واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
بازی متقابل زندگی و کودک - حسن سلامی برای گذاشتن کیسه آشغال در درون سطل، از خانه بیرون آمده بودم. نوجوانی را دیدم که بدنش روی سطل آشغال شهرداری خم شده و سرش به درون سطل ِ سیاه رفته بود.
کیسه های سیاه پلاستیکی را چنگ می زد، سوراخ می کرد و از درون آن ها اشیایی بیرون می آورد و در کیسه خود می گذاشت.دست هایش می رفت و می آمد و همچنان کیسه های دیگری سوراخ می شدند. بوی بد حاصل از زباله های متعفن و مایعات غلیظ، به پیرامون برمی خاست.
رعشه ای سر تا پایم را فراگرفت. شغل و کار این نوجوانان و کودکانِ کار، شباهتی به بازی یا عادت و سرگرمی ندارد. به گمانم برای «پُر کردن زمان» و اوقات فراغتشان هم این کار را نمی کنند. برای «پُر کردن شکم» است. زمان و شکم هر دو پهن و پهناور و فراخ اند و هر چه در آن قرار دهی کِش می آید.
به پسرک نزدیک تر شدم. آرام و قرار نداشت. رخت کهنه ای به تن داشت. بسیار لاغر بود.بیشتر به برگ کاهی در دست باد می مانست. هنوز جوان نگشته، پیر شده بود.
برای کودکان ِکار* چون او، شب را بستری نیست و روز در تلاش حیات و بقا، لَه لَه می زنند. چقدر این مصیبت، عجیب و رقت انگیز است. او و امثال او در کوچه های تاریک این شهر، فراوانند و قابل مشاهده. نویسندگان و روزنامه نگاران باید پرده از این مصیبت بردارند.
نوجوان بی نوا، اوقاتش تلخ و جسم اش خسته بود. متعجب و هراسان چشم هایش را بر هم می زد. هر وقت نفس بیرون می داد با بوی سطل به هم می آمیخت. خودم را پس کشیدم تا نفس او به صورتم نخورد. انسان چه موجود خودخواه و مسکینی است.
کار کودکان و نوجوانانی که در سن تحصیل هستند با مفاد کنوانسیون بین المللی حقوق کودک مغایرت دارد و بیشتر کشورها و ایران نیز این را امضا کرده اند اما زندگی بر امضای ما متوقف نمی شود.
در این شهر و جامعه گویا همه چیز و همه کارهای بد، محصول فقر و بیکاری است. پول اندکی به آن نوجوان می دهیم، نشانگر این است که آینده اش در گور مصیبت مدفون شده است، دادم و از این کارم لذت بردم. لذت حاصل از این گونه بخشش ها لذتی است غیر اخلاقی زیرا اساسش، تکبر است.
این نوع کمک ها هم دهنده را تباه می کند هم گیرنده را. بدتر از آن، نتیجه ای که می خواهیم از آن بگیریم حاصل نمی شود زیرا نتیجه اش تشدید فلاکت و فقر و بدبختی است. پول های سیاه بی مقداری که در دست فقیران و کودکان کار گذاشته می شود برای ارضای یک دهم نیازهای خود و خانواده شان هم کافی نیست. عزتشان نیز آزرده و نابود می شود و به کینه و نفرت تبدیل می گردد. باید به فقیران و بیکاران « کار آبرومندانه» داد؛ کاری که از راه آن بتوان به عزت و اخلاق و خدا نزدیک شد.
نوجوان ِ گونی بر دوش، پول که گرفت لبخند تلخی زد. اشکی سوزان زیر لبخندش پنهان بود. سرش پایین انداخت و رفت و در سیاهی، گم شد. خود را در برابر او، شکست خورده احساس کردم؛ شکست در برابر ِ نوجوانی تنها و رنج دیده، بدون اهمیت اجتماعی و فراموش شده. نوجوانی که برخی او را حتی لایق آن نمی بینند که در موردش حرفی بزنند و بشنوند یا در باره اش، وضعیت حال و آینده اش، مطلبی بنویسند و بخوانند.
*در سال 1385 خورشیدی، مرکز آمار اعلام کرد از مجموع 13 میلیون و 253 هزار کودک رده سنی 10 تا 18 سال کشور، سه میلیون و 600 هزار کودک خارج از چرخه تحصیل و یک میلیون و 700 هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار بوده اند.
انتهای پیام /*
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]