لطف کرده است؟ ... در جواب فکر میکنم که این خواست خدا بود. او مرا برای این آزمایش سخت آماده می کرد و اگر آن آمادگی های قبلی نبود، مسلما طاقت تحمل این آزمایش بزرگ را نداشتم. اکنون برای اولین بار احساس میکنم که لااقل در دورهای معیّن، همه استعدادهای نهفته من، همه تجربهها و همه وجود من به کار افتاده است، و توانستهام که کلمه حق را زنده نگاه دارم، مظهر ازرشهای خدایی باشم، توفانهای بیرحم ظلم و تهمت و دروغ و دشمنی و کینه و حیله و پستی و رذالت را تحمّل کنم و در مقابل ظلم و کفر و جهل، سر تسلیم فرود نیاورم... و آن جا که زمین و اسمان به من سخت میگیرد و دیگر راه نجاتی نمیماند، به دامان شهادت پناه ببرم تا پرچم «حسین» افراشته بماند...

شهید چمران در بین دانش آموزان مدرسه جبل عامل ای استاد گرامی من، امروز میتوانی به این شاگرد خود افتخار کنی که لااقل در یک دوره معیّن از این امتحان سخت و خطرناک، پیروز بیرون آمده است. آری، چنین شاگردی با چنان استادی سخن میگوید: آن چه را مینویسم، تاریخ نیست، زیرا فرصت اجازه نمیدهد، بلکه تجربه و تحلیلی از حوادث دردناک لبنان است. آن طور که که شنیدهام، دستگاههای تبلیغاتی ابوسفیانی، افکار را مشوب کردهاند، حقایق را وارونه جلوه دادهاند، و احتمالاً دوستان هم فکر را نیز دچار شک و ابهام کردهاند. من روزگاری از خود میپرسیدم که چگونه ممکن است، «علی(ع)» مظهر اسلام و عدالت و حق باشد و با آن شخصیت تابناک و بینظیر، با آن همه صفات و امتیازات فوق طاقت بشری، با آن همه تاریخ پر افتخار، باز هم تبلیغات ابوسفیانی موثر افتد؟ این همه مردم در «علی(ع)» شک کنند و سالهای سال در مساجد و منابر و خطبه جمعه «علی» را نفرین و لعنت کنند و مردم ساکت گوش دهند و بپذیرند؟ راستی که چگونه ممکن است؟ من در جواب عاجز بودم، ولی اکنون تجربهای زنده، آن چنان مرا سوزانده است که با همه وجودم حس می کنم که چگونه ممکن است ابوسفیانیها با قدرت پول و زور و تهمت و دروغ و حیله و فریب، برای مدّتی بر عقول و افکار مردم مسلط شوند و «علی»را کافر و «حسین» را خارج از دین معرفی کنند و مردم جاهل نیز بپذیرند! در این جا به سرعت بعضی از حقایق مهم لبنان را برای تفسیر بعدی حوادث ذکر میکنم: 1.شیعه از نظر تاریخی، تقریباً با تولد اسلام، قدم به لبنان گذشته و ابوذر غفاری مظهر این مکتب بوده است. کوههای جبل عامل مرکز شیعه بوده و بزرگترین دانشمندان اسلامی شیعه از آن برخاستهاند، فرهنگی غنی و تحقیقاتی فراوان و تمدّنی عمیق از خود به یادگار گذاشتهاند. اما شیعه همیشه مخالف ظلم و فساد حکّام زمان بوده، هیچگاه تسلیم حکومتها نشده و همیشه مورد بغض و کینه و نفرت دیگران بوده، کافر و رافضی و حیوان دُمدار لقب گرفته، کشتارهای بیرحمانه و دستةجمعی و تخریب کلّی شهرها و دهها و سوختن کتاب خانهها و مظاهر علمی و تمدّن، همه را تحمّل کرده است. صلاحالدین ایوبی، فرمانده بزرگ عرب (یا کرد) کشتارهای بی حرمانهای از شیعیان کرد. ترکان عثمانی به حدّی جنایت کردند که حدّی بر آن متصور نیست. فرانسویها نیز بعد از ترکها کشتارها از شیعه کردند و شیعیان به حکم آن ها گردن ننهادند و حتی الآن هزارها شیعه که از فرانسویها شناسنامه نگرفتند، لبنانی به حساب نمیآیند! بالاخره اسرائیل نیز در سالهای اخیر به طور مداوم شیعیان و دهها و شهرهای آن ها را کوبیده و میکوبد... ولی با تمام اینها، شیعیان از نظر استعداد، قوی ترین طوایف لبناناند. عددشان تقریباً دوبرابر سنّیهاست واز هر طایفه مسیحی نیز به مراتب بیشتر است، از نظر کار و ذکاء و فدکاری بهتر از دیگرانند واز طرفی روح «حسین» و شهادت، همراه با فقر و فشار زندگی، آن ها را انقلابی بار آورده، از کشته شدن بیمی ندارند. اغلب زد و خوردها، انقلابها و فداکاریها مربوط به شیعیان بوده است. به همین علّت، طوایف دیگر از شیعه وحشت دارند و به هیچوجه نمیخواهند شیعه قدرتی کسب کند. همیشه شیعه را استثمار کردهاند، کوبیدهاند و گویی استثمار و ذلّت و بدبختی را لازم و ملزوم شیعه میدانند! جریانهای دردناک اخیر، از حقد و کینه سنیها و مسیحیها نسبت به شیعه پرده برداشت. جنایاتی با شیعه کردند که خارج تصور است! مسیحیها انتظار داشتند که شیعه، ضد سنی و فلسطینی باشد و در سنگر مسیحیها بجنگند. معتقد بودند که در دنیای عرب، مسیحی و شیعه، اقلیت هستند و این دو اقلیت باید همدست باشند تا محو نگردند و سابقاً نیز سعی میکردند تا نظر شیعه را جلب کنند، و عده زیادی از بزرگان شیعه نیز از همکاریها با سنیها و فلسطینیها ابا داشتند، اما آقای «صدر»، رهبر شیعیان، یک موضع تاریخی و رسمی و انقلابی گرفت. پشتیبان بیچون و چرا و بیقید و شرط مقاومت فلسطینی شد؛ در جناح سنّیها قرار گرفت و عملاًضد مسیحیان وارد جنگ شد و بزرگترین جنگندگان بیروت و لبنان (غیر از مقاومت فلسطینی فتح) فقط و فقط شیعیان بودند(نه سنی و نه دروزی) و مسیحیان میگفتند اگر «موسیصدر» به طرف داری فلسطینیها وارد معرکه نمیشدند، هیچ گاه حوادث به این جا نمیکشید و هیچوقت «مقاومت» قادر نبود در مقابل مسیحیها بایستد، اما شیعیان بودند که تعادل قوا را به هم زدند، حقیقت نیز همین بود؛ لذا مسیحیهای افراطی دست به کشتار شیعیان زدند. ذبحها و خطفها و تخریب خانههای شیعیان معروف است. در «کجاله» در اوایل جنگ، در عرض یک هفته، 200 شیعه را سر بریدند (و خود من در این روزها معجزهآسا از چنگشان در «کجاله» گریختم!) در «شیاح»، مسیحیهای متطرف «احرار» و کتائبی،به «امام موسی [صدر]« و حضرت علی(ع) و حسین (ع) و... فحشهای عجیب و غریب میدهند که به خوبی شنیده میشود. در روزنامههای آن ها همیشه حملات به «امام موسی» و شیعیان دیده میشود.

شهید چمران - جنوب لبنان جناح مسلمانها، متأسفانه، اغلب، احزاب چپ مارکسیست و بیدین و بیشرف هستند (نه مسلمان، نه سنی، نه دروزی، ولی اسم اسلام را تباه میکنند) اکثریت مطلق این احزاب چپ را شیعیان تشکیل میدهند تا ما، با این که رهبرانشان غیرشیعه هستند! (حزب کمونیست لبنان، رهبر آن «جرج حاوی» مسیحی است و 95% اعضاء حزب، شیعه!) و «مرابطون» ناصریهای بیروتی که از بهترین جنگندگان به شمار میرفتند و رئیس آنها «ابراهیم قلیلات» سنی متعصب و از 400 جنگنده «مرابطون» بیروت، 350 شیعه... این احزاب چپ، از فقر و جهل و مرض و خلأ فکری استفاده کرده، شیعه انقلابی و جنگجو را استثمار میکردند... تا وقتی که «امام موسی صدر»، دست به فعالیت زد. افکار انقلابی ایدئولوژی انقلابی اسلامی مطرح شد و خلأ فکری را پر کرد. اولین و بزرگ ترین فعالیت من، حدود 5 سال پیش در لبنان، ایجاد سازمانهای اسلامی دانشجویان در بیروت و شهرهای جنوبی لبنان و جلسه هفتگی و بحثها و دروس اسلامی به سبک انجمن اسلامی دانشجویان در ایران و اروپا و آمریکا بود. با این ترتیب، زبدهترین جوانان مسلمان شیعه را مجهز و منظم کرده و همین جوانان مؤمن، بعداً کادرهای ورزیده و جنگنده «حرکت محرومین» و «امل» شدند... و مردم شیعه لبنان همه به سوی «حرکتالمحرومین» و «امام موسی» روی آوردند، ولی ما از نظر تشکیلاتی آن ها را نپذیرفتیم زیرا نمیخواستیم سازمان به صورت دکان در آید و هرکس و ناکسی با هر فکر غلطی وارد آن شود و خدایناکرده، حزبی دیگر مثل احزاب فاسد لبنانی به وجود آید که کارشان دروغ و تهمت و کارچاقکنی و به جیبزدن اموال مردم و حکومت و تقسیم منافع و ... است. از همان اول تأکید کردیم که ما ایجادِ «حرکت» کردهایم، نه حزب و حرکت از مبارزه با نفس و تربیت نفس و اخلاق شروع میشود. (نه منافع مادی و مصالح شخصی) و زیربنای فکری ما و اولین بند میثاق حرکت، ایمان به خداست. تا کسی خدا را درست نفهمد و ایمان نیاورد، نمیتواند به حرکت وارد شود... ایمان به خدا و عمل بر اساس ارزشهای خدایی. کسی که هدف حیات را خدا قرار دهد و به خاطر خدا مبارزه کند و «خلیفه خدا» در زمین باشد و صفات او و اعمال او، مظهر صفات خدا گردد، نماینده علی(ع) و حسین(ع) باشد. ایدئولوژی اسلامی، ایدئولوژی حرکت است اما آن ایدئولوژی که ما ناطق آن بودیم نه اسلام مشایخ! و فئودالها! و پیرزنها و پیرمردها و اسلام تقلیدی و سنتی! این فکر و دوام این فکر و پیروزی این فکر، به برکت وجود آقای «صدر» بود... احزاب چپ، سراسیمه به مخالفت برخاستند و احساس کردند که این حرکت جدید که قدیمیترین جنبشها در تاریخ نیز است، دکان آن ها را برای همیشه خواهد بست، لذا دشمنی و دروغ و تهمت و خرابکاری شروع شد و از هیچ ایذاء و آزاری دریغ نکردند... البته مدتی دراز، قدرت بروزی نداشتند و جرأت نمیکردند رسماً و علناً ضد ما وارد معرکه شوند... اما در دوران این حوادث دردناک فرصت یافتند که از شور و هیجان مردم غافل استفاده کنند و با دروغ و تهمت حقایق را وارونه جلوه دهند و با یک طوفان تبلیغاتی جدید، محیط را آماده کنند و بعد فرمان قتل و تصفیه جوانان مؤمن «حرکت محرومین» را داستهجمعی صادر کنند! راستی که هیچ جنایتی در تاریخ به این درجه کثیف نبوده است! شدیدترین هجوم بر جوانان حرکتِ شیعیان به طور کلی بعد از سقوط «نبعه» شروع شد. «نبعه» یک منطقه شیعهنشین صرف است و ما بیش از هر کس نگران آنیم، دوستان و جنگندگان و مردم ما در آن زندگی میکنند، «[کمال]جنبلاط»، و سنیها و فلسطینیها و دیگران هیچ رابطه فکری و خونی و طائفی با «نبعه» ندارند، ولی قلب ما و روح ما و اجساد ما در «نبعه» زندگی میکرد. هر شیعهای که در «نبعه» به خاک میافتاد، مثل این بود که تیری به قلب ما خورده است، هر دختری که مورد اهانت قرار میگرفت، مثل این بود که به دختر و خواهران ما اهانت شده است... در حالی که آن نامسلمانان (به نام «جبهه مسلمانان») مرتباً تحریک میکردند و از داخل «نبعه» به سمت مسیحیها تیراندازی میکردند تا مسیحیها «نبعه» را بکوبند!!! تا گلولههای مسیحی به سمت «تلزعتر» نرود و خداینکرده فلسطینی کشته نشود. بلکه به «نبعه» بیاید و شیعه کشته شود! این ها شیعه را فدا میکردند؛ همان طور که گوسفند را برای سلامتی کسی قربانی میکنند! و این عمل را با آن طور خشونت و بیرحمی انجام میدادند که گویی طبیعت و جبر تاریخ مقرر کرده است که شیعه باید سپر بلای دیگران باشد. حیاتش بیاهمیت است، ارزش انسانی او کمتر است، و اگر کشته شود مهم نیست. در این «نبعه»، صد و هشتاد هزار شیعه زندگی میکرد، ولی حتی یک مریض خانه وجود نداشت و هر گلوله که به کسی اصابت میکرد، میمرد. هر خونریزی منجر به مرگ میشد و ما، یعنی حرکت یا «امام موسی»، برای اولین بار در وسط جنگ یک مریض خانه در آن جا دایر کردیم. با کمک دوستان پاریس و با چه زحماتی چهار طبیب فرانسوی و پرستار آوردیم و چند صدهزار لیره خرج اتاقهای عملیات و اسباب و لوازم مستشفی نمودیم؛ و [ توسط] این چهار طبیب، در عرض یک ماه و نیم بیش از 2800 عمل جراحی انجام شد؛ یعنی اگر عملیات انجام نمیگرفت و اگر مستشفی دایر نشده بود، همه این شیعهها میمردند... آنگاه احزاب چپ نزد طبیبهای فرانسوی رفته و گفتهاند: «چرا شما برای امام موسی کار میکنید؟ امام، نوکر کتائب و آمریکاست... بهتر است شما بروید و چقدر ایذاء و اذیت و تحریک کردند تا مریض خانه را ببندند. یک جو شرف و ذرهای انسانیت وجود نداشت. آخر اگر این مریض خانه هم بسته شود، همه مجروحین شیعه خواهند مرد. این ها برای احزاب چپ و منظمات متطرف «جبهه الرفض» مهم نبود. «[کمال]جنبلاط» خبیث با خونهای کشتهها تجارت میکرد که هرچه بیشتر، استفاده او بیشتر، لذا دلش نمیسوخت و از نابودی نبعه ابایی نداشت... اما من از طرف «امام [موسی صدر]» مأمور میشدم که مرتب به «نبعه» بروم؛ زیر رگبار گلولهها و انفجار بمبها و گذشتن از کمینهای کتائبی که مرتب مرگ را جلوی چشم میدیدم و هنگامی که تصمیم به رفتن میگرفتم حساب و امیدم بر این بود که 95درصد کشته خواهم شد، ولی میرفتم تا «نبعه» را سازمان بدهم، مستشفی را مرتب کنم، آرد و نان و برنج و احتیاجات دیگر آن ها را تأمین کنم، به درد آن ها برسم، با آنه ا زندگی کنم با آن ها گرسنه بخوابم، با آن ها به خطرناکترین سنگرها بروم. جلسات سخرانی را در سالن مسجد تشکیل میدادم با کادرها و جنگندگان حرکت بحث میکردیم. در حالی که «نبعه» و مسجد و اطراف آن زیر بمبارانها میلرزید، شب را در حسینیه به سر میآوردم که مدام مورد اصابت قرار میگرفت و هر لحظه قسمتی فرو میریخت و بیگناهی جان میداد ... ادامه دارد انتهای پیام/
93/03/30 - 00:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
معاون پارلمانی رییس جمهور:جلوگیری از خام فروشی نفت، برنامه دولت تدبیر امید است
چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۸ ۰۹ معاون پارلمانی رییس جمهوری گفت امروز برنامه دولت تدبیر و امید در چارچوب یک سیاست منطقی و مدبرانه مبنتی بر اقتصاد مقاومتی است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه لرستان حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری در اجتماع مردم شهرستاندبیر کمیته برنامهریزی سربیشه عنوان کرد اختصاص6.2 درصد اعتبارات خراسان جنوبی به سربیشه
دبیر کمیته برنامهریزی سربیشه عنوان کرداختصاص6 2 درصد اعتبارات خراسان جنوبی به سربیشهدبیر کمیته برنامهریزی سربیشه از اختصاص6 2 درصد اعتبارات خراسان جنوبی به سربیشه خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از بیرجند به نقل از روابط عمومی فرمانداری سربیشه علی عالمی در جلسه کمیته برنامهرمدیر برنامه آنفلوانزا و مراقبت بهداشتی مرزی کشور اعلام کرد کاهش 14 درصدی مبتلایان به بیماریهای واگیر در کشور
مدیر برنامه آنفلوانزا و مراقبت بهداشتی مرزی کشور اعلام کردکاهش 14 درصدی مبتلایان به بیماریهای واگیر در کشورمدیر برنامه آنفلوانزا و مراقبت بهداشتی مرزی کشور گفت میزان مبتلایان به بیماریهای واگیر طی یک برنامه زمانبندی شده و دقیق 14 درصد کاهش یافته است به گزارش خبرگزاری فارس به ن40 درصد از دانشجویان برنامه منظم خواب ندارند
40 درصد از دانشجویان برنامه منظم خواب ندارند تهران- ایرنا- سرپرست دفتر مشاوره و سلامت سازمان امور دانشجویان گفت نتایج ارزیابی وضعیت سلامت 85 هزار دانشجوی 71 دانشگاه کشور حاکی از آن است که 40 درصد از آنها برنامه منظم خواب ندارند و این امر سلامتی آنها را در دراز مدت به خطر می اندااز سوی قائم مقام دادگستری کل خراسان شمالی برنامههای گرامیداشت هفته قوه قضائیه در خراسان شمالی اعلام شد
از سوی قائم مقام دادگستری کل خراسان شمالیبرنامههای گرامیداشت هفته قوه قضائیه در خراسان شمالی اعلام شدقائم مقام دادگستری کل خراسان شمالی برنامههای اجرایی دستگاه قضایی استان به مناسبت گرامیداشت هفته قوه قضائیه را اعلام کرد به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد میرعلم سیدی ظهر امروز-