تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798675776




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز/ راز کشور 300 میلیونی!


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: طنز/ راز کشور 300 میلیونی! طنز و کاریکاتور > طنز - امیر وفایی در روزنامه قانون نوشت:

آقای حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس اخیرا اعلام کرده که کشور گنجایش 300 میلیون نفر جمعیت را دارد. این رقم البته مثل رقم مربوط به گنجایش ورزشگاه آزادی چندان کارشناسی به نظر نمی‌رسد. اگر همه در کشور بایستیم و تنها به اندازه عرض شانه‌مان فضا اشغال کنیم، 300 میلیون آدمیزاد در کشور جا می‌گیرد و نهایتش این است که یک لنگ حدود هزار و هفتصد نفر آن طرف مرز کشورهای همسایه فرود می‌آید. اما چنانچه بخواهیم بنشینیم اوضاع فرق می‌کند و با توجه به اینکه ایرانیان اغلب نشیمنگاه بزرگی دارند، گنجایش کشور به 250 میلیون نفر کاهش پیدا می‌کند. با این تفاسیرمجلس اخیرا با توجه به فاصله 170 میلیونی جمعیت کشور تا تکمیل ظرفیت نشسته، یک فوریت طرح ممنوعیت وازکتومی، توبکتومی، سقط جنین و سایر اعمال پیشگیری از بارداری را تصویب و برای متخلفان مجازات در نظر گرفته است.

درست از روزی که خبر تصویب این قانون منتشر شد رفتار پدر ما تغییر کرد. گوشه‌گیر شده بود و خیلی کم از خانه بیرون می‌رفت. گاهی با عینک و کلاه در حالی که یقه کتش را هم بالا داده بود تا سرکوچه می‌رفت و روزنامه می‌خرید. بعد نفس‌نفس‌زنان به خانه برمی‌گشت، سریع در را پشت سرش می‌بست و به آن تکیه می‌داد. آن قدر غرق در افکارش بود که یک‌بار موقع آب دادن باغچه شلنگ را اشتباهی در پیژامه‌اش فرو کرده و در حالی که آب با شدت از پاچه شلوار بیرون می‌زد به گوشه‌ای خیره مانده بود. سرانجام در یک بعدازظهر دلگیر پرده از راز قدیمی پدر برداشته شد. ایستاده بود کنار پنجره و داشت بیرون را نگاه می‌کرد که ناگهان مثل برق از جایش پرید.

پدر: بالاخره اومدن... خودشونن... درو باز نکنید.
مادر: از کجا می‌دونی دنبال تو اومدن؟ با تو که سنی ازت گذشته که دیگه کاری ندارن.
پدر: چرا چرت و پرت می‌گی زن؟ بگیرنم دیگه بازگشتی در کار نیست.
(ما هاج و واج به این طرف و آن طرف دویدن‌های پدر نگاه می‌کردیم)
ما: مامان چی شده؟ بابا آدم کشته؟
صدای بلندگو از داخل کوچه: خونه کاملا در محاصره‌ست. آقا فریبرز بدون مقاومت بیا بیرون... بیا بیرون فریبرز. ما همه می‌دونیم تو وازکتومی کردی.

پدر: ای وای... دیگه همه فهمیدن (این را گفت و به سمت بالکن دوید تا شاید بتواند خودش را از روی دیوار به پشت بام برساند)
ما: باورم نمی‌شه... راست می‌گن مامان؟ بابا فریبرز وازکتومی کرده؟
مادر: (اشک از چشمانش سرازیر شد و روی دو زانو نشست) قضیه مال 25 سال پیشِ پسرم. اون موقع به هر کس که این کارو می کرد جایزه می‌دادن. ما هم وضع مالیمون خوب نبود. بابات هم خودشو از اداره بازخرید کرد، هم وازکتومی‌کرد.
پدر: (نفس‌نفس‌زنان به داخل اتاق برگشت و به ما خیره شد) از بالکن نمی‌شه فرار کرد... به من اونجوری نگاه نکن پسرم. من این کارو واسه خونواده‌ام کردم. یه روزی می‎‌فهمی پدرت کی بود. از این به بعد تو مرد این خونه‌ای (از جا برخاست و با یک جهش از لوستر آویزان شد)

مادر: چیکار می‌کنی الان سقف میاد رو سرمون. (پدر لوستر را رها کرد و به طرف راه پله دوید. صدای بلندگو هنوز به گوش می‌رسید. صدای پدر از داخل راه پله به شکل مبهمی شنیده می‌شد)
ما: بابا چی می‌گه؟ توبکتومی هم کرده؟

مادر: وا! توبکتومی که مال مردها نیست بچه. داره می‌گه توبه کردم. چقدر بهش گفتم واسه خاطر دوزار این بلا رو سر خودت نیار.
(پدر دوباره به داخل اتاق برگشت این بار دو نفر دنبالش بودند. اسلحه را به سمتش گرفتند و فرمان ایست دادند. پدر ایستاد. مادر ناگهان جیغی کشید و قرصی را از جیبش بیرون آورد).
مادر: ولش کنید... به خدا اگه ولش نکنید این قرص ضدبارداری رو می‌خورم.
(ماموران کاملا کپ کرده بودند)

مامور: حماقت نکن خانم... خیلی آروم اون قرص رو بذار زمین.
مادر: می‌خورم... به خدا می‌خورمش. اسلحه‌ها تون رو بندازید.
(دو مامور اسلحه‌ها را زمین گذاشتند. پدر از کنارشان عبور کرد و به خیابان گریخت. مادر همچنان قرص را نزدیک دهانش نگه داشته بود تا پدر کاملا از منطقه خطر دور شود) 6060  



چهارشنبه 27 فروردین 1393 - 09:38:29





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن