واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ریگی به کفشش است!بخش اول ، بخش دوم :ادامه ی مثل ها : 11) یخ كسی گرفتن یا نگرفتن :
وقتی كسی به منظور رسیدن به هدفی زحمت ورنجی متحمل شود و وقتی تلف كند و سرانجام نتیجه بگیرد یا نگیرد این مثل آورند. مأخذ: یخ گرفتن مربوط به زمان قدیم است كه هنوز یخچال صنعتی و آب سردكن و امثال آن نبود. درهر شهری برای رفع احتیاج یخ در تابستان، یخچال طبیعی وجود داشت. ساختن این گونه یخچالها و تهیه یخ در رساندن آن به بازار فروش كار آسانی نبود، گرچه با آب باران و آب جاری غیر بهداشتی تهیه میشود. مایه اصلی یخچال طبیعی بسته به خوب یخ بستن آب در زمستان بود. یخچال داران در سالهایی كه زمستان سرد میشد و یخ كاملاً میگرفت سود خوبی میبردند، ولی اگر زمستان چنان سرد نمیشد كه آب به خوبی منجمد شود، بدیهی است كه به آنها ضرر وارد میشد. این بود معنی یخ گرفتن یا نگرفتن. ( نامیكه امروزه بر یخچالهای صنعتی گذارده اند واقعاً نام بی مسمایی است، زیرا كلمه یخچال از دو واژه " یخ " و " چال " كه به معنی گود و چاله است كه اشاره به استخری كه آب در آن جمع میكردند كه یخ بسازند، است. ولی دستگاهی كه ما امروزه به نام یخچال استفاده میكنیم خوب بود یخدان، یخساز یا چیزی بهتر از این نامگذاری میشد. 12) از بز برند و به پای بز بندند :نظیر، ازماست كه بر ماست. مأخذ : طناب كه با آن پای بز و میش و دیگر حیوانات اهلی را بندند كه فرار نكند، یا در موقع كشتار آنها را با طناب به چنگك قصابی آویزان كنند همه از موی بز است. علامه دهخدا این مثل را نظیر از ریش پیوند سبیل كردن آورده است كه درست نمینماید. 13) چوب تر را چنان كهخواهی پیچ / نشود خشك جز به آتش راست (سعدی ):نظیر نهال تا تر است میتوان آن را راست كرد. اطفال اگر در كوچكی تربیت نشوند چون بزرگ شدند دیگر تربیت نپذیرند، همچنان كه نهال و چوب تر را میتوان به هر سوی گرایش داد ولی شاخه كلفت درخت و چوب خشك را كاری نمیتوان كرد. مأخذ: روستاییان وقتی بخواهند چوب خشك كجی را راست كنند كه بتوان از آن استفاده دسته بیل یا تیشه نمود، آن را در زیر آتش سوخته (خُل ) میكنند، چون كاملاً گرم شد آن را در سوراخ دیوار یا جایی مثل آن فرو و اهرم میكنند تا راست و قابل استفاده شود. در بعضی دهات خود دیدهام كه در سنگی كه در پایین چهارچوب دروازه است سوراخی برای این كار پیش بینی نموده تا اهل محل از آن در راست كردن چوب استفاده كنند. استاد خطیب رهبر در شرح گلستان سعدی معنی مصراع: نشود خشك جز به آتش راست، را چنین نوشته است : " چوب خشك جز به آتش استقامت نپذیرد یعنی استقامتش دیگر ممكن نیست اگر چه سوزد (!)"طناب كه با آن پای بز و میش و دیگر حیوانات اهلی را بندند كه فرار نكند، یا در موقع كشتار آنها را با طناب به چنگك قصابی آویزان كنند همه از موی بز است. 14) مبادا خایه تو خایه بلبل بكنی :
مبادا در كاری كه به تو رجوع شده تقلب یا خیانت بكنی. مأخذ : شاید بین خوانندگان كمتر كسی باشد كه این مثل را شنیده باشد، آن كس كه برای اولین بار میشنود شاید نخست آن را مثلی دور از ادب و نزاكت پندارد، ولی با دانستن معنی خایه كه تخم پرندگان هم معنی میدهد نظرشان تغییر میكند، و ریشه مثل تخم گذاردن بلبل در لانهاش كه گوشه باغی بر روی شاخسار درختی ساخته است و كسی برای مزاح تخم پرنده دیگر را كه در ظاهر مانند تخم بلبل باشد در لانه بلبل بگذارد. در مورد تخم داخل تخمهای پرندگان كردن، چندین سال قبل در مأموریت اداری كه در گلپایگان داشتم، شخص درستكاری كه انبادار بود و من همیشه به راستی و درستی او احترام میگذاشتم یك روز كه در حیاط خانه زیردرخت نشسته و كارهای اداری را روی میز پهن كرده بودم، گفت: این كلاغها كه توی این درخت لانه دارند، چند سال قبل با دخالت پسرم صحنه عجیبی افریدند. درغیاب كلاغان یا كلاغی كه در درخت تخم گذارده بود پسرم تخم اردكی شبیه به تخم كلاغ یافته بود. در نبودن كلاغ ! از درخت بالا میرود و تخم اردك را با دقت با تخمی از كلاغ عوض میكند! ولی این كلاغ با همه هوشیاریاش نفهمید، زیرا اگر میفهمید همان وقت غوغا میكرد. به هر حال تا یك روز روی آن پشت بام كوتاه دیدم صدها كلاغ جمع شدهاند و یك بچه اردك هم در آن جاست، یك مرتبه یكی از كلاغها كه شاید كلاغ مادر بود غار غاری كرد كه ناگاه تمام كلاغها به آن بچه اردك حمله كردند و او را نابود ساختند. ( عهده علی الروای ) 15 ) صبح از دشت ارژن بار كردیم فردا صبح دیدیم همان دشت ارژن هستیم :نظیر آنچه رشتیم پنبه شد. این مثل را در موارد بسیاری با معنی و مفهوم اصلی میآورند، وقتی در مورد معاملهای دو نفر مدتها بحث میكنند و با شرایطی توافق كنند ناگهان یكی از طرفین معامله عدول كند یا در خواستگاری دختر وكارهای روزانه كه پس از گفتگوها و بحثها یكی از افراد ذی نفع موارد توافق را برهم زند، میآورند. مأخذ: زمانی كاروانی از دشت ارژن به قصد شیراز حركت كردند شبانگاه بین راه منزل كردند و بار انداختند، سحرگاه به جای ادامه مسیر بسوی شیراز اشتباهاً به دشت ارژن بازگشتند و متوجه شدند كه به مبدا برگشتهاند، این مثل از آن زمان رایج و سایر شد. 16 ) مُشكی ماند كه از انبان بترسند :این مثل زنجانی را دیگران بدون هیچ توضیحی نوشتهاند. به نظر نگارنده درحالی كه روی كلمه مشكی فتحه گذاردهاند. اما این مثل در اصل " مُشكی " بوده است، با توجه به تجانس مَشك و انبان كه هر دو از پوست هستند مَشك را صحیح پنداشته و ضبط كرده اند، بدیهی است به صورتی كه ضبط شده معنی درستی به آن نمیتوان قائل بود، ولی در بعضی شهرستانها مانند صغاد و آباده موش را مَشك، مخفف موشك ( موش كوچك ) میگویند. معلوم میشود در زنجان هم موش یا موش كوچك را مُشك میگویند كه در این صورت میتوان به مثل معنی و مفهومیقائل شد، زیرا انبان جای ذخیره حبوبات و غلات است و موش خیلی زود به سراغ انبان میرود ( موش كاری به انبان ندارد. انبان ( یا همیان ) خودش كِروكِر میكند. مثل را درمورد كسی آورند كه چیز موردعلاقهاش را میخواهد ولی از خطرهایی كه برای به دست آوردن آن وجود دارد احتیاط میكند. یا عاشقی كه بترسد طرف معشوق برود. وقتی میگویند فلانی ریگی به كفش دارد یعنی ظاهراً شخص سالم وبی خطری به نظر میآید؛ اما در موقع مناسب باطن بد خود را ظاهر میكند وخطر میآفریند.17 ) ریگ به كفشش است :
به او نمیشود اطمینان كرد. مأخذ: یكی از جاها كه در قدیم سلاح پنهان میكردند تا به موقع از خود دفاع كنند یا به كسی حمله كنند ساقه كفش بود، درساقه پوتین یا چكمه شمشیر و خنجر و سنگ و ریگ میتوان پنهان كرد كه دیده نشود و موجب بدگمانی نگردد، ولی در موقع مقتضی از آن استفاده كرد. وقتی میگویند فلانی ریگی به كفش دارد یعنی ظاهراً شخص سالم وبی خطری به نظر میآید؛ اما در موقع مناسب باطن بد خود را ظاهر میكند وخطر میآفریند. 18) گوش خواباندن :منتظر فرصت مناسب بودن برای صدمه زدن به رقیب یا دشمن، كمین كردن. تمثیل: به خاموشی زمكر دشمن مشو ایمن ـ چو تو سن گوش خواباند لگدها در قفا دارد. " صائب " مأخذ : ستورها وقتی بخواهند زیر بار نروند یا سواری ندهند، یا وقتی احساس كنند كسی میخواهد جلو حقشان را بگیرد، مثلاً ظرف جو یا علف را از جلو آنها بردارد برای تهدید و هشدار، گوشها را به عقب میخوابانند، در این حالت طغیان و چموشی، چنانچه كسی به آنها نزدیك شود با ضربات متوالی لگد و دندان حیوان روبرو خواهد شد. درمكالمه و محاوره روزانه هم زیاد شنیده میشود كه میگویند: فلان برای فلان گوش خوابانده است تا تلافی اذیت و آزاری كه كرده بكند. مهدی پرتوی آملی در " ریشههای تاریخی امثال وحكم " این مثل را به گونهای دیگر نوشته است، و ظاهراً عبارت گوش خواباندن را باگوش به زمین چسباندن كه آن برای خود معنی و مفهوم دیگری دارد اشتباه گرفته است. بر گرفته از شماره ی 10- 9 نشریه "فرهنگ مردم "به سر دبیری: "سید احمد وكیلیان"امین خضرایی تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]