واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: طنز/ راز کشور 300 میلیونی! طنز و کاریکاتور > طنز - امیر وفایی در روزنامه قانون نوشت:
آقای حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس اخیرا اعلام کرده که کشور گنجایش 300 میلیون نفر جمعیت را دارد. این رقم البته مثل رقم مربوط به گنجایش ورزشگاه آزادی چندان کارشناسی به نظر نمیرسد. اگر همه در کشور بایستیم و تنها به اندازه عرض شانهمان فضا اشغال کنیم، 300 میلیون آدمیزاد در کشور جا میگیرد و نهایتش این است که یک لنگ حدود هزار و هفتصد نفر آن طرف مرز کشورهای همسایه فرود میآید. اما چنانچه بخواهیم بنشینیم اوضاع فرق میکند و با توجه به اینکه ایرانیان اغلب نشیمنگاه بزرگی دارند، گنجایش کشور به 250 میلیون نفر کاهش پیدا میکند. با این تفاسیرمجلس اخیرا با توجه به فاصله 170 میلیونی جمعیت کشور تا تکمیل ظرفیت نشسته، یک فوریت طرح ممنوعیت وازکتومی، توبکتومی، سقط جنین و سایر اعمال پیشگیری از بارداری را تصویب و برای متخلفان مجازات در نظر گرفته است.
درست از روزی که خبر تصویب این قانون منتشر شد رفتار پدر ما تغییر کرد. گوشهگیر شده بود و خیلی کم از خانه بیرون میرفت. گاهی با عینک و کلاه در حالی که یقه کتش را هم بالا داده بود تا سرکوچه میرفت و روزنامه میخرید. بعد نفسنفسزنان به خانه برمیگشت، سریع در را پشت سرش میبست و به آن تکیه میداد. آن قدر غرق در افکارش بود که یکبار موقع آب دادن باغچه شلنگ را اشتباهی در پیژامهاش فرو کرده و در حالی که آب با شدت از پاچه شلوار بیرون میزد به گوشهای خیره مانده بود. سرانجام در یک بعدازظهر دلگیر پرده از راز قدیمی پدر برداشته شد. ایستاده بود کنار پنجره و داشت بیرون را نگاه میکرد که ناگهان مثل برق از جایش پرید.
پدر: بالاخره اومدن... خودشونن... درو باز نکنید.
مادر: از کجا میدونی دنبال تو اومدن؟ با تو که سنی ازت گذشته که دیگه کاری ندارن.
پدر: چرا چرت و پرت میگی زن؟ بگیرنم دیگه بازگشتی در کار نیست.
(ما هاج و واج به این طرف و آن طرف دویدنهای پدر نگاه میکردیم)
ما: مامان چی شده؟ بابا آدم کشته؟
صدای بلندگو از داخل کوچه: خونه کاملا در محاصرهست. آقا فریبرز بدون مقاومت بیا بیرون... بیا بیرون فریبرز. ما همه میدونیم تو وازکتومی کردی.
پدر: ای وای... دیگه همه فهمیدن (این را گفت و به سمت بالکن دوید تا شاید بتواند خودش را از روی دیوار به پشت بام برساند)
ما: باورم نمیشه... راست میگن مامان؟ بابا فریبرز وازکتومی کرده؟
مادر: (اشک از چشمانش سرازیر شد و روی دو زانو نشست) قضیه مال 25 سال پیشِ پسرم. اون موقع به هر کس که این کارو می کرد جایزه میدادن. ما هم وضع مالیمون خوب نبود. بابات هم خودشو از اداره بازخرید کرد، هم وازکتومیکرد.
پدر: (نفسنفسزنان به داخل اتاق برگشت و به ما خیره شد) از بالکن نمیشه فرار کرد... به من اونجوری نگاه نکن پسرم. من این کارو واسه خونوادهام کردم. یه روزی میفهمی پدرت کی بود. از این به بعد تو مرد این خونهای (از جا برخاست و با یک جهش از لوستر آویزان شد)
مادر: چیکار میکنی الان سقف میاد رو سرمون. (پدر لوستر را رها کرد و به طرف راه پله دوید. صدای بلندگو هنوز به گوش میرسید. صدای پدر از داخل راه پله به شکل مبهمی شنیده میشد)
ما: بابا چی میگه؟ توبکتومی هم کرده؟
مادر: وا! توبکتومی که مال مردها نیست بچه. داره میگه توبه کردم. چقدر بهش گفتم واسه خاطر دوزار این بلا رو سر خودت نیار.
(پدر دوباره به داخل اتاق برگشت این بار دو نفر دنبالش بودند. اسلحه را به سمتش گرفتند و فرمان ایست دادند. پدر ایستاد. مادر ناگهان جیغی کشید و قرصی را از جیبش بیرون آورد).
مادر: ولش کنید... به خدا اگه ولش نکنید این قرص ضدبارداری رو میخورم.
(ماموران کاملا کپ کرده بودند)
مامور: حماقت نکن خانم... خیلی آروم اون قرص رو بذار زمین.
مادر: میخورم... به خدا میخورمش. اسلحهها تون رو بندازید.
(دو مامور اسلحهها را زمین گذاشتند. پدر از کنارشان عبور کرد و به خیابان گریخت. مادر همچنان قرص را نزدیک دهانش نگه داشته بود تا پدر کاملا از منطقه خطر دور شود) 6060
چهارشنبه 27 فروردین 1393 - 09:38:29
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]