واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
افشای راز قتلی هولناک از سوی مرد جوان «من قاتل هستم».
پسر جوان بعد از اینکه توسط ماموران گشت پلیس یکی از شهرهای جنوبی کشور دستگیر شد، این ادعا را مطرح و عنوان کرد قتل را در لرستان انجام داده و فرار کرده است. در پی این ادعا، تحقیقات ویژهای در این زمینه انجام گرفت و راز جنایت در نهایت فاش شد. کارآگاهان جنایی استان لرستان بعد از شنیدن ادعای مظنون، با این پرسش مواجه شدند که آیا او واقعا جنایتی مرتکب شده است یا تصمیم دارد با طرح این موضوع، وقت آنها را تلف و خودش را سرگرم کند؟ آنان برای یافتن پاسخ این سوال، بررسی پرونده های موجود را آغاز کردند و با پرونده ای مواجه شدند که تحت عنوان خودکشی تشکیل شده بود. آنها در همان بررسی های اولیه به این خودکشی مشکوک بودند و احتمال می دادند ماجرا یک جنایت باشد، اما در آن زمان سرنخی به دست نیاورده بودند تا این که سرانجام همه چیز برملا شد. مرد میانسالی اواخر سال 92 با مرکز فوریت های پلیسی 110 تماس گرفت و از ماموران خواست سریع تر خودشان را به خانه او برسانند. این مرد گفت پسرش خودکشی کرده است. گروهی از ماموران اداره آگاهی بعد از دریافت این خبر به محل اعزام و با جسد پسر جوانی مواجه شدند. در بررسی های اولیه این طور به نظر می رسید که شهریار (متوفی) خودکشی کرده است. ماموران به تحقیق از خانواده شهریار پرداختند تا علت خودکشی مشخص شود. پدر شهریار به پلیس گفت: پسرم مدت هاست به مواد مخدر صنعتی اعتیاد پیدا کرده است. او مدام برای گرفتن پول مواد با ما دعوا داشت و مرا مجبور می کرد هزینه مواد مخدرش را پرداخت کنم. روز حادثه وقتی دیدم خبری از پسرم نیست، به اتاقش رفتم و با جسد حلق آویزشده اش مواجه شدم. بالاخره مواد کار دستش داد و توهم باعث شد این بلا را سر خودش بیاورد. کارآگاهان در تن پیمایی از جسد به مدارکی رسیدند که نشان می داد خودکشی صورت نگرفته و شهریار به احتمال زیاد به قتل رسیده است. رئیس پلیس آگاهی استان لرستان در این باره می گوید: با توجه به شیار ایجاد شده روی گردن شهریار و مدارک دیگری که در صحنه به دست آمد، این موضوع مطرح شد که پسر جوان دست به خودکشی نزده است، اما برای اطمینان بیشتر و تا تکمیل تحقیقات و رسیدگی کامل به پرونده، این موضوع برملا نشود. سرهنگ دالوند ادامه می دهد: جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات ادامه یافت. البته خانواده شهریار در جریان تحقیقات ما قرار نگرفتند و موضوع از آنها نیز پنهان نگه داشته شد. بررسی ها در این زمینه ادامه داشت تا این که چند روز بعد از خودکشی شهریار، افسر اداره آگاهی یکی از شهرهای جنوبی با پلیس لرستان تماس گرفت و گفت ماموران کلانتری هنگام گشتزنی در حوزه استحفاظی خود به مرد جوانی مشکوک شده و او را بازداشت کردند که پسر جوان در همان تحقیقات اولیه ادعا کرد دست به قتل زده و به این شهرستان فرار کرده است. به این ترتیب اسم و مشخصات مظنون جوان به پلیس استان لرستان گزارش شد تا تحقیقاتی در این خصوص انجام شود. سرهنگ دالوند می گوید: مرد جوان شهرام نام داشت و طبق اظهاراتش، برادرش را به قتل رسانده بود. در بررسی های ما مشخص شد برادر شهرام کسی نیست جز شهریار یعنی همان پسر جوانی که چند روز پیش خبر خودکشی اش به پلیس آگاهی اعلام شده بود و ما در تحقیقات دریافته بودیم او قربانی جنایتی خاموش شده است. در حالی که تلاش های ما برای رازگشایی از آن پرونده ادامه داشت، با این تماس فهمیدیم شهریار را برادرش کشته است. شهرام بعد از تائید موضوع قتل، با صدور قرار عدم صلاحیت به دلیل وقوع جنایت در استان لرستان، به اداره آگاهی این استان منتقل شد. متهم در بازجویی به پلیس گفت: برادرم مدت ها بود به شیشه اعتیاد پیدا کرده بود و سر این موضوع مدام باهم دعوا و درگیری داشتیم. برادرم از زمانی که معتاد شده بود سر کار نمی رفت و خرج مواد مخدرش را از پدرم می گرفت. او مدام پدرم را اذیت می کرد و با تهدید از او پول می خواست. شهرام ادامه داد: از زمانی که برادرم معتاد شده بود، همیشه در خانه ما بر سر پول هزینه مواد، دعوا و درگیری بود. مشکل دیگر ما هذیان ها و بی خوابی برادرم بود. او شب ها نمی خوابید و با مزاحمت هایش اجازه نمی داد ما هم استراحت کنیم. این مشکلات مدت ها ادامه داشت تا این که روز حادثه متوجه شدم شهریار باز هم با پدرم درگیر شده است. از دست او عصبانی بودم. به سراغش رفتم و گفتم باید مواد را ترک کنی و دست از این کارها برداری، اما شهریار گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. صد بار تا به حال قول ترک کردن داده اما هر بار به کار خودش ادامه داده بود و خیال نداشت رفتارش را اصلاح کند. متهم به قتل در ادامه بازجویی ها گفت: کمپ ترک اعتیاد هم برای برادرم فایده ای نداشت. به محض این که از کمپ بیرون می آمد، دوباره مصرف را شروع می کرد. شهریار خودش نمی خواست ترک کند وگرنه معتادان زیادی درمان می شوند و دوباره به زندگی برمی گردند. به این نتیجه رسیدم که برادرم دوست ندارد از شر اعتیاد نجات پیدا کند. او برای تهیه هزینه مواد مخدرش وسایل خانه را به نازل ترین قیمت می فروخت و خانواده ام از کارهای او به ستوه آمده بودند. شهرام ادامه داد: آن روز ما با هم درگیر شدیم و نمی دانم ناگهان چه اتفاقی افتاد که متوجه شدم برادرم را کشته ام. واقعا تصمیم نداشتم شهریار را به قتل برسانم. نمی توانستم به کسی چیزی بگویم.من ناخواسته مرتکب قتل شده بودم، به همین دلیل دست به صحنه سازی زدم. بعد از تهیه طناب، او را حلق آویز کردم تا همه تصور کنند برادرم خودکشی کرده است. بعد هم به این بهانه که می خواهم برای پیدا کردن کار به جنوب کشور بروم، خانه را ترک کردم. هیچ کدام از افراد خانواده ام از نحوه مرگ برادرم خبر نداشتند. ساعاتی بعد پدرم با من تماس گرفت و گفت شهریار خودش را حلق آویز کرده است، اما من گفتم در مسیر جنوب هستم و نمی توانم برگردم. وقتی در شهر داشتم پرسه می زدم و توسط پلیس دستگیر شدم، تصمیم گرفتم به قتل اعتراف کنم. دیگر نمی توانستم حقیقت را کتمان کنم. برایم خیلی سخت بود راز به این سنگینی را در دل نگه دارم. عذاب وجدان دست از سرم برنمی داشت. چهره برادرم مدام جلوی نظرم بود. خسته شده بودم. برای همین همه چیز را گفتم و توضیح دادم برادرم را ناخواسته به قتل رسانده ام. به دنبال اعتراف پسر جوان، او با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.جام جم
جمعه 22 فروردین 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]