واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
مغفول ماندگانی که محکوم شدند زنجان - ایرنا - چرخ روزگار همیشه بر وفق مراد نمی چرخد، برخی اوقات افراد ناگزیر از شنا کردن در مسیر خلاف جریان آب می شوند و ناخواسته قدم در راهی می گذارند که این راه به واسطه غفلت دیگران پیش روی آنها قرار گرفته است.
به گزارش ایرنا، حقیقت زندگی این است که گاهی اتفاقات بسیاری که به نظر کوچک می آیند اندوهی به وسعت تمام آرزوهای نرسیده دنیا در دل انسان انباشته می کند، گاهی چنان ساده از کنار وقایع ای که برای دیگران پیش آمده می گذریم که انگار این حوادث تنها برای همسایه است و ما با آن فرسنگ ها فاصله داریم.
گاهی می خواهیم آنی باشیم که نیستیم و گاهی نمی خواهیم آنی باشیم که هستیم.
به مناسبت فرا رسیدن هفته قوه قضاییه قرار بود اصحاب رسانه در زنجان همراه با قضات بازدیدی از زندان ها داشته باشند و پای درد دل ساکنان آن بنشینند.
اینجا ایستگاه انتظار در صف آزادی است، زنان و مردان ساکن این خانه محکوم به جدایی از نعمت آزادی اند، هر یک به بهانه ای کوله بار زندگی خود را در این خانه پهن کرده اند و انتظار ثانیه هایی را می کشند که از پس عبور زمان نوید آزادی به گوششان برسد.
اما این محکومیت در نهایت پیامد اجتناب ناپذیر و تلخ عملی است که خود آن را مرتکب شده اند و هیچ دستی توانمندتر از قانون توان به بند کشیدن سرکشی آنان را ندارد تا شاید با اقامتی کوتاه و بلند مدت در زندان، ندامتگاه یا دارالتادیب تنبیه شده و تاوان اعمال خود را بپردازند.
وعده دیدار قضات با زندانیان که می رسد نمایش آرزوهایی است که به واسطه سرکشی در این زندان به بند کشید شده، چشم هایی که در انتظار آزادی مادر، پدر، همسر و فرزند خاطی بارانی و اشک هایی که به ندامت جاری شده است.
زندان زنجان به بخش های مختلفی تقسیم شده که یکی از این بخش ها بند نسوان است.
اما دربند زنان، اتاق های متعددی با کاربری های مختلف آموزشی همچون کامپیوتر، خیاطی، فرش بافی و غیره پیش بینی شده است تا افراد ضمن سپری کردن دوران محکومیت خود مهارت هایی کسب کنند و زمینه مناسبی برای اشتغال پس از خروج آنها از زندان فراهم شود و در پی آن زندگی سالمی را تجربه کنند.
اما در این میان بودند زنانی که به اعدام یا حبس ابد محکوم شده بودند و کورسوی امیدشان به سختی روشن مانده و شاید هم امید بازگشت به زندگی عادی از وجودشان رخت بربسته بود.
تعدادی از محکومین وارد اتاقی می شوند که خبرنگاران در آن حضور دارند و در این میان زنی جوان، رنگ پریده و سرشار از کلمات ناگفته توجه خبرنگار ایرنا را به خود جلب می کند.
زن جوان 36 ساله، به جرم حمل موادمخدر از نوع هرویین به حبس ابد محکوم شده و از سال 1389 در زندان به سر می برد، اندوهی شگرف در چشمانش موج می زد، سر صحبت را چنین باز می کند: حاصل ازدواج اولم پسری 14 ساله است که در گرو شرافت نداشته همسر سابقم به دور از سایه پدر و مادر روزگار سپری می کند، از وقتی به زندان افتاده ام روی دیدن فرزندم را ندارم و در این مدت او را ندیده ام.
این زن جوان با رویی گشاده اما سرشار از کراهت، با اشاره به نقش خانواده ها در تربیت صحیح فرزندان و قرار دادن آنها در مسیر درست زندگی می گوید: 12 سالم بود که مادرم احساس کرد دختری دارد و باید وی را تربیت کند، چرا که پیش از آن هرگز وقتی برای تربیت من صرف نکرده بود و من در کنار برادرانم که امروز برایم حکم مرده را دارند بزرگ شدم، برادرانی که برای مرگ واقعی آنان داغدار نشده و سیاه نخواهم پوشید.
زن که حتی از عنوان کلمه برادر نیز بیزار بود، ادامه داد: به علت بی توجهی مادرم ابزاری برای لذت مردان نامردی که به ظاهر برادرانم بودند شده بودم.
گریه امانش را بریده بود و لابه لای هق هق هایش گفت: هرگز نمی بخشمشان، چرا که زندگی ام را به نیستی و نابودی سوق دادند.
تلخی زندگی اش مجال را از واژه ها گرفته بود و زن نمی توانست از خودش بگوید و با کلماتی کوتاه می خواست تمام لحظه های عمرش را توصیف کند، هر از گاهی در گوشه ای از زندگی اش کنکاش می کرد تا در همان وقت اندک عمق فاجعه را بیان کند.
زن محکوم مکثی کرد و با اندوهی سرشار ادامه داد: به خاطر وضعیت خانواده ام تن به ازدواجی دادم که هفت سال و نیم بیشتر دوام نیاورد و حاصل آن پسری شد که هم اکنون 14 سال دارد.
وی می گوید: چند سال اول زندگی مشترکم خوب بود اما کم کم خوشی از آن رخت بر بست، شوهرم که انسان تنوع طلبی بود به راحتی با زنان نامحرم نشست و برخاست می کرد و من که دیگر توان تحمل این شرایط را نداشتم، تن به متارکه دادم.
این زن که سعی دارد اضطراب خود را در حرکات دستانش پنهان کند، یادآور می شود: هنوز چند صباحی از متارکه ام نگذشته بود، با مردی که می اندیشیدم سوار بر اسب سپید آرزوهایم است ازدواج کردم، همسرم بسیار زیرک بود و با توجه به شناختی که از من پیدا کرد، به لحاظ عاطفی مرا وابسته خود نمود، عاشقش شدم و او از این عشق نهایت سو استفاده را کرد و من به جرم حمل هرویینی که برای وی بود دستگیر و محکوم به حبس ابد شدم.
وی انتظار کشیدن برای سپری شدن روزهای باقیمانده عمر در زندان را زجرآور خوانده و می گوید: این سرنوشت تلخ حاصل غفلت، بی توجهی و بی مسوولیتی خانواده هایی است که هیچ گونه درک و فهم درستی از فرزند آوری و حق و حقوق فرزندان برگردن خود ندارند.
همواره هستند افرادیکه تنها از کوچکترین غفلت دیگران به نفع اهداف شوم و شیطانی خود استفاده می کنند و بدون توجه به عواقب اعمال خود، دیگران را ناخواسته در مسیر بزه قرار می دهند و قربانیانی که به غلط و به دلایل مختلف راه و چاره ای برای خود جز تسلیم در برابر خلاف و سرکشی نمی بینند.
سرگذشت این زن فقط یک نمونه از هزاران تاثیری است که محیط نامناسب خانه و خانواده، غفلت والدین، همسران سودجو و دوستان ناباب می تواند در رشد آسیب های اجتماعی داشته باشد.
به گزارش ایرنا، هم اکنون دو درصد ازمجموع جمعیت زندانیان استان زنجان را زنان تشکیل می دهند.
همچنین محکومین جرایم مواد مخدر در زندان زنجان شامل 40/48درصد، سرقت 5/21 درصد و مابقی این افراد نیز مربوط به جرایم مالی هستند.
596/7318/ 1495
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
02/04/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]