واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
معلمان و کارمندان در تعطیلات نوروزی وبلاگ > عبدالهی، شیرزاد - معلمان عاشق تعطیلات هستند اما تعطیلات طولانی نوروزی با جیب خالی جز افسردگی و ملال حاصلی ندارد.
برخی از معلمان شاغل در تهران و شهرهای بزرگ برای دیدار اقوام و همشهری ها به روستاها و شهرهای زادگاه خود برمیگردند اما با این هزینههای سنگین حتی مهمانی رفتن و مهمانپذیری هم دیگر آسان نیست. رفت و آمدهای بین شهری با خودروی لکنته کارمندی هم با ریسک فراوان همراه است. بعضی از معلمان که پر جرئت ترند به امید اسکان در مراکزی که از سوی آموزش و پرورش برای مهمانان نوروزی تدارک دیده شده بار و بندیل خود را می بندند و راه می افتند. کجا؟ به قول اخوان ثالث: هرجا که پیش آید / به آنجایی که اینجا نیست ... قرار بر این بوده متقاضیان سفر نوروزی از دهم تا بیستم اسفند از طریق آدرسhttp://www.eskan.medu.ir، محل اقامت برای مسافرتهای نوروزی رزرو کنند اما بعضی از فرهنگیان میگویند که این سایت را اصلا نتوانسته اند باز کنند. بعضی از معلمان هم که وارد سایت شدهاند میگویند که مدارس گروه الف و ب که کیفیت بهتری دارند در همان دقایق اول پر شده و شاید هم قبل از شروع به کار سایت رزرو شدهاند. مسافران نوروزی کم درآمد در شهرهای مقصد دنبال مکانی برای اقامت شبانه به ستادهای نوروزی مراجعه می کنند. مهمانسراهای معلمی و جاهای خوب به نحو مرموزی پیشاپیش پر شده اند. سهم معلمان عادی نهایتا کلاسی است که میز و نیمکت هایش را جمع کردهاند. اسکان نوروزی در کلاس های درس و استفاده از دستشویی ها و حمام و آشپزخانه مشترک، نوعی تفریح با اعمال شاقه است. اما این وضعیت بازهم مناسب تر از وضعیت گردشگرانی است که در حاشیه پارک ها چادر میزنند. اغلب کارمندان و اقشار حقوق بگیر در تعطیلات سفری توام با زجر و سختی را تحمل می کنند. برای تجسم سختی زندگی معلمان نیازی به عدد و رقم و نمودار نیست. بحث درباره خط سیال فقر که بین یک میلیون تا یک میلیون و هشتصد هزار تومان در نوسان است را هم به اهل فن وا می گذارم. تنها حادثهای اندوهبار که در زیر توصیف می کنم تصویر گویایی از وضعیت معیشتی معلمان را نمایش میدهد. در تاریخ 29 بهمن ماه امسال اتوبوسی که از گرگان عازم تهران بود در جاده هراز به اعماق دره ای سقوط کرد و 15 مسافر آن کشته شدند. یکی از کشته شدگان محمد حسین دماوندی دبیر حسابان و دیفرانسیل شهرستان گرگان بود که هر هفته 400 کیلومتر مسیر رفت گرگان به تهران و 400 کیلومتر مسیر برگشت را برای دو روز تدریس اضافی در دبیرستان ابن سینای تهرانسر میپیمود. به گفته یکی از همکاران مرحوم دماوندی، میزان حق الزحمه این دبیر 45 ساله در ماه حدود 300 هزار تومان بود. دماوندی هنگام مرگ هنوز حقالزحمه تدریس 5 ماه گذشته خود را دریافت نکرده بود. این حادثه وضع معیشت و کار معلمان و اغلب کارکنان دولت را بازتاب می دهد. اگر کرایه اتوبوس و هزینه خوراک و کرایه تاکسی و ... را از حقالزحمه این دبیر کم کنیم شاید چیزی در حدود 80 تا 100 هزار تومان خالص باقی می ماند. در این محاسبه فرض بر این است که وی در خانه بستگان مهمان بوده و بابت هتل مبلغی پرداخت نمی کرده است. اینکه یک دبیر با مدرک تحصیلی لیسانس آنهم در رشته ریاضی برای چنین مبلغ ناچیزی مشقت پیمودن هفتگی مسیر 400 کیلومتری تهران - گرگان را تحمل میکند، نشانه آن است که درآمدها و هزینه ها با هم تناسبی ندارند و حقوق بگیران مجبورند برای کسب درآمد جانبی ولو ناچیز، خود را به آب و آتش بزنند. تورم و گرانی همیشه بوده اما آنچه در این دوسه سال بر سر پول ملی آمد شاید در طول تاریخ ایران بیسابقه است. حتی در دوره جنگ هم حقوق بگیران حال و روز بهتری داشتند. الان دیگر کسی حوصله صحبت کردن در باره خط فقر را ندارد. به جز کارکنان چند وزارتخانه برخوردار و بخشی از مدیران اداری که از حقوق و امتیازات ویژه برخوردارند، تقریبا همه کارمندان دولت به اعماق دره فقر سقوط کرده اند و تنازع برای بقا جایگزین زندگی انسانی شده است. رفع نیازهای فیزیولوژیکی، اولویت کارمندان است و هزینههای تفریحی و فرهنگی از لیست نیازهای خانوار حذف شده است. جالب اینکه وزارت آموزش و پرورش هم مانند معلمانش در مرحله رفع نیازهای اولیه گرفتار مانده است. بودجه جاری آموزش و پرورش فقط کفاف این را می دهد که 30-40 دانش آموز را داخل اتاقی روی نیمکتهای چوبی در ردیف های منظم بنشانند و یک معلم آموزش ندیده و اغلب گرفتار و بیانگیزه را سر کلاس بفرستند. به گفته مقامات آموزش و پرورش 98 درصد بودجه جاری وزارت آموزش و پرورش صرف هزینه های پرسنلی می شود و تقریبا پولی برای کیفیت بخشی آموزشی و حتی هزینههای ضروری مدرسه مانند پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و تهیه کاغذ و گچ و ماژیک و ... باقی نمیماند و همین تنگنای مالی مدیران مدارس دولتی را مجبور به اخذ وجه از دانش آموزان می کند. اغلب یک میلیون و 30 هزار کارکنان این وزارتخانه از حقوق و مزایای خود راضی نیستند. ریشه مشکل در اقتصاد بحران زدهای است که تورم تمام معادلات منطقی آن را به هم زده است. افزایش حقوق به گردپای تورم و گرانی نمیرسد و قدرت خرید معلمان مانند اکثر حقوق بگیران سال به سال کاهش مییابد. مقایسه حقوقها و هزینهها نشان میدهد که در 35 سال گذشته حقوق کارمندان بین 100 تا 150 برابر افزایش یافته است اما در همین مدت قیمت کالاها و خدمات مورد نیاز مردم بیش از 300 برابر رشد داشته است. به عبارتی قدرت خرید کارمندان در مقایسه با سالهای اول انقلاب نصف شده است. بهبود وضع زندگی کارمندان بستگی به حل مشکلات اقتصادی کشور و مهار تورم و گرانی دارد.
شنبه 17 اسفند 1392 - 16:25:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]