واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: این سرزمین کهن زنده است
اسکندر صالحی
کد خبر: ۳۷۸۵۳۵
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۴ - 14 February 2014
۱-آنچه نطریه میپنداریم و قرار است واقعیات را تبیین یا قوانین را بیان کند، خود، در واقع، تک یا مجموعهای است از استعارهها که ما میکوشیم با آن تصویر یا تصوری از بخشی از هستی یا هستندگان به دست آوریم.
یک استعاره مسلط در دوره ما، کشورها را به دو دسته تقسیم میکند: نخست کشورهایی بیتاریخ که خود به خود در اکنون میزیند و در حال ساختن آیندهاند و در مقابل هم کشورها یا ملتهایی قرار دارند که دارای سابقه و تمدنی کهن هستند و به سبب این سنت کهن، توان زیستن در حال و آینده را ندارند و همچنان در گذشته پر افتخار خود به سر میبرند.
برای دسته اول از استرالیا نام میبرند که اکنون کشوری موثر در اقتصاد جهانی است و برای دسته دوم نیز به یونانی اشارت میبرند که سربار اقتصاد اروپا است. میگویند که استرالیا چون از سنت سترگی برخودار نیست، بیخیال گذشته در اکنون میزید و رو به آینده در حرکت است؛ اما در مقابل، یونانیان، گران-بار از افتخارات ملطی و ایونی و سربلند از نام سقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورس، هومر، و و و چندین و چند نام مهیب و موثر دیگر در تاریخ فکر و فرهنگ بشر غربی و غرب-زده، توان زیستن در اکنون و این-جا را ندارند و همچنان در رویای دولت-شهرهای شکوفای ۲۵۰۰ سال پیش خود متوقف ماندهاند.
در فراگیری این استعاره تشکیک روا میتوان داشت و موارد نقضی بر آن میتوان شمرد. یکی از این موارد هند است که در سنت شرقی از جایگاه بینظیری برخوردار است و بسا که سابقه تمدنیاش از یونان هم قدیمتر باشد؛ اما اکنون در کار ساختن آینده بشر برخودار از سهم و نقشی مهم است. چین و ژاپن را هم میتوان هم-سایه هم-سرنوشت این سرزمین و سنت دانست.
۲- یکی دیگر از موارد موید و نقض این استعاره را هم میتوان در خاورمیانه پیدا کرد. در حالی که سرزمین فراعنه در سنت خود متوقف مانده است و انقلاب مردم آن دیری نپایید تا به گذشته باز گردد (تازه، اغلب گفته میشود که مرسی و دوستانش هم با مدلی سیاست میورزیدند که نه متعلق به اکنون که در گذشته ریشه داشت... جای تفصیلش اینجا نیست) و اکنون نیز پیدا نیست که کی به دوره معاصر باز خواهد گشت.
در مقابل میتوان از ملت ایران سخن گفت با گذشتهای هم-تراز با دو سنت غربی و شرقی. و پهنه و عمق سنت ایرانی چنان است که میتوان به جای دوگانه «شرقی-غربی» از سه گانه «ایرانی-شرقی-غربی» سخن گفت... ایران، ایستاده در میانه شرق و غرب، هم وام-دار این دو سنت است؛ هم در به شکوفه نشستن این هر دو نقش داشته؛ و هم خود سنت و تمدنی متمایز است. این است که دین خاتم اسلام هم که از حجاز بر میخیزد در ایران و به دست ساکنان این سرزمین به دیسیپلینهای مختلف ترجمه میشود و از اینجا گسترش مییابد.
۳- از جغرافیای ایران کمی مانده بود که شهروندانش به هوای حفظ عزت خود انقلاب کردند (و از قضا به امید کوچکتر شدنش بود که هم-سایهای بیخرد، بدون محاسبه، به اشاره دیگران بر آن آتش گشود.) پرسش اکنون این است که چه فرق هست بین ایرانیان و مصریان که دومی انقلابشان به گذشته باز میگردد؛ اما بیش از سی سال است که میپوید و میبالد انقلاب شهروندان ایران و بارها رقیبان و دشمنانش در منطقه و جهان از به پایان رسیدنش نومید ماندهاند؟ به عبارتی، پرسش این است که چرا ایرانیان به سنت گران-بار خود رو نماندند و میتوانند در اکنون بزیند و نیز بکوشند که سهمی داشته باشند از ساختن آینده بشر؟
این پرسش را از منظرهای مختلف میتوان دید و کاوید و در پی فهمیدن و پاسخ گفتن بدان بر آمد. اینک بگذارید از منظر آن روان شناسیای بدان بپردازیم که، با استفاده از موردی مشخص، از تاثیر فردیت آدمی در کنشهای اجتماعیاش سخن میگوید.
۴- مشهور است که اگر میخواهی یک بختیاری سخنت را با دقت بشنود و پاسخت را دقیق بدهد، بهتر است که او را «خان» بخوانی. گویندگان این سخن این دقیقه را به طنز بیان میکنند؛ اما هیچ نمیکوشند جان و آن نهان در آن را دریابند!... مسأله اما این است که این قوم که در بلندترین قلههای این سرزمین -زاگرس- میزید و به اعتبار هم-سایگی و هم-سرنوشتی با طبیعت سبز و سخت و رفیع این منطقه خود را بزرگ و بلند-مرتبه تصور میکند و دشواریهای معاش هم نمیتواند او را خرد و خراب کند. این است که بختیاری هرگز نه رعیت و فرمان-بر که آزاد و مستقل متولد میشود... و حتی اگر واقعیت زندگی او را به رعیتی وا-دارد، او هم-چنان رابطه «ارباب-رعیتی» را به روابطی از قبیل «هم-خونی»، «هم-تباری» و «هم-طایفهای» تغییر میدهد و بدین طریق اجازه نمیدهد سختی واقعیتهای بیرونی، ستبری عزت درونیاش را در هم بشکند. و درست به همین دلیل، بختیاریها در جغرافیای قومی خود مردمانی سازمان و انتظام-پذیرند؛ اما در بیرون از آن سخت سرکش و ناسازگار با جغرافیای سازمانی مینمایند. زیرا برای یک فرد بختیاری، در وضعیت غیر قومی، این امکان وجود ندارد که از آن آن چنان تفسیری ارایه دهد که هم عزت درونیاش را حفظ کند و هم به سلسله مراتب ضروری برای کار جمعی و سازمانی تن دهد.
بنا بر این، تا آنجا میتوان به داراییهای یک بختیاری چشم داشت که گرفتنش با عزت او سازگار باشد و به همین دلیل است که از یک هم-سایه یا دوست بختیاری میتوان انتظار همه جان و نانش را داشت؛ اما ذرهای و لحظهای هم نمیتوان به حریم و حرمتش نظر افکند.
همین بختیاری اما تا تاریخ میداند در کنار بقیه اقوام ایرانی ایرانی مانده است و از جغرافیای ارضی و تمدنی آن دفاع کرده است و در پویش و کوشش آن برای بالندگی و سازندگی سهیم بوده است؛ زیرا جزیی از مجموعهای بوده است درست با همین ویژگیها. مجموعهای که گذر حوادث در زمان به او آموخته است که حرمت حریم هم-سایهاش را به اندازه حریم و حرم خود پاس بدارد. این است که اقوام ایرانی تجسم راستین یک مجموعه بسیار متنوع با دغدغهها و آرمانهای مشترک هستند و درست همان گونه که تنوع طبیعت به پایندگی و بالندگی آن مدد میرساند؛ تنوع جامعه ایرانی هم آن را بالنده و پویا نگه داشته است. و این است که گاهی اقوام ایرانی در ارتباط درونی با یکدیگر دچار اشتباه تاکتیکی میشوند؛ اما ایستادن در زیر لوای ایران آنان را به وحدت استراتژیک رسانده است. یکی از بروزهای جالب این امر را میتوان در تنوع آیینهای این سرزمین در پاسداشت قیام عاشورا دید. تنوعی که مبتنی بر تفسیری واحد از حرکت اهل بیت پیامبر اسلام (ص)؛ یعنی تنوع در بزرگداشت یک چیز در عین وحدت در تفسیر از آن. نمونه دیگرش هم در دفاع هشت ساله ایران خود را نشان داد که تنوع سلیقه و روشهای رزمی و رقابت داخلی لشکرهای ایرانی همه متوجه هدف واحد دفاع از مرزهای عزت ایران و ایرانی بود.
۵- در نتیجه اشتباهی فردی، یکی از اقوام ایرانی احساس کرد که در یکی از پرشمار برنامههای سیما به فرهنگ او نه با احترام شایسته نظری افتاده است. اما احساسات برانگیخته شده، در کوتاهترین زمان ممکن، به مسیر خرد ایرانی هدایت گشت و با سرعت حریمها به رسمیت شناخته شد تا یادمان باشد که سهم ما از اینک ایران نه با هم در افتادن که ساختن است. سهم ما وظیفهای است که هم وجدان جمعی امروزمان و هم چشمان تیزبین فرزندان آینده ما از ما انتظار دارند.
۶- بنا بر این، قرار گرفتن چندین قوم قدرتمند در شمال، جنوب، غرب، شرق، و مناطق مرکزی ایران باعث شده که آنان دایما همدیگر را به تلاش و تکاپو وادارند و لوای ایران موجب شده که این کوششها وحدت راهبردی داشته باشد. این است که ایرانی به طور طبیعی نمیتواند در گذشته متوقف بماند: حرمت گذشته را حفظ میکند؛ اما با اتکا به آن رو به آینده دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]