محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846212363
گفتگو با همسراعدامی زندهشده
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
گفتگو با همسراعدامی زندهشده
وقتی به شما خبر دادند شوهرتان زنده است چه احساسی داشتید؟ به گزارش نامه نیوز به نقل از روزنامه شرق: هنوز وقتی صحبت از شب اعدام میشود، تنش بهلرزه میافتد و بغض گلویش را میگیرد. هرچند علیرضا -اعدامی نجاتیافته بجنوردی- دیگر خطر مرگ را احساس نمیکند، اما همچنان در زندان است و خانوادهاش نیز در تنگنا قرار دارند.
همسر علیرضا، همراه سهفرزندش در محلهای فقیرنشین خارج از شهر بجنورد زندگی میکند و تحتپوشش «کمیته امداد» است. او میگوید صاحبخانه، عذرش را خواسته، پسرش ترک تحصیل کرده و شوهرش دچار فراموشی شده است. این زن 32ساله در گفتوگو با «شرق» وضعیت زندگیاش را شرح داده است.
وقتی به شما خبر دادند شوهرتان زنده است چه احساسی داشتید؟
واقعا فکر نمیکردم که اولین سوالتان این باشد. همه تنم دارد میلرزد. خیلی حالم بد شد. هنوز هم وقتی یاد آن روز میافتم انگار میمیرم و زنده میشوم. اگر بخواهم خوب احساسم را برای شما توضیح بدهم باید بگویم من هم با علیرضا اعدام شدم. یا نه بهتر است بگویم من و بچههایم با علیرضا اعدام شدیم. خیلی بد بود.
میدانستی شوهرت حکم اعدام دارد؟
این مساله پنهانی نبود. همه میدانستند که علیرضا محکوم به اعدام شده است. هر هفته به دیدنش میرفتم. البته بعضی هفتهها هم چون نمیتوانستم پول رفتوآمد را جور کنم، نمیرفتم. اما سعی میکردم مرتب ببینمش.
میدانستید کی قرار است اعدام شود؟
نه، خبر نداشتم. یکروز قبل از اعدام، علیرضا زنگ زد و گفت به زندان بیا. پرسیدم چه شده؟ گفت، نمیدانم رییس زندان گفته اگر دوست داری میتوانی خانوادهات را ببینی. انگار که قلبم از جا کنده شد. گاهی که به ملاقات شوهرم میرفتم، میدیدم وقتی بیخبر برای ملاقات صدا میزنند، یعنی قرار است حکم اجرا شود. بعد هم به ما گفتند هرکسی از خانوادهاش که دوست دارد میتواند علیرضا را ببیند. من و بچههایم با برادرشوهرم رفتیم. آنجا فهمیدیم که قرار است علیرضا فردای آن روز اعدام شود.
در آن ملاقات درباره چهچیزی حرف زدید؟
اصلا مگر میشود در آن شرایط حرف زد. برایش بمیرم. خیلی گریه کرده بود. من چشمهای علیرضا را میشناسم. قرمزقرمز شده بود. گفت، مرا از«بند» صدا کردند و دیگر داخل نبردند. گفتند باید در انفرادی باشی. بعد هم فهمیدم قرار است حکم اجرا شود. البته سعی میکرد جلو ما خودش را کنترل کند. بچهها را بغل کرد، آنها را بو میکرد و میبوسید. با برادرش صحبت کرد. دست روی سرم کشید و من را هم بغل کرد. گفت، همه به کنار، اما تو بدان همیشه در قلب من هستی. خیلی دوستت دارم.
به خاطر عشق تو هرکاری میکنم. آخر میدانید من و علیرضا خیلی همدیگر را دوست داشتیم. اصلا یک زن و شوهر خاص بودیم. گفتم، علیرضا نمیخواهم تو را از دست بدهم. گفت، گریه نکن من دیوانه میشوم. بعد خندید و گفت، ببین من میخندم، خدا هرچه بخواهد، همان میشود. وقتی داشت میرفت، انگار قلبم کنده شد.
چطور متوجه شدید زنده مانده است؟
آن شب تا صبح نخوابیدم. خودم را زدم و گریه کردم. بچهها خیلی حالشان بد بود. خیلی گریه میکردند. صبح که شد سیاه پوشیدیم و عزاداری را شروع کردیم. داییام رفت جنازه را تحویل بگیرد. ساعت حدود 9صبح بود که زنگ زد و گفت علیرضا زنده است. گفتم دایی چی میگویی، یعنی اعدامش نکردند؟ گفت چرا اعدام کردند، اما زنده مانده است.
اصلا یک حالی بودم، باورم نمیشد. اسم اعدامی زندهشده را مسوول بیمارستان روی علیرضا گذاشته بود. وقتی داییام رفته و گفته بود آمدهام جنازه علیرضا ممقانی را تحویل بگیرم، به او گفتند، همان اعدامی زندهشده را میخواهی؟ او در بخش آیسییو است. داییام زنگ زد و گفت شوهرت زنده است. یعنی قدرت خدا را به چشم دیدم. عزا تبدیل به عروسی و جشن شد. به همه محله شیرینی دادم.
وقتی شوهرت را دیدی چه حسی داشتی؟
اصلا همین حالا که دارم برای شما میگویم، انگار دارم خواب میبینم. باورم نمیشد، بغلش کردم. اول حرفی نمیزد. به ما گفته بودند، ممکن است فلج شود، خودتان را برای هرچیزی آماده کنید. اما خدا را شکر خیلی بهتر شد.
حالا شوهرت در چه وضعیتی است؟
فراموشی گرفته. خیلی چیزها یادش نمیآید.
یعنی یادش نیست که اعدام شده است؟
حالا یادش نمیآید. هربار که به ملاقاتش میروم چند دقیقهای مثل غریبهها به من نگاه میکند.
چطور با او صحبت میکنی؟
خودم را معرفی میکنم میگویم علیرضا من زن تو هستم. خوب نگاه کن، دستم را بگیر. چندبار که میگویم، من را میشناسد. میگوید، یادم آمد. میگویم، علیرضا اینها بچههای تو هستند. دخترانت را نگاه کن. دوباره فکر میکند.
بعد بچهها را یادش میآید. حافظهاش از بین رفته. از وقتی از بیمارستان به زندان برده شده، چون دارو به اندازه کافی در دسترسش نیست و مثل بیمارستان از او مراقبت نمیشود، فراموشیاش بدتر شده است. هربار که میروم برایش توضیح میدهم که تو اعدام شدی، اما زنده ماندی، بعد دوباره یادش میآید. حالت عادی ندارد.
دکترها نگفتهاند چرا اینطور شده است؟
میگویند به دو دلیل است، اول اینکه اکسیژن به مغزش نرسیده. بعد هم دچار شوک ناشی از اعدام است. میگویند، مراقبت زیادی لازم دارد تا خوب شود.
چه کارهایی میشود برای بهبودیاش انجام داد؟
باید او را از زندان بیرون بیاوریم تا بتوانیم درمانش کنیم. غذای خوب و مقوی بدهیم. در محیط خانه باشد تا ما را بیشتر یادش بیاید.
وکیل علیرضا در مورد راهکار قانونی با شما صحبت نکرده است؟
راهش این است که 300میلیونتومان «وثیقه» بگذاریم، بیرون بیاید. اما من هرکاری بکنم، نمیتوانم این سند را جور کنم. اصلا برایم ممکن نیست. آنقدر فقیر هستم که در خرج خانهام ماندهام.
خرج خانهات را چطور تامین میکنی؟
تحتپوشش «کمیته امداد» هستم. ماهی 60هزارتومان از آنجا میگیرم. یارانه هم میگیرم. با همین پول مجبورم هم خرجی خانواده و هم اجارهخانه را بدهم. هزینههای علیرضا هم هست.
در حال حاضر خانهات کجاست؟
خارج از بجنورد است. ما در حاشیه شهر زندگی میکنیم. از جایی که ما هستیم تا شهر با ماشین 20دقیقه راه است. بچههایم مجبور هستند، در شهر به مدرسه بروند. اما حالا یک هفته است که پسرم مدرسه نمیرود.
چرا؟
نمیتوانیم کرایه ماشین را جور کنیم. گفت، بگذار خواهرهایم درس بخوانند. اشکالی ندارد، من مدرسه نروم. بچهام فداکاری کرد. دوم دبیرستان است. خیلی درسش خوب است. اما پولمان نمیرسد. از جایی که ما هستیم تا جایی که پسرم به مدرسه میرود، باید 500تومان کرایه ماشین بدهد. همینطوری میشود روزی هزارتومان.
نتوانستیم پولش را بدهیم. مثلا من خودم وقتی برای دیدن علیرضا میروم ششهزارتومان کرایه ماشینم میشود. هفته پیش گفتند، برایش دارو بخر. نسخه را به داروخانه بردم و دارو را خریدم. بعد هم دوباره به زندان برگشتم. پول داروها شد 11هزارتومان. من پول ندارم بدهم. به خدا هیچ پولی ندارم. برای خانهای که اجاره کردهایم، چهارمیلیونتومان پول پیش دادیم و 10هزارتومان اجاره میدهیم.
صاحبخانه میخواست اجاره را بالا ببرد. خانه هیچ امکاناتی ندارد. در آشپزخانه حتی یک کابینت نیست و من ظرفهایم را در سبد میگذارم. البته اشکالی ندارد. سرنوشت من هم این بود. اما راستش صاحبخانه جوابم کرده و میگوید باید بروی یا کرایه را زیاد کنی. با این وضعیت چه باید بکنم؟
دنبال خانه جدید رفتهای؟
کدام خانه؟ دلت خوش است. صاحبخانه میگوید، نمیتوانم چهارمیلیونتومانت را بدهم که بروی. من هم یکونیممیلیونتومان قرض کرده بودم که بیعانه خانه دیگری را بدهم. اما صاحبخانه جدید گفت، یا همه پول را بده و بیا بنشین، یا پولت را پس میدهم. پول را پس گرفتم و دوباره به صاحبانش برگردانم. حالا صاحبخانه وسایلم را به حیاط ریخته و میگوید، اگر کرایه را زیاد نمیکنی برو.
یعنی حالا شما در خیابان زندگی میکنید؟
یکروز در خیابان بودیم. با سهبچه چه کنم؟ برادرم آمد و واسطه شد و به صاحبخانه گفت، بگذار چندماهی اینجا باشند تا جایی ارزانتر پیدا کنیم. انگار بدبختیهای من تمامی ندارد. این وسط به من میگویند 300میلیونتومان سند بیاور. یکی نیست بگوید، اگر این پول را داشتیم که شوهرم مواد نمیفروخت. ما از بدبختی به این روز افتادیم. نان شب نداریم بخوریم.
شنیدهام کار میکنی؟
وقتی علیرضا را بازداشت کردند، دیگر همان آبباریکه هم قطع شد. او برای آدم دیگری مواد جابهجا میکرد و پولش مال خودش نبود. مال کسی دیگر بود. وقتی او را گرفتند، خیلی فقیر شدیم. من در خانههای مردم کار میکردم. در این چهارسال، نگذاشتم آبرویش برود و خدایی نکرده به بدبختی بیفتیم. آبرویم را برد، اما آبرویش را حفظ کردم.
چرا چنین کاری برای شوهرت کردی؟ چرا از او جدا نشدی؟
ما عاشق و معشوق بودیم. علیرضا پسرخاله من بود. از همان نوجوانی دوستش داشتم. خیلی مرد بود. خدا سایهاش را از سرم کم نکند.
خیلی دوستش دارم. عشق ما در فامیل معروف بود. حالا هم آبرویش را حفظ میکنم. از دستش دلخور هستم. اما دوستش دارم. علیرضا مرد چشمپاکی بود. خدا را شاهد میگیرم، چشم به ناموس یا مال مردم نداشت. من را هم خیلی دوست داشت. مرد باشرفی بود. اما خب، بدبختی، بد دردی است. آدم را به هر راهی میکشاند. با این حال دزد ناموس مردم نبود. حواسش به زندگیاش بود.
فامیل برای اینکه آواره نشوی کمکت نمیکنند؟
هرکس به اندازه خودش گرفتار است و بدبختیهای خودش را دارد. بندگان خدا دست من را میگیرند. اما چقدر میتوانند این کار را بکنند؟ اگر بتوانم علیرضا را بیرون بیاورم و چندماهی در خانه به او رسیدگی کنم و بچهها دورش باشند، شاید فراموشیاش درست شود. اصرار دارم که پسرم درس بخواند.
من که بدبخت شدم، اما میخواهم خدا سرنوشت آنها را مثل من نکند. بچهها اگر درس بخوانند، اینطوری نمیشوند. اگر پول داروهای علیرضا نبود، شاید میشد کرایه ماشین پسرم را بدهم. اما حالا نمیشود. حالا باز شکر که خدا علیرضا را به ما داد. آخر شما نمیدانید که علیرضا به من گفت، تو نگین زندگی من هستی. همهچیز را درست میکنم اما بنده خدا گرفتار شد.
حالا چه خواستهای از مسوولان داری؟
خواستهام این است حالا که لطف کردند و به او عفو دادند، یک کمکی به من بکنند، زندگی کنیم. علیرضا دیگر دنبال خلاف نمیرود. بیایند و وضعیتش را ببینند. خودشان دلشان بهرحم میآید. سرنوشت بچههای من را ببینند، متوجه میشوند علیرضا چرا موادفروش شد. چندماه دیگر صاحبخانه دوباره وسایلم را بیرون میریزد.
آنوقت توقع دارید من چه بکنم؟ حالا که خدا خواست و شوهرم زنده ماند، حداقل کمک کنید تا ما زندگی کنیم. این وضعیت برای من مثل مرگ است. دیگر نمیتوانم بنشینم که اینبار پسرم برای تامین خورد و خوراک ما مجبور شود، خلاف کند و بعد هم او را بگیرند و سرنوشتی مثل سرنوشت پدرش داشته باشد.
ما حالا به حمایت نیاز داریم. اینکه ولمان کنند به امان خدا و در بدبختی باشیم و بعد بگویند، چرا چنین و چنان شد که نمیشود. یکی بیاید بگوید دردتان چه بود؟ چرا شوهرت موادفروش شد؟ بیایند وضعیت زندگی من را ببینند.
جایی زندگی میکنم که اگر نصفهشب بچهام مریض شود، ماشین نیست که او را به بیمارستان ببرم. ما احتیاج به کمک داریم. آدمها تا یک جایی در برابر بیپولی و بدبختی میتوانند مقاومت کنند. خدا را شکر بچههایم سالم هستند. کار خلاف نمیکنند. اما مسوولان هم توجهی به بدبختهایی مثل ما کنند. خدا شاهد است که من گاهی برای خرید یک نان میمانم.
1392/11/15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]
صفحات پیشنهادی
گفتگو با رئیس کل سازمان نظام پزشکی
عکس ابوالفضل سلمانزاده گفتگو با رئیس کل سازمان نظام پزشکی علیرضا زالی رئیس کل سازمان نظام پزشکی ضمن حضور در خبرگزاری مهر به سئوالات خبرنگار مهر پاسخ گفت ۱۳۹۲ ۱۱ ۱۶ - ۰۹ ۱۲قدیری ابیانه در گفتگو با فارس: وزارت خارجه در برابر نقض توافق ژنو موضع قاطع بگیرد/ آمریکا با تهدید به تحریم رو
قدیری ابیانه در گفتگو با فارس وزارت خارجه در برابر نقض توافق ژنو موضع قاطع بگیرد آمریکا با تهدید به تحریم روسیه بی منطقی خود را نشان دادقدیری ابیانه گفت شاهد بودیم که مقامات آمریکایی همپیمانان خود یعنی فرانسه و روسیه را نیز به تحریم تهدید کرد و نشان داد که این رفتار بی منطق مخفرزند اعدامی زندهشده به مدرسه برگشت
فرزند اعدامی زندهشده به مدرسه برگشتپسر اعدامی زندهشده با کمکهای مردمی دوباره به مدرسه بازمیگردد و تحصیل را از سر میگیرد همسر علیرضا پیش از این گفته بود پسرش بهدلیل فقر دیگر به مدرسه نمیرود او همچنین از شرایط سخت زندگیاش سخن گفته و توضیح داده بود برای تهاکرمی در گفتگو با فارس: دولت برای اجرای فاز دوم هدفمندی از مجلس مشورت بگیرد
اکرمی در گفتگو با فارس دولت برای اجرای فاز دوم هدفمندی از مجلس مشورت بگیردرئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری گفت دولت میتواند در زمینه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها از مجلس کمک بگیرد سید رضا اکرمی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری در گفتوگو با خبرنگار حوزه دولت خبرگزاریکمالوندی: روند مذاکرات ایران و آژانس رو به پیشرفت است/گفتگوها فردا ادامه می یابد
در گفت و گو با ایرنا کمالوندی روند مذاکرات ایران و آژانس رو به پیشرفت است گفتگوها فردا ادامه می یابد تهران - ایرنا - بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی روند مذاکرات ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی را خوب سازنده و رو به پیشرفت توصیف و اعلام کرد طرفین مذاکرات خود را فرتیتر جالب یک روزنامه درباره گفتگوی تلویزیونی رئیس جمهور ! + عکس
تیتر جالب یک روزنامه درباره گفتگوی تلویزیونی رئیس جمهور عکس وطن امروز که طی هفته های اخیر با استفاده از تیتر های تند و تیز شیب اعتراض خود را به اقدامات دولت راستگویان تند تر کرده است امروز از واژه مونوگ در توصیف گفتگوی هفته گذشته حسن روحانی با تلویزیون استفاده نموده استاظهار تاسف هیات نظارت بر عملکرد صدا و سیما از تاخیر در پخش گفتگوی زنده تلویزیونی رییس جمهوری با مردم
اظهار تاسف هیات نظارت بر عملکرد صدا و سیما از تاخیر در پخش گفتگوی زنده تلویزیونی رییس جمهوری با مردم هیات نظارت بر عملکرد صدا و سیما از تاخیر صورت گرفته در پخش گفت و گوی زنده تلویزیونی چهارشنبه شب حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی رییس جمهوری با مردم اظهار تاسف کرد آفتاب رمضانتعیین مجری برنامه های گفتگوهای تلویزیونی سران قوا باید با هماهنگی کامل و تعامل با آنها باشد
نمایندگان دولت در شورای نظارت بر صدا وسیما اعلام کردند تعیین مجری برنامه های گفتگوهای تلویزیونی سران قوا باید با هماهنگی کامل و تعامل با آنها باشد تهران - ایرنا - نمایندگان دولت در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما اعلام کردند در نشست روز شنبه این شورا مقرر شد تعیین مجری برنامه هتوضیحمجری زن تلویزیون دربارهگفتگوی روحانی
توضیحمجری زن تلویزیون دربارهگفتگوی روحانی ندا سپانلو با تاکید بر اینکه همکاریاش را با سازمان صداوسیما قطع نکرده است گفت برای اجرای گفتوگوی زنده تلویزیونی رییس جمهور با مردم از طرف نهاد ریاست جمهوری مرا دعوت کرده بودند که من برای عدم حضورم عذرخواهی کردم خبرگزاری ایسنا &nbsگفتگویی منتشرنشده با «فرزانه»
شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۳ ۵۶ البرزنیوز گفتگویی منتشرنشده با مرحوم بهمن فرزانه - مترجم و نویسنده پیشکسوت ایرانی که پنجشنبه گذشته در 73 سالگی درگذشت - در خلال برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب سال 87 را منتشر کرده است به گزارش ایسنا مشروح این گفتگو در پی میآید نمایشگاه چگونه بوددولت در هفتهای که گذشت/ حاشیه پررنگتر از متن گفتگوی رئیسجمهور/ شغل جدید ابوالمشاغل/ سبدکالای دولت که به جای
دولت در هفتهای که گذشت حاشیه پررنگتر از متن گفتگوی رئیسجمهور شغل جدید ابوالمشاغل سبدکالای دولت که به جای برفها آب شدوقتی حاشیه پررنگ تر از متن میشود شغل جدید ابوالمشاغل هفته برفی دولت و سبد کالا از مهمترین رویدادهای دولت در هفته گذشته بود به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگگفتگوی قلعهنویی با ساموئل و جلسه کادر فنی
ورزشی فوتبال - فوتسال گزارش تمرین امروز آبی پوشان گفتگوی قلعهنویی با ساموئل و جلسه کادر فنی تمرین تیم فوتبال استقلال در شرایطی پیگیری شد که سرمربی این تیم دقایقی با ساموئل به طور اختصاصی گفتگو کرد به گزارش خبرنگار مهر تیم فوتبال استقلال که خود را برای دیدار روز یکشنبه برابرانتشار گفتگوی محرمانه دیپلمات های آمریکایی در یوتیوپ/واشنگتن از بروکسل معذرت خواهی کرد
بین الملل آمریکا اروپا انتشار گفتگوی محرمانه دیپلمات های آمریکایی در یوتیوپ واشنگتن از بروکسل معذرت خواهی کرد گفتگوی محرمانه دیپلمات های آمریکایی در خصوص اوکراین و آینده این کشور در فضای مجازی منتشر شده و واشنگتن مسکو را به شنود این مکالمه و انتشار آن در یوتیوپ متهم کرده استگفتگوی رئیس مجلس با ظریف درباره اظهارات اخیرش/توصیه لاریجانی به نمایندگان برای جلوگیری از جوسازی
سیاسی مجلس در گفتگو با مهر مطرح شد گفتگوی رئیس مجلس با ظریف درباره اظهارات اخیرش توصیه لاریجانی به نمایندگان برای جلوگیری از جوسازی یک نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به انتقاد نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی از اظهارات وزیر امور خارجه در خصوص عدم موضع گیری نسبت بهدر گفتگوی فارس با پرویز مردانی مطرح شد؛ از شرکت در رژه مقابل امام خمینی تا پاکسازی شهر پاوه
در گفتگوی فارس با پرویز مردانی مطرح شد از شرکت در رژه مقابل امام خمینی تا پاکسازی شهر پاوهشب 21 بهمن پدر حاج خانم زنگ زد و گفت ریختند توی پادگان انقلاب دارند کسانی که در رژه شرکت داشتند را تیرباران میکنند صبح که رفتیم پادگان دیدم از هر گوشه آن صدا میآید به گزارش خبرنگار حماماجرای حمایت از گفتگو با ایران و رای اعتماد به سیاست اوباما
ماجرای حمایت از گفتگو با ایران و رای اعتماد به سیاست اوبامااستاد روابط بین الملل مرکز سیپای دانشگاه کلمبیا روز گذشته جمعه درگفت وگو با ایرنا درباره نامه بیش از70عضو دمکرات مجلس نمایندگان آمریکا به اوباما برای حمایت از دیپلماسی و اعلام مخالفت با تشدید تحریم ایران گفت نامه گروهیوزیران خارجه روسیه و آمریکا درباره مساله سوریه گفتگو کردند
وزیران خارجه روسیه و آمریکا درباره مساله سوریه گفتگو کردند مسکو-ایرنا- سرگئی لاوروف و جان کری وزیران امور خارجه روسیه و آمریکا در یک گفتگوی تلفنی در باره مساله سوریه گفتگو کردند به گزارش ایرنا به نقل از وزارت امور خارجه روسیه لاوروف و کری شنبه شب در این مکالمه تلفنی آخرین وضعیت-
گوناگون
پربازدیدترینها