تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند اِبا دارد از اين كه باطلى را حق معرفى نمايد، خداوند اِبا دارد از اين كه حق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815703373




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تبیین و نقد اندیشه دینی هگل


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تبیین و نقد اندیشه دینی هگل
به‌رغم تحول و تطور در اندیشه دینی هگل از دوره توبینگن تا یِنا، و نیز حرکت وی از دین یونانی به‌سمت دین طبیعی و قومی، در مجموع اندیشه واحدی را دنبال می‌کند و می‌توان او را مدافع حضور دین در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی جامعه دانست.

خبرگزاری فارس: تبیین و نقد اندیشه دینی هگل


بخش دوم و پایانی نقد و بررسی اندیشه دینی هگل الف) نقد رویکرد کلی وی به مقوله دین تفکر دینی ـ فلسفی هگل همچون سایر فیلسوفان اروپایی تحت‌تأثیر شرایط و مقتضیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زمانه اوست. یکی از مسائل مهم آن دوره، مقوله دین بود. در این دوران کلیساها با تبدیل شدن به دولت و بهره‌مندی از مرجعیت بیرونی، مهم‌ترین عامل انحراف مسیحیت و تبدیل شدن آن به یک دین تشریعی بشمار می‌آمدند. مسیحیت دینی بود که از راه یافتن به قلب‌ها ناتوان بود و در زندگی انسان حضوری فعال و سرزنده نداشت. وی در ابتدا به‌تبعیت از یونانیان به‌سمت یک دین طبیعی و بدون ‌میانجی روی آورد و بعدها به‌تأثیر از کانت، دین قومی را برگزید. او بر این باور بود که دین طبیعی و حتی دین قومی، به‌خلاف دین وحیانی (مُنزل) امری داده‌شده از بیرون و تحکمی نیستند و انسان منفعلانه آن را نپذیرفته است؛ بلکه از نور طبیعی عقل، عرف، شرایط اجتماعی و فرهنگی و از روح قومی برخاسته است. به‌نظر وی، چنین دینی علاوه بر اینکه نردبام تعالی به‌سمت خداوند است، می‌تواند در حیات فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی بشر نیز تأثیرگذار باشد. هگل بعدها دریافت که دین طبیعی و دین قومی در برآوردن آمال و آرزوهای راستین بشر و ایجاد بستری مناسب برای عقلانیت و آزادی ناکارآمد بوده است و این‌بار به‌سمت یک دین فلسفی روی آورد. وی در سال‌های پایانی عمر دوباره به‌سمت دین وحیانی به‌ویژه مسیحیت پروتستان روی آورد. این تحول و تطور در اندیشه دینی هگل موجب گردیده است تا شارحان وی در ارزیابی نهایی آرا دینی او، وی را فیلسوفی ضد دین و ملحد قلمداد کنند؛ اما اگر نیک بنگریم، انتقاد وی از مسیحیت کاتولیک و به‌ویژه دین یهود، به‌عنوان ادیان ایجابی و ابژکتیو چندان بیراه نیست.  هگل در شناسایی دلایل استقرار شریعت در دین مسیح و انتظار حضور فعال دین عقلانی در تمامی عرصه‌های حیات بشری مُحق بوده است؛  اما قاعده «حکم‌الامثال» و «عدم‌الوجدان» که از قواعد مسلم عقلی و منطقی است، حکم می‌کند که برآورده نشدن چنین آمال و آرزوهایی در دین مسیح و یهودیت نباید به این باور کلی بینجامد که دین مُنزل را یارای چنین کاری نیست؛ زیرا اولاً همان‌طور که خود هگل اذعان نموده است، باید میان شخص مسیح و مسیحیت به‌مثابه یک شریعت ایجابی تمییز نهاده، اعمال و رفتار پیروان یک دین را به‌حساب آن دین نگذاریم؛ ثانیاً دین مبین اسلام که براساس اصطلاحات هگلی، وضع مجامع ادیان وحیانی پیشین است، از آلوده شدن به چنین اوصافی مبرا بوده و راه نیل به آزادی و بهره‌مندی از حقوق مدنی و سعادت دنیوی و اخروی را فراهم آورده است. به بیان دیگر، خداوندی که خالق عالم و آدم است، از سر لطف و خیرخواهی راه نیل به سعادت و آزادی و آزادگی را نیز به انسان‌ها تعلیم نموده است و اگر نیک بنگریم، رهنمودها و آداب و مناسک و شعائر دینی اسلام، خلاف عقل سلیم و منطق و امری تحکمی و داده‌شده از بیرون نیستند. ازاین‌رو پرسش آن است که چرا هگل تحقق رؤیای خویش را در ادیان طبیعی و قومی می‌جوید؟ ب) نقد رویکرد هگل نسبت به دین اسلام 1. دلیل بی‌توجهی وی به اسلام هگل براساس رویکرد دیالکتیکی که پیش‌تر در بررسی حوزه‌های معرفتی، هستی‌شناختی، اخلاقی، سیاسی و ... به‌کار گرفته بود، دین را نیز در یک بستر تاریخی و عقلانی رو به رشد و تکامل ارزیابی می‌کرد. اینکه طرح هگلی در باب دین و تقسیمات و دسته‌بندی‌های او ـ به‌ویژه در مورد ادیان طبیعی ـ تا چه حد مورد پذیرش است، بحثی جداگانه و نیازمند فرصتی دیگر است. آنچه در این مقاله مورد توجه است، بررسی دلیل بی‌توجهی یا کم‌توجهی هگل به دین اسلام است. او به مقتضای مباحث مطرح‌شده در این درس‌گفتارها گاهی به دین اسلام اشاره نموده و به‌رغم تأکید بر گستره دین اسلام و پیروان آن ـ که به‌لحاظ مقایسه‌ای بیش از مسیحیت است ـ  نکاتی را به دین اسلام نسبت داده است که درخور تأمل و بررسی است. او در نقد الوهیت مسیح، ضمن مقایسه وی با سقراط به‌عنوان یک معلم و موجود انسانی عادی که با تقوا و فضیلت زیسته است، به آیاتی از قرآن کریم استناد نموده، مسیح را نیز همانند تمام مردان بزرگ، یکی از پیامبران الهی به‌معنای عام می‌داند. (Goldstein, 1989: 458 & 463) بااین‌حال، این امر باعث نمی‌شود وی از ابراز نگرش منفی خود درباره اسلام خودداری کند و در معرفی آن می‌گوید: دین اسلام ... از هر آنچه عینی و انضمامی است، بیزار بوده و از آن دست کشیده است. خدای آن، خدای مطلق است که انسان‌ها در ارتباط با او هیچ هدف، قلمرو خصوصی و هیچ امری را مختص خود نگه نمی‌دارند ... هدف و غایت آنها تنها می‌تواند این باشد که خدا را تکریم نموده، او را پاس دارند؛ لذا دین اسلام دینی متعصبانه است. دین اسلام سوبژکتیویتی است که از هیچ حقی متعلق به خود بهره‌مند نیست و کار آن این است که آدمی خودش را در وحدت و یگانگی با خدا یا نامتناهی منحل کند. این دین از یک جنبه مخالف سرسخت سوبژکتیویته روشنگری است؛ اما از جنبه دیگر روشنگری به تثلیث مسیحی حمله‌ور شده، بر الوهیت مسیح تا بی‌نهایت تأکید می‌ورزد. (Hodgson, 2005: 218) به‌اعتقاد وی، اسلام دین ظاهرپرستی  است که به‌دلیل ترس از خدا به چیزی اجازه نمی‌دهد خلاف آن شکل بگیرد. او یهودیت را از آن جهت که در آن هیچ الزام و اجباری به روی آوردن آدمی به خدای اسرائیل نیست، برتر از دین اسلام می‌داند که هدف آن دعوت بشر به ستایش خدای یگانه است و بر این کار اصرار و تعصب می‌ورزد. (Ibid: 232) همچنین به‌اعتقاد برخی مفسران هگل، هنگامی‌که وی در کتاب پدیدارشناسی روح در بحث از «خواجه» و «دین در شکل هنر» (هنر انتزاعی) از دین مصریان بحث می‌کند، از یک دین واحد سخن نمی‌گوید؛ بلکه این بخش، اسلام و همچنین هریک از ادیانی را که اشیا و بت‌ها را در هر نوع و اندازه‌ای می‌پرستند، دربر می‌گیرد. این مسئله حتی عبادت نمادها و اشیا و اجساد مقدس در دین مسیح را شامل می‌شود. به‌اعتقاد میلر، منظور هگل به «سنگ سیاه بدون شکل»، «کعبه» است. البته خود هگل از اسلام یا کعبه اسمی به میان نیاورده است؛ بلکه در بحث از دین طبیعی از عبادت تاریکی، سیاهی، سنگ بی‌شکل و عدم حرکت بحث می‌کند که مفسران آن را کعبه دانسته‌اند. اگر ادعای مفسران درست باشد، باید دید چرا هگل اسلام را در زمره ادیانی بشمار آورده است که پیروان آن به عبادت نمادها و سنگ و بت مشغول‌اند و استناد وی به چه منبعی بوده است. به‌نظر هاجسون، استنادات هگل به قرآن در تفسیر مسئله تثلیث و الوهیت مسیح، گویای این واقعیت است که وی شناخت مستقیمی از قرآن نداشته است. (Hodgson, 2005: 206) او دلیل بی‌توجهی هگل به اسلام در طرح کلی خود را چنین عنوان نموده است: شاید دلیل آن این باشد که به‌خلاف سایر ادیان، اسلام یک حوزه آگاهی دینی پیشینی را معرفی نمی‌کند که دین کامل  را تغییر شکل داده باشد یا بتواند آن را تغییر دهد؛ بلکه اسلام وضع مقابل مسیحیت و رقیب معاصر آن است. لذا جایگاه درست رسیدگی به اسلام در طرح کلی هگلی در بافت چالش‌های دین مسیح در دنیای مدرن است. (Ibid) هاجسون در جای دیگری کمی منصفانه‌تر به این مسئله نگاه کرده، دلیل بی‌توجهی هگل به دین اسلام را این‌گونه عنوان می‌کند: اینکه هگل اسلام را حذف کرده است، معماگونه به‌نظر می‌رسد؛ به‌ویژه در پرتو باور او به اینکه دین اسلام پرجمعیت‌ترین ادیان است. شاید در انجام این کار سه عامل نقش داشته باشد: الف) محدودیت شناخت وی از اسلام؛ اگرچه او با آثار برخی از عرفای مسلمان آشنا بوده و آنها را ارج می‌نهاده است (بنگرید به: یادداشت 25 از فصل 9)؛ ب) دین اسلام با طرح و شکل‌واره ادیان متعین، سازگاری و تناسب نداشته است؛ ج) او نسبت به دین اسلام همان حالت خصومت و تنفر طولانی را داشته است که اروپائیان داشته‌اند. (Ibid) 2. نقد دیدگاه هگل در باب اسلام هگل در مجموع چند خصوصیت را برای دین اسلام برمی‌شمرد: به‌اعتقاد وی ـ و برخی از شارحان او ـ اسلام دینی خشک و متعصب، دشمن سوبژکتیویته، رقیب مسیحیت و معارض با نور طبیعی عقل است که در آن بت‌پرستی و نمادپرستی، ظاهرپرستی و ترس از خداوند غلبه دارد. البته او نسبت‌به همه ادیان رویکردی انتقادی دارد و نقد او تنها متعرض اسلام نیست؛ اما او تا چه حد از دین اسلام شناخت داشته است و براساس کدام مبانی و منابع چنین برداشت‌هایی از اسلام را ارائه کرده است؟ چنان‌که می‌دانیم و هاجسون نیز به‌درستی توجه داده است، افزون بر اینکه اروپایی‌ها همواره حالت خصومت و دشمنی با اسلام داشته‌اند و این مسئله مانع درک حقیقت دین اسلام برای آنها شده است. در طی قرون متوالی، مسیحیتِ غربی خود را با تمدن غربی و نگرش دنیاگرایانه آن پیوند زده است. این نگرش براساس انسان‌گرایی سکولار، عقل‌گرایی، تجربه‌گرایی، ملی‌گرایی، تکامل‌گرایی، علم‌زدگی و شکاکیت پی‌ریزی شده است. در تفکر غرب، پادشاهی انسان رفته‌رفته جایگزین پادشاهی خداوند شده است و «اصول تحول» که از حوزه سکولار نشئت می‌گیرد، بر شیوه نگرش هگل و سایر اندیشوران غربی همچنان تأثیرگذار بوده است؛ حال آنکه انسان‌گرایی سکولار و عنصر «تجدد و تحول» در جهان‌بینی خدامحورانه اسلام جایگاهی ندارد. ازاین‌رو دین اسلام نه‌تنها رقیب و دشمن مسیحیت نیست، محکم‌ترین دلیل و گواه بر پاکی و طهارت حضرت مریم، (نساء / 37 و 45؛ مریم / 18 ـ 16) نفی الوهیت حضرت مسیح (مائده / 72 و 75؛ نساء / 172 ـ 171) و عروج وی (آل‌عمران / 55؛ نساء / 157؛ بقره / 253) را در قرآن کریم آورده است. مفهوم خداوند در اسلام می‌تواند به مسیحیت کمک کند تا تصور خود را از توحید روشن کرده، وجود هر عنصر انسانی در اصل اعتقاد به سه‌گانگی خدای واحد را بررسی کند. بااین‌حال، هنوز هم متفکران غربی هنگام بحث درباره جهان اسلام نسبت به اصول عقاید آن، قوانین اجتماعی و سبک زندگی مسلمانان تعصبی خصمانه نشان می‌دهند. افزون بر این، اسلام تنها دینی است که در آن بر تساهل و تسامح و رفق و مدارا با مسلمان و غیر مسلمان و حتی مشرکان تأکید شده است (مائده / 8؛ فتح / 29؛ آل‌عمران / 159؛ انبیاء / 107)  و هم در طول 23 سال رسالت نبی مکرم اسلام و حیات گهربار ائمه معصومین(ع)  به‌وضوح قابل مشاهده است. همچنین وجود قوانین اسلامی، مانند تسامح در اثبات جرم، وجود قوانین بازدارنده جرم (حدود، قصاص، دیات، جهاد)، قاعده «درء» در باب حدود، برنامه‌های پیش‌گیرانه و خشونت‌زدا، پذیرش توبه، لزوم عفو حاکم اسلامی،  توصیه به جدال احسن  و ... گواه روشنی بر رأفت و رحمت اسلامی است. همچنین اسلام دین آزادی و آزادگی و مخالف استکبار و استثمار است و در آیات و روایات برآن تأکید شده و در سیره عملی پیشوایان دینی نیز قابل مشاهده است.  اسلام همچنین مؤمنان را به قسط و عدل (مائده / 8؛ حدید / 25) در زندگی سفارش نموده، آن را مایه دستیابی به حیات طیب و جاودان الهی می‌داند. اسلام ـ برخلاف باور هگل ـ دین خوف و وحشت نیست؛ دین خوف و رجاست؛ (یوسف / 87 ؛ زمر / 53)  خداوند «ارحم‌الراحمین» است  و رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است. همچنین اسلام ضمن نفی حجیت‌بخشی به گذشتگان و سنت آبا و اجدادی، مؤمنین را به پیروی از عقل و تدبر در آیات الهی دعوت می‌کند.  اسلام همچنین مخالف ظاهرپرستی و جزم‌اندیشی است و برای جلوگیری از شرک و بت‌پرستی، انجام هرگونه عملی را که از مظاهر آنها باشد یا شبهه نمادپرستی را در ذهن ایجاد می‌کند، منع کرده است. بنابراین هیچ‌یک از صفاتی که هگل به دین مبین اسلام نسبت می‌دهد یا آن را دلیل بر ایجابیت این دین می‌داند، درست نیست و اگر نگوییم قضاوت ایشان به‌دلیل تعصب و غرض‌ورزی دیرین مسیحیان نسبت به اسلام است، دست‌کم بر اطلاعات نادرستی مبتنی بوده که از گذشتگان به وی رسیده است. آنچه مانع فهم درست اسلام در غرب شده، این واقعیت است که پژوهش در باب اسلام، مدت فراوانی است که به مبلغان مذهبی مسیحی سپرده شده است؛ افرادی که همواره با جبهه‌گیری‌های عقیدتی و شیوه‌ای مجادله‌آمیز با مسئله برخورد کرده‌اند و این امر، اسلام را از منظر دینی، اخلاقی و اجتماعی دچار تحریف نموده و تأثیر منفی عمیقی بر درک اروپاییان از اسلام داشته است. البته قائل شدن خشونت ذاتی برای اسلام، هم در امر مذهب و هم در امر سیاست، تا حدودی پیامد جنگ‌های صلیبی و نبرد مسیحیان با امپراتوری عثمانی است و پس از آن، این تصور غلط برای مسیحیان پدید آمد که کلمه «جهاد» در قرآن، مجوّزی برای خشونت و قتل و کشتار است. اندیشمندان غربی باید به یاد داشته باشند که غرب و به‌ویژه مسیحت پس از انتقال دانش و فلسفه اسلامی به اروپا از طریق متفکران مسلمان در سده‌های دهم تا دوازدهم میلادی و ترجمه آثار اسلامی به زبان لاتین و عبری و در مسائلی که بعدها نهضت اصلاح دینی آن را دنبال نمود، رشد کرد و آنها از معارف دینی و قرآنی مسلمانان تأثیر پذیرفته‌اند. مسائلی مانند رد سلطه کلیسا، عدم جواز فروش آمرزش‌نامه در کلیسا، حاکمیت خداوند  و نفی مرجعیت کلیسا و آرا هیئت‌ها و مجامع و پدران و سنت‌ها، رد حق انحصاری تفسیر کتاب مقدس از زبان ارباب کلیسا، نقد آموزه راز شکر و استحاله جسم مسیح به نان و خون وی به شراب در مراسم عشای ربانی، نفی مسئله صور یا ایقونات  و نظایر آن مباحثی هستند که نهضت اصلاح دینی آنها را به تأثیر از اسلام مطرح کرد؛ اما اندیشمندان بعدی این مسئله را به فراموشی سپرده، صفاتی را به اسلام و مسلمانان نسبت دادند که خود به بی‌پایه بودن آن باور داشتند. هگل نیز از این قاعده مستثنا نیست. نتیجه چنان‌که مشاهده شد، به‌رغم تحول و تطور در اندیشه دینی هگل از دوره توبینگن تا یِنا، و نیز حرکت وی از دین یونانی به‌سمت دین طبیعی و قومی، در مجموع اندیشه واحدی را دنبال می‌کند و می‌توان او را مدافع حضور دین در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی جامعه دانست. او تعریف خاصی از دین ارائه نموده و انتظارات خاصی نیز از آن دارد و لذا با وجود انتقاد تند و شدید از مسیحیت، آن را به‌عنوان نماد عالی دین مُنزل و نزدیک‌ترین دین به دین قومی می‌داند. نکته قابل توجه و درخور نقد و بررسی در اندیشه دینی هگل این است که او نه در ارائه تعریف مناسب از دین و کارکردهای آن کامیاب بوده است و نه در نقد دین اسلام به صواب. رفته او دین مبین اسلام را دینی تعصب‌آمیز و ظاهرپرستانه، فاقد عقلانیت و آزادی و رقیب مسیحیت می‌داند. دیدگاهی که به‌هیچ‌وجه قابل دفاع نبوده و افزون بر عدم تطابق با آیات و روایات مأثور از ائمه معصومین(ع) ، چنان‌که نشان داده شد در میان شارحان هگل نیز محل بحث و مناقشه است. لذا چنانچه بخواهیم حسن ظن داشته و علت نگرش منفی او نسبت‌به اسلام را تأثیرپذیری او از شرایط فرهنگی و اجتماعی غالب بر دنیای غرب ندانیم، بدون شک باید با این دیدگاه هاجسون هم عقیده بود که او شناخت محدودی نسبت‌به اسلام داشته و در دسته‌بندی خود از ادیان و فهم کارکردهای آن، راه را به خطا رفته است. ضمن اینکه هیچ دلیلی برای پذیرش تعریف خاص ایشان از دین وجود ندارد و تفکر دینی وی هم در زمان حیات ایشان و هم پس از مرگ وی در مغرب‌زمین مناقشات زیادی را درپی داشته است. منابع و مآخذ 1. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، 1374، تحف العقول عن آل الرسول(ص) ، تصحیح و تعلیق علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی. 2. لوکاچ، گئورگ، 1386، هگل جوان، پژوهشی در رابطه دیالکتیک و اقتصاد، ترجمه محسن حکیمی، تهران، نشر مرکز. 3. هگل، گئورگ ویلهلم فریدریش، 1369، استقرار شریعت در مذهب مسیح، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر آگاه. 4. هگل، گئورگ ویلهلم فریدریش، 1387، حجیت و آزادی، ترجمه دکتر علی مرادخانی، مندرج در کتاب فیلسوف فرهنگ، جشن‌نامه دکتر رضا داوری اردکانی، به‌کوشش دکتر حسین کلباسی اشتری، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، تهران. 5. هیپولیت، ژان، 1386، مقدمه بر فلسفه تاریخ هگل، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر آگاه. 6. Beiser, R. Frederick, 2005, Hegel, NewYork and London: Routledge and Taylor & Francis Group. 7. Fackenheim, Emil. L, 1967, The Religious Dimension in Hegel(ص) s thought, university of Chicago Press. 8. Goldstein, Y. D, 1989, Hegel(ص) s Lectures on the Philosophy of Religion, One - Volume Edition, The Lectures of 1827, Trans by: R. F. Brown, P. C. Hodgson, and J. M. Stewart with the assistance of H. S. Harris, University of California press. 9. Goldstein, Y. D, 2006, Hegel(ص) s Idea of Good Life, from Virtue to Freedom, Early Writings and Mature Political Philosophy, Netherlands: Springer. 10. Hegel, G. W. F, 1948, Early Theological Writings. Trans. T. M. Knox; with an introduction and fragments translated by Richard Kroner. Philadelphia: University of Pensylvania. 11. ____________ , 1984 A , Hegel(ص) s Lectures on the Philosophy of Religion - Volume 1, Introduction and the Concept of Religion, University of California Press. 12. ____________ , 1984 b, Three Essays, 1793 - 1795: The Tübingen Essay, Berne Fragments, and The Life of Jesus. Eds. and Trans. Peter Fuss and John Dobbins. Notre Dame, Indiana: University of Notre Dame Press. 13. ____________ , 1988, Hegel(ص) s Lectures on the Philosophy of Religion, One - Volume Edition, The Lectures of 1827, Trans by: R. F. Brown, P. C. Hodgson, and J. M. Stewart with the assistance of H. S. Harris, University of California press. 14. ____________ , 1997, Religion is one of our greatest Concerns in Life, Ed. By Peter C. Hodyson. 15. Hodgson, peter, 2005, Hegel and Christian Theology, A reading of the Lectures of Religion, Oxford University Press. 16. Heidegger, M, 1967, What is thing? Trans, W. B. Barton & V. Deutsch, Indiana: Gateway Editions Ltd. 17. Hodgson, Peter. C, 1997, G. W. F. Hegel: Theologian of the Spirit. Minneapolis: Fortress Press. 18. Inwood, Michael, 1985, Hegel, New York: Oxford University Press. 19. Lukacs, G, 1975, The Young Hegel, trans. R. Livingstone, London: Merlin press. 20. Stern, Robert, 1998, Critical Assessments, volume II, London & NewYork. 21. Yerkes, James, 1983, The Christology of Hegel, State University of NewYork Press. 22. Yovel, Yirmiyahu, 1998, Dark Riddle, Hegel, Nietzsche, and the Jews, Polity Press. منبع‌: فصلنامه اندیشه نوین - شماره 29 انتهای متن/

93/01/27 - 00:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن