تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821060253
لحظات آخر از زبان «بلال» و مادر «عبدالله»
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: لحظات آخر از زبان «بلال» و مادر «عبدالله»
«بیخود نیست که خداوند بهشت را زیر پای مادران قرار داده. مادر بهخاطر فرزندش هر کاری میکند. فرزندم تار و پود زندگی من بود.» این را سامره علینژاد مادر عبدالله حسینزاده میگوید؛ زنی که دو فرزندش را یکی تصادفی و یکی در قتل عمدی از دست داد و در لحظه آخر قاتل فرزندش را بخشید. او در گفتوگویی با «شرق» از چرایی این تصمیم و روزهای سختی که گذرانده است، میگوید.
آفتاب: مشروح گفتو گوی شرق با بلال و مادر عبدالله:
* گفتههای اطرافیان شما حکایت از آن داشت که در اجرای حکم قصاص خیلی مصر هستید، چطور شد که از تصمیم خودتان پشیمان شدید؟
در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. از وقتی پسرم کشته شد خیلی ناراحت بودم مخصوصا اینکه چهار سال قبل از این حادثه یک پسر دیگرم را هم از دست داده بودم. پسرم 10ساله بود که در یک تصادف کشته شد. بعد از چهار سال هم که عبدالله کشته شد. داغ دو فرزند خیلی آزارم میداد دیگر توان زندگی نداشتم اما به این موضوع هم فکر کرده بودم که اعدام یک جوان دیگر هیچکدام از آن بچهها را به من برنمیگرداند اما مگر میشود به همین راحتی بخشید؟ او شاهرگ پسرم را زده بود میدانید این برای یک مادر یعنی چه؟
* چه اتفاقاتی افتاد که تصمیم شما را تغییر داد؟
من آدم معتقدی هستم. اول خودم خواب دیدم که پسرم از من میخواست ببخشم. به من گفت مادر جای خوبی هستم اگر تو از من انتظار داری که بچه خوبی باشم. باور کن جایی که هستم خیلی خوب است و در آرامش هستم. با این حال راضی به گذشت نشدم و گفتم امکان ندارد قاتل را ببخشم. فامیلهایم به من میگفتند پسرت را در خواب دیدهایم که خواسته تو قاتلش را ببخشی اما من قبول نمیکردم تا اینکه دخترم به من گفت برادرش را در خواب دیده گفت برادرم میگفت عیدت مبارک خواهر عید خود را با قصاص خراب نکنید به مادر بگو گذشت کند دخترم هم گفته بود خودت به خوابش برو و بگو گذشت کند. خیلی به من فشار میآوردند از آشنا و فامیل گرفته تا خانواده خودم حتی مادرم از من خواست که ببخشم آخر سر به شوهرم گفتم همهچیز پای چوبهدار مشخص میشود.
* خانواده قاتل چه واکنشی نسبت به این قتل داشتند؟
شوهرم، آدم سرشناسی است فوتبالیست بوده و حالا هم مربی فوتبال است همه مردم شهر میدانستند ما در چه وضعیتی هستیم و چقدر عذاب میکشیم حتی خانواده قاتل هم میدانستند و خیلی نسبت به کاری که بچهشان کرده بود متاسف بودند آنها میگفتند شرمنده رفتار پسرمان هستیم و نمیدانیم به شما چه بگوییم.
* شب قبل از اجرای حکم، برنامه «90» و چهرههای فوتبال خیلی از شما درخواست کردند که قاتل را ببخشید آیا این برنامه در تصمیم شما تاثیری داشت؟
آقای فردوسیپور انسان شریف و بزرگواری است و قصدش هم کار انسانی بود من خیلی از او تشکر میکنم که از یک برنامه فوتبالی برای یک کار انسانی استفاده کرد. بزرگان دیگر مثل آقایان دایی، بنگر و قلعهنویی هم با ما تماس گرفتند اما آن موقع تصمیم نگرفتم و همان حرف خودم را زدم.
* اینکه چهرههای فوتبالی به شما اصرار کردند که ببخشید تاثیری در تصمیم شوهرتان نداشت؟
وقتی برنامه «90» در مورد این مساله صحبت کرد شوهرم گفت ببین بزرگان از تو چه میخواهند گفتم برای من مادرم بزرگترین است به مادرم گفتم لحظه اجرا تصمیم میگیرم و حالا هم روی حرفی که به مادرم زدم چیزی نمیگویم. تا صبح سوره واقعه را خواندم و گریه کردم.
* چه زمانی به شما گفته شد زمان اجرای حکم فرا رسیده است؟
وقتی رای قصاص صادر شد و پرونده به دیوانعالی کشور رفت سهسال طول کشید که برگردد و وقتی برگشت ماه صفر بود. به شوهرم گفتم صفر ماه حرام است و من نمیتوانم جوان مردم را در این ماه قصاص کنم. در اجرای احکام گفتند مساله شرعی ندارد و شما میتوانید حکم را اجرا کنید گفتم حالا نمیکنم. برایم خیلی عجیب بود که در این ماه تایید حکم آمده است و این برایم پیغامی داشت. بعد گفتند قبل از عید حکم را اجرا کنید. قبول کردیم وقتی برای ابلاغ رفتیم مسوول زندان گفت شب عید است و ما معمولا بهخاطر اینکه خانوادههای اعدامیان شب عیدشان خراب نشود حکم اجرا نمیکنیم اگر شما بخواهید حکم را اجرا میکنیم اما باز ترجیح این است که این کار را نکنید با خودم گفتم این اعدامی هم مادر دارد و من نباید شب عید مردم را عزادار کنم قرار شد 26 فروردین حکم اجرا شود تا اینکه یک شب قبل از اعدام خوابی دیدم که تصمیمم را تغییر داد.
* چه خوابی بود؟
پسرم را در 10سالگی دیدم. همه ما نشسته بودیم و غذا میخوردیم پسرم بشقاب پلویش را برداشت و از خانه بیرون رفت گفتم پسرم چرا از ما جدا میشوی گفت دیگر با تو حرف نمیزنم و دیگر در این خانه غذا نمیخورم آن موقع بود که تصمیم خودم را گرفتم من نباید کاری میکردم که بچهام در عذاب باشد.
* در مورد زمان اجرای حکم بگویید. آن موقع چه اتفاقی افتاد؟
تا صبح نخوابیدم و مرتب دعا میخواندم کسی در خانه ما نخوابید صبح با شوهرم برای اجرا رفتیم همه چیز آماده بود و مردم زیادی آمده بودند اول از مسوولان خواستم به من یک میکروفن بدهند چون میدانستم موقع اجرای حکم مردم خیلی به اولیایدم فحش میدهند و از کار آنها بدشان میآید خطاب به مردم گفتم: من یک مادر هستم و میدانم حالا که میخواهم حکم را اجرا کنم شما به من فحش میدهید و نفرینم میکنید اما میدانید همه زندگی یک مادر فرزندش است؟ میدانید در این سالها چه کشیدم و زندگی برایم زهر شده؟ میدانید زندگیام به چه روزی افتاده است؟ میدانید فقط گریه کردم و خواب و خوراک نداشتم و همه ما تحتتاثیر قرار گرفتیم؟ چرا باید جوانهای ما چاقو با خودشان حمل کنند و اینطور خودشان و خانواده دیگری را بدبخت کنند؟ مردم اطراف گفتند این حق توست حتی اگر حکم را اجرا کنی کسی توهینی نخواهد کرد اما بدان مادری هم آن سوتر منتظر فرزندش است. بعد رفتم سراغ چوبهدار قاتل گریه میکرد و از من میخواست او را ببخشم گفت تو را به روح فرزندت ببخش. سیلی را که زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسیبی که به من زدی تنبیهت کردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بیرون آوردیم. مردم خیلی خوشحال بودند و کف زدند و گریه کردند. من این بخشش را هدیه کردم به مردم نور.
* مادر مقتول در آن لحظات چه میکرد؟
وقتی بخشیدم به پایم افتاد که خاک پایم را ببوسد گفتم از خدا تشکر کن. او را بلند کردم و گفتم بهخاطر مادربودنت خیلی برایت احترام قایل هستم این کار را نکن.
* شوهرتان چه واکنشی داشت؟
او همیشه به من میگفت هر تصمیمی خودت گرفتی قبول میکنم. قاتل شاگرد شوهرم بود شوهرم به او فوتبال یاد میداد. با اینکه درگیری قاتل با شخص دیگری بود اما پسرم کشته شده بود و ما هیچ تقصیری نداشتیم اما نتوانستم حکم را اجرا کنم.
* پسرتان چطور شد کشته شد؟
یک چهارشنبه بازاری در شهر نور بود که پسرم در حال عبور از آنجا بود. قاتل تنهای به او زد. پسرم معترض شد و قاتل که در حال دعوا با کسی دیگر بود چاقو بیرون کشید و به شاهرگش زد که منجر به مرگ پسرم شد.
* بعد از بخشش مردم چه واکنشی داشتند؟
شاید باورتان نشود، از هفت صبح که به خانه برگشتیم تا 11 شب پنج نفر در خانه ما در حال پذیرایی از مردمی بودند که برای تشکر آمده بودند باز هم نمیتوانستند به همه رسیدگی کنند، مردم نور خیلی به ما لطف داشتند.
* خانوادههای بسیاری در شرایط شما هستند و مرگ و زندگی یک فرد در انتظار تصمیم آنهاست، چه توصیهای به آنها دارید؟
توصیه میکنم در مورد قاتل تحقیق کنند وقتی به این نتیجه رسیدند که واقعا پشیمان شده و دیگر به جامعه آسیب نمیزند او را ببخشند. بخشش آرامش زیادی به آدم میدهد البته باز هم میگویم کسی نمیتواند خودش را جای یک مادر که بچهاش را از دست داده بگذارد.
روایت قاتل بخشیدهشده در دقیقه 90 از لحظات اعدام
رییس زندان و دیگر کارکنان تولدش را تبریک میگویند. «بلال» روز سهشنبه 26 فروردین تا بالای چوبه دار رفت و به زندگی برگشت. هفت سال پیش وقتی که 19ساله بود درگیری او و چند جوان دیگر در چهارشنبهبازار شهرستان نور منجر به کشتهشدن عبدالله حسینزاده، فرزند یکی از پیشکسوتان فوتبال شهرستان شد و بلال به قصاص محکوم شد. روز اجرای حکم روبهروی دادسرای شهرستان نوشهر، چندقدم دورتر از دریا داربست فلزی زدند. مردم از پنج صبح دور این داربست ایستادند و با فریادهای یاحسین از خانواده حسینزاده که از هفتسال پیش داغدار پسرشان، عبدالله هستند طلب بخشش کردند. مادر مقتول به مردم گفت خالیشدن خانه چقدر سخت است. او در آخرین لحظات به صورت بلال سیلی زد و بعد طناب را از گردن او برداشت. بلال میگوید فاصله بین قصاص و بخشش او همین سیلی بود. ساعتی بعد از پایان مراسم و بخشش این محکوم به مرگ، با او در داخل زندان گفتوگو کردیم.
* کی فهمیدی که حکم قرار است اجرا شود؟
حکم قرار بود سه ماه پیش اجرا شود اما با تلاش انجمن حمایت از زندانیان و همکاری رییس زندان به تعویق افتاد. روزهای آخر سال قبل قرار بود اجرا شود که باز هم عقب افتاد. بار سوم قرار بود 15 فروردین اجرا شود که تا امروز- روز اجرا- عقب افتاد اما اینبار دیگر وقت من تمام شده بود. من دوشب قبل از روز اعدام به بچههای بند گفتم به احتمال 99درصد فردا صبح مرا به سلول انفرادی پایین میبرند برای اجرای حکم. بیرون همه خبر داشتند. چند روز قبل که به خواهرم زنگ زدم پرسید پایین نرفتی؟ گفتم داستان چی است؟ گفت هیچی. فهمیدم که قرار است حکم اجرا شود.
* وقتی برای اجرای حکم صدایت زدند چه کردی؟
وقتی که مرا صدا کردند و گفتند افسر نگهبانی کارت دارد، بلافاصله وضو گرفتم، سجادهام را برداشتم و پایین رفتم. با بچهها خداحافظی کردم. گفتند برمیگردی. گفتم نه، اینبار میروم برای همیشه. پایین که رفتم. چند رکعت برای خودم و مقتول نماز خواندم و به دعای توسل و زیارت عاشورا مشغول شدم. نماز امام زمان خواندم. شب آخر کار من فقط نماز و دعا بود.
* در آن شب به چه فکر میکردی؟
حاج آقا مفیدی از واحد فرهنگی زندان آمد پیش من. گفتم برگهای بده وصیت بنویسم. گفتم من خودم را ساختم برای آن دنیا. هر 10 دقیقه برای عبدالله و خودم نماز خواندم و گفتم دارم میآیم پیش تو فقط نمیدانم چطور ببینمت.
* استرس داشتی؟
بله، داشتم ولی فکر هم میکردم که این شتری است که در خانه همه خوابیده. یکی جوان میمیرد و یکی پیر. همه یک روز میروند. به حاجی گفتم چوبه دار چطور است، باید چهکار کنم؟ گفت وقتی رفتی پای چوبه دار «اشهد» بگو. من مدام همین را در ذهنم تکرار میکردم. دو رکعت نماز «حاجت» خواندم.
* وقتی صدای «یا حسین» مردم را از بیرون زندان شنیدی چه حسی داشتی؟
ساعت پنج بود که صدای «یا حسین» «یا حسین» از بیرون آمد، یک دفعه بغضم ترکید.
* به مادرت هم فکر کردی؟
مادرم رفیق من است. الان هم خدا فقط به خاطر مادرم به من رحم کرد.
* به مادر مقتول هم فکر میکردی؟
آن صحنهای که میکروفن را به دست گرفت، همه که سکوت کردند و او گفت من 11سال است که «یا حسین» «یا حسین» میگویم، یکهو تنم لرزید. فقط گفتم «یا ابوالفضل».
* تو شاگرد پدر مقتول، عبدالغنی حسینزاده بودی؟
نه فقط من بلکه همه بچههای محلهمان به مدرسه فوتبالش میرفتند. خیلیها را فرستاد برای تیم ملی نوجوانان. سیدحسن حسینی را فرستاد تیم ملی نوجوانان. خیلیها را به جایی رساند. من نمیدانستم فوتبال چیست اما در مدرسه فوتبال یاد گرفتم و بعد رفتم کشتی.
* با اینکه همه اینها را میدانستی با پسرش درگیر شدی؟
بله میدانستم، میشناختمش. چند دقیقه قبل از حادثه هم او را در جمعهبازار دیدم و گفتم عبدالله من دارم میروم جشن عروسی دوستم. گوشی موبایلت را به من میدهی که گفت آره. من هیچ مشکلی با او نداشتم. من همیشه از کودکی کار میکردم. جوشکار بودم حتی با لباس کار به عروسی برادر و خواهرم رفتم. گاهی که از سر کار بر میگشتم رانندهها لباس سیاه مرا که میدیدند سوارم نمیکردند.
* پس آن روز چه شد؟
آن روز دعوا اصلا بین من و عبدالله نبود اما در نهایت در درگیری که دو نفر دیگر هم بودند، عبدالله کشته شد و من محکوم شدم.
* روز اعدام، دوستانت هم آمده بودند. بعید نبود بعضی از آنها هنوز چاقو در جیب داشته باشند.
من امروز هم در فیلمی که میگرفتند به دوستانم گفتم سعی کنند چاقو دست نگیرند، اگر بزرگتری هم زیر گوششان زد صلاح و خوبیاش را میخواهد. ایکاش همان موقع کسی زیر گوش من میزد.
* سیلیای که مادر مقتول به صورتت زد درد داشت؟
من فکر میکنم فاصله میان رضایت و قصاص من همین سیلی بود. بین من و این مادر همین سیلی بود که باید زده میشد. وقتی گفتم مرا ببخشید و به پدر و مادرم رحم کنید، پدرش گفت مگر تو به ما رحم کردی؟ من یک لحظه یادم آمد آن «اشهد» را فراموش نکنم. من نمیدانم چگونه از آنها تشکر کنم، بهویژه از مادر و پدرش.
* فکر میکنی اگر مثلا برادر شما در این درگیری کشته شده بود، تو و خانوادهات میتوانستید ببخشید؟
مادر من دل رئوفی دارد.
* ولی بخشیدن خیلی راحت نیست.
بله، اصلا راحت نیست. مادر من همیشه سعی میکند به همه کمک کند. پسردایی مرا مثل فرزند نگهداری میکند. مادر من همه عمرش کار کرده.
* فکر نمیکنی باعث رنج بیشتر این مادر شدی؟
این تقدیر من بود و سرنوشتم. نمیخواستم اینطور شود.
* شنیدی که هنرمندان زیادی برای بخشش تو تلاش کردند؟ برنامه «90» هم از خانواده مقتول خواست تو را ببخشند.
من ساعتهای آخر در سلول طبقه پایین بودم ولی وقتی برگشتم بچهها میگفتند که برنامه «90» هم در مورد من گفته. به نظرم این بخشش، بخشش همه مجرمانی بود که پشیمان هستند.
* ولی خانواده مقتول این نگرانی را هم داشتند که با بخشش تو، جوانها باز هم دست به چاقو ببرند، به این امید که بخشیده میشوند.
جوانها باید به من نگاه کنند و من درس عبرتشان بشوم. زندگی خانواده من خراب شد. وقتی به دعوا و چاقو فکر میکنند باید مرا پای چوبه دار به یاد بیاورند و مادرم را که چه میکرد. در یک چشم بههمزدن صندلی ممکن بود بیفتد.
* وقتی بالای صندلی بودی ترسیدی؟
بله، ترسیدم.
* هر آن ممکن بود خشم و غصه خانواده باعث شود تو را نبخشند.
بله. من مسلمانم و نماز میخوانم و به هر تصمیمی که آنها برای من گرفته باشند پایبندم. حالا هم به قولهایم عمل میکنم.
* تو باید بعد از محکومیت 10 سال از این شهرستان دور باشی. به این قول عمل میکنی؟
بله. اگر من زیر قول خودم بزنم، یعنی آبروی خانوادهام را هم زیر سوال بردهام و باز آنها را پیش خانواده آقای حسینزاده شرمنده کردهام. اینها هیچ، آه خدا را چه کنم. منِ بلال نمیدانستم نماز چیست. درست است که در زندگی کار به کار کسی نداشتم ولی حالا در زندان و به خاطر درسهایی که از رئیس زندان گرفتم خیلی چیزها را آموختم و زندگیام فرق کرده.
* هیچوقت مقتول را به خواب دیدی؟
یک بار خواب دیدم که من، او، خواهرش و خواهرزاده من در محله سنگسفید هستیم. یک پاترول مشکی هم داریم. من یکهو خیلی شدید گریه کردم. بچههای بند مرا بیدار کردند گفتند چه شده که گریه میکنی؟ یکبار دیگر بعد از هشتماه که در زندان ساری بودم و خیلی نگران، خواب دیدم در حیاط مسجد محلهمان هستم. یک چنار بزرگ قدیمی آنجاست. در خواب دیدم که به یکی از شاخههای این درخت طناب دار بسته و به گردن من انداختهاند. عمو غنی آمد و طناب را از گردن من برداشت. امروز دوباره یاد آن خواب افتادم.
* تو باید محکومیتت را بعد از این بخشش بگذرانی. بعد از آزادی چه کار خواهی کرد؟
اینجا در زندان خیاطی و آرایشگری یاد گرفتم. بعد از این همه حبس، لباس مردم را میشویم تا پولی به دست بیاورم. از این در که بیرون بروم کارم را ادامه میدهم. من جوشکاری را دوست دارم. همه این نردههای آهنی زندان را خود من جوش دادهام. دوست دارم زندگی سالمی داشته باشم.
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]
صفحات پیشنهادی
فیلم: لحظات بیاد ماندنی ورود مرزبانان ایرانی
فیلم لحظات بیاد ماندنی ورود مرزبانان ایرانی پس از گذشت دوماه از ربوده شدن پنج سرباز کشور در مرز استان سیستان و بلوچستان چهار تن از آنان به آغوش گرم وطن بازگشتند خبرآنلاین پس از گذشت دوماه از ربوده شدن پنج سرباز کشور در مرز استان سیستان و بلوچستان چهار تن از آنان به آغورئال مادرید پیروز آخرین الکلاسیکوی فصل
پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۱ ۵۱ آخرین ال کلاسیکوی فصل در فینال جام حذفی اسپانیا با نتیجه دو بر یک به سود رئالمادرید به پایان رسید به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا رئالمادرید با برتری برابر بارسلونا فاتح جام حذفی اسپانیا شد بازی با قضاوی آقای ماتئو لاهوز و در ورزشگاههفته آینده بیرجند میزبان مادر شهید احمدیروشن است
هفته آیندهبیرجند میزبان مادر شهید احمدیروشن استمدیر دفتر نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس خراسان جنوبی گفت هفته آینده بیرجند میزبان مادر شهید احمدیروشن است به گزارش خبرگزاری فارس از بیرجند فرشته اسدزاده بعد از ظهر امروز در نخستین کارگروه تخصصی بانوان و خانواده خرآخرین وضعیت مرزبانان ربوده شده و تحویل آنها به ایران
آخرین وضعیت مرزبانان ربوده شده و تحویل آنها به ایران یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت مرزبانان ربوده شده امروز به رابط ایران تحویل داده شدند اسماعیل کوثری در گفتوگو با ایسنا درباره آخرین وضعیت سربازان ربوده شده گفت مرزبانان ربوده شده ایرانی امروز به رابط جمهورآخرین وضعيت مرزبانان ایرانی از زبان معاون ظریف
آخرین وضعيت مرزبانان ایرانی از زبان معاون ظریف معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه کشورمان گفت براساس اطلاعاتی که به دست ما رسیده است مرزبانان ایرانی گروگان گرفته شده در سلامت هستند ابراهیم رحیم پور گفت با وجود تهدیدهای روزهای گذشته گروهک تروریستی جیش العدل که مرزبانان ایرآخرین وضعیت قیمتگذاری بنزین از زبان زنگنه
آخرین وضعیت قیمتگذاری بنزین از زبان زنگنه وزیر نفت با اشاره به احتمال دو نرخی ماندن بنزین بعد از اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها اعلام کرد دولت هنوز برای میزان افزایش قیمت بنزین به تصمیم نهایی نرسیده است به گزارش سرویس اقتصادی جام نیوز بیژن نامدار زنگنه با بیان ااژهای: ۳پرونده جدید برای مرتضوی باز شده/ آخرینوضعیت پروندهای احمدینژاد، زنجانی، رحیمی، مرزبانها و...
اژهای ۳پرونده جدید برای مرتضوی باز شده آخرینوضعیت پروندهای احمدینژاد زنجانی رحیمی مرزبانها و جامعه > قضایی - غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه در نخستین نشست خبری خود در سال 93 مقابل خبرنگاران نشست تا درباره رویدادهای قضایی کشور اطلاع رسانی کند امآخرین خبر از وضعیت مرزبانان ایرانی ربوده شده
آخرین خبر از وضعیت مرزبانان ایرانی ربوده شده تا پایان مذاکرات درباره آزادی اسرا هیچگونه خطری جان مرزبانان ایرانی ربوده شده را تهدید نمیکند به گزارش سرویس گیشه جام نیوز در اطلاعیه منتشره شده در وبلاگ منتسب به جیشالعدل آمده است «سازمان جیشالعدل به اطلآخرین خبر از نتایج انتخابات افغانستان/ عبدالله همچنان در صدر است
آخرین خبر از نتایج انتخابات افغانستان عبدالله همچنان در صدر است بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - تسنیم نوشت در پی اعلام نتایج مرحله اول شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان از سوی کمیسیون مستقل انتخابات این کشور ۶ تن از مجموع ۸ نامزد این انتخابات نتایبيم و اميدهاي مادر مرزبان بجنوردي
بيم و اميدهاي مادر مرزبان بجنوردي خنده و گريه اش در هم آميخته شده است نمي داند از غم دوري فرزند بگريد يا از شنيدن خبر آزادي اش بخندد به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران وقتي 15 بهمن سال گذشته پسرش را که به مرخصي آمده بود بدرقه کرد حتي ذره اي هم تصور نمي کرد که روآخرین خبرها در مورد مرزبانان گروگان گرفته شده/جنازه تحویل داده شده هیچ ارتباطی با مرزبانان ندارد
سیاسی دولت در گفتگو با مهر مطرح شد آخرین خبرها در مورد مرزبانان گروگان گرفته شده جنازه تحویل داده شده هیچ ارتباطی با مرزبانان ندارد رئیس مرکز اطلاع رسانی و امور بین الملل وزارت کشور با بیان اینکه جنازه تحویل داده شده هیچ ارتباطی با مرزبانان ندارد گفت در صورت تحویل عزیزان بهنخستین لحظات ورود مرزبانان ایرانی به میهن
نخستین لحظات ورود مرزبانان ایرانی به میهن عکس ایرنا کد خبر 2652015 تاریخ خبر 20 1 17 01 1393 نسخه اصلیلحظات بیاد ماندنی ورود مرزبانان به کشور
لحظات بیاد ماندنی ورود مرزبانان به کشور چند رسانهای > فیلم - پس از گذشت دوماه از ربوده شدن پنج سرباز کشور در مرز استان سیستان و بلوچستان چهار تن از آنان به آغوش گرم وطن بازگشتند لطفا منتظر بمانید 23301 دانلود لینک را کپی کنید دانلودآخرین وضعیت ترافیکی راه های چهارمحال وبختیاری از زبان رییس پلیس راه
آخرین وضعیت ترافیکی راه های چهارمحال وبختیاری از زبان رییس پلیس راه شهرکرد - ایرنا - رییس پلیس راه فرماندهی انتظامی چهارمحال وبختیاری آخرین وضعیت ترافیکی راه های مواصلاتی استان در چهاردهم فروردین را اعلام کرد سرهنگ حمزه رفیعی روز پنجشنبه در گفت و گوی اختصاصی با ایرنا گفت دو گردآخرین وضعیت مصدومان استقلال از زبان معاونت پزشکی
آخرین وضعیت مصدومان استقلال از زبان معاونت پزشکی امین نوروزی گفت با درمان و ارزیابیهایی که انجام شد خدا را شکر مهدی نظری تمرینات خود را از امروز آغاز خواهد کرد بهگزارش گروه ورزش باشگاه خبرنگاران امین نوروزی معاونت پزشکی و ورزشی باشگاه استقلال درخصوص آخرین وضعیت مصدومبوستان بهشت مادران میزبان جشن همراز یار
به مناسبت ولادت حضرت فاطمه س بوستان بهشت مادران میزبان جشن همراز یار مسئول اداره امور بانوان منطقه یک گفت به مناسبت میلاد حضرت فاطمه س و روز زن بوستان بهشت مادران روز سهشنبه 2 اردیبهشت ماه 93 میزبان بانوان شاغل در شهرداری منطقه یک است مریم کوهی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی بمادر عبدالله: حالا که بخشیدهام آرام تر هستم
مادر عبدالله حالا که بخشیدهام آرام تر هستم بیخود نیست که خداوند بهشت را زیر پای مادران قرار داده مادر بهخاطر فرزندش هر کاری میکند فرزندم تاروپود زندگی من بود این را سامره علینژاد مادر عبدالله حسینزاده میگوید زنی که دو فرزندش را یکی تصادفی و یکی در قتل عمدی از دست دا-
گوناگون
پربازدیدترینها