تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814729344




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چادرم را مدیون نگاه تحسین آمیز پدرم هستم


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: خانم ها حتما بخوانند؛
چادرم را مدیون نگاه تحسین آمیز پدرم هستم
پدرم که تا آن لحظه من را با چادر ندیده بود چند دقیقه ای مات و مبهوت نگاهم کرد بعد لبخندی زد و دستی روی سرم کشید و ....در ادامه متن خاطره ای ارسالی از طیبه رحیمی را میخوانید.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل [email protected] ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد نکنید.

----------------------------------------------------------------


من سه خواهر بزرگتر از خودم دارم نه مادرم و نه خواهرهایم هیچ کدام تقریبا هیچ وقت به جز مواقع خاص چادر سرشان نمی کنند . من هم که از بقیه کوچکتر بودم به تقلید از آنها چادر سر نمی کردم. البته وقتی در خیابان یا دانشگاه دختران چادری را می دیدم بدم نمی آمد چند روزی امتحانی چادر بپوشم، اما فقط در حد فکر بود در عالم واقع چادر سر کردن برایم عجیب و غریب بود.با همه ی این حرف ها یک روز در دانشگاه با بچه ها قرار گذاشتیم روز بعد همه چادر سر کنیم و به دانشگاه بیاییم، چقدر آن روز از فکر اینکه فردا چادر بپوشیم و قیافه هایمان چه شکلی می شود خندیدیم.روز بعد چادر یکی از خواهرهایم را از کمد برداشتم و پوشیدم . کلی جلوی آینه خودم را برانداز کردم به نظرم با چادر خیلی برازنده تر و باوقار تر شده بودم. حیف که آن وقت صبح همه خواب بودند و نمی توانستم نظر کسی را بپرسم.فقط پدرم که قرار بود آن روز مرا به دانشگاه برساند در ماشین منتظرم بود. من با عجله رفتم و سوار ماشین شدم .پدرم که تا آن لحظه من را با چادر ندیده بود چند دقیقه ای مات و مبهوت نگاهم کرد بعد لبخندی زد و دستی روی سرم کشید و گفت: آفرین چقدر با چادر محجوب تر و باوقارتر شده ای، چقدر چادر برازنده ی توست و کلی از چادر پوشیدنم تعریف کرد.آن روز من شوق و اشتیاق و علاقه و تحسین را در چشمان پدرم دیدم. نگاه محبت آمیز پدرم مرا به وجد آورد. آن روز من بهترین دختر پدرم شده بودم و از این احساس برتری لذت می بردم. نگاه تحسین آمیز پدرم مرا غرق شادی کرد.قرار بود فقط همان روز تفننی چادر بپوشم ولی با عکس العمل پدرم دیگر چادر را بر زمین نگذاشتم.
از فردای آن روز تقریبا هر روز چادر سر می کردم تا اینکه علاقه ام روز به روز به چادر بیشتر و بیشتر شد تا جایی که دیگر هرگز بدون چادر جایی نرفتم.حالا از پدرم یک دنیا تشکر می کنم که با نگاه تحسین آمیزش باعث شد من یک نگاه جدی به چادر و ارزشی که با خود به همراه می آورد داشته باشم و برای همیشه چادر را به عنوان بهترین و کاملترین نوع حجاب انتخاب کنم.





تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۲:۱۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن