واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قلبهای محزون
این لطف خداست که شیعه به دنیا آمدیم و در یک کشور شیعه زندگی میکنیم و میتوانیم بسیار راحت راجع به امامان خود صحبت کنیم و شیوه زندگی کردن آنان را به دست بیاوریم و به سعادت دنیا و آخرت نائل آییم. یادم میآید از وقتی بچه بودم چهار تا کتاب سر طاقچه مان بود، آن زمان نمیدانستم این چهار تا کتاب چیست که همه اهل خانه به آنها احترام میگذارند. ما بچهها حق نداشتیم پایمان را جلوی آنها دراز کنیم، یا تا وقتی نماز نمیخوانیم به آنها دست بزنیم. تازه خواهر و برادرهایم که نمازخوان شده بودند با ترتیب خاصی دست به آنها میزدند. اول آنها را میبوسیدند و بعد دو زانو نشسته و میخواندند، درست مثل این که جلوی یک شخص مهمی نشسته باشیم. معمای این چهار کتاب با من بود تا بزرگ شدم. حدود 8 یا 10 ساله بودم که برای اولین بار اجازه دست زدن به آنها را پیدا کردم. اول یک وضوی درست و حسابی گرفتم و بعد همراه مادرم دو زانو نشستیم و کتابها را روی پاهایمان گذاشتیم، یکی از آنها قرآن بود، یکی مفاتیح الجنان و دیگری نهج البلاغه و آخری صحیفه سجادیه. مادرم گفت: ما شیعیان دستورات زندگی خود را از این چهار کتاب میگیریم و بعد با من قرار گذاشت، هر روز کمی از این کتابها را به من یاد دهد. الان که بیست ساله شدهام، هنوز نیم ساعت در روز پیش مادرم مینشینم و باهم یکی از کتابها را باز میکنیم و میخوانیم و مادرم برایم توضیح میدهد. امروز من خطبه متقین نهج البلاغه میخواندیم که به جمله «و قلوبهم محزونه رسیدیم: متقین قلبهای محزونی دارند. مادرم رو به من گفت: اگر گفتی چرا قلب مؤمن محزون است؟ اصلا حزن یعنی چی؟ آیا به این معنا است که افراد مؤمن باید همیشه گریه کنند؟! غصه بخورند؟! ناراحت و اخمو باشند؟! اصلا میدانی حزن چند قسمت است؟ و من فقط میدانستم حزن یعنی ناراحتی و افراد به اقتضای سن آنها ناراحتیشان فرق میکند. مثلا یک بچه دبستان از کم شدن نمره خود ناراحت میشود، دختر و پسر نوجوان از قبول نشدن در کنکور و پدرها و مادرها از غصههای فرزندشان غصه میخورند. البته کسانی هستند با این که از نظر ما بزرگ شدهاند، ولی از مسائلی ناراحت میشوند که چه بسا خنده دار است. مثلا خانمهای خانه از این که لباس یا کفش مناسبی برای مهمانی ندارند ناراحت میشوند و غصه میخورند. مادرم خندید و گفت: البته این یک معنای حزن است. معنای دیگرش چیست؟ گفتم مادر جان خودت که خوب میدانی چیز دیگری نمیدانم. پس خواهش میکنم خودت برایم توضیح بده. مادرم گفت: حزن به دو شکل است: یکی حزن در امور دنیایی و دیگری حزن در امور آخرت. حزن در مسایل دنیا تقریبا همان است که تو گفتی فقط با این فرق که غصههای افراد با سن و سال فرق نمیکند بلکه با ظرفیت وجودی هر کس تفاوت دارد. کسانی هستند که برای مسائلِ خیلی جزیی دنیا غصه میخورند و چه بسا ممکن است زندگی را به کام خود و خانواده شان تلخ کند.
مثل همین چشم و هم چشمی که در بین بعضی از خانمها در امور لباس و وسایل خانه و غیره است. ولی بعضیها هم ظرفیت وجودی بسیار بالایی دارند و به خاطر دیگران غصه میخورند و از وجود فقر - بیکاری و اعتیاد در جامعه محزون و غمگین هستند، این حزن موجب میشود این افراد به خاطر خدا ساعاتی از وقت خود یا مقداری از پول خود را صرف ریشه کن کردن این گونه معضلات اجتماعی کنند، البته کار بسیار پسندیدهای است ، و این ناراحتی با این که در امور دنیایی است ولی مخصوص افراد مؤمن است و موجب پیشرفت معنوی شخص و در نهایت نزدیک شدن او به خدا میشود. حزن دیگر که این هم مخصوص افراد با ایمان است. ناراحتی قلبی از جهان آخرت است. البته، این را هم در نظر داشته باش که حزن مؤمن فقط قلبی است و هیچ تاثیری در چهره شخص ندارد. مؤمن بسیار هم سرزنده و بشاش است; زیرا امید به رحمت بینهایت خداوند و بخشش گناهانش دارد. البته، یک نوع حزن هم همراه امیدش وجود دارد و آن این است که مبادا با اعمال و رفتار خود، از خدا دور شده و نتواند به موقع توبه کرده و گناهکار از دنیا برود. این حزن موجب میشود افراد مؤمن به یک مراقبت دایمی در اعمال و رفتار خود دست بزنند و احیانا اگر گناهی کرده باشند، سریع با توبه آن را از بین ببرند. البته یک حزن دیگر هم هست که مخصوص افراد بسیار مؤمن است و آن زمانی است که فرد مؤمن همه اعمال و رفتارش را به خاطر خدا انجام داده و به طور کلی همه وجودش رنگ خدایی به خود بگیرد و به اصطلاح علما، انقطاع الی الله برای آنان حاصل میشود; یعنی هر کاری که انجام میدهند یا انجام نمیدهند به خاطر خدا است; اگر حرف حق میزند و هرچند به ضررشان است یا به کسی کمک میکند و یا هر کار دیگر، فقط و فقط رضای خدا را در نظر میگیرد. دنیا برای این گونه افراد که حضرت علی علیه السلام نمونه کامل آن است کوچک است. با این که در این دنیا هم عاشقانه خدا را دوست دارند و به خدا نزدیک هستند، ولی بی صبرانه منتظر وصال به معشوق خود هستند و همواره از بین دوری ظاهری محزون و غمگین هستند. البته، این افراد وقتی میبینند افرادی که در کنارشان زندگی میکنند، چقدر گرفتار دنیا شدهاند و خدا را فراموش کردهاند، بیشتر نگران شده، تأسفشان مضاعف میشود. در این زمان، بی اختیار از این که شیعه علی علیه السلام هستم خداوند را شکر کردم و به سجده افتادم و رو به مادرم گفتم: قبول دارید که اگر شبانه روز سجده شکر به درگاه خداوند به جای بیاوریم باز هم کوتاهی کردهایم؟! این لطف خداست که شیعه به دنیا آمدیم و در یک کشور شیعه زندگی میکنیم و میتوانیم بسیار راحت راجع به امامان خود صحبت کنیم و شیوه زندگی کردن آنان را به دست بیاوریم و به سعادت دنیا و آخرت نائل آییم. اگر تمامی افرادی که در این جهان زندگی میکنند، کمی از وقت خود را صرف مطالعه قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، مفاتیح الجنان و یا سایر کتابهای معتبر مذهبی بکنند، متوجه میشوند که چرا خداوند از بین افراد بشر حضرت علی علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین حضرت رسول صلی الله علیه و آله قرار داد؟! وقتی یک جمله کوتاه در نهج البلاغه میتواند معانی مختلفی داشته باشد که تفکر در آنها ما را به سعادت دو جهان برساند، پس حکمت و دانش حضرت علی علیه السلام چقدر زیاد بوده است! مادرم در تایید حرف هایم گفت: پس بر ما شیعیان واجب است که با شناخت واقعی این عزیز و فرزندانش و با الگو قرار دادن روش و منش آن بزرگان، هرچه بیشتر به خداوند نزدیک شویم. ان شاء الله تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]