تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نجات و رستگارى در سه چيز است: پايبندى به حق، دورى از باطل و سوار شدن بر مركب جدّيت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867430840




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

موجودی شبیه دایناسور کوچولو(2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: به نظر تو من کرگدنم؟
موجودی شبیه دایناسور کوچولو
در قسمت قبلی،دوستان دایناسور کوچولو هر یک در جنگل به سویی رفتند تا هر طور شده موجودی را پیدا کنند که شبیه دایناسور کوچولو باشد،ناگهان میمون کرگدنی را دید و به دایناسور کوچولو نشانش داد و حالا ادامه ی داستان....کرگدن بلندتر خندید و گفت: «اما من گم نشده بودم. چه‏طور ممکن است که کرگدن به این بزرگی گم شده باشد!»میمون دستش را روی شانه دایناسور کوچولو گذاشت و گفت: «تبریک می‏گویم دوست من! مثل اینکه فامیلت را پیدا کردی!»دایناسور کوچولو گفت: «پس به نظر تو من یک کرگدن هستم؟ چه عالی! از این به بعد می‏توانم توی جنگل قدم بزنم و به همه بگویم که کرگدن هستم.» کرگدن دلش به حال دایناسور کوچولو سوخت و گفت: «بله  دوست من، شاید یک کرگدن باشی. باید هر چه زودتر برویم تا تو را به بقیه کرگدن‏ها نشان بدهم. اگر آنها تو را قبول کنند، کار تمام است و تو یک کرگدن می‏شوی.»آنها از میمون خداحافظی کردند و همان‏طور که علف‏های خوشمزه سر راهشان را می‏خوردند، به آن طرف علفزار رفتند.کرگدن‏های آن طرف علفزار، با دیدن دایناسور کوچولو دورش حلقه زدند و شروع کردند به حرف زدن و عیب گرفتن.یکی گفت: « پوست بدن ما شل و چین‏دار است. اما پوست تو یک‏دست و صاف است.»دایناسور کوچولو فوری تکه ذغالی پیدا کرد و روی پوستش چین کشید: چین‏های ریز و درشت؛ درست مثل آنکه دامن چیندار تنش کرده باشد.کرگدن‏ها سری تکان دادند و گفتند: «با اینکه مثل کسانی شده‏ای که ادای کرگدن‏ها را در می‏آورند، ولی قبول می‏کنیم.»اما بلافاصله یک کرگدن دیگر گفت: «پس شاخ روی پوزه‏ات کو؟»دایناسور کوچولو نگاهی به اطرافش انداخت. سنگ نوک تیزی پیدا کرد و با سختی آن را روی پوزه‏اش نگه داشت، اما تا آمد بگوید: «بفرمایید، این هم شاخ!» سنگ افتاد پایین و به پایش فرو رفت. داد دایناسور کوچولو به هوا رفت.کرگدن‏ها خندیدند و از اطرافش پراکنده شدند.دایناسور کوچولو با ناراحتی به دوستش کرگدن نگاه کرد و گفت: «این‏طور که معلوم است، من نمی‏توانم کرگدن باشم.»کرگدن با دلسوزی گفت: «باور کن خیلی دلم می‏خواست مثل ما باشی و با ما زندگی کنی، اما تو یک شاخ روی پوزه‏ات کم داری.»دایناسور کوچولو آهی کشید و گفت: «حداقل حالا می‏دانم که خرس، زرافه، مورچه‏خوار، اسب آبی، پرنده، سنجاب و کرگدن نیستم.»کرگدن وقتی که خداحافظی می‏کرد، گفت: «هر چه هستی، مهم نیست. مهم این است که خوش قلب و مهربانی و دوستان خوبی داری! از این به بعد من هم دوستت هستم و امیدوارم هر چه زودتر مادرت را پیدا کنی.»دایناسور کوچولو رفت و در اولین برکه‏ای که سر راهش بود، تنش را شست. باید از شر آن چین‏های مسخره که روی بدنش کشیده بود، خلاص می‏شد. فکر می‏کنید، دایناسور کوچولو وقتی ادای کرگدن‏ها را در می‏آورد، چه شکلی بود؟ خوب شد که فهمید کرگدن نیست، و اگر نه مجبور می‏شد با آن قیافه خنده دارش کنار بیاید!شعبانی آذرتنظیم : بخش کودک و نوجوان*******************************************مطالب مرتبطمحاکمه بچه خرس کهکشانی تدبیر موشفیل به درد نخورچرا خرس‌ها با هم می‌جنگند؟ خانوم گلی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن