واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
شهیدی که مردم او را بچه مسجدی می شناختند گناوه - ایرنا- شهید خسرو نظری با وجود عمر کوتاهی که در دوران نوجوانی با خانواده و دوستانش سپری کرد، اما اهالی محل او را به عنوان بچه مسجدی می شناختند.
به گزارش ایرنا، هنوز کودک بود که بانیان خیر، ساخت مسجدی را در نزدیکی خانه پدر شهید خسرو نظری واقع درمحله امامزاده بندر گناوه شروع کردند و او وچند نفر از دوستانش باعشق وعلاقه به استادکارانی که ساختمان مسجد را می ساختند، کمک می کردند.
آن زمان، از آب لوله کشی خبری نبود، آب را باید از چاه بالامی کشیدند تا برای پی سازی ساختمان مسجد ˈملاتˈ بسازند و این وظیفه بچه های مسجد بود.
چندین بشکه 200 لیتری را در کنار چاه قرار می دادند وهریک از بچه ها به اندازه توانش باید بوسیله ˈدلوˈ آب را از چاه بالا می کشید ودربشکه ها می ریخت، بچه ها بر سر این کار باهم مسابقه می گذاشتند.
وقتی ساختمان مسجد تمام شد، همین بچه های مسجد بودند که باشوق وشور پشت سر امام جماعت مسجد صف کشیدند وبه نماز ایستادند.
هنوز چند سالی از تکمیل ساختمان مسجد نگذشته بود که طلیعه های پیروزی انقلاب پدیدار شد ومسجد به کانون فعالیت جوانان انقلابی تبدیل شد.
آن زمان بچه های مسجد، نزد یکی از ریش سفیدان محل که به قرائت قرآن مسلط بود، جزو سی ام قرآن می آموختند.
شهید نظری، از زمره اولین قرآن آموزانی بود که این جزو از قرآن مجید را حفظ داشت.
بچه های مسجد که هر روز از میدان مرکزی شهر تجمعی برای هواداری از انقلاب برپا می شد به این تجمع می رفتند ودر فعالیت های انقلابی شرکت می کردند.
گروهی ازجوانان آن زمان که کتاب های مارکسیسی را مطالعه می کردند مورد نفرت بچه های مسجد بودند ودر محله وبازار وقتی این گروه همدیگر را می دیدند باهم درگیری لفظی پیدا می کردند.
از آنجا که بچه های مسجد همیشه درکارها به مردم محل کمک می کردند و با ریش سفیدان محل درمسجد به نماز می ایستادند ،همه اهل محل در دعوای آنها باگروهی که خود را مارکسیست می نامیدند، طرف بچه های مسجد را می گرفتند.
وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد بچه های مسجد درسن نوجوانی بودند واغلب آنها به پایگاه های بسیج پیوستند، شهید خسرو نظری ابتدا در پایگاه مقاومت شهدا نام نویسیی کرد وپس از مدتی فعالیت خود را در بسیج مرکزی گناوه ادامه داد.
با این که دانش آموز بود وباید صبح ها به مدرسه می رفت، هرشب به بسیج مرکزی می رفت تا پاسی از شب به عنوان نگهبان یا کمک به تدارکات جبهه وجنگ با نیروهای بسیج مرکزی گناوه همکاری می کرد.
محمد نظری، برادر شهید می گوید: بیاد دارم که هروقت نیمه شب صدای در حیاط را می شنیدم ودر را باز می کردم نوجوانی بلند قامت باظاهری مرتب وآراسته جلو درب ظاهر می شد وآنقدر این صحنه برایم تکرار شده بود که باگذشت بیش از ربع قرن از زمان شهادتش،هنوز او را در آن هیبت وقیافه به یاد دارم وهر وقت که به خانه پدریم که هنوز در آن خانه قدیمی است، می روم وصدای در حیاط می آید وقتی در را باز می کنم انتظار چنین صحنه ای را دارم.
شهید خسرو نظری سال های میانی دفاع مقدس را درپایگاه مقاومت مسجد صاحب الزمان (عج) محله سادات به فعالیت پرداخت وبازهم قصه بچه های مسجد تکرار شد، با این که دیگر هیچ یک از بچه های مسجدی که در دوره کودکی اش با اوهمراه بودند به مسجد صاحب الزمان (عج) نمی آمدند اما دراین مسجد دوستانی دورهم جمع شدند وبچه های مسجد شکل گرفت.
شهید خسرو نظری در دوره فعالیتش در پایگاه مقاومت مسجد صاحب الزمان (عج) محله سادات دیگر اینقدر مسجدی شده بود که اغلب شب ها به خانه نمی آمد وکتاب ودفترش را به پایگاه بسیج می برد وهمانجا تکالیف مدرسه اش را انجام می داد و صبح نیز از پایگاه بسیج به مدرسه می رفت.
یکی از شبهایی که بسیجیان دورهم جمع شده بودند وباهم صحبت می کردند یکی از فرماندهان سابق پایگاه مقاومت بسیج صاحب الزمان که سالها به این پایگاه نیامده بود وارد شد و وقتی در یک نگاه همه بسیجیان را از نظرگذارند لحظاتی بعد گفت که چهره نظری به رزمندگانی می ماند که شب قبل از عملیات آماده شهادت شده اند.
براساس اتفاق، فردای آن روز اعلام شد که حضرت امام خمینی (ره) فرمان تشکیل سپاه بزرگ حضرت محمد (ص) برای حضور درجبهه ها را داده است ودر همان روز شهید خسرو نظری وشش نفر از بچه های مسجد ازجمله شهید نادر شمی دوخت، شهید جعفر سهیلی، شهید غلامرضا کرمی، مرحوم سیدمصطفی هاشمی وسیاوش بهمیاری در کاروان سپاه بزرگ حضرت محمد (ص) ثبت نام کردند.
مادر شهید خسرو نظری می گوید: صبح روزی که قرار بود نیروهای سپاه بزرگ حضرت محمد (ص) ازبندر گناوه به جبهه اعزام شوند شهید نظری برای خداحافظی به خانه آمد.
وی اظهارکرد: من درخانه درحال پخت نان بودم، یک نان داغ برداشت وتکه ای از آن را خورد و گفت: مادر شاید این آخرین نانی باشد که از دست پخت شما می خورم .
این مادرشهید می گوید: گفتم پسرم چرا می خواهی ما را تنها بگذاری و به جبهه بروی، گفت: حضرت امام (ره) فرمان بسیج همگانی برای حضور در جبهه ها را داده ومن تکلیف می دانم که این فرمان را بپذیرم.
مادر شهید نقل می کند که شب عملیات کربلای چهار نیمه شب خواب دیدم که فرزند شهیدم بایکی از همرزمانش مانند دو کبوتر آمدند وروی پشت بام خانه نشستند وبعد از چند لحظه که به داخل حیاط خانه خیره شدند پرواز کردند وبا اوج گرفتن در آسمان ناپدید شدند.
شاهزاده مشکان می گوید: روز بعد که رادیو وتلویزیون اعلام کردند شب گذشته عملیات انجام شده هیچ جای شکی برایم باقی نماند که فرزندم به شهادت رسیده است.
شهید خسرو نظری درتاریخ چهارم دی ماه سال 1365 درشب عملیات کربلای چهار در جزیره ˈسهیل ˈ به همراه سه تن از بچه های پایگاه مقاومت بسیج مسجد صاحب الزمان (عج) که در یک گردان عملیاتی بودند، درمصاف با نیروهای رژیم بعث عراق، به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پیکر این شهید والامقام چهل روز بعد از عملیات، در اروند رود از آب گرفته شد وهمرزمان شهیدش سالها بعد درعملیات تفحص شهدای دفاع مقدس، شناسایی وپیکر پاکشان به خاک وطن بازگشت.
روحشان شاد وراهشان پر رهرو باد. ک/4
7476/637/539
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
02/04/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]