تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816846053




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقد و بررسی استدلال متکلمان بر حدوث زمانی عالم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقد و بررسی استدلال متکلمان بر حدوث زمانی عالم
متکلمان در یکی از مهم‌ترین ادله خود بر اثبات حدوث زمانی عالم به استدلال از طریق اکوان حادثه تمسک جسته، می‌خواهند از طریق ملازمه بین جسم و اکوان حادث، حدوث زمانی جسم را اثبات کنند.

خبرگزاری فارس: نقد و بررسی استدلال متکلمان بر حدوث زمانی عالم


بخش اول چکیده یکی از مهم‌ترین ادله متکلمان بر حدوث زمانی عالم، استدلال از طریق حدوث اکوان اربعه است. تمامیت این استدلال مبتنی بر آن است که تناهی حوادث متعاقب در گذشته به اثبات برسد. خواجه طوسی با استناد به برهان تطبیق درصدد اثبات این مدعاست که حوادث ماضی متناهی بوده، درنتیجه جسم حادث است. این نوشتار درصدد بررسی توانمندی برهان تطبیق در اثبات تناهی حوادث است و روشن خواهد نمود که حتی تقریر اختصاصی خواجه از برهان تطبیق نیز اثبات‌کننده تناهی حوادث گذشته نیست. واژگان کلیدی حدوث زمانی، اکوان اربعه، برهان تطبیق، تناهی حوادث، سلسله علل و معلولات. طرح مسئله آفرینش عالم فعل الهی است و نسبت آن با ذات باری‌تعالی یکی از دیرینه‌ترین دغدغه‌های فکری اندیشمندان مسلمان بوده است. متکلمان، عالم را منحصر به جسم و جسمانیت کرده و فلاسفه، دامنه عالم را بسی فراتر از این حوزه دانسته‌اند. متکلمان صفت قدیم را منحصر در خداوند دانسته، غیر او را حادث زمانی می‌دانند؛ ولی فلاسفه برای غیر از خداوند حدوث ذاتی قائل‌اند. متکلمان برای اثبات حدوث زمانی عالم به ادله مختلفی استناد کرده‌اند؛ ازجمله خواجه طوسی از طریق اکوان اربعه حادثه و همین‌طور تناهی آنها در گذشته زمان، درصدد اثبات بدایت زمانی برای این اکوان به‌مدد برهان تطبیق و به‌دنبال آن، بدایت زمانی برای جسم در اثبات حدوث زمانی عالم برآمده است. آیا برهان تطبیق، کارایی لازم برای اثبات تناهی حوادث متعاقب را در گذشته زمان دارد یا از اثبات آن ناتوان است؟ آرای گوناگون در حوزه علوم تجربی و انسانی و دانش‌های فلسفی و قرآنی، خواه‌ناخواه مبتنی بر مبانی و پیش‌فرض‌های پذیرفته‌شده در آن علوم است. مبانی تصوری و تصدیقیِ نظریات علمی و فلسفی به‌عنوان زیربنای فکری و شالوده اساسی آنها محسوب می‌شود و درک درست نظریات تا اندازه بسیاری وابسته به درک مبانی نظری آن نظریات و فرضیه‌ها خواهد بود. نظریه حدوث زمانی عالم نیز که مورد اعتقاد متکلمان است، از این قاعده مستثنا نیست. در اینجا لازم است به‌اجمال درباره برخی از مبانی این نظریه سخن به‌میان آید و پس از آن برخی از مهم‌ترین ادله متکلمان بر اثبات حدوث زمانی عالم مرور و بررسی شود. آرای متکلمان و فیلسوفان مسئله حدوث و قدم عالم از دیرباز مورد توجه اندیشمندان، متکلمان و فلاسفه در ادیان الهی، بلکه مورد توجه فلاسفه در عهد یونان باستان و پس از آن، در عصر ارسطو و افلاطون قرار داشته است. ازجمله فلاسفه مسلمان، کندی، اخوان‌الصفا، فارابی، ابن‌سینا، ابن‌رشد، سهروردی، میرداماد و صدرالمتألهین، هریک به‌گونه‌ای در باب حدوث و قدم عالم سخن گفته و نظریات متفاوتی ارائه کرده‌اند. همچنان‌که در میان متکلمان مسلمان، غزالی، فخررازی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی و عبدالرزاق لاهیجی و دیگران، هریک به سهم خود در باب حدوث و قدم عالم، در اثبات یا رد حدوث زمانی عالم سخن گفته‌اند. مهم این است که اینان در نظام فکری خود درصدد ارائه طرحی بوده‌اند که بیشترین هماهنگی را بین دین و شریعت و فلسفه و قواعد عقلی داشته باشد. در این مقام، چه‌بسا هریک به آرای کاملاً متباینی نائل آمده و در مقابل یکدیگر قرار گرفته باشند. نمونه این مسئله، تقابل آشکار غزالی و ابن‌رشد در مسئله حدوث زمانی عالم است. (ابن‌رشد، 1987: 59؛ غزالی، 1382: 74) فخرالدین رازی، ازجمله متکلمان اشعری، در کتاب المطالب العالیه من العلم الالهی در مسئله حدوث عالم، ضمن بررسی شماری از آیات قرآن کریم نتیجه می‌گیرد که نمی‌توان با آیات قرآنی بر حدوث زمانی عالم استدلال نمود. (1420: 2 / 17) متکلمان دیگری، ادله گوناگونی در اثبات حدوث زمانی عالم ارائه نموده‌اند؛ همان‌طور که فلاسفه با طرح نظریه فیض و با استناد به قواعد عقلی، ادله مختلفی در اثبات حدوث ذاتی ممکنات ـ و نفی حدوث زمانی آنها ـ ارائه کرده‌اند. (ابن‌سینا، 1403: 3 / 131) صدرالمتألهین مدعی است بین شریعت ـ که ظاهر نصوص آن دال بر حدوث زمانی عالم است ـ و حکمت ـ که قواعد عقلی آن دال بر حدوث ذاتی ممکنات است ـ جمع کرده و بر مبنای حرکت جوهری در ذوات موجودات مادی، قائل به حدوث زمانی تجددی به‌صورت مستمر در گذشته زمان شده است؛ حدوثی که از حیثی، متفاوت با حدوث زمانی متکلمان و از حیثی دیگر، مشابه آن است. (1981: 7 / 297) متکلمان در استدلال بر حدوث زمانی، به ادله گوناگونی استناد جسته‌اند که شاید مهم‌ترین آنها، استدلال از طریق «اکوان حادثه» به‌مدد برهان تطبیق باشد. این نوشتار به نقد کارایی برهان تطبیق در اثبات حدوث زمانی عالم از طریق اکوان حادثه می‌پردازد. مبانی نظریه حدوث زمانی عالم 1. مبانی اعتقادی (پایبندی به ظواهر متون دینی) متکلمان پیش از آنکه بخواهند دربارۀ دلائل رد یا اثبات آفرینش زمانی عالم بیندیشند و نظریات دیگر دانشمندان ـ نظیر فلاسفه ـ را در حوزه مباحث الهیات بشنوند و دربارۀ آن تأمل نمایند، به یک اصل پیشینی معتقدند و آن اینکه: تحلیل پیدایش جهان به هر نحو و منطبق با هر نظریه که باشد، نباید اصل خالقیت و ازلیت خداوند و همین‌طور اصل قدرت و اختیار او را خدشه‌دار سازد. متکلمان خود را به‌شدت متعهد به دین و آموزه‌های آن می‌دانند و پیش از هرگونه تفکر در باب هر موضوع علمی یا دینی معتقدند نباید اصل دین و آموزه‌های آن صدمه ببیند. به‌عبارت‌دیگر، نحوه تفکر و اندیشه‌ورزی و پیدایش نظریات علمی، فلسفی و کلامی باید در راستای اثبات و تثبیت آموزه‌های دینی سامان یابد، نه اینکه اهتمام به عقلانیت و علوم تجربی بسان اهمیت دیانت و آموزه‌های دینی تلقی گردد. در بحث حاضر نیز چون آنها دیدند اگر به غیر نظریه «حدوث زمانی عالم» گرایش پیدا کنند، به‌گمان خود به دین‌ورزی خویش آسیب وارد نموده‌اند و چه‌بسا دچار عذاب اخروی گردند، حدوث زمانی عالم را پذیرفتند؛ درحالی‌که اگر دارای استقلال در اندیشه‌ورزی بودند و همچون دین و دین‌ورزی به عقل و عقلانیت بها می‌دادند، چه‌بسا به نظریات بدیعی در باب کیفیت آفرینش جهان نائل می‌آمدند. 2. مبانی هستی‌شناختی (اصل تغییر و حرکت) با بررسی دیدگاه متکلمان به‌ویژه خواجه نصیرالدین طوسی در باب حدوث زمانی عالم و دقت در ادله‌ای که بر اثبات حدوث اجسام ارائه نموده‌اند، این نکته به‌دست می‌آید که مبنای هستی‌شناختی متکلمان در نظریه حدوث زمانی عالم، اصل تغییر و حرکت است که در اشکال مختلف در اجسام گوناگون عالم مشاهده می‌شود. آیا چون متکلمان جهان را متغیر می‌دانستند، حدوث آن را اثبات نمودند و برای جهان محدَث و متغیر، خالق و محدِث را نتیجه گرفتند یا اینکه چون خداوند را قادرِ مختار و مرید می‌دانستند، چاره‌ای جز پذیرش حدوث زمانی عالم نداشتند و به‌طور قهری لازم دیدند برای اثبات آن براهینی بیاورند تا خداوند را به‌عنوان قادر مختار و نه فاعل موجَب به اثبات رسانند؟ فخررازی در شرح الاشارات و التنبیهات، فرض دوم را پذیرفته، استدلال متکلمان را لمّی می‌داند؛ اگرچه خواجه نصیر در این امر با او موافق نیست. (ابن‌سینا، 1403: 3 / 81) خواجه نصیر در شرح الاشارات و التنبیهات می‌گوید: متکلمان همگی در کتب خود بر وجوب حدوث عالم استدلال آورده‌اند؛ بدون اینکه به فاعل آن متعرض شوند؛ چه رسد به اینکه فاعل را مختار یا غیر مختار درنظر بگیرند. سپس بعد از اثبات حدوث عالم (گفته‌اند که) عالم محتاج به محدث است و محدث آن باید مختار باشد؛ زیرا اگر موجب باشد، عالم قدیم خواهد بود و قدم عالم باطل است. (همان) در ادامه می‌گوید: متکلمان حدوث عالم را مبتنی بر قول به اختیار قرار نداده‌اند؛ بلکه اختیار (خداوند) را مبتنی بر حدوث (زمانی عالم) قرار داده‌اند. (همان) برای درک بهتر این مطلب که مبنای متکلمان در نظریه حدوث زمانی عالم، تغییر و حرکت در عالم اجسام است، اشاره‌ای گذرا به برخی از استدلال‌های متکلمان در این زمینه مناسب می‌نماید. خواجه طوسی در استدلال بر حدوث اجسام می‌گوید: اجسام همگی حادث‌اند؛ زیرا از جزئیاتِ متناهیِ حادث جدا نمی‌شوند و اجسام از حرکت و سکون خالی نمی‌باشند و هریک از حرکت و سکون حادث‌اند و این (امر) آشکار است. (حلی، 1407: 170؛ همو، 1403: 31) استدلال خواجه را می‌توانیم این‌گونه در شکل منطقی بیان نماییم: صغرا: اجسام از امور متناهی حادث، خالی نیستند. کبرا: هرچه خالی از امور متناهی حادث نباشد، حادث است. نتیجه: اجسام حادث‌ هستند. حد وسط در این قیاس «امور متناهی حادث» است که مراد از آن در صغرای قیاس ـ چه اَعراض جسم باشند و چه حرکت و سکون  ـ آن است که اصل تغییر و تبدل در اعراض و در اکوان اربعه و ازجمله حرکت و سکون، مبنای استدلال بر اثبات حدوث اجسام قرار گرفته است. در استدلال‌های دیگر خواجه و دیگر متکلمان بر حدوث اجسام می‌توان به مواردی اشاره نمود که مبنای استدلال، اصل تغییر و تحول و تبدیل و تبدل در اجسام است. (بنگرید به: معتزلی، 1422: 55) در تلخیص المحصل نظیر همین استدلال آمده و اصل تغییر و حرکت در عالم اجسام، مبنای استنتاج حدوث عالم قرار گرفته است. (بنگرید به: طوسی، 1405: 200) وی در رساله قواعد العقائد (از منضمات تلخیص المحصل) نیز می‌گوید: کل جسم لایخلو عن الحوادث و کل ما لایخلو عن الحوادث فهو حادث، فکل جسم حادث. (همو، 1405: 441) مراد از حوادث، اکوان اربعه (حرکات، سکونات، اجتماعات و افتراقات) است. اجسام ثبوت دارند و آنچه تغییر پیدا می‌کند، اکوان اربعه است. ادله نظریه حدوث زمانی عالم متکلمان در مقام اثبات حدوث زمانی عالم به ادله مختلفی استناد جسته‌اند که در چهار دسته طبقه‌بندی می‌شوند: 1. ادله عقلی؛ 2. ادله علمی و تجربی؛ 3. ادله نقلی؛ 4. ادعای اجماع. رسالت این نوشتار، ادله عقلی متکلمان بر حدوث زمانی عالم است؛ اما پیش از ذکر ادله عقلی، اشاره‌ای به آرای گوناگون در مسئله حدوث زمانی عالم مناسب می‌نماید. فخررازی می‌گوید: اهل عالم در حدوث اجسام اختلاف کرده‌اند و وجوه ممکن در آن، بیش از چهار قسم نیست؛ زیرا یا این‌طور است که جسم محدث‌الذات والصفات است یا قدیم‌الذات والصفات یا قدیم‌الذات و محدث‌الصفات یا برعکس. قسم اول، قول جمهور مسلمین، نصارا، یهود و مجوس است. قسم دوم، قول ارسطو، ثاوفرسطس، ثامسطیوس و برقلس است و از متأخرین ابی‌نصر فارابی و ابوعلی سینا. قسم سوم، قول فلاسفه‌ای است که پیش از ارسطو بوده‌اند؛ مانند تالبس، انکساغورس، فیثاغورس، سقراط و قول همه وثنیه مانند مانویّه، دیصانیّه، مرقونیّه و ماهانیّه. و قسم چهارم، که عالم ازنظر صفات قدیم و ازنظر ذات محدث باشد، احدی به آن قائل نشده است؛ اما جالینوس در همه این اقوال قائل به توقف است. (طوسی، 1405: 195 ـ 189) ادله عقلی متکلمان بر حدوث زمانی عالم متکلمان در مقام ارائه ادله عقلی بر حدوث زمانی عالم، دو گونه دلیل ارائه کرده‌اند. در برخی از ادله، تنها حدوث عالم را اثبات نموده‌اند و در برخی دیگر، درصدد اثبات نیازمندی عالم به محدثِ در احداث ـ نه در بقا ـ هستند. متکلمان اسلامی برای اثبات صانع، راه حدوث عالم را برگزیده‌ و در مقام اثبات مدعی، از طریق «اکوان حادثه» بر مدعای خود برهان اقامه نموده‌اند. درحقیقت یکی از مهم‌ترین ادله متکلمان بر حدوث عالم، استدلال از طریق «اکوان اربعه» است. از نگاه قاضی عبدالجبار، اولین کسی که به این دلیل توجه نموده یا آن را پرورش داد، ابوالحسین علاّف ـ شیخ معتزله ـ است. (معتزلی، 1422: 55) استدلال از طریق اکوان حادثه بر حدوث عالم به‌گونه‌های مختلفی بیان شده است که به تقریر و تحلیل برخی از این براهین خواهیم پرداخت. 1. استدلال از طریق حدوث اکوان اربعه قاضی عبدالجبار معتزلی در کتاب شرح الاصول الخمسه این استدلال را در ضمن مقدمات چهارگانه تقریر کرده است. (بنگرید به: همان: 69 ـ 55) تفتازانی نیز در شرح مقاصد به توضیح این برهان پرداخته است. (1409: 31) البته بیان خواجه طوسی از تبیین دیگر متکلمان در تقریر برهان رساتر است. قالب منطقی برهان خواجه چنین است: صغرا: هیچ جسمی خالی از حوادث نیست. کبرا: هرچه خالی از حوادث نباشد، حادث است. نتیجه: هر جسمی حادث است. (طوسی، 1405: 441) تمامیت برهان مبتنی بر اثبات چهار مدعاست: 1. وجود حوادث (اثبات وجود اکوان اربعه). 2. هیچ جسمی خالی از حوادث نیست. 3. حدوث اکوان اربعه. 4. هرچه خالی از حوادث نباشد، حادث است. مقدمه یکم: در جهان حادث‌هایی به‌نام «اکوان اربعه» وجود دارد که عبارتند از: حرکت، سکون، اجتماع و افتراق. حرکت آن است که جسم در حیّزی باشد که قبلاً در آن نبود و سکون آن است که جسم در حیزی باشد که قبلاً نیز در آن بود. اجتماع این است که دو جسم در دو حیز قرار گیرند و جوهر سومی میان آن دو قرار نگیرد. افتراق نیز استقرار دو جسم در دو مکان است؛ به‌گونه‌ای‌که جوهر سوم بتواند میان آن دو قرار گیرد. اینها همراه اجسام بوده، غیر خود اجسام هستند. (همان) مقدمه دوم: جسم از حیز جدا نیست؛ درنتیجه از دو حال خارج نیست: یا جسم در حیز خود مستقر است یا در حیز خود مستقر نبوده، از آن منتقل می‌شود. همین‌طور وقتی جسمی با جسم دیگر مقایسه می‌شود، از دو حال خارج نیست: یا میان آن دو فاصله هست یا نیست. اگر فاصله باشد، ملازم با افتراق و اگر فاصله‌ای نباشد، ملازم با اجتماع است. مقدمه سوم: اکوان اربعه حادث‌اند. علت حدوث آنها این است که همواره در حال تبدل و زوال بوده، حرکت به سکون و سکون به حرکت مبدل می‌شود. افتراق به اجتماع و اجتماع به افتراق مبدل می‌گردد. مقدمه چهارم: چیزی که خالی از حوادث نباشد، حادث است. اکوان در ازل نبوده‌اند و ظرف ازل از این حوادث خالی است. هرگاه در این ظرف، اجسام نیز مسبوق به عدم باشند حدوث آنها نیز ثابت می‌شود؛ ولی هرگاه در این ظرف، اجسام بدون اکوان وجود داشته باشند، لازمه آن انفکاک لازم از ملزوم است؛ درحالی‌که در مقدمه دوم بیان شد که بین جسم و اکوان، ملازمه غیر قابل انفکاکی برقرار است. (حلی، 1403: 143 ـ 135؛ بدوی، 1997: 401) شکل تفصیلی قیاس چنین است: قیاس اول: هر جسمی متحیز است و هیچ متحیزی خالی از حوادث نیست. پس هیچ جسمی خالی از حوادث نیست. قیاس دوم: هیچ جسمی خالی از حوادث نیست و هرچه خالی از حوادث نباشد، حادث است. پس هر جسمی حادث است. 2. استدلال از طریق حدوث و تناهی حرکت و سکون در کشف المراد، برهانی شبیه برهان پیش‌گفته ارائه شده است؛ ولی وجه امتیاز آن نسبت‌به برهان پیشین، تأکید بر تناهی اجزای حرکت و سکون حادث در اجسام است. قالب برهان این‌گونه است: (حلی، 1407: 171) صغرا: اجسام خالی از امور متناهی حادث نیستند. کبرا: هر چه خالی از امور متناهی حادث نباشد، حادث است. نتیجه: اجسام حادث‌ هستند. در صغرای قیاس، دو نکته وجود دارد: حدوث حرکت و سکون و تناهی حرکت و سکون. برای اثبات صغرا به دو دلیل استناد شده است: 1. از طریق اعراض جسم؛ به این بیان که اجسام، خالی از اعراض نیستند و اعراض به‌دلیل اینکه همیشه در حال تبدل می‌باشند، حادث‌اند. پس جسم نیز حادث است. 2. از طریق حرکت و سکون؛ به این بیان که اجسام، خالی از حرکت و سکون نیستند. اگر جسم از حیزی که دارد، منتقل شود، متحرک است و اگر منتقل نشود، ساکن است. حرکت و سکون دارای اجزایی هستند که در وجود با یکدیگر قابل جمع نیستند. پس هریک از اجزا آنها حادث‌ هستند و درنتیجه جسم هم حادث است. خواجه طوسی در تجرید الاعتقاد و علامه حلی در شرح آن ذیل همین استدلال، برای دو امری که در صغرای قیاس به‌کار رفته است، استدلال آورده‌اند. خواجه حدوث حرکت و سکون را آشکار و بی‌نیاز از برهان دانسته است؛ ولی در استدلال بر تناهی حرکت و سکون از برهان تطبیق و تضایف کمک گرفته است. (همان) علامه حلی در مقام اقامه دلیل بر حدوث حرکت و سکون می‌گوید: بیان حدوث حرکت و سکون این است که: حرکت عبارت است از حصول جسم در مکانی، بعد از آنکه در مکانی دیگر بوده است و سکون عبارت است از حصول جسم در مکانی، بعد از آنکه در همان مکان بوده است. بنابراین ماهیت هریک از آن دو، مستدعی مسبوقیت به غیر است؛ درحالی‌که امر ازلی، مسبوق به غیر نیست. درنتیجه ماهیت هیچ‌یک از آن دو قدیم نیست. (همان) حال اگر، تناهی اجزای حرکت و سکون به اثبات نرسد، باید حدوث حرکت و سکون به‌طور نامتناهی وجود داشته باشد و این نمی‌تواند حدوث جسم را اثبات کند. تناهی اجزای حرکت و سکون در این برهان، نکته مهمی است که برهان پیشین فاقد آن بود. مقدمه چهارم در برهان پیشین نیازمند فرض تناهی حوادث پی‌درپی است و این فرض در برهان فعلی لحاظ شده است؛ اما اثبات آن نیازمند اقامه برهان دیگری است. خواجه برای اثبات آن به برهان تطبیق و تضایف روی آورده است. اما تناهی اجزای حرکت و سکون به‌دلیل این است که به برهان تطبیق، وجود غیر متناهی محال است. (همان: 172) یادآوری دو نکته 1. روح هر دو برهان یکی است؛ زیرا مراد از حوادث در برهان اول، اکوان اربعه است و برای اثبات تمامیت برهان، لازم است دعاوی چهارگانه به‌کاررفته در برهان اثبات شوند. مدعای چهارم از دعاوی چهارگانه این بود که «چیزی که خالی از حوادث نباشد، حادث است». چه‌بسا کسی ادعا کند که اکوان اربعه به‌طور تعاقب تسلسلی در سراسر گذشته زمان پخش شده‌اند و در آن صورت باید تناهی حوادث (اکوان اربعه) در گذشته زمان به اثبات برسد. در غیر این صورت، مقدمه چهارم و به‌دنبال آن، برهان اول ناتمام می‌ماند. در برهان دوم «تناهی حوادث» لحاظ شده است؛ اما باید صحت آن به اثبات برسد. مراد از حوادث نیز یا اعراض جسم است یا حرکت و سکون. (بنگرید به: حلی، 1407: 173 ـ 170) 2. از میان ادله متکلمان بر حدوث زمانی عالم، براهین پیش‌گفته اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند؛ زیرا خواجه در تجرید الاعتقاد در مسئله ششم از فصل سوم که درباره حدوث اجسام سخن گفته است، فقط همین برهان (برهان دوم) را اقامه می‌کند. (همان: 171) وی در قواعد العقائد نیز در باب اثبات موجِد عالم، برهان اول خود را همین برهان (برهان اول) قرار داده است. (طوسی، 1405: 443 ـ 441) صدرالمتألهین نیز در بحث ادله مثبتین بدایت زمان، هشت دلیل آنها بر اثبات آغاز زمان و تناهی حوادث متعاقب در جانب گذشته را ذکر و نقد می‌کند. او در دلیل هشتم پس از آنکه ایرادهایی به‌دلیل مذکور (برهان اول) وارد می‌کند، دو مقدمه برهان (صغرا و کبرا) را تصحیح نموده، در بیان دیگری که با مبنای ایشان در حرکت جوهری تناسب دارد، آن را می‌پذیرد. (1981: 3 / 160 ـ 158) حاجی سبزواری نیز این دلیل را «امتن ادله» متکلمان دانسته، آن را بر مبنای حدوث تجددی ذاتی می‌پذیرد. (همان) بنابراین، تمرکز این نوشتار بر همین دو برهان است تا روشن شود آیا این براهین می‌تواند مدعای متکلمان در حدوث زمانی عالم را به اثبات رساند یا در اثبات این مدعا دچار کاستی است؟ منابع و مآخذ 1. ابن‌رشد، محمد، بی‌تا، تهافت التهافت، تحقیق سلیمان دنیا، قاهره، دارالمعارف. 2. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، 1403ق، الاشارات والتنبیهات، تهران، دفتر نشر کتاب. 3. ــــــــــــــــــــــ ، 1364، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، دیباچه محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران. 4. بخاری، محمد بن مبارکشاه، 1353، شرح حکمة العین، مشهد، با مقدمه و تصحیح جعفر زاهدی، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی. 5. بدوی، عبدالرحمن، 1997م، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین. 6. تفتازانی، سعدالدین، 1409ق، شرح المقاصد، تحقیق عبدالرحمن عمیره، قم، منشورات الشریف الرضی. 7. جوادی آملی، عبدالله، 1376، رحیق مختوم، قم، نشر اسراء. 8. حلّی، حسن بن یوسف، 1403ق، کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، تحقیق حسن مکی العاملی، بیروت، دار الصفوة. 9. ــــــــــــــــــــــ ، 1407ق، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسه نشر اسلامی. 10. رازی، فخرالدین، 1420ق، المطالب العالیه من العلم الالهی، بیروت، دارالکتب العلمیة. 11. سبزواری، ملا‌هادی، بی‌تا، شرح المنظومه، قم، انتشارات مصطفوی. 12. صدرالدین شیرازی، محمد، 1981م، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، با شرح حاج ملاهادی سبزواری، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 13. طوسی، نصیرالدین، 1405ق، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل (به انضمام رساله قواعد العقائد)، بیروت، دارالاضواء. 14. غزالی، محمد، 1382، تهافت الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی. 15. مدرس یزدی حکمی، علی‌اکبر، 1365، رسائل حکیمه، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 16. معتزلی، قاضی عبدالجبار، 1422ق، شرح الاصول الخمسه، تعلیق احمد بن الحسین بن ابی‌هاشم، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 17. میرداماد، محمدباقر، 1367، القبسات، به اهتمام مهدی محقق و دیگران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران. منبع: فصلنامه اندیشه نوین - شماره 31 ادامه دارد ...

92/12/05 - 00:05





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن