واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وبلاگ آهستان
آینده از آن لبوفروشان و لبوخورهاست!
ما هم در همین هوا نفس میکشیم، از مسکن مهر گرفته تا گرانی و تورم؛ هرگز نگفتیم که انرژی هستهای به هر قیمتی؛ ما هم میدانیم که به جای روحانی، هرکسی که رئیس جمهور میشد، احتمالاً چارهای جز مذاکره نداشت، اما مذاکره به چه روشی؟
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس وبلاگ آهستان نوشت: این روزها در تاریخ این کشور ثبت میشود؛ قطعاً در آینده نه چندان دور، مردم ایران بهتر و دقیقتر درباره دروغی به نام پیروزی بزرگ هستهای حرف میزنند و قضاوت میکنند؛ مثل امروز که کتاب تاریخ را ورق میزنیم و خاطرات ملی شدن صنعت نفت و مخالفت عدهای به ظاهر هم وطن را با حق طبیعی مردم این سرزمین مرور میکنیم، امروز با خودم گفتم شاید برخی از آنها هم حقیقتا قصد خیانت نداشتند! فرزندان انقلاب برداشتشان از سیاست و شیوه مملکتداری با هم فرق دارد؛ آنهایی که امروز کلید دستگاه اجرایی و سیاست خارجی کشور را به دست دارند، بچههای همین مملکتند ولی به تعامل با غرب اعتقاد دارند؛ از نظر آنها هزینه دادن برای انرژی هستهای آنهم تحت عنوان کلمات و عباراتی مثل هویت، حیثیت، عزت و غرور ملی یا در راستای ایستادگی و مبارزه با استکبار معنایی ندارد؛ این مسئله از ابتدا اشتباه بود، حتی اگر دست یافتن به آن، توجیهات اقتصادی و علمی یا حیثیتی داشته باشد؛ مهم از نظر آنها، تعامل با غرب است و هرچیزی که این تعامل را بهم بزند، باید کنار گذاشته شود. پس در اینجا مسئله تحریمها و مشکلات اقتصادی مردم به یک موضوع حاشیهای تبدیل میشود؛ مسئله اصلی عدم چالش و تقابل با کدخداست. در هر مسألهای؛ امروز انرژی هستهای، فردا لابد خیلی چیزهای دیگر؛ یکی از موارد اختلاف فرزندان انقلاب همینجاست، آنها این عقب نشینی و پلمپ کردن تأسیسات هستهای کشور را یک پیروزی بزرگ میدانند و آنرا گرفتن روح انقلابی از کالبد ایرانی. اشتباه نشود، برخی بیشرمانه همه منتقدان مذاکرات اخیر را مقابل مردم قرار میدهند و ادعا میکنند که این منتقدان از درد و رنج مردم بیخبرند یا حتماً منافعشان در چالش با غرب است! نخیر، ما هم از جنس همین مردم هستیم. از جنس همین لبوفروشها و لبوخورها! ما هم در همین هوا نفس میکشیم، خوشبختانه به همه دردها هم مبتلاییم. از مسکن مهر گرفته تا گرانی و تورم؛ هرگز نگفتیم که انرژی هستهای به هر قیمتی؛ ما هم میدانیم که به جای روحانی، هرکسی که رئیس جمهور میشد، احتمالاً چارهای جز مذاکره نداشت، اما مذاکره به چه روشی؟ این چه مذاکرهای هست که پیشاپیش دستهایت را بالا ببری و خودت را بدهکار همه عالم و آدم بدانی (حتی عربهای منطقه!) این چه مذاکرهای هست که مقابل گرگترین آدمهای رویزمین که به همه سوراخ سمبههای سیاست واردند، لبخند بزنی و در همان صد روز اول، همه سی سال گذشتهات را پاک کنی؟! سیاست یعنی همین! پستی و بلندی دارد، این روزها را قبلاً هم دیده بودیم؛ روزی همین جناب روحانی در تهران به همراه وزرای خارجه اروپایی تعلیق غنی سازی کشورمان را جشن گرفت و آن پیروزی بزرگ را به ملّت ایران تبریک گفت! یادم هست آن روز، چند نفر از بیتفاوتترین آدمهای این کشور که از آنها انتظار غیرت و حساسیت نداشتیم، چنان از طعم تلخ شکست و عقب نشینی پریشان بودند که ما آنها را دلداری می دادیم! بله آقای رئیس جمهور! مردم حواسشان به آنچه مرقوم داشتهاید، هست؛ هویت ملی یک امر تخیلی نیست، محصول یک تاریخ است؛ به هرحال این روزها هم می گذرد؛ درست مثل آن روزها که گذشت و از دل دولت اصلاحات، شخصی مثل احمدینژاد به قدرت رسید. خوشبختانه نخبه سالاران دولت کلید، در تعامل با مردم چندان تخصص ندارند. آنها متخصص رنجاندن لبوفروشان و سیبزمینی خورها و رانندگان تاکسی و بیسوادها هستند؛ یعنی همان مردمی که در آن واحد نظرشان، هم مهم هست، هم نیست! یک بار به بهانه نظرسنجی، یک بار به گناه لبوفروشی! مردم این تناقضها را میبینند، میفهمند و تصمیم میگیرند. وبلاگ خود را به ما معرفی کنید بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام
92/11/02 - 08:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]