تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812881253




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خشونت علیه زنان افغان، بیراهه‌ای که غرب جاده آن را کشید


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
خشونت علیه زنان افغان، بیراهه‌ای که غرب جاده آن را کشید
افزایش خشونت علیه زنان در ۱۳ سال اخیر در افغانستان به عنوان یک پدیده شوم و غیرانسانی عوامل مختلفی دارد، اما تضاد ارزش‎ها و یا به عبارت دیگر، جدال تجدد و سنت و یا گسست از سنت و پیوستن به تجدد می‎تواند نقش مهمی داشته باشد.

خبرگزاری فارس: خشونت علیه زنان افغان، بیراهه‌ای که غرب جاده آن را کشید


به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل، خشونت علیه زنان در افغانستان، به عنوان پدیده‌ای شوم و غیرانسانی، تبدیل به یک معضل اجتماعی شده که با گذشت هر روز شکل فجیع‌تر و شرم‌آور تری به خود می‎گیرد. این پدیده با جلب توجه رسانه‎های داخلی و خارجی، صاحبنظران اجتماعی-سیاسی و کارگزاران دولتی عوامل مختلفی مانند فرهنگ سنتی، اعتیاد، بیکاری، فقر، بی‎سوادی و مسائلی از این دست را در آن دخیل دانسته و هر کدام علتی برای آن برشمرده‌اند. در این بین کمتر کسی به رابطه میان خشونت علیه زنان و حضور کشورهای خارجی به عنوان پیشگامان دموکراسی غربی و فرهنگ وارداتی که در تضاد کامل با فرهنگ اسلامی و سنتی افغانستان داشته است اشاره کرده‎اند. براین اساس، در این گزارش نگاهی کوتاه بر رابطه خشونت علیه زنان و فرهنگ وارداتی غربی خواهیم داشت. امروز رسیدن به توسعه و نوسازی یکی از دغدغه‎های اصلی کشورهای جهان سوم، توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته است و بر این اساس کشورها تلاش دارند تا برای رسیدن به توسعه و نوسازی مسیری را بپیماید که کشورهای توسعه یافته پیموده‌اند. غرب و فرهنگ غربی به عنوان الگوی توسعه‌ به جوامع توسعه نیافته معرفی می‌شود در این گیرودار، غرب و به خصوص آمریکا الگوی کشورهای توسعه یافته به جهان معرفی شده است، از این رو کشورهایی که بخواهند به توسعه یافتگی برسند باید راهی را بپیمایند که کشورهای غربی مانند آمریکا پیموده‌اند. رسیدن به توسعه یافتگی که همان زندگی غربی است، دورنمایی برای مردم به خصوص زنان در جوامع توسعه نیافته معرفی شده است که برای رسیدن به این زندگی باید با تمام ارزش‎های دینی و خانوادگی وداع کرد. در چنین شرایطی، هر نوع رفتار غیر اخلاقی زنان و یا به عبارت بهتر استفاده ابزاری از زنان، همواره با آموزه‎های غربی برای رسیدن به توسعه یافتگی توجیه شده است. به منظور رسیدن به این توسعه‌یافتگی، یک جامعه باید بحران‎های متعددی را پشت سر بگذارد تا به نوسازی و توسعه دست یابد. بر اساس نظریه «مکتب بحران‎ها» تمام جوامع برای رسیدن به توسعه و نوسازی یک مرحله اجتناب ناپذیر را باید طی کند که در واقع سیاست در عصر جدید از دیدگاه مکتب بحران‎ها محصول حل گام به گام بحران‎ها است. از نظر مکتب بحران‎ها، تمام جوامع توسعه یافته از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، جوامعی‎ هستند که این بحران‎ها را پشت سر گذاشته و کشورهای در حال توسعه کشورهایی هستند که در فرایند حل این بحران‎ها هستند، اما بحران‎ها از آنجایی که مراحل مختلف دارد، سطع توسعه یک کشور وابسته به این است که در کدام مرحله ‎از از بحران قرار دارد. بحران هویت یا تقابل سنت و مدرنیسم اولین بحرانی که جوامع برای رسیدن به توسعه باید از آن عبور کند بحران هویت است، بحران هویت آغاز تحول به سوی توسعه است. جوامع سنتی اگر این مرحله را پشت سر نگذارند به این معنا است که در حالت سنتی و توسعه نیافتگی باقی مانده‎اند بنابراین خروج از سنت و روی آوری به تجدد با بحران هویت همراه است. این بحران چون بحران ارزش‎هاست، اولین گام به سوی توسعه به شمار می‎رود و زمانی که جامعه بخواهد از این ارزش‎ها عبور کند باید ارزش‎های جدید را جایگزین ارزش‎های گذشته نماید، در این جا است که ارزش‎های جدید با ارزش‎های سنتی در تضاد قرار می‎گیرند. بنابراین تضاد ارزش‎ها عبارت است از بحران هویت و این بحران زمانی ایجاد می‎شود که یک نظام اجتماعی، به خصوص فرهنگی، بر پایه ارزش‎های متعارض و متضاد بنا شود. یعنی در جامعه گروه‎های مختلف به ارزش‎های مختلف و متفاوت وفا دار باشند و ارزش‎های مختلف نظام سیاسی، پایه فکری و فرهنگی مختلف را ایجاد می‎کند که تبلور آن ایجاد نظام سیاسی، فکری و فرهنگی بر پایه ارزش‎های متعارض است. تضاد ارزش‎ها تنها در سطح نظام سیاسی باقی نمانده بلکه در فرهنگ، دانشگاه، جامعه و تا آخرین واحد جامعه که خانواده و فرد باشد راه می‎یابد. خشونت ریشه در بحران هویت دارد از این رو است که گفته می‎شود خشونت ریشه در بحران هویت( تضاد در ارزش‎ها و یا تصادم ارزش‎های بومی با ارزش‎های وارداتی) دارد. در علم «جامعه شناسی»، ارزش به معنای خوب یا بد، شایسته و ناشایسته، مطلوب و نامطلوب در نزدیک فرد یا گروه تعریف شده است؛ بعضی نیز آن را هنجار و معیار انتخاب یک فرد یا گروه در میان انتخاب‎های مختلف مربوط به یک موقعیت، تعریف کرده‌اند. ارزش‎ها براساس تعریف «تالگوت پارسونز»،جامعه شناس مطرح آمریکایی از جنس امور ذهنی و معرفتی هستند که در قالب هنجارهای اجتماعی بروز کرده و معیار قضاوت در یک جامعه می‎باشد. وی می‎گوید که ارزش‎ها هدایت‎گر کنش‎ها هستند. «گی روشه» جامعه شناس فرانسوی، ارزش‎ها را پایه نمادین کنش دانسته و می‎گوید: «ارزش شیوه بودن یا عمل است که یک شخص یا جمع به عنوان آرمان می‎شناسد و افراد یا رفتارهایی را که بدان نسبت داده می‎شوند، مطلوب و مشخص می‎سازد». از این رو ارزش‎های همگون و یک دست، یکپارچگی را به دنبال دارد اما ارزش‎های مختلف و متفاوت، خشونت می‎آفریند، زیرا ارزش‎ها نه تنها که معیار قضاوت خوب و بد هستند، بلکه ارزش‎ها در صورتی که نهادینه شود تبدیل به هنجار می‎شود و هنجارها شیوه رفتار یک فرد و جامعه را مشخص کرده، خطوط قرمز برای رفتار یک جامعه است. بنابراین، تغییر و تضاد در ارزش، تغییر و تضاد در هنجارها را به دنبال دارد، هنجارهای متضاد و متفاوت رفتارهای متضاد و متفاوت در فرد و جامعه ایجاد می‎کند. از این جا است که تصادم در رفتار بوجود می‎آید و تصادم در رفتار در جوامع سنتی معمولاً همان خشونت است. براین اساس افغانستان به عنوان یکی از کشورهای جهان سوم که چند دهه را در جنگ گذرانیده است، نیز از این قاعده مستثنا نبوده و رسیدن به توسعه و زندگی غربی که الگوی توسعه یافتگی وانمود شده است، وضعیت آرمانی به خود گرفته است. ارزش‎های وارداتی غربی در افغانستان با ارزش‎های اسلامی و سنتی در تضاد قرار گرفته و تضاد در ارزش‎ها باعث تضاد در رفتار و عملکرد شده است. هنجارهایی که خطوط قرمز رفتار و زندگی جمعی را ترسیم و تشکیل می‎دهد و همچنان به عنوان الگو و سمبل زندگی عمل می‎کند در معرض تهدید قرار گرفته است که خود نشان دهنده بحران در هویت فرد افغانستانی است. این بحران در روابط خانوادگی افراد و زندگی اجتماعی تاثیر گذاشته است، نسل و یا افرادی که می‎خواهند با عبور از ارزش‎های اسلامی، بومی و سنتی، ارزش‎های وارداتی غربی را جایگزین کنند، با مقاومت مردم، جامعه و حتی خانواده که معتقد به ارزش‎های دینی و سنتی هستند قرار می‎گیرد. برآیند این مقاومت به شکل‎های متفاوتی مانند، طلاق، فروپاشی زندگی خانوادگی و تا مرز خشونت مانند بریدن لب و بینی زنان ظاهر می‎شود. خشونت در افغانستان نتیجه تقابل ارزش‌های سنتی با ارزش‌های وارداتی است در حقیقت خشونت در افغانستان، جلوه بیرونی تقابل و تضاد ارزش‎های سنتی با ارزش‎های وارداتی غربی است. تغییر در ارزش‎های کشوری مانند افغانستان که نسل‎ها ارزش‎ها و آموزه‎های اسلامی رفتارهای افراد را تعیین می‎کرده امری ساده و آسانی نخواهد بود. حجاب اسلامی، معاشرت و ایجاد رابطه با افراد نامحرم، پیروی از سنت و آداب اسلامی که به عنوان ارزش و تعیین کننده رفتار افراد بود، اکنون بر اساس آموزه‎های جدید غربی دیگر ارزش به شمار نمی‎رود که نه تنها باعث تقابل در نظام خانوادگی می‎شود بلکه گاهی فروپاشی این نظام را نیز به دنبال داشته است. از این رو است که بیشتر خشونت در شهرهای افغانستان، مانند هرات و ... روی می‎دهد، زیرا در شهرها مردم بیشتر به رسانه‎های همگانی دسترسی داشته و با فرهنگ‎های مختلف، شعارهای آزادی و برابری خود را آرایش می‎دهند. ارزش‎ها و هنجارها در جامعه پدرسالارانه افغانستان، خطوط قرمز هستند که عبور از آن نه تنها واکنش خانواده بلکه جامعه را نیز به دنبال خواهد داشت و پدران خانواده که معمولا ًبا ارزش و هنجار بومی و اسلامی خو گرفته‌اند، رفتار نسل جدید به خصوص زنان را که یک امر حیثیتی است غیر قابل تحمل می‌دانند. هر عضو اگر در مقابل رئیس خانواده نافرمانی کند، به خصوص اگر تعارض، تقابل و نافرمانی در حوزه ارزش‎های دینی و اسلامی باشد، نمی‌توان بیشتر از آنچه که هست انتظار داشت. غرب و آمریکا در افزایش خشونت علیه زنان در افغانستان سهیم هستند افزایش خشونت علیه زنان در افغانستان تبلور عینی و تجلی بیرونی و واقعی تقابل فرهنگی(ارزش‎ها، هنجارها) غربی و افغانی است بنابراین غرب و به خصوص آمریکا که امروز دم از حقوق بشر و حقوق زنان می‎زنند در این پدیده غیر انسانی سهیم و شریک هستند.  ورود به منازل مسکونی به عنوان حوزه خصوصی، هتک حرمت به قرآن کریم، بی‎حرمتی به اجساد کشته شدگان و نادیده گرفتن آداب و رسومات دینی و مذهبی، ارزش‎های دینی و اسلامی است که مردم افغانستان در حفاظت از آن خود را مسئول می‎دانند.  هجوم همه جانبه و ایجاد تغییر یکباره در فرهنگ‌ها و ارزش‌های یک جامعه سنتی مانند افغانستان، اشتباهی غیر قابل توجیه است و افزایش خشونت، شکل‌گیری گروهای بنیادگرا و تندرو در واکنش به ارزش و تهاجم فرهنگی غرب نمی‎تواند با هنجارشکنی‎ها بی‎رابطه باشد. انتهای پیام/خ

92/12/21 - 10:28





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن