تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد روز قیامت حسرتش را خواهد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813286343




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهید وزوایی سردار 22 ساله ای که ستاره درخشان دفاع از خونین شهر بود


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید محسن وزوایی شهید وزوایی سردار 22 ساله ای که ستاره درخشان دفاع از خونین شهر بود تهران - ایرنا - دهم اردیبهشت مصادف با سی و دومین سالروز شهادت سردار شهید سپاه اسلام شهید ˈمحسن وزواییˈ است شهیدی که به عنوان سردار جوان و 22 ساله ستاره درخشان دفاع از خونین شهر (خرمشهر) از وی یاد می شود.


سردار شهید محسن وزوایی در پنجم مرداد ماه سال 1339 در محله نظام آباد تهران در دامان خانواده ای اصیل و مذهبی دیده به جهان گشود.
شهید وزوایی، دبستان و متوسطه را با نمرات عالی سپری کرد. دوره دبیرستان را در مدرسه دکتر هشترودی تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم، با کسب رتبه اول شیمی دانشگاه صنعتی شریف، مشغول به تحصیل شد.
محسن وزوایی، در سال های نوجوانی با راهنمایی های مؤثر پدر فرزانه اش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از همرزمان مرحوم آیت اللّه کاشانی بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت.
پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمن های اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیت های سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال 1356 مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد.
در سال های ورود شهید محسن وزوایی به دانشگاه وی نقش فعالی در تشکیلات اسلامی دانشگاه از خود نشان می داد.
این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین 17 شهریور ماه 1357 تا 12 بهمن 1357 و ورود امام خمینی رحمه الله به ایران، در همه صحنه ها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود. او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش می کشید و در درگیری های مسلحانه و سرنوشت ساز 19 بهمن تا 22 بهمن 1357 حضوری پرثمر داشت.
وی در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرت آباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد.
شهید محسن وزوایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تشکیل جهاد سازندگی به عضویت این نهاد درآمد و برای خدمت به مردم، راهی لرستان شد.
وی افزون بر جهاد سازندگی، در کمیته انقلاب اسلامی، بسیج مستضعفان و آموزش و پرورش نیز خدمت کرد.
شهید محسن وزوایی از موثرترین دانشجویان پیرو خط امام بود که در 13 آبان 1358 سفارت امریکا در تهران را اشغال کردند.
این شهید والا مقام پس از 13 آبان 1358به علت معلومات فراوان عقیدتی و سیاسی و نیز تسلط بر زبان و ادبیات انگلیسی، مسئولیت سخنگویی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام رحمه الله را در کنفرانس های پیاپی و مصاحبه با گزارشگران رسانه های خارجی برعهده گرفت.
هر از چند گاهی سیمای پرصلابت و مصمم او، در تمامی رسانه های ارتباط جمعی غرب به عنوان سخنگوی جوانان طرفدار امام خمینی(ره) منعکس می شد.
شهید محسن وزوایی در سال 1358 هم زمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه به پاسداران پیوست و در دوره ای فشرده، آموزش های چریکی را در سپاه آموخت.
وی مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرده، سپس سرپرستی واحد اطلاعات ـ عملیات را به عهده گرفت. شهید وزوایی به دنبال تجاوز عراق به ایران، داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد.
با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونه ای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور تنگ کورک تا حد فاصل تنگ حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حمله ای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک هم رزمان خود، ارتفاعات حساس و سوق الجیشی تنگ کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج کرد.
در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه 1360 طرح ریزی شده بود، شهید محسن وزوایی فرمانده گردان شد.
در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه می داد.
در هنگام عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند 350 تن نیروهای کماندوی بعث عراق را به اسارت بگیرند.
شهید محسن وزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندی های «بازی دراز» ایفا کرد و در همین نبرد بشدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت.
وی در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمی کرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت: ˈآقای دکتر! من هر چه بیشتر درد می کشم، بیشتر لذت می برم و احساس می کنم از این طریق به خدای خودم نزدیک می شومˈ.
شهید محسن وزوایی، پس از بهبودی نسبی از مجروحیت، قدم به معرکه ای گذاشت که فرجام آن، آزادسازی خرمشهر اشغال شده بود.
وی در طول جنگ تحمیلی، در عملیات های متعدد با مسئولیت های گوناگون حضور داشت.
در 20 آذر 1360، در عملیات مطلع الفجر فرمانده بود. در اسفند سال 1360 فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول اللّه (ص) شد که در عملیات فتح المبین، این تیپ نوک عملیات بود و با تأسیس تیپ 10 سیدالشهداء فرمانده این تیپ شد.
همین تیپ، در 23 فروردین ماه 1361 وارد عملیات بیت المقدس شد و برای اجرای بهتر عملیات با تیپ محمد رسول (ص) ادغام و شهید وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهده دار شد.
سرانجام سردار شهید محسن وزوایی در مرحله اول عملیات بیت المقدس و در دهم اردیبهشت ماه سال 1361 در 22 سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.

** وصیت نامه شهید محسن وزوایی
بسم الله الرحمن الرحیم
ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوی ماست در این جبهه ها خداوند را مشاهده می کنیم که چگونه ملتمسانه به کمک رزمندگان اسلام می شتابد و آنها را نصرت می دهد و به مصداق آیه شریفه که می فرماید کم من فئة قلیله غلبت فئة کثیرة را می بینیم که تعداد محدود لشکریان سپاه اعم از سپاه و ارتش و نیروهای مردمی بر تعداد کثیری از نیروهای دشمن غلبه می نماید.
بیاد دارم در عملیات بازی دراز در قسمتی از عملیات مقداد ما 6 نفر بودیم و بر 300 نفر غلبه پیدا نمودیم.
در جبهه ها چنان روحیه ایمان و ایثار مفهوم پیدا می کند که گویی اصلا قابل تصور نیست هنگامی که در قسمتی از عملیات صحبت از داوطلب شهادت می شود دعوا بین برادران می افتد. اینها ارزش هایی است که ملت الله ارزانی بشریت داشته است.
حقیر بزرگ ترین افتخار خودم را عبودیت به در گاه احدیت می دانم.
می خواهم بگویم ای عازمان و ای عاشقان لقاء الله، ای مخلصین اخلاق و ای کسانی که مشغول ریاضت کشیدن جهت نزدیکی به درگاه خدا هستید، بیایید تا ببینید در جبهه ها چگونه برادران شما به آن درجه از نزدیکی به درگاه خداوند رسیده اند که نوجوان تازه داماد پس از سه ساعت که از عروسیش می گذرد در جبهه حاضر می شود؛ آخر در کدامین مکتب چنین ارزشهایی را سراغ دارید؟
... والله قسم وقتی کمی از فشار کارم کم می شود در خود احساس ضعف و کوچکی می کنم. آخر می دانید ای امت شهید پرور ایران امروز در شرایطی هستم که لحظه ای غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است. باید با هم برای خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم.
امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامی پرداخته اند در راس آن به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامی وابستگان دیگرش. پس از خدا غافل نشوید که پشیمانی سودی ندارد و ما باید به تعبیر امام تکلیف را عمل کنیم.
اگر توانستیم پیروز می شویم و اگر کشته هم بشویم شهید هستیم و این نیز خود پیروزی است.
پس ما نباید نگرانی داشته باشیم؛ این منافقان از خدا بی خبر باید بدانند که ملت آنها را شناخته است. اکنون که ملت در جبهه ها حاضر شده است شما بیشتر ملت بیگناه را ترور می کنید.
شما نامردان تاریخ هستید که روی تمامی جباران تاریخ را از یزید بن معاویه گرفته تا به هیتلر سفید کرده اید. شرمتان باد ای خود فروختگان به اجنبی! آخر چگونه حاضر می شوید از کودکان شیرخوار گرفته تا روحانیون معظم و جان بر کف، این راهیان راه الله را ترور نمایید؟
این امت باید بداند از بزرگترین خطراتی که انقلاب را تهدید می کند، آفت نفوذ خطوط انحرافی در خط اصلی انقلاب یعنی همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمی گذارید. شما امت مسلمان ایران در تاریخ جهان نمونه هستید.
شما فرزندانی تربیت نموده اید که شهادت را بالاترین سعادت خود می شمارند و فقط روی پشتوانه الهی حساب می کنید و شکست در راه چنین حرکتی مفهومی ندارد.
خدا را شکر می کنم که نعمت زجر کشیدن در راهش را نصیبم نمود. خدا را شکر می کنم که نعمت شرکت در عملیات به منظور روشن کردن سرزمین های سرد و بی روح گشته از وجود صدامیان به نور خدایی نصیبم شد و از خدا می خواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و آنگاه که به مشیت الهی از این دنیای فانی رفتم در زمره شهدا به حساب می آیم و از خدا می خواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بنده ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
و اما پدر و مادرم از وجود داشتن چنین پدر و مادری بر خود می بالم که افتخارش بر پایه نماز و روزه و خلاصه دستورات الهی است. پدرم ! هنگامی که بیاد می آورم در سنین کودکی صدای فریاد شما در سحر به منظور نماز در گوشم می پیچید که محسن نمازت قضا نشود.
امروز هم همچون نوایی دلنشین در گوشم طنین می افکند و شکر نعمت خدای را می نمایم. سفارش می کنم همانگونه که تا به حال عمل کرده اید به یاری امام بشتابید و او را تنها نگذارید.
و در آخر برادران و خواهرانم، به امید اینکه انقلاب حرکتی است به منظور اثبات حق و این مسئولیت بر گردن همگی ماست، دستورات الهی را فراگیرید و در عمل نیز آنها را به کارگیرید. به خصوص عبدالرضا و محمود و حمیده شما فرزندان انقلاب هستید.
من هر چه باشد مدت زیادی از سنم در زمان طاغوت گذشته است، اما شما امروز (از) نعمت حکومت اسلامی بر خور دارید و این بزرگ ترین موهبتی است که خداوند به شما ارزانی داشته است. قدر آنرا بدانید و شکر نعمتش را بجا آورید.
در آخر می خواهم که 14 روز روزه و سه ماه نماز قضا برایم بجا آورید و راجع به آنچه که دارایی من محسوب می شود آنطور که پدرم تصمیم بگیرد اجرا شود منتهی سعی شود این مقدار محدودی که دارم در جهت کمک به جنگ و امور اسلام اختصاص داده شود.
در ضمن اگر نتوانستید جنازه ام را به عقب بیاورید آن را به روی مینهای دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکی به اسلام کرده باشد.
اجتمام(5)**7029**1436
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]




09/02/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن