واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
وقتی شاکی متهمش را ناز میکند!
من خیلی خوشحالم که این روزها بحث جلوگیری از ویژهخواریها جدی شده، برخی گردنکلفتهایشان دستگیر شدهاند و دولتمردان بهفکر افتادهاند که چرا بیش از نود درصد معوقات بانکها دست کمتر از صد نفر است
به گزارش نامه نیوز به نقل از تهران امروز، ستونهای مردمی روزنامهها به گمان من، خواندنی و اصلیترین بخش آنهاست. من خیلی آنها را میخوانم و چیزهای زیادی یاد میگیرم. چند روز پیش در یکی از آنها آمده بود: «سلام، خردهفروش کریستالی را میشناسم که پس از طی مدت کوتاهی از حبسش به بند باز منتقل شده است و صبح تا شب خردهفروشی میکند. با و جود اینکه من به خاطر مهریه در حبسم و کارمند هم بودم، اما هر چه التماس کردم، با انتقالم به بند باز موافقت نشد، تا اینکه از سازمان متبوعم اخراج شدم ...» من خیلی خوشحالم که این روزها بحث جلوگیری از ویژهخواریها جدی شده، برخی گردنکلفتهایشان دستگیر شدهاند و دولتمردان بهفکر افتادهاند که چرا بیش از نود درصد معوقات بانکها دست کمتر از صد نفر است و بهسراغ پرونده آنها رفتهاند. اما این را میفهمم که عدالت باید از داخل خانواده، از کوچه و خیابان و جای پارک و صف خرید و زندان و اداره و به دقت اجرا شود ... تا به بالاترین سطوح برسد. اگر آن خشتهای نخست کج گذاشته شود، این دیوار تا ثریا کج خواهد رفت، این تجربه را بشریت پس داده است و نیازی نیست ما تکرارش کنیم. اگر من از این دیار سمتی تعیینکننده داشتم، حتما به معاونانم دستور میدادم ستون صدای مردم را از تمام روزنامهها جدا کنند و اگر بخشی مربوط به جایی که من در آن مسئولیت داشتم میشد، بهسرعت پیگیری کنند. تصور کنید چه راهی کوتاهتر و مطمئنتر از این برای احقاق حق و پی بردن به ایرادات در بخشهای فرودست وجود دارد. من نمیدانم آنچه در آغاز این نوشته آمده تا چه اندازه درست است. زیرا اگر آن یا هر نمونه مشابه دیگری را مبنای قضاوتم قرار دهم، صدای صنف و اداره و گروهی در میآید و آژان و آژانکشی میشود که ما بهترینیم و خدوم و دلسوزیم و عوامل معلومالحال خواستهاند چهره ما را تخریب کنند و ... از این حرفها. نتیجه آن میشود که در پایان نویسنده میماند که هی باید از این دادگاه به آن دادگاه بدود. کشیدهام که میگویم؟!
اما فرض محال که محال نیست. حساب کنید آن خبر در عالم واقع رخ دهد. چه حالی برای آن جوانی که در چنین سیستمی گرفتار آمده پیش میآید؟ زندگیاش در اثر یک تصمیم نادرست یا ناشیانه یا مغرضانه، نابود شده و به باد رفته است. او از زندان هم که در آید، وقتی بهجایی برسد، هیچ بعید نیست بیمحابا در حق دیگری اجحاف کند. شاید از خود بپرسد، چرا نکنم، وقتی در حق من کردند؟ تعارف نداریم، هر کدام از ما قادریم دهها مورد ردیف کنیم که در جاهایی به سادگی آبخوردن، حقمان را خوردهاند و جز تماشا هیچکاری از ما بر نمیآمده است. آقای جنتی با هوشیاری در خطبههای نمازجمعه، سال گذشته بود که شجاعانه چیزی به این مضمون گفتند که؛ ربا و رشوهخواری بهصورت علنی و غیرعلنی در جامعه بیداد میکند... آیا آنکه رشوه میگیرد و آنکه میدهد به چیزی بهنام عدالت پایبند میماند. اصلا برای دغدغهمندان این عرصه تره هم خرد میکند؟ اینجاست که پای نظارت به میان میآید. البته مجرمان و رشوهخواران و عدالتشکنان جامعه ما آنقدر مار خوردهاند که افعی شدهاند.
مثلا در پرونده معوقات بانکی کاری کردهاند، حتی خود بانکها شکایت نکردهاند و آقای محسنیاژهای با حیرت و اعتراض میگفت: ما به تنهایی چه کنیم؟ در کدام پرونده اینها آمدهاند یک شکایت اساسی بکنند؟ ... بانکها را میگفت که میلیاردها سرمایهشان توسط چند نفر به یغما رفته و مدیرانشان حتی تن به شکایت درست و حسابی نداده بودند. چاره کار نظارتهای فراگیر و لایهبهلایه و سرزده است. پیگیری همین ستونهای حرف مردم. بله همینجا!
1392/11/24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]