واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
قتل به بهانه صدای زنگ پیامک
پسر دانشجویی که همکلاسیاش را بهخاطر صدای زنگ پیامک به قتل رسانده بود، بعد از سهسال فرار پای میز محاکمه رفت.
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، به نقل از عرش نیوز، نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به اتهام این جوان که صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد، گفت: متهم که علی نام دارد در تاریخ 19اسفند سال 88 با پرتاب سنگ به سمت دوستش او را به قتل رسانده است. متهم بعد از قتل اقدام به فرار کرد و بعد از سهسال توسط ماموران بازداشت شد. او در این سالها با هویت جعلی زندگی میکرد. متهم هرچند به قتل اعتراف نکرده اما مدارک موجود در پرونده، قتل محسن بهدست علی را تایید میکند. من بهعنوان نماینده دادستان با توجه به مدارک موجود در پرونده و نظریه پزشکیقانونی که ضربه سنگها را کشنده تشخیص داده درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست صدور حکم قصاص کردند. سپس متهم از خودش دفاع کرد. او اتهامش را قبول نکرد و گفت: من در قتل نقشی نداشتم و اصلا فکر میکردم مقتول شخصی دیگر است. متهم در توضیح علت درگیری گفت: وقتی سوار سرویس دانشگاه شدم برایم پیامکی آمد بدون اینکه به کسی کاری داشته باشم، نشسته بودم. یکدفعه عباس یکی از بچههای کلاس به من فحش داد و حرفهای نامربوطی زد به او گفتم صبرکن وقتی پیاده شدیم با تو کار دارم. وقتی پیاده شدیم، سراغ عباس رفتم و گفتم چرا این حرف را زدی و بین ما درگیری ایجاد شد. چند مشت به عباس زدم در این درگیری من بدجوری زخمی شده بودم حتی پایم شکست میخواستم شکایت کنم و داشتم با پای شکسته به کلانتری میرفتم که در درمانگاه گفتند کسی که از درگیری به بیمارستان منتقل شده بود مرده است. من هم ترسیدم و فرار کردم البته خانوادهام چیزی نمیدانستند و بعد از آن به مشهد رفتم و چندسالی آنجا بودم و بعد بازداشت شدم. متهم در پاسخ به این سوال که اگر او دست به قتل نزده است چرا فرار کرده، گفت: من اصلا محسن را نمیشناختم حتی وقتی که به من گفتند یک نفر مرده است، فکر کردم کسی که مرده عباس است چون من با او درگیر شده و چند مشت زده بودم اصلا محسن را نمیشناختم. در ادامه یکی از شاهدان در جایگاه حاضر شد او گفت: ما ترم یک رشته مکانیک بودیم و خوب همدیگر را نمیشناختیم البته من با محسن از دبیرستان همکلاسی بودم اما هیچکدام از ما علی را نمیشناختیم. روز حادثه صدای پیامک تلفن علی بلند شد او سرکلاس نبود و بیرون رفته بود استاد فکر کرد تلفن متعلق به محسن است و او را از کلاس بیرون کرد. بعد از درس ما با استاد صحبت کردیم و او گفت اشکالی ندارد میتواند سرکلاس برگردد و او را حذف نمیکنم. علی هم وارد کلاس شده و نشسته بود بعد از تعطیلشدن دانشگاه همگی ما سوار ون دانشگاه شدیم و به سمت تهرانپارس حرکت کردیم. در ون دوباره برای علی پیامک آمد و عباس که صدای پیامک را شناخت به علی اعتراض کرد. وقتی که ون ایستاد در خیابان علی به سمت عباس رفت و او را زد محسن خواست واسطه شود که محسن او را هل داد و گفت دعوا نکنید علی هم عصبانی شد و او را زد. درگیری تمام شده بود محسن خواست از نردههای وسط خیابان بپرد که پایش گیر کرد و نیمتنهاش به سمت پایین خم شد همینطور که سرش آویزان بود علی دو سنگ بزرگ برداشت و به سمت محسن پرت کرد و هردو سنگ به گردن محسن برخورد کرد. ما فکر کردیم بیهوش شده به سمتش رفتیم علی خودش هم فکر کرد او بیهوش شده گفت مسخرهبازی درنیاور و بلند شد اما وقتی که دید خبری نیست فرار کرد. با اورژانس تماس گرفتیم اما آمبولانس نیامد و خودمان او را به بیمارستان بردیم دکترها گفتند دیر آوردید و او فوت شده است. این شاهد ادامه داد: بعد از مرگ محسن با برادرش تماس گرفتم و موضوع را گفتم. بعد از پایان صحبتهای شاهدان، آخرین دفاع از متهم گرفته شد و قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند. 2008
۱۳۹۲/۱۱/۲۰ - ۱۳:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]