تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مسلمان خود باشد، تا زمانی که در این راه است خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845288078




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از صميم قلب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: از صميم قلب
سينماي جهان
3سال پيش برق فلاش دوربين‌هاي كن نتوانست چشم كن لوچ را روي شكست هنري «بادي‌كه كشتزارجو را تكان مي‌دهد» ببندد.او نخل طلا را به خانه برد اما با اين تصميم كه به روال سابق با توسل به قصه‌اي واقعي‌تر و ملموس‌تر براي تماشاگر امروز پايبندي‌اش را به اصل «واقع‌گرايي اجتماعي» در سينماي سنتي انگلستان نشان دهد. زمزمه‌هاي ساخت كمدي- درام «در جست‌وجوي اريك» با انتشار خبر نقش آفريني اريك كانتونا در يكي از نقش‌هاي اصلي فيلم به يك بمب خبري در رسانه‌ها تبديل شد و استقبال گسترده از آن در فستيوال‌هاي مختلف سينمايي، نشان داد كه اين سينماگر كهنه‌كار بريتانيايي كه از واپسين بازماندگان فيلمسازان چپ معاصر است در پنجمين دهه فيلمسازي‌اش نيز مي‌تواند با رو كردن برگ برنده‌اي همه را غافلگير كند.  به گزارش همشهري ، كن لوچ در آثار متاخرش به استفاده از سبك بياني و نگاهي منقرض و كهنه متهم شده بود؛ فيلمسازي كه حتي در هزاره سوم نيز از دگماتيسم دست برنمي‌دارد و همچنان آوازهاي چپ‌گرايانه سر مي‌دهد؛ تعهد اجتماعي و جست‌وجو براي يافتن عدالت و آزادي، بي‌آنكه در زبان بصري و سبك روايي‌اش تحولي ايجاد كند؛  هرچند از سوي ديگر بسياري نيز دقيقا آثارش را به دليل همين اصول‌گرايي و ايستادگي‌اش بر سر آرمان‌ها مي‌ستودند. كن لوچ در چنين هنگامه‌اي سراغ در جست‌وجوي اريك رفت و گرچه نتوانست نخل طلا را تكرار كند ولي منتقدان بيش از همه اين سال‌ها به ستايش‌او  پرداختند. خالق «نان و گل‌هاي سرخ» و «نام من جو است» در پرطراوت‌ترين اثرش، بي‌آنكه طرفداران  تعهد اجتماعي را نااميد كند، به خرده‌گيران آثارش نشان مي‌دهد كه در پيله موفقيت‌هاي گذشته، نخشكيده است.كن لوچ در تازه‌ترين اثرش مي‌كوشد تا قواعد تثبيت شده سينمايش را جلايي تازه بزند. به شكلي كه در دل قصه‌اي به شدت واقع‌گرا، درهاي فانتزي را با رويي گشاده و خندان بگشايد و اجازه دهد تخيل به كمك تعهد هميشگي‌اش بيايد. در جست‌وجوي اريك روايت عريان زندگي يك پستچي تنها و به بن‌بست رسيده است؛ نمونه‌اي مثالي از كاراكتر طبقه فرودست، حاشيه‌نشين و محروم و غمگين جامعه است كه در شهر منچستر زندگي غمباري را مي‌گذراند؛   اريك در يك بحران عميق روحي از همه جا و همه كس بريده و دچار افسردگي، رخوت و سستي در ادامه راه زندگي است. تعهد لوچ را بايد در انتخاب كاراكتر محوري فيلمش، نمايش پرجزئيات زندگي تلخ و تيره‌اش و نوعي واقع‌گرايي اجتماعي ديد كه مي‌توان گفت در اين زمينه، سينماي معاصر كمتر كسي را به استادي و تسلط او مي‌شناسد. هرچند همين استاد مسلم رئاليسم اجتماعي،‌پاي اريك كانتوناي افسانه‌اي را به شكلي سورئال به فيلمش باز مي‌كند تا اين‌بار توانايي ديگري را به رخ بكشد؛ توانايي تغيير لحن‌هاي مداوم‌ كه شايد نوعي ابراز وجود براي كساني باشد كه او را متهم به تكرارهاي كسالت‌بار مي‌كردند؛ در جست‌وجوي اريك از اين منظر مي‌تواند فيلم حيثيتي كارنامه كن لوچ قلمداد شود. ماجرا با يك تصادف نه چندان غير منتظره براي اريك آغاز مي‌شود؛ روبه‌رو شدن با لي‌لي همسر سابقش در حالي‌كه همسر دومش هم به تازگي او را ترك و ميان انبوهي از مشكلات رها كرده است. «اريك» دستاويز تمهيد لوچ براي رسيدن به الگوي روايتي است كه سال‌ها به آن وفادار مانده و سبك خاص سينمايش را براساس آن شكل داده؛ بررسي موردي يك يا چند شخصيت و بعد رويكرد به يك شوك هيجان‌انگيز يا وحشتناك كه نقطه اوج قصه را رقم مي‌زند.مي‌توان گفت لوچ با تبعيت از تك‌تك عناصر فوق، اين فرمول را در فيلم در جست‌وجوي اريك هم پياده مي‌كند و با پايبندي و وفاداري بيش از حد به اين الگو تا جايي پيش مي‌رود كه در برخي سكانس‌ها، به موقعيت‌هايي احساس برانگيز مي‌رسد كه تداعي كننده فيلم‌هاي ديگرش است، همچنان كه علاقه‌اش به آدم‌هاي طبقه فرودست را نيز حفظ مي‌كند. در جست‌وجوي اريك روايت عريان زندگي يك پستچي تنها و به بن‌بست رسيده است؛ نمونه‌اي مثالي از كاراكتر طبقه فرودست، حاشيه‌نشين و محروم و غمگين جامعه است كه در شهر منچستر زندگي غمباري را مي‌گذراند؛   اريك در يك بحران عميق روحي از همه جا و همه كس بريده و دچار افسردگي، رخوت و سستي در ادامه راه زندگي است. او كه اسير روزمرگي‌هاي زندگي شده، وقتي به صورت اتفاقي همسر سابقش را مي‌بيند، زخم كهنه‌اش سر باز مي‌كند. فريادي در قلب او نهيب مي‌زند كه چگونه با يك خيانت، بر عشق قديمي‌شان گرد فراموشي پاشيده شد. اريك از هراس اينكه چشمانش مكنونات قلبي‌اش را آشكار كند مسيرش را تغيير داده و همسر سابقش را از دور مي‌پايد. هرچند با تمام وجود آرزو مي‌كند با او حرف بزند و به او  خبط و خطاهاي گذشته‌اش را اعتراف كند. اين اتفاق اريك را به شدت آشفته ساخته و در گردباد خاطرات تلخ  و شيرينش پريشان  مي‌كند، چنان كه دچار اختلالاتي مي‌شود كه همه آنچه در پستوي ذهنش خاك خورده بود را زنده مي‌كند؛ شرايطي بحراني كه ديگر توان  ادامه زندگي سابق را از او سلب مي‌كند. دوستان اريك براي حل اين بحران نابهنگام گردهم مي‌آيند تا مرهمي بر زخم‌هاي عميقش بگذارند.يكي از دوستان اريك پيشنهاد مي‌كند يك تمرين روانشناسانه را بيازمايد؛ يك‌بار خود را از نگاه كسي كه او را بي‌هيچ شائبه‌اي دوست  دارد، ببيند و در مرحله بعد دنيا را از چشم كسي ببيند كه تحسينش مي‌كند.اينچنين است كه استاد رئاليسم اجتماعي به يك فانتزي كميك تن مي‌دهد و هنرمندانه قواعد روياپردازي در سينما را رعايت و آن را با مولفه‌هاي سبك شخصي فيلمسازي‌اش منطبق مي‌كند. به اين ترتيب كن لوچ بستر لازم را براي چرخش طنزآميز فيلم فراهم مي‌آورد. وقتي اريك در اوج تنهايي و خلسه در كنج غار تنهايي‌اش خزيده، براساس آنچه شايد توهم به نظر برسد،‌ اريك، كانتونا بازيكن اسطوره‌اي دهه 90 تيم منچستر يونايند را مي‌بيند كه چون غول چراغ جادو در برابرش ظاهر مي‌شود. كانتونا تنها فردي‌ است كه اريك در گذشته و حال همواره تحسينش كرده؛ كسي كه برايش مظهر و نماد رهايي از خود و به فراموشي سپردن غم‌ها و كاستي‌هاي زندگي ا‌ست. كانتونا براي او شمايل روح و انگيزه و شور زندگي‌ است چون از نظر لوچ فوتبال و قهرمانان زمين سبز، از معدود فرصت‌هايي‌ است كه با هيجاني سرشار زمينه را براي گريز مردم از مشكلات زندگي فراهم مي‌سازد؛ جايي كه مردم اجازه مي‌يابند انرژي‌شان را تخليه كنند، با هم آواز بخوانند، از ته دل قهقهه بزنند و فرياد خشم سر دهند. لوچ بزرگ‌ترين پشتگرمي و مايه آرامش را كنار شخصيت برگزيده‌اش ازطبقه فرودست مي‌آورد تا با حمايت او خودش را بازيابد و امكان رهايي از بن بست روحي و دنياي سردي كه خودش را در آن محبوس كرده، فراهم كند. اريك محزون و سرشار از ترديد و يأس، روبه‌روي اريك بشاش، پر انرژي و سرشار از ايمان و اطمينان خاطر مي‌نشيند و بحثي طولاني ميانشان آغاز مي‌شود؛ مباحثه‌اي كه گاهي نمود عقايد شخصي و گاه فلسفي ا‌ست. كانتوناي بزرگ و اسطوره تابناك منچستر،‌ با او همدردي كرده و در كنارش درس انسانيت، مردانگي و بازگشت به خويشتن مي‌دهد. كانتونا از اريك مي‌خواهد به نداي دروني‌اش پاسخ مثبت دهد و تشويقش مي‌كند كه زندگي‌ با همسر سابقش را از سرگيرد. او در اينجا تنها يار معتمد و مورد اعتماد اوست كه جاي خالي پدر، برادر و رفيقي همدل را پر مي‌كند و به او مي‌آموزد چطور سركشي‌هاي ناپسري‌هايش را در مقام پدري مشفق سامان بخشد و به طور كلي حس علاقه و احساس اريك را نسبت به اطرافيانش بيدار مي‌كند. در اين مسير كانتونا از فلسفه فوتبال استفاده مي‌كند:«به هم تيمي‌هايت اطمينان كن، چون بدون همدلي، همكاري و همراهي گروهي هرگز در بازي زندگي پيروز نخواهيم شد.»اريك مجذوب توصيه‌هاي مرادش مي‌شود و رنگي تازه به زندگي سرد و بي‌روحش مي‌دهد. درست مثل وودي آلن در «دوباره بنواز سام» كه به نظر مي‌رسد منبع الهام لوچ و ليورتي، سناريست‌اش براي شيوه وارد كردن كانتونا به صحنه باشد.در دوباره بنواز سام (وودي آلن،‌1972)، آلن كه منتقد فيلم و شيفته سينماست براي جلب نظر دختر مورد علاقه‌اش به توصيه‌هاي رمانتيك «همفري بوگارت» به عنوان بزرگ‌ترين الگو و بت زندگي‌اش گوش مي‌دهد!لوچ  در فيلم در جست‌وجوي اريك روي يكي از بزرگ‌ترين تراژدي‌هاي زندگي دست مي‌گذارد اما با توسل به يك فانتزي هوشمندانه، پاياني خوش‌بينانه براي اثرش رقم مي‌زند. در اين مسير لوچ گرچه قوه تخيل را ارج مي‌نهد و به ورود روياپردازي در سينمايش خير مقدم مي‌گويد اما همچنان مي‌كوشد به شاخص‌ترين مولفه آثارش، ‌يعني واقع‌گرايي  نيز وفادار باشد. ضمن اينكه لوچ رويكرد به فانتزي را محملي براي آرمان‌گرايي قرار مي‌دهد؛ آرماني كه منادي‌اش مي‌تواند يك اسطوره فوتبال باشد.وقتي زندگي با تمام دشواري‌ها و تناقض‌ها به ظاهر حل‌نشدني‌اش،‌ناگهان دريچه‌اي نهان را به رويمان مي‌گشايد و هنگامي كه راه حل مشكلات بزرگ را نزد كساني مي‌يابيم كه دوستشان داريم- حتي اگر آنها قهرمانان ورزشي  ما باشند- اين تلقي، از يك سو تداعي كننده سكانس تفسير فوتبال لوچ در فانتزي اسطوره‌اي «قوس» است و از سوي ديگر خاطرات به يادماندني و شاد فيلم تلويزيوني Tang yang Kipper bang pَ (1982)؛  جايي كه طنين صداي جان آرلوت  در گوش يك نوجوان طرفدار كريكت او را از خود بي‌خود مي‌كند.  كن لوچ در متفاوت‌ترين فيلم اين سال‌‌هايش نيز همچنان طعم آثار گذشته‌اش را به ياد مي‌آورد. باوجود آنكه درجست‌وجوي اريك را در ژانر كمدي-درام تعريف كرده‌اند اما سهم درام از آن به مراتب قابل توجه‌تر است؛ كمدي لحن و شيوه برخورد لوچ با واقعيت‌هاي زندگي است. او همه‌‌چيز را از جديت ساقط مي‌كند تا با زبان تلخ طنز به تلخ‌ترين واقعيات زندگي در سطوح فردي، سياسي و اجتماعي بخندد و به باد هجو و انتقاد بگيرد و در همه حال در عين اينكه به واقع‌گرايي قديمي سينماي انگلستان وفادار است، مولفه‌ها و المان‌هاي سينماي لوچ را هم دارد. تصوير تلخ، واقع‌بينانه و يأس‌آوري كه لوچ از زندگي اريك ارائه مي‌دهد و استيصال نوميدانه‌اي كه به‌نمايش مي‌گذارد، بر تجربيات گرانقدر كن لوچ در حوزه رئاليسم استوار شده و البته همه اينها در فيلم مقدمه‌اي‌ هستند تا اين‌بار قهرمان برگزيده فيلمساز پاياني بسيار خوش‌بينانه و دور از ذهن در زندگي واقعي را جشن بگيرد؛ عنصري كه تاكنون با اين شمايل در سينماي واقع‌گراي لوچ جايي نداشته است. در جست‌وجوي اريك ميان كمدي و تراژدي حركت مي‌كند. گذشته را با امروز در‌هم مي‌آميزد و به كاوش در زواياي پنهان زندگي مي‌پردازد تا فلسفه رهايي و سرخوشي را بيابد. لوچ با مهارت و تبحر مثال‌زدني‌اش لحن فيلم را در لحظات غم‌انگيز تغيير مي‌دهد و بي‌آنكه انسجام اثر را از كف بدهد، ميان بخش‌هاي طنزآلود و ملودراماتيك تعادل ايجاد مي‌كند. با اين همه حتي در فانتزي‌ترين لحظات نيز فيلمساز به حس‌وحال زندگي واقعي وفادار مي‌ماند. در مقام مقايسه اين‌بار شايد لحن قصه كمي ملايم‌تر از ديگر آثار كارگردان باشد اما كاراكترهايي كه همچنان آسيب‌پذيرند و حاشيه‌نشين، لوچ غمخوار طبقه فرو دست را به ياد مي‌آورند. در اين ميان تغيير لحن فيلم از دنيايي كه فيلمساز به آن تعلق خاطر دارد به فضايي كه راه را براي سورئال كردن اثر بازمي‌كند، در برخي سكانس‌ها تكان‌دهنده است. به صورت مشخص مي‌توان از خطوط فرعي داستان نام برد؛ تحت داستاني كه به ناپسري‌هاي اريك و داستان مواجهه و درگيري آنها با گانگسترهاي قلدرمآب و جامعه ستيز مي‌پردازد. در اينجا با يك جهش ناگهاني، فيلم به ورطه‌اي به مراتب تاريك‌تر از دنياي لوچ سوق مي‌يابد و صحنه‌هايي پرتنش، ناخوشايند و مبالغه‌آميز خلق مي‌شود. حتي پيشنهاد غيرعملي و ناكارآمد اريك براي مغلوب ساختن گانگستر، به فيلم حسي ناشيانه و كودكانه مي‌بخشد كه خيلي با قواعد كلان و اصول فكري فيلمساز همسو نيست. باوجود اين‌ در جست‌وجوي اريك موفق مي‌شود در نهايت ميان تمام تم‌ها و مضاميني كه مطرح مي‌كند پيوند بزند. لوچ در برخي آثارش از افراد بعضا ناشناخته كه شايد هرگز تجربه بازيگري نداشته‌اند در نقش واقعي خودشان بهره مي‌گيرد تا آنها نقش‌ها را زندگي كنند، نه بازي؛ مثل استفاده از نظافتچي‌هاي مكزيكي در «نان و گل‌هاي سرخ».اين‌بار نيز او سراغ شخصيتي واقعي نرفته، منتها با اين تفاوت كه وي كانتوناي مشهور و محبوب است و واقعا چه كسي جز او مي‌تواند كاراكتر افسرده  و آسيب‌ديده‌اش را به زندگي بازگرداند؟ مردم منچستر سال‌هاي سال با مهاجم تيزپاي يونايتد به روياهايشان عينت بخشيدند، او را در قاب تلويزيون يا در چمن سبز رنگ فوتبال همراهي كردند و از نفس نيفتادند؛ به عشق كانتوناي كبير ساعت‌ها در استاديوم منتظر ماندند،  تشويقش كردند به لطف حضور او پيروزي‌ها و قهرماني‌هاي زيادي را جشن گرفتند. كانتونا قطعا هنگامي كه كاپ قهرماني را بالاي سر مي‌برد تصور نمي‌كند كه روزي در مجالي به نام  به در جست‌وجوي اريك مقابل دوربين لوچ ترومپت بزند و در ايوان برج منچستر «مارسيز» را بخواند...طبيعي ا‌ست كه سايه سنگين نام كانتونا، هم بر فيلم و هم بر فضاي تبليغاتي‌اش احساس شود. استفاده از كانتونا در مقام قهرماني اسطوره‌اي و محبوب كه در عين حال هنرپيشه خيلي ماهري هم نيست (گرچه او تا پيش از «اريك» چندين‌بار بازيگري را تجربه كرده بود) را شايد بتوان مهم‌ترين چالش فيلمساز ناميد، به خصوص اينكه پيداست كن لوچ دستخوش نوعي  هيجان‌زدگي توأم با احترام نسبت به حضور كانتونا در فيلمش نيز شده است. به‌همين دليل گاهي اوقات حتي با اشتباهات بياني و تپق‌هايش نيز كنار مي‌آيد تا حسي از واقعيت را فداي فرم نكند. به  هرحال  اين همان كانتوناي واقعي است با همه ويژگي‌هاي خوب و بدش كه لنز دوربين‌ها در هر محفلي زوم بوده و درخشش شهر آشوبي دارد كه با غريزه ذاتي هجو خود، بيشتر به چشم مي‌آيد و در حال ترومپت نواختن لحظات چشمگير سوررئالي را در فيلم پديد مي‌آورد. با اين همه حضور كوتاه مدت و غيبت او در بيشتر صحنه‌ها براي طرفداراني كه عادت دارند تمام 90دقيقه فيلم با او در كنارش باشند، زياد خوشايند نيست. به هر حال او به طور كلي بازي قابل توجه و باورپذيري ارائه مي‌دهد. ايوتز  نيز نقش اريك بيشات را با نوعي خودآگاهي بازي مي‌كند تا ترديدهايي كه به جان كاراكتر افتاده را با جنس بازي‌اش منتقل سازد. در يك نگاه كلي مي‌توان گفت كن لوچ با در جست‌وجوي اريك نشان مي‌دهد كه برخلاف نظر مخالفانش،‌مي‌تواند با موفقيت فضاي آثارش را عوض كند و در عرصه‌هايي تازه به موفقيت‌هايي چشمگير دست يابد. لحن شاداب و سرزنده فيلم با وجود نمايش تلخي‌هاي زندگي و استفاده از فانتزي در اوج رئاليسم اجتماعي نشان مي‌دهد كه اين سينماگر كهنه‌كار، اگر بخواهد مي‌تواند دل به بازيگوشي‌هاي فرمي بسپارد، ضمن اينكه تعهد بي‌پايانش به آدم‌هاي جدا افتاده طبقه فرودست، موجب مي‌شود تماشاگر در طول تماشاي فيلم، خود را با آرمان‌ها و آرزوهاي خسته مردي تنها همراه كند كه براي بازگشت به زندگي و عشق، نيازمند انگيزه‌هايي فراواقعي‌ است! در جست‌وجوي اريك حتي اگر حكم منزلگاهي براي استراحت مولفش ميان ساخت 2 اثر رئاليستي را داشته باشد هم به عنوان متفاوت‌ترين اثر لوچ در 2دهه اخير،‌ شايسته توجه و احترام است. تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن