واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جسارتهای اصحاب به پیامبر (ص)
در قرآن به چند آیه بر می خوریم كه موضوع آنها در خصوص نحوه مورد خطاب قرار دادن رسول اكرم (ص) و نهی از بی ادبی در خطاب و نهی از بالا بردن صدا بالاتر از صدای مبارك ایشان و در نزد ایشان و همچنین نهی از آزردن رسول خدا (ص) می باشد. در اینجا با اشاره به دو آیه از این آیات، برخی وقایع تاریخی را كه ناقض این آیات و اسائه ادب به ساحت مقدس رسول خدا (ص) می باشد، نقل می کنیم.خداوند در سوره شریفه حجرات آیه 2 می فرماید:«یا أیّها الّذین أمنوا لا تَرفعوا أصواتَكم فوقَ صوتِ النّبیِّ و لا تَجهروا لهُ بالقولِ كَجَهرِ بعضِكُم لِبعضٍ أن تَحبطَ أعمالكُم و أنتم لا تَشعرون»« ای كسانی كه ایمان آورده اید صداهای خود را بالاتر از صدای پیامبر نبرید و در نزد او بلند سخن نگوئید، همانگونه كه در بین خود بعضی در برابر بعض دیگر می كنند، كه مبادا اعمال شما نابود شود بدون اینكه خود بدانید».همچنین در سوره احزاب آیه 57 می فرماید:«إنّ الّذین یُؤذونَ اللهَ وَ رسولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنیا و الأخِره و أعدَّ لَهُم عذاباً مُهیناً»«همانا كسانی كه خدا و رسولش را آزار می دهند، خدا در دنیا و آخرت آنان را لعنت نموده و برای آنان عذابی خوار كننده مهیا داشته است.» شأن نزول سوره منافقونعبدالله بن اُبیّ سلول سر دسته منافقین مدینه بود كه حكومت و فرمانروایی وی با هجرت پیامبر(ص) به مدینه از بین رفته بود. به واسطه كثرت شرارتها و نفاقهای وی و دار و دسته اش سوره شریفه منافقون نازل گردید و خدا دروغگوئی و نفاق آنان را بر ملا نمود. در آیه 8 این سوره خدای متعال می فرماید:«یقولونَ لَئِن رَجَعنَا إلَی المَدینَهِ لَنُخرِجَنَّ الأعَزُّ منهَا الأذَلَّ وَ لِلّهِ العِزَّهُ وَ لِرَسولهِ وَ لِلمؤمنینَ وَ لكنَّ المنافقینَ لا یَعلمون»(منافقین) می گویند هنگامیكه به مدینه بر گردیم، آنكس كه عزیزتر است فرد ذلیلتر را از مدینه بیرون می كند. در حالیكه عزت مخصوص خداست و رسولش و مؤمنین، اما منافقین نمی دانند.شأن نزول این آیه در تفسیر شریف المیزان به نقل از مجمع البیان آمده كه به صورت مجمل بدان اشاره می كنیم:به رسول خدا (ص) خبر دادند كه قبیله بنی المصطلق برای جنگ با آن حضرت لشكر جمع می كنند و رهبرشان حارث ابن ابی ضرار پدر زن خود آن حضرت (یعنی پدر جویریه) است. رسول خدا به سوی آنان لشكر كشید و آنان را شكست داد. هنگامیكه رسول خدا در كنار آب لشكرگاه كرده بودند، دو نفر یكی آبرسان انصار و دیگری غلام عمر را بر سر آب كشیدن نزاعی در گرفت. تا جائی كه كار بالا گرفت و خبر به عبدالله ابیّ رسید. او هم عصبانی شد و با خویشاوندان خود شروع به صحبت کرد و مطالبی گزافه در خصوص پیامبر بر زبان راند و آنگاه سوگند یاد كرد كه اگر به مدینه برگشتیم آن كس كه عزیزتر است ذلیلتر را بیرون خواهد كرد و منظوراز عزیزتر خودش و از كلمه ذلیلتر رسول خدا (ص) بود.خبر به پیامبر رسید و چون از خود وی مؤاخذه فرمود همه را انكار كرد تا اینكه خدا آیات شریفه را نازل فرمود و او را رسوا ساخت.1 ماجرای نماز پیامبر بر جنازه منافق
هنگامی كه عبدالله بن ابیّ مرد، پیامبر اكرم به درخواست پسرش كه مؤمن بود بر سر جنازه به قصد نماز حاضر شد. عمر بن خطّاب لباس حضرت را از پشت گرفت و به سمت خود كشید و گفت: «خدا ترا نهی كرده بر او نماز بخوانی و برای تو جایز نیست كه بر او نماز بخوانی»!!پیامبر (ص) به او فرمود: وای بر تو، مرا اذیت كردی. من به احترام پسرش بر او نماز خواندم و امیدوارم به خاطر این نماز من هفتاد نفر از فرزندانش مسلمان شوند و تو می دانی در نماز چه گفتم؟ من بر علیه او دعاكردم [2].در بحار ماجرا با اندك تفاوتی نقل شده و مضمون آن این است كه عمر در این خصوص دو بار به پیامبر (ص) اعتراض كرد. بار اول پیامبر اعتنا نفرمود. چون تكرار كرد پیامبر فرمود: وای بر تو من مخیّر شدم و یكی را انتخاب نمودم. خداوند می فرماید:«إستغفرلهم او لا تستغفرلهم»«می خواهی برای آنان استغفار نما و می خواهی استغفار ننما». گروه دین و اندیشه - شکوری1- تفسیر المیزان، جلد 19، صفحه 476.2- كتاب سلیم بن قیس هلالی، ترجمه كتاب با عنوان اسرار آل محمّد (ص) توسط: اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، نشر الهادی، قم، بهار 1375.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]