واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: یعنی آقای حاتمیکیا «آشغالهای دوستداشتنی» را هم دیده؟
حمایت ابراهیم حاتمیکیا، از فیلم«شیار 143» حاشیه پررنگ پنجمین روز جشنواره فیلم فجر بود.
آفتاب: الهه خسروییگانه در خبرآنلاین نوشت: از قرمزی فرشی که روبروی در ورودی سالن همایش های برج میلاد پهن کرده اند دیگر چیزی نمانده است. مسئول سالن وقتی پشت بلندگو اعلام می کند که عوامل فلان فیلم تا چند لحظه دیگر روی فرش قرمز حاضر می شوند منظورش آن فرش لگدمال شده بیرون نیست که حالا دیگر سفید شده است. همین فرش قرمزی را می گوید که توی سالن از دست برف جان سالم به در برده.
با این حال این فرش قرمز دور تا دور سالن مربع برج میلاد را فراگرفته است. دنبالش که بروی سرت گیج می رود چون هی دور خودت می چرخی. سرگیجه البته می تواند ربط چندانی هم به فرش قرمز نداشته باشد. کسی به فکر این مربع قرمزی که دور تا دور سالن سینما کشیده شده نیست، اما وقتی به فیلم هایی فکر می کنی که از دایره حضور در جشنواره بیرون ماندند سرت گیج می رود. عصبانی می شوی. درست مثل ابراهیم حاتمی کیا که وقتی «شیار 143» را دید عصبانی شد از این که تهیه کننده فیلم برای حضور آن در جشنواره مجبور شده لابی کند.
نمی دانم ابراهیم حاتمی کیا «آشغال های دوست داشتنی» را هم دیده یا نه ولی جوری از فیلمهای مظلوم حرف زد که آدم یاد محسن امیر یوسفی و «آشغالهای دوست داشتنی»اش افتاد. فیلمی که یک سر و گردن از فیلمهایی که تا به امروز دیده ایم بالاتر است.
برای این که آخرین فیلم محسن امیریوسفی در جشنواره باشد، همه به زبان آمدند. از رخشان بنی اعتماد و کامبوزیا پرتوی گرفته تا مانی حقیقی. دیروز (چهارشنبه ۱۶ بهمن) هم که کانون کارگردانان خانه سینما رسما خطاب به رضاداد دبیر جشنواره نامه داد که لااقل یک نمایش برای این فیلم در جشنواره بگذارد. اما علیرضا رضاداد آب پاکی را روی دست همه ریخت وقتی که گفت این فیلم فعلا نمایشی در جشنواره ندارد.
این همه ایستادگی و مقاومت آقای رضاداد باعث تعجب خیلی ها شدهاست. او جفت پاهایش را کرده توی یک کفش و می گوید نه. اما اگر حرف حبیب رضایی در فیلم «قصه ها» راست باشد که می گفت هیچ فیلمی در کمد نمی ماند، وقتی که «آشغال های دوست داشتنی» نمایش داده شود، خیلی ها حال امروز حاتمی کیا را پیدا می کنند. و آن وقت باید باشیم و ببینیم که واکنش آقای رضاداد چیست؟
تا همین جا هم فیلم های توقیفی سال های گذشته در جشنواره به نمایش در آمده اند. مثلا همین «قصه ها» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو». یک سال جلوی نمایش شان گرفته شد و بعد امسال که به نمایش درآمدند همه هاج و واج مانده بودند که چرا این فیلم ها را غیرقابل اکران دانسته بودند؟ این فیلم ها اکران شدند، آب از آب هم تکان نخورد. هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. آدم ها آمدند، فیلم را دیدند، از روی صندلی های قرمز رنگ سالن بلند شدند و رفتند سراغ فیلم بعدی.
حواس شان هم اصلا به این مربع قرمزی نبود که دورتادورشان را گرفته است. خیلی که بخواهند اعتراض کنند، در نهایت سوت و کف می زنند. سوت و کفی که البته حال کارگردان ها را بد می کند اگر آن را شنیده باشند. سامان سالور که نشنیده بود. موقع نمایش فیلمش «تمشک» صدای سوت و کف بلند شد اما بعد توی نشست خبری وقتی ازش پرسیدند که نظرت درباره سوت و کف تماشاگران در سالن چه بود؟ گفت نشنیده. ده دقیقه ای رفته بوده بیرون تا سیگار بکشد و لابد همان موقع بوده که تماشاگران سوت زده اند.
روز پنجم است. این چند روز فیلم های تلخ زیاد دیدیم. به غیر از «خط ویژه» که صدای قهقهه آدم ها را در آورد. این همه تلخی اما بالاخره یک جایی تمام می شود. مثل همین فرش قرمز که رو به درهای خروجی تمام می شوند.
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۲:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]