واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بناهاي مدرن مسير نفس كشيدن را بسته است
«نكته گمشده در معماري نوين استفاده بهينه از انرژيهاي محيطي و فسيلي در ساخت بناست».
«نكته گمشده در معماري نوين استفاده بهينه از انرژيهاي محيطي و فسيلي در ساخت بناست». اين گفته دكتر حسن مرشدينيا، استاد معماري دانشگاه تهران است. دكتر حسن مرشدينيا معتقد است سبك زندگي ما آنقدر تغيير كرده است كه ديگر مسير حقيقي را گم كردهايم، هدف را فراموش كردهايم و بهجاي اينكه مرور كنيم هدفمان از زندگي چيست فقط بهدنبال راهي براي سهلالوصول زندگي كردن هستيم اما به چه قيمتي؟! دكتر حسن مرشدينيا ميگويد: تغيير سبك زندگي اگرچه در بسياري زمينهها توانسته كارگشا باشد اما در بعضي مسائل فقط باعث گمراهي شده است، نمونه نقدش همين تغيير سبك معماري در كشور چهار اقليمي ما از سنتي به مدرن است. معمارياي كه حاصل آموختهها و تجربيات چندين نسل قبلمان بود، معمارياي كه با همه شرايط زندگيمان اعم از شرايط اقليمي، خواستههاي مردم، انرژيهاي در دسترس، مصالح موجود و سبك زندگيمان بود را به يكباره فداي مدرن شدن كرديم. فراموش كرديم كه ممكن است در اين تغيير سبك بخش مهمي از داشتههايمان را از دست بدهيم. وقتي معمارياي كه حاصل زندگي مصرفگرايانه غربي است را سرلوحه ساخت و ساز خودمان قرار ميدهيم در واقع با دست خودمان منابع انرژي طبيعي را ناديده ميگيريم و به سمت مصرفگرايي تغيير جهت ميدهيم. سنت و مدرنيته در بنا قهر كردهاند در معماري سنتي در سطوح بالاي هر بنا و ساختمان محلي براي تسهيل خروج هواي گرم داخل خانه و ورود هواي خنك تعبيه ميكردند. اين ساختار اغلب در خانههاي مناطق كويري وجود داشته و بادگير ناميده ميشد. معمارهاي سنتي تا آنجا ذكاوت و قدرت استفاده بهينه از انرژي را داشتند كه سه عنصر اصلي آب، نور، خاك و در نهايت گياه را طوري در بنا تعبيه ميكردند كه در كنار استفاده از انرژي به نتيجه دلخواه برسند. مثلاً سردابها و شودانها در سطح زيرين، طبقه زيرزمين و كف حياط بخشهاي جدانشدني خانههاي كويري بودند. وجود گياهان و درختان بلند نه تنها باعث مطبوع شدن هوا بودند بلكه با سايهباني كه ايجاد ميكردند حياط و قلب خانههاي سنتي را به محلي براي استراحت و نشستن تبديل ميكردند. حتي خاك موجود در حياط هم بخش مهمي از گرما را به خود جذب ميكرد و در كنار درختان و حوض فضاي حياط خانهها را طوري در گرماي تابستان تعديل ميبخشيد كه تقريباً تمام ساعتها و فعاليتهاي روزانه اعضاي هر خانه در حياط سپري ميشد. دقيقاً به همين دليل بود كه واتسون ميگفت تبخير توسط يك درخت يك ميليونبار بيشتر از يك وسيله تهويه مطبوع سبب خنك شدن 20 ساعت هوا در 10 اتاق ميشود چون او بعد از معماران سنتي به قدرت تهويه مطبوع درختان در فضاي خانه پيبرده بود. همه معماران سنتي معتقدند ارتباطي كه پيش از اين بين بومي بودن، نيازهاي مردم و معماري لحاظ ميشد در معماري نوين جايي ندارد و همين قطع ارتباط باعث شده كه مردم در هر اقليم در خانههايي زندگي كنند كه نهتنها از مصالح بومي در آن استفاده نشده بلكه نيازهاي محليشان مثل بهرهگيري كافي از انرژي هم در ساخت خانه درنظر گرفته نشده باشد. معماري مدرن راه نفس انرژي را بست معماران سنتي ما چون در دورهاي زندگي كرده و آموزش ديده بودند كه سوختهاي فسيلي و رفاه به اندازه امروز نبود تمام فكرشان را به اين مسئله معطوف ميكردند كه با كمترين انرژي بهترين بهرهگيري را در بنا داشته باشند. چون اين روزها هنوز متوجه كمبود انرژي و نگراني آينده نشدهايم. حفظ انرژي و طراحي بناهاي بهينه در معماري ما جايي براي خودش ندارد. از طرف ديگر معماري در گذشته شغلي مكتبي يا به شكل امروز مهندسي نبود بلكه معمار جوان وردست يك معمار باسابقه و قديمي ماهها كار و خودش را اثبات ميكرد تا زمانيكه اجازه ميگرفت معماري كند. ناگفته نماند در اين پروسه آموزش معمار قديمي خطاها و آزمايشهايي كه از استاد قديميتر خود يادگرفته بود را به معمار جوان آموزش ميداد. يعني پروسه آزمون و خطا سپري شده بود و نتايج كاربردي در اختيار معمار سنتي جوان قرار ميگرفت. همين نحوه آموزش باعث ميشد كه معماران هر نسل در مقايسه با نسلهاي قبلي خبرهتر و بهينهتر عمل كنند. يكدفعه چشم باز كرديم و ديديم كه معماري، طراحي و ساخت بنا شد رشته دانشگاهي! پروسه آزمون و خطا به يكباره حذف شد و معماري به اسم «مدرن» باب شد؛ معماري كه تمامي متدهاي زيست محيطي و اهميت دادن به حفظ انرژي را مگر در موارد جزئي ناديده ميگيرد. جالبتر اينكه معماري جديد در مناطق معتدل، خوش آب و هوا و پرانرژي مثل شمال كشور مشكلي ايجاد نميكند اما مناطق كويري و جنوبي كشورمان با ورود چنين معماري با مشكلات عديدهاي روبهرو شدهاند كه مردم مدام از خودشان ميپرسند «چرا هر ماه اين همه پول انرژي ميدهيم اما باز نه زندگي راحتي داريم نه هواي دلخواه و نه پول!». جواب اين ابهام از نظر من معمار مشخص است چون معمار جديد چيزي از تعبيه كردن انرژي بهينه بنا در دانشگاه ياد نگرفته و در جزوههايش هم به چنين چيزي اشاره نشده است. خلاصه كلام اينكه سبك جديد تدريس علوم مهندسي بلاي جان زندگي سنتي و بهينه گذشتگان ما شد. حس خوش با قدمزدن در كوچههاي قديمي نسل جديديها شايد متوجه حرفهاي من نشوند و دقيقاً به همين دليل است كه من هميشه توصيه ميكنم براي پي بردن به تفاوتهاي معماري مدرن با سنتي كافي است در مناطقي با اين بافت فقط قدم بزنيد، ببينيد، در ذهنتان تفاوتها و سؤالهايتان را حك كنيد و در مرحله آخر با مقايسه بناهاي مدرن خودتان به پاسخهايتان برسيد. تجربه قدمزدن در كوچهپسكوچههاي شهر يزد، كاشان و مناطق قديمي اصفهان را داشتهايد؟ مثلاً كوچههاي باريك، نامنظم و ديوارههاي بلند خانههاي هر محله دست به دست هم ميدادند تا در فصل گرما از ورود اشعه مستقيم خورشيد به محله و در فصل زمستان از خروج انرژي گرمايي خانهها جلوگيري كنند. ديوارهاي بلند درست مثل سايبانهايي عمل ميكردند كه خنكي و تهويه فضاي محله را به ارمغان ميآوردند و صدالبته كه گياهان رونده، گلهاي معطر و درختان قديمي و بلند هم جزو جدانشدني كوچهها و محلههاي قديمي بودند كه همين گياهان لطافت و تحملپذيري گرما را براي مردم به دنبال داشتند. ساباطها يا همان سايهگيرها كه در واقع ارمغان شهرهاي گرمسيري بودند نه تنها ديوارهاي مجاور را به راههاي تردد وصل ميكردند (هيچ فضاي بازي بالاي سر عابران باقي نميگذاشتند) بلكه با حالت قوسي كه داشتند بخش مهمي از انرژي مخرب نور خورشيد در فصل گرم را هم مهار ميكردند. همانطور كه پيش از اين گفتم حياط در خانههاي سنتي در واقع قلب تپنده خانه بود چون بيشترين اوقات روز در حياط سپري ميشد پس نهايت دقت در طراحي بنا بايد صورت ميگرفت. از آنجاكه تحمل گرماي هوا در روزهاي گرم تابستان آن هم در حياط غيرممكن بود بنابراين معماران اتاقهاي خانه را طوري در اطراف حياط ميچيدند كه فاصله كم اتاقها با حياط باعث شود كه سقف آنها مثل سايهگير عمل كند و مانع ورود نور مستقيم خورشيد شود. از طرف ديگر تعبيه كردن دالانها، نشيمنگاههاي سنتي با طاقهاي بلند در چهار طرف حياط زماني را براي گردش هواي گرم و در نتيجه خنك شدن هوا ايجاد ميكرد كه به نوبه خود يك طراحي منحصر بهفرد بود. ييلاق قشلاقهاي سنتي كه ديگر نيستند در طراحي خانههاي سنتي خانه به دو بخش بزرگ جنوبي و شمالي تقسيم ميشد. بخش جنوبي پشت به آفتاب بود و طاق بزرگ اين بخش سايه بزرگي را براي اتاقهاي جنوبي ايجاد ميكرد پس تابستانها از اين بخش يعني تابستاننشين بيشتر استفاده ميشد اما بخش شمالي يا زمستاننشين چون با طاق بزرگش بيشترين انرژي خورشيد را در فصل زمستان جذب ميكرد معمولاً در فصول سرد گرماي بيشتري داشت پس به همين راحتي از فضاي پيرامون حياط ميشد محلي براي ييلاق و قشلاق فصول مختلف ساخت. جالبتر از همه اينكه همه چيز در خانههاي سنتي به سكونت منتهي نميشد چون معمولاً مردم ساكن مناطق كويري دامدار و كشاورز بودند از همين خصيصههاي معماري براي ايجاد اتاقهاي انباري و در نهايت ذخيره كردن محصولات با كيفيت بيشتر استفاده ميكردند. خنك خانهها اتاقهايي بودند در نيمه جنوبي خانه كه در فصل زمستان سردترين نقطه خانه ميشدند و دقيقاً به همين دليل از اين اتاقها براي نگهداري گوشت و حبوبات در فصل سرد استفاده ميشد. تالارها در فصول عادي نرمالترين دما را براي سكونت در ميان همه اتاقهاي سنتي دارند اما رمز اين نرمال بودن بدون استفاده از هيچ سوخت فسيلي در چيست؟ در معماري سنتي در طبقه زيرزمين خانه محلي به اسم «سرداب» تعبيه ميشد كه آب مورد استفاده براي آشاميدن در آنجا ذخيره ميشد. اينكه سرداب چطور طراحي ميشد كه با وجود راكد بودن و زيرزمين ماندن آب نه تنها هيچگونه تغييري در كيفيت و طعم آن ايجاد نميشد بلكه طعم و گوارايي بهتري هم پيدا ميكرد بحث مفصلي است كه در اينجا نميگنجد. فقط يك مسئله اينكه آب اگر در بستر زمين قرار بگيرد منبع انرژي خوبي نيست اما وقتي به عمق ميرود هم توانايي حفظ گرما و هم سرما را دارد. در واقع وقتي خاك در فصل گرما سرد است آب هم خنك ميماند و بالعكس. نكته مهم اينجاست كه رمز موفقيت و پسند شدن تالارها در واقع همين سردابها بودند چون تالار در جايي قرار ميگرفت كه به ظاهر زاويه خوبي نسبت به خورشيد در هر فصلي داشت اما در واقع رطوبت، خنكي و حتي گرمايي كه از آب سرداب منتشر ميشد به تالار نفوذ ميكرد و چون تالارها يك متر بالاتر از سطح حياط و خنكترين محل در تابستان و گرمترين اتاق در زمستان بودند هميشه محل اعياننشين خانه بهشمار ميرفتند. حياط سنتي و بيشترين بهرهگيري از انرژي تاكنون به اين نكته فكر كردهايد كه چرا ديوارها در بناهاي سنتي از ضخامت بيش از حدي برخوردار هستند؟ اصلاً به فلسفه وجودي يك تخت در حوض حياط فكر كردهايد؟ پاسخ مشخص است ديوارهاي ضخيم قابليت حفظ انرژي داخل خانه و مقاومت در برابر انتقال انرژي محيطي به داخل خانه را دارند. ديوارهاي ضخيم ظرفيت گرمايي ويژه بالايي دارند به همين دليل سرماي هوا در شبهاي تابستان را به داخل خود نفوذ ميدهند و تا پاسي از روز همين خنكاي باقي مانده از شب قبل را حفظ ميكنند به همين راحتي از نفوذ گرما به داخل و خروج سرما به خارج خانه جلوگيري ميكنند. معماران سنتي حتي به اين هم قناعت نميكردند و براي روزهاي بسيار گرم تابستان هم به فكر راهحل بودند. فلسفه قرار گرفتن يك تخت چوبي روي حوض حياط و در بين درختان هم همين انتقال خنكاي آب و لطافت هوا در زمان استراحت بود. اين تختهاي روحوضي آنقدر محكم، مطمئن و زمان استراحت بر روي آنها لذتبخش بود كه ساكنان ترجيح ميدادند در روزهاي بسيار گرم از زمان غذا خوردن تا حتي خوابيدن شب را روي اين تختها سپري كنند. سرقتي از معماري سنتي به كام معماري مدرنيته گرمايش از كف از نظر من حقهاي است كه معماري مدرن با ترفند از آموزههاي سنتي سرقت كرده است! تازه كاش اين سرقت كامل انجام ميشد چون ما در معماري سنتي ايراني هم گرمايش و هم سرمايش را از كف خانه آن هم نه فقط اتاقها بلكه حياط داشتهايم. اولين نكته اينكه جويهاي آب قديمي در تمام محله جريان داشتند كه در بعضي نقاط از يك طرف وارد خانهها و از طرف ديگر هم خارج ميشدند. دوم اينكه براي اينكه عدالت بين همه اعضاي روستا اجرا شود آب قنات وارد تمام خانهها ميشد و مردم ترجيح ميدادند براي پاك و سالم ماندن آب قنات از سطح خانه رد نشود بلكه بهوسيله جوي به زير خانه هدايت شود. معمولاً آب قناتها وارد سردابها ميشد و مازاد آن از جهت ديگر خارج ميشد. سقف سردابها معمولاً 70 سانتيمتر از سطح حياط فاصله داشتند و اطراف آن پنجرههايي وجود داشت كه هواي خنك و گرم سرداب را به داخل حياط هدايت ميكردند. وقتي آبي در كف و بستر خانه جريان داشته باشد خودبهخود انرژي گرما را در فصل زمستان و سرما را در فصل تابستان به كف خانه منتقل ميكرده است. گنبدي يا ديواري ضدنفوذ؟ سقف بلندترين نقطه هر خانه است و اين بلندترين نقطه بيشترين تلاقي انرژي با بنا را بهدنبال دارد. سقفهاي گنبدي در معماريهاي قديم حكم «جانپناه» را داشتند. گنبدي بزرگ كه فاصله زيادي بين آسمان تا محل تردد اعضاي خانه را ايجاد ميكرد در واقع سپري بود در مقابل نفوذ هواي گرم به داخل خانه. ارتفاع گنبدها معمولاً بيش از دو متر بود كه اين ارتفاع ماكزيمم سايه را براي ساكنين ايجاد ميكرد و اين ارتفاع زياد اجازه نميداد هوا و تابشي كه مستقيم روي سقف وجود داشته به داخل خانه نفوذ كند.
نویسنده : زينب شكوهيطرقي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 02 تير 1393 - 16:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]