محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829814906
روایت مظلومیت مردان لشکر 25 کربلا در عملیات کربلای 5 حلقه شهادتی که تنها یک بازمانده داشت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روایت مظلومیت مردان لشکر 25 کربلا در عملیات کربلای 5
حلقه شهادتی که تنها یک بازمانده داشت
انگار یک فنر بزرگ زیر پای ما رها شد، بدون اینکه ارادهای داشته باشیم، از جا بلند شدیم، انفجاری رخ داد، من حدود سه متر به هوا پرت شدم، روی هوا معلق بودم، آن لحظهای را که پرت شده بودم به وضوح یادم هست.
به گزارش بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری احمدعلی ابکایی از فرماندهان گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا، به مناسبت ایام عملیات کربلای پنج، در مصاحبه با فارس، روایتی را از حال و هوای آن روزهای بیادماندنی و آن لحظات ناب عاشقی، به شیوایی بیان کرده، لحظه به لحظه که پای صحبت او مینشینی، بوی مجاهدت، مردانگی و ایثار به مشام انسان میرسد. این ناگفتههای دلنشین تقدیم به مخاطبان میشود. * دوست داشتند با همان لباس شهید شوند شب چهارم عملیات کربلای 5 است، ما هنوز درگیر هستیم، نیروها همچنان به ستون وارد میشوند، ما داخل جاده آنتنی هستیم، همه یک جا، اگر میشد پخش شویم راحتتر میتوانستیم پاکسازی کنیم ولی همه مان باید از یک جاده هشت تا 10متری پیش میرفتیم، خیلی سخت بود، دسته پشت سری مجبور بود بایستد تا دسته جلویی پیشروی کند و بگیرد. شهید بلباسی «فرمانده گردان امام محمدباقر(ع)» کم کم جلوتر آمد، شهید عمویی هم وارد مهلکه شد، بلباسی بیشتر مشغول هدایت نیروها بود، از بس داد و فریاد کردم، صدام گرفت و در نمیآمد، نیروها یکی یکی میخوردند و میافتادند داخل باتلاق، توپ و نارنجک و آرپی جی به ما امان نمیداد، درگیری در اوج خود بود، نهایت فاصله ما با تانکهای عراقی پنجاه متر میشد، دژ در سمت راست ما قرار داشت، عراقی ها بالای دژ بودند، در فاصله 30متری، سمت چپ ما هم تا چشم کار میکرد، دشت بود، دشتی باتلاقی، رو به روی ما تانکها قرار دارند و با نورافکن ما را تعقیب میکنند و گلوله میزنند، در حین درگیریها دیدم یکی صدایم میزند، نگاه کردم دیدم علی فارابی است، بسیجی بود، رفتم طرفاش، دیدم ترکش خورده به شکم و دستش، رودههاش کمی زده بود بیرون، چون تمام شکماش خونی شده بود، اما هنوز روحیه داشت و سرحال بود، چهره ی مرا زیر نور منورها تشخیص داد، چون کلاه آهنی نداشتم، شلوارم خاکی بود و پیراهن پلنگی تنام بود، چفیه هم دور گردنام، با این که از قبل به ما گفته بودند آرم سپاه را از پیراهنها بکنید، اما من آرم را در نیاوردم، کندن آرم سپاه، بیش تر دلایل امنیتی داشت، چون ممکن بود اسیر شویم، بعضی از بچهها غیرتشان اجازه نمیداد آرم را دربیاورند و دوست داشتند با همان لباس شهید شوند. * یا تیر خلاص می خوری یا اسیر میشوی علی فارابی اهل قائمشهر بود و در کارخانه نساجی کار میکرد، گفتم: «چی شده؟» گفت: «زخمی شدم!» شکمش را نگه داشته بود، خون از لای انگشتهاش شُرّه میکرد، گفت: «ابکایی! دیگر توان ندارم.» یک دستاش هم ترکش خورده بود، گفتم: «چی کار کنم برایات؟» گفت: «دو نفر بیار مرا ببرند.» میدانستم الان اصلاً نمیشود دو نفر آدم پیدا کرد که او را عقب ببرند، چون ما در هر دسته، دو نفر مخصوص حمل مجروح داشتیم، برای همین اگر مثلاً در یک زمان پنج نفر با هم مجروح میشدند، کار سخت میشد، گفتم: «صبر کن تا یک فکری بکنم.» کمی از او دور شدم، دنبال کسی میگشتم تا علی را ببرد عقب، دوباره صدام زد: «آقای ابکایی! تو را به خدا یکی را پیدا کن.» کسی را پیدا نکردم، رفتم پیشاش، گفتم: «علی آقا! من هیچ کس را ندارم که تو را ببرد عقب، این جاده مستقیم است، نه چپ برو نه راست، مستقیم بگیر و برو، اگر میخواهی زنده بمانی باید خودت بروی، همه درگیرند.» گفت: «من؟ خودم بروم؟» گفتم: «آره، اگر میخواهی جان سالم در ببری، باید خودت بروی.» سعی کردم او را ناامید کنم، گفتم: «اگر عراقیها بیایند، یا تیر خلاص میخوری یا اسیر میشوی.» بعد از کمی مکث بلند شد و لنگلنگان راه را در پیش گرفت. فکر نمیکردم زنده بماند، تعجب کردم، نمیدانستم چطوری در رفته بود، گویا با همان وضعیت مسیر، 400 متری را رفت تا رسید به بچههای لشکر 41 ثارالله(ع)، بچهها هم او را فرستادند عقب. سه ماه بعد او را در قائمشهر دیدم، رفته بودم به عیادتاش، تا یک سال کاملاً بستری و تحت درمان بود، الان هم جانباز 70درصد است، آن روز در خانهاش به من گفت: «ابکایی! اگه تو مرا ناامید نمیکردی، حتماً جنازهام برمی گشت، شاید هم بر نمیگشت.» * درگیری در امتداد نهر دوعیجی درگیری ما همچنان در امتداد نهر دو عیجی ادامه داشت و نیروها را به جلو هدایت میکردیم، شهید عمویی از پشت سر ما خودش را به من رساند و دو نفره کار هدایت نیروها را ادامه دادیم، شهید بلباسی هم پشت سر ما بود که اگر لازم شد گروهان سه را بفرستد یا گروهان دو را وارد عمل کند، وقتی به این نقطه از درگیری رسیدیم، نیروهای ما کُپ کرده بودند و داشتند عقب میکشیدند، یک لحظه فشار دشمن زیاد شد، بچههایی که جلو بودند هم به عقب برگشتند. و اما دلیل با این که از سه طرف به سمت ما شلیک میشد، نیروهای عمل کننده ما، مثل مته موانع را سوراخ میکردند و جلو میرفتند، هر طور شده باید نفوذ میکردیم و میرفتیم پل را میگرفتیم، حالا در مسیر پیش روی، این مته به یک مانع محکم برخورده بود، هر چقدر به مته فشار میآوردیم، جلوتر نمیرفت، یک لحظه دیدم بچهها دارند دست میکشند و دارند به سمت ستون پشت سر میروند، فاصله بچههایی که آن جلو درگیرند با آن ستونی که پشت سر هستند و میخواهند دسته به دسته وارد شوند، حدود 50 متر بود، ما دستهها را یک مرتبه وارد نمیکردیم، چون نمیبایست تلفات میدادیم، باید تیم به تیم و دسته به دسته وارد عمل میشدند، دسته بعدی وقتی وارد میشد که دسته قبلی خسته بشود، یکی از دستهها کُپ کرده بود، میخواستند برگردند عقب که یکی از بچههای ستون بعدی، از ستون بیرون آمد و اسلحهاش را گرفت سمت بچههایی که داشتند عقب میکشیدند و داد کشید: «به خدا قسم یک قدم عقبتر بیایید خودم همهتان را میزنم، هیچ کس حق ندارد برگردد.» طوری داد زد که در میان آن همه هیاهو صداش شنیده شد، من جایی ایستاده بودم که او پشت سر من بود، برگشتم و سریع خودم را کشیدم کنار او و اسلحه را از دستاش گرفتم و گفتم: «مرد حسابی! الان که وقت این کارها نیست، کی میخواهد عقب نشینی کند؟ ما که هنوز جلو درگیر هستیم.» گفت: «نه، اینها دارند میروند عقب.» آن تعداد از بچهها هم سریع برگشتند و رفتند پناه گرفتند و دیگر عقب نرفتند. * سه متر به هوا پرت شدم حالا داریم کم کم خطوط را میشکنیم، اما هنوز کارمان گره خورده است، بچهها تا میخواستند از خاکریز پیشروی کنند، تیر میآمد و تانکها شلیک میکردند، یعنی هر چه به پل نزدیکتر میشدیم، مقاومت عراقیها هم بیشتر میشد، اصلاً عجیب بود، وقتی منورهاشان شروع به سوختن میکرد، هر چه جلوی مان میدیدیم آهن پاره بود، انگار دیواری ساخته باشند که در آن به جای آجر از آهن استفاده شده بود، یعنی تا پل را با تانکهاشان دیوار کرده بودند، پورباقری و خالقی، از فرماندهان گروهانها آمدند پیش من، پورباقری کمی چاق و قد بلند بود، خالقی هم همین طور، هر دو تا بهشهری بودند، پورباقری اخلاق خوشی داشت، خالقی هم همین طور، خالقی کمتر حرف میزد و آرامش خاصی داشت، پورباقری پر جنب و جوش بود و مدام در حال انجام دادن کارها، در گیرودار رزم، خالقی عملیاتیتر ظاهر میشد، خصلتهای لوطی منشی داشت، من، پورباقری و خالقی به همراه چهار، پنج نفر از بچهها و فرمانده دسته در یک نقطه جمع شده بودیم که ببینیم حالا باید چه کار کنیم؟ در حال مشورت بودیم، موضوع، کُند پیش رفتن جریان حمله بود، بحث بر سر این بود که گروهان سوم را وارد عمل کنیم یا نه، حلقه زده بودیم و داشتیم حرف میزدیم، نیم خیز بودیم، پشت من به تانکها بود، نورافکنها میافتاد روی ما، یک لحظه دیدم نورافکن یکی از تانکها، افتاده وسط حلقهای که زده بودیم، نور از سمت چپ، از داخل باتلاق آمده بود، چهره پورباقری و بقیه که روی شان به سمت من بود، روشن شد، 10 نفر میشدیم، نمیدانم چه اتفاقی افتاد؟ انگار یک فنر بزرگ زیر پای ما رها شد، بدون این که ارادهای داشته باشیم، از جا بلند شدیم، انفجاری رخ داد، من حدود سه متر به هوا پرت شدم، روی هوا معلق بودم، آن لحظهای را که پرت شده بودم به وضوح یادم هست، با کتف روی گردن پایین آمدم، کوله هم روی پشتام سوار بود، داخل کوله هم فقط مهمات وجود داشت، چون غذا و وسایل دیگر را ریخته بودم بیرون که سبکتر باشم، وقتی افتادم روی خاک، احساس کردم هیچ چیزی نمیفهمم، فقط چشمهام کار میکرد، فقط میدیدم، احساس کردم دیگر در این دنیا نیستم، شوک سنگینی به من وارد شده بود، گوشهام نمیشنید و پر شده بود از جیغ سوت، اما گه گاه صدای درگیری و ضجه را میشنیدم، نمیتوانستم دست ام را تکان بدهم، شاید ترکش خورده باشم، نمیدانم، کمی بعد مطمئن شدم زنده هستم، احساس میکردم کوله پشتی و لباسام پاره شده اند، اما ترکش نخورده بودم، تمام نیرویم را جمع کردم، چشمام خورد به... . سریع رفتم سراغ پورباقری، دیدم، مچاله شده و تمام کرده، نفهمیدم ترکش به کجایاش خورده، شاید دستاش را قطع کرده بود، میگویم شاید، چون آنها اورکت داشتند، اورکت روی صورتاش قرار داشت، صورتاش سالم بود، رفتم سراغ خالقی، او هم شهید شده بود، یکی دیگر از بچهها هم تمام کرده بود، رفتم بالای سر دو، سه نفر دیگر از بچهها، آنها زنده بودند، اما فقط صدای خرخرشان را میشد شنید، در حال جان کندن بودند، صدای نفسهای آخرشان به گوش میرسید، از دست من کاری بر نمیآمد، سراغ هر کدامشان که می رفتم یا به شدت جراحت داشت یا به شهادت رسیده بودند، نمیدانم چه گلوله ای بود، اما هر چه بود، همه را تکه پاره کرده بود. نمیدانم امدادگرها آمدند یا نه؟ ولی من دوباره رفتم جلو، دیگر گروهان یکم ما سازمان خود را از دست داده بود، آن تعدادی که باقی مانده بودند، در حال جنگیدن بودند، من و عمویی آنها را هدایت میکردیم، در ادامه، گروهان دوم و سوم را وارد عمل کردیم. انتهای پیام/86020/
92/11/13 - 09:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]
صفحات پیشنهادی
مظلومیت جان برکفان لشکر ویژه 25 کربلا در عملیات کربلای 5 ماجرای کانالی پر از شهید و شهادت عقیل
مظلومیت جان برکفان لشکر ویژه 25 کربلا در عملیات کربلای 5ماجرای کانالی پر از شهید و شهادت عقیلآن مدتی را که داشتم با شهدا صحبت میکردم فکر میکردم زندهاند چون نشسته بودند و داشتند به من نگاه میکردند وقتی پای کسی را لگد میکردیم اگر آخ میگفت یعنی مجروح است و اگر صداش در نمیعملیات کربلای 5 سرنوشت دفاع مقدس را رقم زد
امام جمعه شهرکرد در سالروز عملیات کربلای 5 عملیات کربلای 5 سرنوشت دفاع مقدس را رقم زد خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام والمسلمین نکونام به شباهت های قیام 19دی و عملیات کربلای 5 اشاره کرد و گفت قیام 19دی سرنوشت انقلاب را رقم زد و عملیات کربلای 5 نیز سرنوشت دفاع مقدس را به سرانجام رسقصه مظلومیت طلایهداران لشکر 25 کربلا پیکرهای پاکی که در باتلاق گیر کرده بود
قصه مظلومیت طلایهداران لشکر 25 کربلاپیکرهای پاکی که در باتلاق گیر کرده بودنورافکنها روی من ایستادند زور میزدم که پایم را از گل دربیارم گاهی دست و پا میزنی که زودتر دربروی گاهی دست و پایت را توی گل گم میکنی آرزو میکردم کاش دو بال داشتم و اینجا را پرواز میکردم به گزارشپاسداشت عملیات کربلای پنج/4 لحظههای به یاد ماندنیتر
پاسداشت عملیات کربلای پنج 4لحظههای به یاد ماندنیتراسماعیل شایق گفت میروم جایی که آتش کمتری باشد تا نماز بخوانم بعد از مدتی از چند نفر سراغش را گرفتم همه بیخبر بودند یکی از بچهها گفت سر سه راهی یک خمپاره 60 در نزدیکی او به زمین خورده و او به سختی زخمی شده است به گزارشناگفتههای سردار فضلی از عملیات کربلای 4
ناگفتههای سردار فضلی از عملیات کربلای 4جانشین سازمان بسیج مستضعفین با بیان خاطراتی از عملیات کربلای 4 گفت در سال گذشته 4 میلیون و 860 هزار نفر در قالب سازماندهی شده و خودجوش با عنوان راهیان نور به کربلای ایران اعزام شدند به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین سردار علی فضلی در نخستیبا حضور مردم و خانوادههاي شهداسالگرد شهداي عمليات كربلاي ۴ در اهواز برگزار ميشود
با حضور مردم و خانوادههاي شهداسالگرد شهداي عمليات كربلاي ۴ در اهواز برگزار ميشود برادر شهيد سيدمرتضي شفيعي از برگزاري مراسم سالگرد شهداي عمليات كربلاي ۴ در اهواز خبر داد به گزارش خبرگزاري فارس از اهواز حجتالاسلام سيدمحسن شفيعي عصر امروز در جمع خبرنگاران اظهار كرد سالگرد شهدبرگزاری یادواره شهدای عملیات کربلای 5 در ارومیه
ارومیه برگزاری یادواره شهدای عملیات کربلای 5 در ارومیه معاون هماهنگ کننده سپاه شهدای آذربایجان غربی از برگزاری یادواره شهدای عملیات کربلای 5 در ارومیه خبر داد سرهنگ جلیل وحیدی در گفتوگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران ارومیه از برگزاری یادواره شهدای عملیات کربلای پنج در ارومیه خبرحفاري 22 حلقه چاه در فاز 17و 18 پارس جنوبي/پيشرفت 98درصدي عمليات حفاري
حفاري 22 حلقه چاه در فاز 17و 18 پارس جنوبي پيشرفت 98درصدي عمليات حفاري معاون مديرعامل شركت ملي حفاري از حفاري 22 حلقه چاه در اين فازها خبر داد و گفت عمق حفاري اين چاه هاي عميق 4 هزار و 900 متر و چاههاي كم عمق تقريبا 4 هزار و 600 متر بوده در مجموع نزديك 80 هزار متر حفاري شده اسفرمانده سپاه کربلای مازندران: یادمان هفتتپه محل بازدید کاروانهای راهیان نور میشود
فرمانده سپاه کربلای مازندران یادمان هفتتپه محل بازدید کاروانهای راهیان نور میشودفرمانده سپاه کربلای مازندران گفت یادمان هفتتپه محل بازدید کاروانهای راهیان نور میشود به گزارش خبرگزاری فارس از ساری سردار سید محمدتقی شاهچراغی در همایش تجلیل از خادمان کنگره بزرگداشت 10 هزارمعراجی ها راه شهدای کربلای پنج را رفتند
ضرغامی معراجی ها راه شهدای کربلای پنج را رفتند رئیس رسانه ملی در مراسم بزرگداشت معراجی ها گفت عزیزان سفر کرده معراجی ها راه شهدای کربلای پنج را رفتند به گزارش واحد مرکزی خبر مراسم گرامیداشت جان باختگان حادثه انفجار پشت صحنه معراجی ها در مسجد بلال سازمان صدا و سیما برگزار شدکتاب «عملیات نصر 4 » و نقش لشکر قدس در آن رونمایی میشود
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹ ۱۲ مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران گیلان گفت دههفجر فرصت مناسبی برای احیای گفتمان بیبدیل شهدا امام راحل رهبر معظم انقلاب و تبیین دستاوردهای جمهوری اسلامی است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا - منطقه گیلان- احمد اسماعیلی اظهار کرد دههفرمانده سپاه کربلای مازندران: سالنهای ورزشی حوزههای مقاومت توسعه یابد
فرمانده سپاه کربلای مازندران سالنهای ورزشی حوزههای مقاومت توسعه یابدفرمانده سپاه کربلای مازندران گفت با اشاره به اینکه توسعه سالنهای ورزشی در حوزه استحفاظی حوزههای بسیج صورت گیرد گفت این امر میزان استفاده و بهرهگیری از سالنها را افزایش میدهد به گزارش خبرگزاری فارس از آجانشین قرارگاه عملیاتی لشکر 16 زرهی قزوین خبر داد برگزاری 200 برنامه دهه فجر در قزوین
جانشین قرارگاه عملیاتی لشکر 16 زرهی قزوین خبر دادبرگزاری 200 برنامه دهه فجر در قزوینجانشین قرارگاه عملیاتی لشکر 16 زرهی قزوین گفت به مناسبت ایام الله دهه مبارک فجر حدود 200 برنامه توسط نیروهای سه گانه ارتش سپاه و نیروی انتظامی استان پیشبینی شده که به اجرا درمیآید به گزارش خبرئیس سازمان حج و زیارت در گفتوگو با فارس خبر داد موافقت «نوری المالکی» با یکسان سازی عوارض پرداختی
رئیس سازمان حج و زیارت در گفتوگو با فارس خبر دادموافقت نوری المالکی با یکسان سازی عوارض پرداختی زائران در کربلای معلیرئیس سازمان حج و زیارت از موافقت نخست وزیر عراق برای یکسان سازی هزینهها و عوارض پرداختی زائران در کشور عراق خبر داد سعید اوحدی در گفت و گو با خبرنگار جامعه فاراز لشکر 41 ثارالله» تا «عملیاتهای «طریقالقدس و ثامنالائمه»
یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹ ۰۸ کتاب نبردهای پیروز از سری کتابهایی است که در راستای تدوین تاریخ جنگ استان کرمان به نگارش درآمده و به علاوه چگونگی تشکیل لشکر 41 ثارالله عملکرد آن در عملیاتها و خطوط پدافندی جنگ را مورد بررسی قرار میدهد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا محماسه تخریبچیان لشکر ویژه 25 کربلا نخستین نفراتی که وارد اروند شدند
حماسه تخریبچیان لشکر ویژه 25 کربلانخستین نفراتی که وارد اروند شدند30 نفر از 130 نفر انتخاب شدیم طنابی دور کمرمان بسته بودیم تا از همدیگر جدا نشویم ساعت 9 شب وارد اروند شدیم جذر و مد آب بسیار بالا بود جذر آب تا ارتفاع هفت متر بالا میرفت به گزارش خبرگزاری فارس از ساری این ربرگزاری یادواره شهدای کربلای ۵/ تاکنون ۱۰ هزار سند جمعآوری شده است
برگزاری یادواره شهدای کربلای ۵ تاکنون ۱۰ هزار سند جمعآوری شده است رئیس ستاد کنگره شهدای لشکر ۱۰ سیدالشهدا گفت از ۱۸ سال گذشته که ستاد کنگره شهدای لشکر ۱۰ تشکیل شده است تاکنون حدود ۱۰ هزار سند مربوط به این لشکر در دوران دفاع مقدس جمعآوری شده است به گزارش سرویس جام مقاومت به ن-
گوناگون
پربازدیدترینها