تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 26 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815942311




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستانک/ کابوس یک معلم مهدکودک!


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
داستانک/ کابوس یک معلم مهدکودک!
شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
خانم جوانی که مربی مهد بود می خواست چکمه های یک بچه را پایش کند، ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت، بعد از کلی زحمت، چکمه ها را پای بچه می کند؛ اما تا می خواهد نفس راحتی بکشد بچه می گوید این چکمه ها لنگه به لنگه است. خانم مربی ناچار با هزار فشار و این ور و آن ور شدن، طوری که بچه آسیب نبیند بالاخره چکمه های تنگ را از پای بچه در می آورد و این بار دقیق و درست آن ها راپای بچه می کند، اما هنوز کلمه آخیییش کاملا از دهانش خارج نشده که بچه می گوید این چکمه ها اصلا مال من نیست.
مربی دوباره با زحمت بیشتر چکمه های بسیار تنگ را در می آورد و از بچه می پرسد: خب حالا بگو چکمه های تو کجاست؟ بچه جواب می دهد: «این ها چکمه های برادرمه ولی مامانم گفت امروز می تونم پام کنم.» مربی که دیگه خونش به جوش آمده در حالی که سعی می کند خونسردی خودش را حفظ کند برای چندمین بار چکمه ها را پای بچه می کند و بعد از یک آه طولانی می پرسد: «خب حالا دستکش هات کجان؟» بچه جواب می دهد: توی چکمه ها بودن دیگه، متوجه نشدین چکمه ها چه قدر تنگ بودن!؟

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید






تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن