واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: مرگ یک زائر در فرودگاه اصفهان
بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» میتواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۳۸۶۷۴۴
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۱ - 15 March 2014
محمد حسین فروغی در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:
شکایتنامه ما سنگ را در گریه اندازد مهیای گریستن شو سپس مکتوب ما بگشا
لحظهها در انتظار کش میآیند. کش داری لحظهها گاه تلخ است و گاهی شیرین. تلخ، اگر چشمبهراه رویدادی ناخوشایند باشی و شیرین، اگر قرار باشد لحظهای مبارک از راه بیاید. انتظار تلخ را با نگرانی میکشند اما انتظار شیرین را با شوق. انتظار آنان اما شیرین بود. اول دقیقهها و بعد ثانیهها را میشمردند تا پرندهای غولپیکر بر زمین بنشیند و عزیزشان را که به میهمانی خدا رفته بود به آغوششان بازآورد. همه چشم به تابلویی دوخته بودند که با شمارههای معکوس نزدیک شدن لحظهی دیدار را نوید میداد.
فرزندان و فامیل از راهی دور آمده بودند تا پدر کشاورزشان را که سالها با عرق پیشانی و پینههای دست توشهی سفر فراهم کرده بود و حالا پس از وصول به آرزوی سالیانش از دیار معبود بازمیگشت در میان بگیرند. همه جملههایی را که آماده کرده بودند تا در لحظهی دیدار به عزیزشان بگویند در ذهنشان مرور میکردند و گاه برای خوشآهنگ تر شدنش واژههایش را تغییر میدادند. فرودگاه مملو از جمعیت بود. منتظران گروهگروه دور هم حلقهزده بودند و هر حلقه چشمبهراه مسافر خویش بود. سر انجام در ساعت 40 دقیقه بامداد روز چهارشنبه 23 بهمن 92 بلند گوی فرودگاه شهید بهشتی اصفهان فرود پرواز شمارهی 5035 ماهان از مبدأ جده را اعلام کرد. چشمها از تابلو شمارههای معکوس به در ورودی سالن برگشت.
لحظهها کش دار تر میشدند. پس از چند دقیقه اولین مسافر وارد سالن شد. بستگانش مشتاقانه برایش دست تکان دادند و نامش را با پیشوند جدید حاجی صدا کردند. دومین و سومین و چندمین مسافر هم آمدند. منتظران حاج سید رضا میرزینلی اما همچنان چشم به در ورود مسافران داشتند.
سرانجام چند نفر از آشنایانی که همسفر ایشان بودند وارد سالن شدند. وجودشان سر آسیمه بود و نمیتوانستند نگرانیشان را پنهان کنند. نگاه فرزندان منتظر همسفران پدر را به پرسش گرفته بود و آنان دستپاچه پاسخهایی متناقض میدادند. ناگهان انتظار شیرین به تلخی گرایید و جای اشتیاق را اضطراب پرکرد. چه اتفاقی افتاده؟ حاج سید رضا میرزینلی در هواپیما دچار مشکل تنفسی میشود و در یک سهلانگاری همهجانبه پیش از دیدن عزیزانش که به استقبالش آمده بودند در همان سالن فرودگاه در کنار همسرش جان میسپارد. آمبولانس برای بیرون بردن جنازه نبود. سه ساعت بعد جنازه را روی دست گرفتیم و در صندلی عقب ماشین خوابانده تحت نظارت پلیس به پزشکی قانونی بردیم.
امروز که قلم به دست گرفتهام یک ماه از آن ماجرای تلخ گذشته است اما هنوز در شوک و شگفتی گرفتارم. مگر هواپیمایی و خدمه پرواز نباید مریض اینچنینی را مستقیم به بیمارستان بفرستند؟
مگر فرودگاه بینالمللی نباید پزشک آماده و سریع داشته باشد؟ مگر فرودگاه آمبولانس ندارد؟ آمبولانس چقدر گران است که ما اینچنین خفتبار از زائر خانه خدا استقبال کنیم؟ از همهی اینها مهم تر وظایف مدیر کاروان است.
در آن هیاهو که خانوادهی شوک زده فکرشان به جایی نمیرسد همان مدیری که پیش از سفر برای واکسن و پول و امثال آن چندین بار حاجی را تلفنی به شهر دعوت کرده بود مدیر کاروانی که برابر قانون باید آخرین فردی باشد که فرودگاه را ترک میکند زودتر رفته بود . امروز اما دیگر حاجی ما بر نخواهد گشت اما شما را به خدا این مدیریتها را اصلاح کنید تا کشاورز مفلوک دیگری گرفتار این ندانمکاری ما نشود.
* برای آشنایی با شرایط و نحوه همکاری با «نگاه شما» اینجا را کلیک کنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]