واضح آرشیو وب فارسی:الف: درباره واگذاري فرهنگ به مردم
بخش فرهنگی الف، 27 خرداد 93
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۸
رياست محترم جمهور در طول ماه هاي گذشته، همواره در تريبونهاي مختلف اين موضع را اعلام كرده اند كه فرهنگ را بايد به دست مردم سپرد! اولين معناي كه اين سخن به ذهن متبادر مي كند اين است كه فرهنگ از مردم گرفته شده است و بايد به آنها واگذار شود.! در اين ميان پرسشي كه طرح مي شود اين است كه آيا هم اكنون فرهنگ از مردم جدا است؟ آيا به نظر ايشان جدايي مردم از فرهنگ قابل تصور است و در صورتي كه اگر بتوان كليتي به نام فرهنگ را تصور كرد آيا غير از مردم محلي براي ظهور آن وجود دارد؟ مثل نسبت مشهور وجود و ماهيت؟! بعيد است ايشان چنين چيزي در نظر داشته باشند.شايد منظور ايشان از سپردن فرهنگ به مردم، واگذاري «مديريت» فرهنگ به مردم باشد؟ لازمه اين سخن كه مديريت فرهنگ را بايد به مردم سپرد، اعتقاد به اين امر است كه فرهنگ مديريت پذير است!، اين قول از سوي كساني كه معتقدند بايد فرهنگ را به مردم سپرد قول عجيبي است چون كساني به اين سخن باور دارند عمدتا با اين استدلال از مردمي كردن فرهنگ دفاع مي كنند كه فرهنگ مديريت پذير نيست و چون مديريت پذير نيست دولتها نبايد وقت و منابع خود و مردم را براي مديريت آن تلف كنند. البته اين سخن كه مديريت فرهنگ را بايد به مردم سپرد لوازم ديگري هم دارد. يك لازمه آن اين است كه معقتد باشيم اساسا ميان مردم و دولت تمايز روشني برقرار است يعني ميتوان به چيزي به نام مردم و در برابر آن چيزي به نام دولت اشاره كرد. اين هم قول عجيبي است آن هم زماني كه دولت خود را مردمي ترين دولتها مي شمارد. و به نام دفاع از مردم اين سخن را بيان مي كند.در اين صورت چطور مي شود از تفكيك دولت و مردم سخن گفت؟! او بر اين بر فرض پذيرش اين سخن آيا صاحب سخن حاضر به پذيرش تبعات آن هست؟! بگذاريد مثالي بزنيم. حتما بسيار شنيده ايد كه دولتمردان و صاحبنظران از اين كه ما يك سينماي ملي داريم، يعني سينمايي كه تا حدودي داراي هويتي مشخص در عرصه بين المللي است ولو اين كه اقتصاد قدرتمندي ندارد بسيار گفته و بسيار بدان باليده اند. قطعا كسي فيلم فارسي ها و سينماي به اصطلاح نازل و گيشه و بدنه را جزو مقومات اين هويت نميداند بلكه سينماي فاخر و يا سينماي داستاني_ اجتماعي جزو مقومات همان هويت سينماي ملي است. پرسش اين است كه اگر دولت نبود و به اصطلاح در مديريت سينما دخالتي نداشت، اين نوع فيلمها كه الان محل افتخار و مايه مباهات دولتمردان و مديران شده اند مي توانسته اند توليد شوند، زنده بمانند و بخشي از هويت و تاريخ سينماي ملي شوند.؟؟؟!!! پس وقتي از مردمي كردن مديريت فرهنگ سخن ميگوييم، آيا حاضريم كه قيد توليد چنين آثاري را بزنيم؟؟؟ همين وضع را در موسيقي، كتاب، هنرهاي نمايشي و غيره داريم. آيا دولت حاضر است كه ديگر نمايشگاه كتاب برگزار نكند، اركسترهاي موسيقي را نسازد از موسيقي سنتي حمايت نكند و ....؟؟؟ بحث بر سر دفاع از اقتصادِ فرهنگ رانتي نيست كه به واسطه وابستگي به بودجه نفت نمي خواهد براي خود بازار و گردش مالي و اقتصادي دروني ايجاد نمايد، بلكه مشخص ساختن اين نكته است كه بعيد است كه منظور جناب ريس جمهور اين معنا نيز بوده باشد.نكته همين جاست منظور ايشان هيچ يك از اين معاني نيست بلكه از سخنان ايشان در ميان افكار عمومي- حتي اگر مراد ايشان نباشد -چنين استنباط مي شود كه دولت اعتقادي به اعمال چارچوب هاي نظارتي و هنجارهاي ملي و ديني در عرصه فرهنگ ندارد و همين استنباط موجب نگراني است. در پاسخ به ايشان كه گفته اند مگر من چه گفته ام كه منتقدان چنين برآشفته اند بايد گفت كه واقعا سويه هاي نگران كننده سخنان شما برآشوبنده است. نيست؟ در فضا و زمينه فرهنگي فعلي معناي واگذار كردن فرهنگ به مردم به معناي رها ساختن نظارت بر توليدات فرهنگي است تا هر كس هر چه خواست توليد و در جامعه نشر دهد. احتمالا استدلال ايشان اين است كه اهل فرهنگ به اندازه اي فرهيخته و معتقد هستند كه توليد فرهنگي مغاير باورهاي عمومي جامعه نداشته باشند . اين سخن درستي است و اكثر اهل فرهنگ نيز چنين هستند اما اين اعتقاد نبايد به معناي غفلت ما از بخش كوچك و معلوم الحالي در حوزه فرهنگ باشد كه همواره از چنين فرصت هاي براي لطمه زدن به فرهنگ ملي ايرانيان استفاده كرده اند چارچوب هاي نظارتي و هنجارهاي ملي و ديني نيز براي همين منظور تعبيه شده است. اما اگر سخنان ريس دولت چنين سويه اي داشته باشد كه دولت اعتقادي به اين چارچوب ها ندارد، آيا نگران كننده نيست؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]