واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
سلام هستی/ ماجرای بازگشت دخترکی ۹ ساله از اندونزی به ایران که مادرش قربانی قاچاقچیان انسان شد جامعه > خانواده - هستی 9 ساله که 5 ماه پیش توسط قاچاقچیان انسان در اقیانوس به همراه مادرش غرق شده بود و به صورت معجزهآسایی نجات یافت، بدون مادر به ایران بازگشت.
یاسین حقپرست: ساعت 7 شب بود که خبر دادند باید ساعت 1 صبح در فرودگاه امام باشیم تا دختربچه 9 سالهای را که به همراه نماینده سازمان ملل در امور مهاجرت به ایران آمده است، ببینیم و با او مصاحبه کنیم. اما این انتظار بیشتر طول کشید و هواپیمای هستیکوچولو در ساعت 2:35 دقیقه در فرودگاه امام نشست. خبرنگاران زیادی آمده بودند تا با هستی صحبت کنند و پرسشهای ریز و درشتی بود که آماده میکردند تا بپرسند. اما ثانیهها و دقیقهها به کندی میگذشت و هستی که قرار بود از جایگاه مسافران ویژه وارد شود، نمیآمد. هرکسی چیزی میگفت تا اینکه ساعت 3:30صبح کودکی با چشمان درشت اما بهتزده و در حالی که دستش را در دست خانمی داده بود و به شدت به وی چسبیده بود، از جایگاه مخصوص وارد شد. همه او را احاطه کردیم و هر کسی چیزی میپرسید؛ - هستی سلام... خوشحالی که به ایران آمدی؟! هستی بدون مکث و بلند گفت: نه خوشحال نیستم! ما تعجب کردیم! چرا؟! - دوستانت اینجا هستند. هستی با همان بیپروایی گفت: نه دوستان من اینجا نیستند. دوستان من آنجا (اندونزی) هستند. مسئولان بهزیستی که پشت دخترک بودند، با لبخند به میان صحبت دختر آمدند و گفتند: نه اینجا را دوست داری شوخی میکنی.
هستی با نگاهی محکم گفت: نه واقعاً گفتم دوستان من آنجا هستند. جسارت دخترک باعث شد تا معاون استانی بهزیستی، خانم تقیپور و آقای فاطمینیا، مسئول امور بینالملل این سازمان خود را به هستی نزدیک کنند و پرسشهای خبرنگاران را خود پاسخ بدهند. در این میان خانمی که گفته می شد مدیر مسئول مؤسسه خیریه مهر ایرانیان است، به هستی گفت: حالا اینجا دوستان جدیدی پیدا میکنی که به آنها علاقهمند میشوی. کودک که تمام مدت به وی چسبیده بود، آرام شد و پذیرفت. قرار بود همه به یکی از مؤسسات زیر نظر سازمان بهزیستی که مؤسسه خیریه مهر ایرانیان بود، برویم. این مؤسسه به صورت هیأت امنایی اداره میشود و حدود 20 دختر زیر 17 سال را که بیسرپرست هستند و به صورت شبانهروزی اداره میشوند، نگهداری میکند. گفته میشود که این مؤسسه یکی از بهترین مؤسسات زیر نظر بهزیستی است که بسیار خوب اداره میشود و درواقع آبروی این سازمان است. جالب آن که هیچ فردی از فامیل و خانواده هستیکوچولو آنجا نبودند حتی رؤسای سازمان بهزیستی هم نیامدند. متأسفانه این کودک که مدتها پیش جدایی پدر و مادرش را تجربه کرده بود، به همراه مادر و به تنهایی به اندونزی برای پناهندگی استرالیا رفته بودند و پس از اینکه به گفته خودش توسط قاچاقچیان انسان در اقیانوس و در منطقه کوسههای سفید غرق شدند، توسط مردی با تیوپ نجات پیدا کردند و به اندونزی بازگردانده شدند. اما مادر وی که بیماری دیابت داشته است، در بیمارستان بستری شده و با وجودی که اندونزی کشوری مرفه و شناختهشده است، اما این زن بیپناه در حالی که از بیماری دیابت رنج میبرده و نیازمند انسولین بوده است، سه روز متوالی بدون انسولین در بیمارستان نگهداری شده و جان به جان آفرین سپرد و دخترک خود را تنها گذاشت. پس از این اتفاق پناهجویان زیادی در اندونزی حاضر میشوند سرپرستی هستیکوچولو را برعهده بگیرند اما در این میان قرعه فال به نام مردی عربزبان که نامش آقااکبر است میافتد. وی به همراه همسر و دختر کوچکش به اندونزی مهاجرت کرده است که سرپرستی هستی را هم قبول میکند. میان این هستی و این خانواده ارتباط قوی روحی برقرار می شود طوری که وقتی قرار میشود هستی به ایران بازگردانده شود، آقااکبر با گریه و ناراحتی وی را به مأمور سازمان ملل میسپارد. ایرانیان در سراسر دنیا کمپینی تشکیل دادهاند تا این دختر را به کشورمان بازگردانند اما پس از اینکه وی به ایران آمد، این کمپین و سرو صدایی که برای گرفتن هستیکوچولو بلند شده بود، خاموش شد. اولین شب ورود هستی به ایران، مسئولان بهزیستی برخوردی مناسب با خبرنگاران داشتند و حتی ما را برای تولد 9 سالگی وی در روز بعد به مؤسسه مهر ایرانیان دعوت کردند. اما روز تولد هستی نهتنها حاضر نبودند بلکه با فرستادن یکی از معاونان اجتماعی شمیرانات به مراسم، مانع از تهیه مصاحبه و گرفتن عکس از هستی شدند. این معاون حتی حضور خبرنگاران را هم زیر سؤال برد و برخوردی بسیار غیرحرفهای و نامناسب با آنها داشت و باعث شد تا همه به حالت قهر مراسم را ترک کنند. گفته میشود که هستیکوچولو قرار است که به خوزستان برده شود و از آنجا که پدرش علاقهمند به نگهداری وی نیست، به یکی از مراکز بهزیستی سپرده میشود. پیش از این وزارت امور خارجه برای پدر هستی ویزا گرفت تا خودش شخصاً به اندونزی برود و دخترش را بیاورد اما وی نپذیرفته و گفته بود که بهتر است همانجا بماند. پدربزرگ و فامیل این دختر کوچک هم توانایی نگهداری وی را ندارند. هستیکوچولو که تنها امید و عشق مادرش بود، چه آیندهای خواهد داشت؟ آیا مانند خیلی از کودکان بیسرپرست در یکی از مراکز محروم بهزیستی در شهرستانها خاموش میشود و قربانی فراموشی مسئولان خواهد شد؟! آیا هستی تولد 10 سالگیاش را همچنان با شادی خواهد گرفت؟! دیروز هستی 9 سالگی خود را با شادی و شعف در کنار دختران کوچک که همه سرنوشت او را داشتند، جشن گرفت. دخترانی که غمخواری دارند که آیندهشان را روشن کرده است. اما آیا هستیکوچولو غمخواری خواهد داشت تا به آیندهاش امیدوار شود؟ ۴۵۴۷
شنبه 12 بهمن 1392 - 07:45:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]