تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833413763
زن و جهانيسازی
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: زن و جهانيسازی
دکتر مهدی گلجان
کد خبر: ۳۸۵۰۸۸
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۶ - 08 March 2014
قبل از ورود به بحث اصلی توضیح چند نکته ضروری است:
1. Globe به معنی سرتاسر کره زمین است، اما اغلب واژه جهان را به جای آن به کار بردهاند.
2. Globalize یا Globalization را میتوان هم جهانیسازی و هم جهانی شدن ترجمه کرد.
3. جهانیسازی و جهانی شدن در نزد ما ترجمه Globalization است، ولی قطعا در نظر طرفداران و مخالفان این نظریه دو ترجمه یا دو برداشت از آن مطرح است؛ یکی جهانیسازی و دیگر جهانی شدن.
4. جهانیسازی پروژهای است که ملتها بدون اراده و اختیار خود در برابر آن قرار میگیرند و یا به آن تن میدهد یا در مقابل آن میایستند، ولی جهانی شدن به مفهوم استقبال و حرکت داوطلبانه برای پیوستن به جهان است.
5. اینجانب در چند مقاله و سخنرانی، جهانیسازی و جهانی شدن را در یک قالب و مفهوم دانسته و شخصاً چندان تفاوتی میان آنها قائل نیستم، ولی به ضرورت و جهت استفاده از واژگان رایج و متداول در این مقاله، از واژه جهانیسازی استفاده میکنم که همان جهانی شدن است. چون جهانیسازی صورت نمیگیرد، مگر قبل از آن تمایل به پیوستن به جهان شکل گرفته باشد.
6. آنچه مهم است، این است که جهانیسازی چه نکات مثبت و منفی در پی دارد و در کجا باید به آن تن داد و جهانی شد و در کجا بایستی در مقابل این پروژه ایستاد و مقاومت کرد.
جهانيسازی به عنوان محصول مدرنيته، گفتمان و پارادايمي است كه گفتمان اسلامی را در مقابل خود ميبيند و گفتمان اسلامی نیز متقابلاً جهانيسازی را در مقابل خود ميبيند.
4 اصل در جهانيسازی مطرح ميشود:
سكولاريسم : جدایی نهادهای حکومت و دولتمردان از نهادها و مقامهای مذهبی. چرا که معتقدند دين شتاب توسعه را کاهش میدهد و بايد از دستور كار حذف شود.
ليبراليسم : مجموعه روشها، سياستها و تفكراتى كه هدفشان فراهم آوردن آزادى هرچه بيشتر براى فرد باشد.
اومانيسم : محور شدن انسان به جاي خدا.
نسبيگرايي : یعنی در حوزة معرفت و شناخت، رسیدن به حقیقت و واقعیت محض، بهنحو مطلق، میسَّر نیست. بر اساس این دیدگاه میتوان مطلقها را به طور كامل زير سؤال برد و هيچ چيز در جهان مطلق نيست.
در جهانيسازی خانواده به عنوان مهمترين ركن جامعه مورد تهديد واقع ميشود و بايد بدانيم محور اصلي خانواده، زن است. زن با توجه به نقش و رسالتي كه عهدهدار است، محور خانواده محسوب ميشود. در حقيقت خانواده به عنوان ركن اصلي جامعه، در جهانيسازی مورد هدف قرار گرفته و لطمه خورده است.
جهانيسازی عليرغم تعبيرهاي زيبايي كه در درون خود دارد، در مقام عمل، لطمات بسياري بر پيكر جوامع سنتي وارد كرده است، به ويژه جوامعي كه حداقل به لحاظ داشتن تاريخ، فرهنگ و هويت در مقابل جهانيسازي مقاومت نمودهاند.
جهانيسازي بار معنايي خاص خودش را دارد. اگر بخواهيم جهانيسازی را با همان مدرنيته كه در واقع محصول خود اوست پيوند بزنيم، از آن تحت عنوان مدرنيته نام ميبريم. زمانيكه مدرنيته وارد جوامع مختلف خصوصاً جوامع سنتي شد، چالش بين سنت و مدرنيته ايجاد گرديد، چراكه سنت به شكل جدي يا اندك، در مقابل هجمههاي تحميل شده از جهان بيرون مقاومت داشت.
طبق مطالعات جامعهشناسي اولين مسئلهاي كه در چالش بين سنت و مدرنيته رخ ميدهد، بحران هويت است. حال اين هويت که به چالش کشیده شده و دچار بحران نیز شده، چيست؟
فرهنگهاي مختلف تعاريف متفاوتي از هویت ارایه کردهاند. معین هویت را این چنین تعریف کرده است: آنچه موجب شناسایی می شود. در فرهنگ عمید هویت به این معنا است: حقیقت شی یا شخصی که مشتمل بر صفات واقعی وذاتی او باشد. از جمعبندي اين تعاریف میتوان گفت هويت، مجموعهاي از ويژگيها يا امتيازاتي است كه يك فرد يا يك گروه را از غير خود متمايز ميسازد. به بيان ديگر مجموعه امتيازات يا ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اخلاقي و ديني كه فرد، گروه، شيء يا مفهومي را از غير جدا ميكند.
هويت، با غير معنا ميدهد. براي درك مفهوم آن بايد يك خودي و يك غير خودي وجود داشته باشد. يعني يك خودي داشته باشيد كه اين خود نشان دهندة شخص، خانواده، جامعه،كشور، دين و فرهنگ شما باشد و با اين امتيازات از ساير ملل، فرهنگها و جوامع جدا شويد. در حقيقت هويت نقطه تمايز شما است.
هويت در جامعهشناسي مدرن نيز تعاريف ويژهاي دارد. به طور مثال آگاهياي كه تبديل به كنش رفتاری ميشود. يا میگویند هويت نهادينه كردن فرهنگ در ذات مخاطب است. در مجموع به اين نقطه ميرسيم كه هويت همان ويژگيها و شاخصههايي است كه ما را از غير جدا ميكند.
هويتهای فردي همان نقاط تمايز هستند. وقتي به نقطه تمايز ميرسيم، به دنبال هويت فردي هستيم. اما زماني كه هويت فردي تبديل به هويت اجتماعي ميشود، ديگر به دنبال نقاط تمايز نيستيم؛ بلكه به دنبال نقاط اشتراكيم.
ما پذيرفتهايم كه جهانيسازی محصول مدرنيته است، اما اين مدرنيته چه مقدار فضا به سنت يا هويت اقوام، ملتها و تاريخها ميدهد تا آنها هويت اصلي خود را حفظ كنند يا حتي مدرنيته را بپذيرند و بعد از پذيرش آن به فكر بازآفريني هويت باشند؟
در دنیای امروز اگر انسانها در چالش ميان سنت و مدرنيته، هويت اصلي خود حفظ كردهاند، موفق به برقراري ارتباط با مدرنيته شدهاند، اما اگر در مقابل مدرنيته و جهانيسازی تسليم محض شدند، ديگر چيزي از هويت باقي نمانده است كه پس از آن به فكر بومي شدن و بازآفريني آن باشيم.
امروزه چالش انسان ميان سنت و مدرنیته را به عالم برزخ تعبیر ميكنند. انساني كه با هجمه سنگيني به نام جهانيسازی كه ما از آن تحت عنوان مدرنيسم ياد ميكنيم، مواجه شده است، هويت، شخصيت، علايق، تاريخ، فرهنگ، زبان و تمايزهاي اصلي قومي و سليقهاي خود را دچار خطر جدي ميبيند.
دنياي مدرن براي آنكه جامعه سنتي را طرد نمايد، هويت جديد به آن بدهد و به عبارتي هويتسازي كند، در پي مطرح كردن هويت سيال و متكثر برآمد. يعني اساساً مدرنيته و جهانيسازی به عدم ثبات در عقيده و هويت پافشاري ميكند و به دنبال تزريق هويت متغير، سيال و متكثر است.
اما سوالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه اين هويت سيال و متكثر را من از خودم بازسازي ميكنم يا جهان پيرامون به من ميدهد؟ در جامعه سنتي تعريف هويت به اين گونه است كه يك من، منِ خودش را توضيح ميدهد. البته اين تعریف با منيّت متفاوت است. اين من به دليل آنكه خودش را بهتر از هر كس ميشناسد و بر ويژگيها و تمايزات خودش واقف است، به توضيح و تفسير خويش ميپردازد.
اما در مقابل وقتي شما هويت را از ديدگاه مدرنيته تعريف كنيد خواهيد ديد كه اين من را، من تعريف نميكند، بلكه رسانهها و دیگران تعريف ميكنند. يعني هويت در مدرنيته بازتاب شما در جهان بيرون است، در حاليكه هويت در سنت، بازتاب شما از خودتان است. در سنت اينگونه بيان ميشود كه هر شخص خود را چگونه ميبيند، چه تعريفي از خود دارد و چه ويژگيهايي براي خود قائل است. اما در مدرنيته تعريفي كه ديگري از شما به شما ميدهد، ارائه ميشود. در مدرنيته هويت، منِ شماست كه توسط دنياي پيرامونتان تعريف ميشود.
مقوله زن ميتواند به عنوان يكي از ابعاد همين موضوع مطرح شود. آيا زن جامعه مسلمان ايراني، خود بايد تعريفي از خودش ارائه دهد يا رسانههاي بيگانه بايد زن مسلمان جامعه ايراني را تعريف كنند؟
اگر یک زن بخواهد هویت خود را مبتنی بر تصویر رسانهها ترسیم کند، در صورت تغییر تعريف دنياي بيرون از زن، او نيز بايد عوض شود و اگر تعريف ثابت بماند او نيز نبايد تغيير كند. يعني اين خودِ دنياي بيرون به تو ميگويد چگونه باش و تو هم چون سيال و متكثر هستي، گوش به فرمان آن ميدهي. اگر گفته شد اين لباس، اين نوع آرايش، اين نوع رفتار خوب است، هويت تو همان لباس با همان آرايش و همان رفتار خواهد بود.
اين هويت در جامعه ما وجود ندارد. اين هويت مدرن است كه همه هستي و شخصيت زن در دنياي جديد را اينگونه تعريف ميكند و ممكن است فردا تعريف جديد ديگري ارائه دهد و در پي آن ميخواهد هويت بر اساس تعريف جديد شكل گيرد. برزخ بين سنت و مدرنيته غير از اين نيست.
تعريفي كه هويت من از خودم و از منشاء خود دارد، با تعريفي كه رسانهها از هويت من ارائه ميكنند، متفاوت است. اگر هويت به 3 بخش فردي، خانوادگي و اجتماعي تقسيم شود و زن از اين سه مقوله گذر كند، بايد گفته شود كه زن قبل از آنكه مادر، خواهر يا همسر باشد، يك زن است. يعني في نفسه بايد به عنوان يك فرد، يك زن و يك انسان به او نگاه شود. اين هويت فردي است؛ انساني كه اينگونه به او نگاه ميشود، داراي هويت فردي است.
در واقع نميتوان گفت فرد قبل از آنكه به عنوان يك همسر، مادر، خواهر و... شناخته شود يا قبل از آنكه وارد اجتماع شود، هويت فردي ندارد، بلكه هويت فردي اوست كه وي را به هويت خانوادگي و اجتماعي پيوند ميدهد. اگر هويت فردي را به درستي و به عنوان يك انسان به زن بشناسانيم، او را برای ورود به جامعه و پذیرفتن نقشها و هویتهای متفاوت (همسر، مادر، خواهر و...) آماده خواهیم.
بلافاصله پس از آنكه زن پايش را از نهاد خانواده فراتر ميگذارد و وارد اجتماع ميشود، هويتهاي ديگري به دست ميآورد كه در اين جا مقوله جهانيسازی مطرح ميگردد. در جهانيسازی زن وارد فضاي بسيار گستردهاي ميشود. در فضای اجتماعی جامعهای چون ایران با نگاه ايراني- اسلامي، بار جنسي زن كاهش یافته و به بار جنسيتي او افزوده ميشود. اما هويت جهاني تعريف شده براي زن متفاوت از اين نگاه است. در آنجا از هويت فردي تا هويت اجتماعي زن، فقط يك خصيصه مد نظر است و آن نگاه جنسي است. عليرغم آنكه زن از هويت فردي وارد هويت خانوادگي ميشود، باز خانواده مغفول و او يك زن با اندام، آرايش و حضور مناسب است. در حقيقت باز نگاه به زن يك نگاه ابزاري است. يعني هر چه زن از هويت فردي خود به هويت اجتماعياش نزديكتر ميشود، ابزارتر و بردهتر ديده ميشود.
اگر زن از هويت فردي تا هويت اجتماعياش آزادتر ميشد، ميتوان از پروسه جهانيسازی تمجيد و آن را تبليغ كرد، اما حقيقت اين است كه در پروسه جهانيسازی، وقتي زن از هويت فردي به هويت اجتماعي ميرسد تنها جنس او محور است.
به دليل نگاه جنسي به زن در كل جريان هويت، از هويت فردي تا هويت اجتماعي و افزايش روزافزون اين نگاه، زن در پروسه جهانيسازی از بين رفته است. در حال حاضر در پروسه جهانيسازی و مدرنيسم، زنِ سال انتخاب ميشود. اين زن بر اساس چه معیارهایی انتخاب میشود؟ خانواده؟ اصالت؟ هويت؟ تاريخ؟
در انتخاب زن سال تمام پارامترها غير از هويت، اصالت، انسانيت و نگاه انساني به زن وجود دارد. در اين پروسه بيش از آنچه كه به شخص زن فكر شود، به او نگاه ابزاري ميشود. آن هويت سيال در همين مقطع به او تزريق و تلقين ميشود.
در سقوط و ظهور تمدنها، سه عامل نقش اساسي دارد: فراموشی هویت، بیگانگی با هویت، ستیز با هویت. در این بین فاكتور اصلي، فراموشي هويت است. سقوط تمدنها از جايي شروع ميشود كه هويت خويش را به دست فراموشي بسپارند. وقتی هویت خود را فراموش کنیم با آن بیگانه میشویم. نسل جديدي كه امروزه طی پروسه جهانيسازی در دنيا به وجود آمده، نسلي است كه هويتها و تاريخ خود را فراموش كردهاند، بنابراين اگر هم به آنها يادآوري شود، هويت و تاريخ خود را نميشناسند.
پروسة جهانيسازی ابتدا هويت زن را به فراموشي ميبرد، سپس هويت و رسالت اصلي او را با خودش بيگانه ميكند و در پایان او را به ستيز با هویت خود وا ميدارد؛ يعني زن با هویت خويش ميجنگد.
اين همان هويت سيال است، يعني هر آنچه كه از دنياي بيرون به زن گفته شود همان هويت اوست. هويت سيال ميگويد: هر آنچه امروز به عنوان هويت به زن داديم، بايد بپذيرد و فردا ممكن است، هويت ديگري به او بدهيم.
اگر ما به تعاريف اصلي خودمان از خود برگرديم، آن منِ اصلي خود را بيابيم و مني كه امروز ميخواهيم تعريف كنيم، به دست آن منِ اصلي بدهيم و از آن بخواهيم كه براي ما تعريف كند، موفق خواهيم بود. ما بايد به دين، آيين، فرهنگ و اصالتمان بازگرديم و از آن اصالت، تاريخ و فرهنگ خويش بخواهيم كه كيستيِ ما را تشريح كند.
بهترين تعريفي كه در فرديت ميتوان ارائه داد. اين است كه نميتوان صرفاً از ديدگاه جنسي به زن نگاه كرد. او يك زن است، اندام زنانه دارد، متناسب با اندام زنانهاش ممكن است، نگاه ويژهاي به او شود؛ اما اين نگاه درست نيست. بلكه در نگاه فردي، همان گونه كه در اسلام و در نگاه قرآني، هويتي، تاريخي و مليتي ما آمده، او يك انسان است. يعني از هنگام تولد، تفاوتي ميان زن و مرد وجود ندارد، بلكه مهم انسان بودن اوست. او يك انسان، مخلوق خداوند و مورد عنايت اوست. هدايت تكويني و تشريعي شامل حال او خواهد شد و حقوق خاص زنانه خود را نيز دارد.
در فرهنگ و آيين ما چه در ایران باستان و چه پس از ظهور اسلام، نگاه به زن، نگاه شخصيتمحور، ارزشمحور و بسيار متعالي بوده است. هيچ گاه به زن به عنوان يك ابزار در دست مرد يا ابزار در دست جامعه نگاه نشده است. وقتي مروري بر هويت تاريخي خود انجام دهيم، ميبينيم زن در تاريخ، ادبيات و فرهنگ ما به درستي تعريف شده است. ما نيازمند تعريف جديدي از دنياي بيرون و توسط دنياي مدرن نيستيم. اتفاقاً در دنياي مدرن و در پروسه جهانيسازی، زن به عنوان يك فرد، معنا نميدهد، چراكه او ابزار است و ابزار به خودي خود، معنا ندارد.
در دنياي مدرنيته نگاه به زن ابزاري است و بنابراين زن به عنوان فرد اصلا معنا ندارد. در اين نگاه زن از زماني با جامعه مرتبط است كه به عنوان ابزار ميتوان از او استفاده كرد و او را مورد ارزشگذاري كاربردي و كاركردي قرار داد. در حاليكه در نگاه فرهنگي ما، حتي زمانيكه زن وارد فضاي فرهنگي جامعه نشده باشد، في نفسه به عنوان يك زن و در واقع به عنوان يك انسان داراي ارزش است. اما وقتي نگاه ابزاري است، نميتوان به ابزار، به صِرف وجود داشتن هويت بخشيد. مگر آنكه اين ابزار در جايي به كار آيد.
نگاهي كه پديده جهانيسازی و مدرنيسم بر زن تحميل كرد، همين بي معنا بودن زن به عنوان يك انسان بود. اين تعاريف بعد از تئوري داروين در غرب شيوع يافت، چراكه انسان مدرن، بر اساس تئوريهاي داروين ساخته شد. بر اساس تئوريهاي داروين، خدا، طبيعت و انسان جديد تعريف شده و در تعريف اين انسان جديد، زن هيچ جايگاهي نداشت. در حقيقت فمنيسم براي ديده شدن در مقابل اين جريان بوجود آمد. فمنيسم در غرب پاسخ به ديده نشدن زن بود. اين مسئله حتي از ديدگاه هويت فردي نيز مطرح است.
در بررسي تاريخي هويت و مسائل مربوط به آن هيچ گاه به مقوله فمنيسم برنميخوريم، چراكه هيچ اعتراضي مبني بر ناديده شدن زن نداشتهايم. در حقيقت فمنيسم درد جامعهاي است كه در آن زن مدتهاي زيادي حتي به عنوان يك انسان ناديده گرفته شده و براي پاسخ به اين ناديده گرفته شدنها، فمنيسم فرياد برآورده است.
جهانيسازی و مدرنيته، نداشتن هويت فردي را بر زن تحميل ميكند. پس از اين تحميل، فمنيسم وارد شده و عنوان ميكند كه من به عنوان يك زن نه ميخواهم همسر باشم، نه خواهر، نه مادر و نه شهروند اجتماعي كه مجبور باشم پروسه اجتماعي را ادامه دهم، بلكه ميخواهم ارزش خود را به عنوان يك انسان بدانم. همين مسائل باعث زنانه كردن همه چيز توسط فمنيسم شد؛ از شعر، ادبيات و سينما گرفته تا ديگر مسايل. اين عقدة حقارت طي زمان تبديل به فمنيسم شد و در اين چند صد سال نيز در پروسه مدرنيته، زن به عنوان هويت فردي مغفول ماند.
زن مسلمان ايراني به دليل داشتن هويت فردي نيازي به فرياد نداشته و ندارد، چراكه او با نگاهي در تاريخ، ذرهذره خويش را در آن ميبيند. اما متأسفانه امروزه به دليل هجمه شديدي كه از دنياي بيرون وجود دارد، شناسايي زن امروز از هويت خود بسيار اندك است. اين امر يك بازسازي و بازآفريني جدي را ميطلبد. زنان ما بايد به الگوهاي خود در تاريخ، شاهنامه، هزار و يك شب و... بازگردند.
الگوهاي بسيار زيبايي همچون تهمينه، رودابه، سودابه و... در تاريخمان و الگوهايي چون رقيه خاتون، ملكه سَبا و حضرت زهرا(س) در عالم اسلام براي زنان امروز ما موجود است كه با مراجعه به آنها ميتوانند هويت فردي، خانوادگي و اجتماعي خويش را بازيابند.
زن امروز ميخواهد كسي باشد كه در اجتماع حضور داشته باشد، تحصيل كند، از مرد عقب نماند، به تربيب خانواده و فرزندان بپردازد. او ميخواهد در عين اجتماعي بودن تمام هويتهاي زنانه و رسالتهاي اصلي خود را حفظ كند. اگر چنين زني الگو نداشته باشد و بخواهد در عين حضور در جامعه آن اصالتها را هم حفظ كند، هويت سيال و متكثر نميتواند الگوي مناسبي براي دست يافتن به اين رسالت باشد. چراكه هويت سيال و متكثري كه مدرنيته و جهانيسازی براي زن ترسيم ميكند، زن را بدون هويت، سنت و خانواده ميپندارند. ویلیام گاردنر در کتاب «جنگ عليه خانواده» با یک رویکرد انتقادی به بررسی وضعیت خانواده در غرب پرداخته و اذعان میکند که جهانيسازی و مدرنيزم در غرب، بنيان خانوادهها را ويران كرده است.
با اين تفاسير، آيا خانوادهاي باقي ميماند كه زن در كنار وظايف اجتماعي خويش، آن را حفظ كرده و به آن رسيدگي نمايد؟ يقيناً اگر زنهاي جامعه ايراني ما هويت سيال و متكثر ترسيم شده توسط دنياي دنياي امروز را بپذيرند، خروجي نخواهند داشت. هويت سيال و متكثر با نسبيگرايي، نسبت جدي پيدا ميكند. هويت سيال و متكثري كه پروسه جهانيسازی براي زن و مرد ساخته است، همه چيز را در قالب نسبي بيان ميكند و ما را از داشتن مطلقها دور ميسازد.
به عنوان مثال مقوله حجاب را در نظر بگیريد. در حال حاضر چيزي كه تحت عنوان حجاب در جامعه ایران ميبينيم، تعريف متكثر و سيال دارد. اگر از خانمي كه حجاب عرفی را كاملاً رعايت كرده، بپرسيد حجاب داريد؟ پاسخش مثبت است و اگر همين سؤال را از خانم ديگري كه حجاب شرعی را تا حدي رعايت كرده، بپرسيد؛ باز هم پاسخ او نيز مثبت است. اين تعريف متكثر و سيال كه از حجاب ارائه ميشود، تكليف حجاب را مشخص نميكند. به تعبیری ما یک حجاب عرفی داریم و یک حجاب شرعی که گویا هر دو آنها یکی شده و همین تعریف نسبی اجازه نمیدهد که تعریف مطلق و روشنی از حجاب ارایه شود. لذا مجبور میشویم تعریف حجاب را نیز مانند بسیاری از تعاریف، نسبی، سیال و متکثر بدانیم. در حالی که حداقلها و حدود ثغور در حجاب معین شده، هر چند حداکثرها تعریفی ندارد.
در تعاريف متكثر و سيال، ديگر كنترلي بر تعاريف نميتوان داشت، چراكه فهم هرمنيوتيك ميشود. همانطور كه در مثال بالا هر كس فهم خود از حجاب را بيان ميدارد و در آخر همه خود را محجبه ميدانند.
کشورهای غربی چارچوب خود را با تعاريف جهانيسازی از زن هماهنگ ميكنند و جايي براي هويت، تاريخ و مليت ديگران نميگذارند. جهانيسازی را به شرطي ميتوان پذيرفت كه براي هويت ديگران ارزش قائل باشد و در لينكيج جهاني به افراد فضا دهد تا با هويت، شخصيت و تاريخشان وارد شوند، نه اينكه از او بخواهند همه چيز را پشت سر بگذارد و هويت جديد را بپذيرد. اگر زنان جامعه ما هويت سيال و متكثر را بپذيرند، بايد بدانند هویت ثابت، متعین و شخصی نخواهند نداشت. اما اگر الگو داشته باشند و اين الگو از شخصيتهاي ادبی، تاريخي و ديني گرفته شده باشد، ميتوانند در پروسه جهانيسازي شركت نمايند، بدون آن که جهانیسازی آنها را تهدید کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها