واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی
در برابر شهدای خرمشهر احساس حقارت میکنم
جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی گفت: زمانی که خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدم سر از پا نمیشناختم، اما در برابر آنهایی که در آن شب تیره و دهشتناک به شهادت رسیدند، احساس حقارت کردم.
به گزارش خبرگزاری فارس از اراک، هوای دلتنگیاش ابریست، دلش سوی دیار فرشتگان پر میکشد، میخواهد بالهای شکستهاش را به بال پرستوهای پر کشیده پیوند بزند و در آسمان خونینشهر به پرواز در آید. نام خرم که میآید شهرش را زیر لب نجوا میکند، دلتنگیاش را میتوان به خوبی حس کرد. دلتنگ است، میگوید دوست دارد تا خود خرمشهر پیاده بدود، اما جانی در بدن ندارد، زیباترین فرصت پرواز را در بالهای شکستهاش میتوان یافت، دلش آنجا پر میکشد و بوی دود و آتش را حس میکند. میگوید:« خرمشهر اسیری در بند نبود، خرمشهر آباد، که ویرانهای نبود، بوی آتش میداد و دود، اما آتش نبود، گلستان بود.» چشمانش هنوز در مستی آن فتح عظیم خمار بود و لبهایش خندان، جانش را داده بود تا خرمشهر خرم بماند و تنها گهگاهی به سختی سخن میگفت، بریده بریده میگفت، همان طور که تنش بریده بریده شده بود. بدنش ضعیف و نحیف بود، اما نام خرمشهر را که شنید به قلّه وارستگی در اوج شکستگی مبدل شد. میگفت: «از خرمشهر آموخته است استوار باشد، قوی باشد و ناامید هرگز.» میگوید:«آن لحظه که ترکش به جمجمه سرش اصابت کرد، حسرت کشید، چرا که دیگر نمیتوانست برای حفظ آن خاک مقدس بجنگد.» حسن کلوانی جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی تنها 17 ساله بود که عاشقانه راهی جبهههای جنگ حق علیه باطل شد. جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی در گفتوگو با خبرنگار فارس در اراک به مناسبت آزادسازی خرمشهر اظهار داشت: پانزدهم اسفند ماه سال 60 و در قالب گردان امام حسین(ع) به عنوان امدادگر از اراک راهی جنگ شدیم و من برای امدادرسانی لحظه شماری میکردم. حسن کلوانی افزود: به اهواز رفتیم، بیستم اردیبهشت ماه سال 61 راهی خرمشهر شدیم، به همراه 320 نفر از بچههای گردان ساعت 10:30 شب به خرمشهر رسیدیم، گمان نمیکردیم عراقیها در قلب خرمشهر باشند، اما تا خواستیم عکسالعملی از خود نشان دهیم به استثنای 50 نفر همه شهید و تکه تکه شدند و تنها 50 نفر توانستند جان خود را حفظ کنند. وی ادامه داد: زمین و هوا یکپارچه گلوله و خرمشهر همچون گدازه آتش شده بود، 120 نفر از بچهها در میان آتش و خمپاره سوختند و تکه تکه شدند و مابقی مجروح بر زمین افتادند. جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی گفت: من نمیدانستم چه کنم، همه بچهها در یک چشم به هم زدن پرپر شدند و تا خواستم به خود بیایم، ناگهان بر زمین افتاده و چیز دیگری متوجه نشدم. کلوانی گفت: وقتی حادثه را به یاد آوردم که پنج سال از آن حادثه گذشته بود و من در این سالها تحت درمان بودم، ترکش به جمجمه سرم اصابت کرده بود و پزشکان کاسه سرم را در آورده و عمل کرده بودند، به دلیل عمل جراحی قادر به تکلم نبودم و شش ماه تحت نظر دو معلم گفتار درمانی کردم تا امروز بتوانم بریده بریده حرف بزنم، یک سمت بدنم کاملا بیحس است، اما این مشکلات باعث نشده لحظهای از حضورم در خرمشهر پیشمان شوم. وی اظهار کرد: به خود افتخار میکنم، زیرا در دفاع از ناموس و خاک وطنم من هم سهمی داشتم. این جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی بیان کرد: زمانی که خبر آزاد سازی خرمشهر را شنیدیم سر از پا نمیشناختم، اشک در چشمانم حلقه زد و در برابر آنهایی که در آن شب تیره و دهشتناک به شهادت رسیدند، احساس حقارت کردم. کلوانی اظهار کرد: به ایرانی بودنم افتخار میکنم و همیشه با خود میگویم خرمشهر اسیری در بند نبود، چرا که هیچگاه تن به اسارت نداد، با خاک یکسان شد، اما ویرانه نبود، چرا که نخلهای سوختهاش همچنان بلند قامت بود، خرمشهر شهری بود که دریا شرم داشت پاکی نیلگونش را در برابر آن همه زلالی و طراوت هویدا کند، شهری بود که آسمان شرم داشت وسعتش را در کرانه عالم بگستراند، در برابر وسعت دلهای بچههایی که گستره ضمیر وجودیشان در وفاداری، بخشندگی و بذل عشق و جان، ملکوتی را فرا گرفته بود. وی گفت: هر روز که چشم میگشایم به خرمشهر سلام میدهم، چرا که اگر شبها آسوده خاطر چشم بر هم میگذارم، به خاطر آرامشی است که ذره ذره این خاک به من ارزانی بخشیده است، خرمشهر آزادیاش را نه مدیون ما، که ما آرامشمان را مدیون آزادیاش هستیم. انتهای پیام/87004/س40
93/03/03 - 11:11
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]