واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: شرکت های هرمی هنوز نمرده اند...
بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» میتواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۳۸۵۸۴۸
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۹ - 11 March 2014
«ل. فرزام فر» در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:
عصر آن روز گوشی مهدی زنگ زد. تلفن را جواب داد. بعد از کمی صحبت وقتی کنار ما برگشت گفت که دوستش بود و بهش پیشنهاد کار داده است. گویا در شرکت نفت اراک مشغول به کار است. و کاری هم برای داداش من سراغ داشت. اول جدی نگرفتیم بعد از چند بار صحبت با دوستش و ما بالاخره برادرم مصمم شد که درس و دانشگاه را بی خیال بشه و پیشنهاد کاری رو بپذیره.
ما همه نگران بودیم ولی کاری بود به صرفه برای کسی که حتی مدرک لیسانس خود را هم نگرفته با دو سه میلیون حقوق. ولی باید 9 میلیون برای ضمانت می پرداختیم. خیلی سریع با آن هم موافقت شد چون خیلی برادرم عزیز بود. به هر حال مهدی بار سفر رو بست و رفت اراک با 9 میلیون پول.
برای ما که از کشاورزی امرار معاش می کنیم پول زیادی بود. پول زحمات پدر بیچاره ام که روز و شب با سن پیری برایش زحمت کشیده بود با آن غده در گلویش و صدای گرفته اش... مهدی رفت و هر وقت تماس می گرفت اظهار می داشت که جایش خوب است و فعلا دوره آموزش را می گذراند. 3،4 ماه گذشت ولی هنوز خبری از حقوق و مزایا نبود. روزی خواهرم به من گفت که وقتی که به خانه برادر بزرگمان رفته بود او گفته که شاید مهدی رفته شرکت هرمی و شرکت نفت اراک کلکش بوده .
من اولش عصبانی شدم گفتم امکان نداره ولی بعد وقتی با مهدی تلفنی صحبت می کردم به شوخی بهش گفتم که نکنه به شرکت هرمی رفته ای او هم عصبانی شد و گفت که این چرت و پرت ها چیه شرکت هرمی سالهاست تموم شده شرکت ما فرق دارد و به زودی حقوق خوبی خواهم گرفت.
از آرزوهایش گفت و اینکه در آینده سرو سامانی به زندگی همه ما خواهد داد. بابا را به مکه خواهد فرستاد. و برای من که نامزد هستم جهیزیه مفصلی تهیه خواهد کرد. با ماشین مدل بالای خود خواهد آمد به خواستگاری خواهیم رفت.
بهش گفتم عید امسال عروسی من هستش گفت عروسی نگیرید چون من فعلا نمی تونم بیام. گفتم چرا؟ گفت چون که پولی تو دست و بالم نیست برای پاییز نگه دارید تا من با پول بیام و عروسی خوبی برایت بگیرم. گفتم من به کم هم قانعم و فقط بیا...
دیگه کاملا بهش مشکوک شدیم من قضیه را با نامزدم در میان گذاشتم او نیز با مهدی تماس گرفت و به من اطلاع داد که بله حدستون درست بوده کاملا از صحبتهای مهدی واضح است که مهدی اسیر شرکت هرمی شده بودند ..
حدس ما درست بود همه دچار استرس و اظطراب شدیم. کم کم تماسهای تلفنی کم شد تا اینکه تلفنش را خاموش کرد و گفت فقط دو روز در هفته می توانم صحبت کنم.
الان هفته ای دوبار خودش با ما تماس می گیرد و بعدش گوشی اش را خاموش می کند فقط یک شماره ایرانسل ازش داریم دیگر هیچ آدرسی نشانی...ازش نداریم... هر تلاشی کردیم نتیجه ای نداد.
الان ما همه چیز را می دانیم مهدی هم همه چیز را می داند ولی دیگر خودمان را به کوچه علی چپ زده ایم مهدی هم انگار نه انگار....9 میلیون فدای یک تار مویش فقط برگرده خونه....امان از دست دوستهایی که دشمن باشند.
* برای آشنایی با شرایط و نحوه همکاری با «نگاه شما» اینجا را کلیک کنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]