واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: دختر هشت ماهه قربانی خشم پدر
مردی که دخترش را در پی اختلاف با همسرش به حمام برده و در وان خفه کرده است، در جلسه دادگاه جزییات قتل را توضیح داد.
به گزارش خبرنگار ما، این مرد وقتی مینا دختر هشتماههاش را کشت که متوجه شد کودک خودش را کثیف کرده است و گریه میکند.نماینده دادستان صبح دیروز در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد در جایگاه قرار گرفت و جزییات قتل را توضیح داد. او گفت: متهم که حسین نام دارد اوایل سالجاری دخترش مینا را در آب وان حمام خفه کرده است. این کودک در حالیکه فوت شده بود توسط مادربزرگش به بیمارستان منتقل شد. با توجه به نظریه پزشکیقانونی که علت مرگ را خفگی در آب عنوان کرده، اقاریر متهم مبنی بر اینکه دخترش را به حمام برده و در حالیکه از صدای گریه او کلافه شده بود او را در آب فرو کرده و متوجه مرگش نشده است و سایر قراین موجود در پرونده بهعنوان نماینده دادستان تهران با توجه به شکایت مادر مینا در مرحله دادسرا درخواست صدور حکم قانونی را دارم.در ادامه بهدلیل اینکه مادر مینا در جلسه دادگاه حاضر نشده بود، متهم به دستور رییس دادگاه در جایگاه قرار گرفت. او بعد از قرارگرفتن در جایگاه گفت: من اتهام قتل را قبول دارم اما نمیخواستم دخترم را بکشم. از خود بیخود شدم و وقتی فهمیدم چه کردهام که دیگر کار از کار گذشته بود.او درباره زندگی شخصیاش توضیح داد: چند سال قبل با زنی ازدواج کردم و صاحب فرزند پسری به نام مهیار شدیم اما بعد از مدتی بهشدت دچار اختلاف شدیم و از آنجایی که من در خانه مادرم زندگی میکردم و همسرم هم با مادرم سازگاری نداشت مجبور شدم از همسرم جدا شوم. او بچه را با خودش نبرد و من مسوول نگهداری از مهیار شدم. از آن به بعد من و پسرم با مادرم زندگی میکردیم تا اینکه چند سال بعد با زنی به نام فرشته آشنا شدم و با او ازدواج کردم. فرشته میدانست یکبار در زندگیام شکست خوردهام او میدانست فرزند دارم و شرایط مرا قبول کرد. ما زندگیمان را شروع کردیم. اوایل رفتار فرشته با مهیار خیلی خوب بود از پسرم نگهداری میکرد و او را دوست داشت تا اینکه باردار شد و دخترمان مینا به دنیا آمد. با آمدن مینا رفتار همسرم عوض شد. متهم ادامه داد: فرشته دیگر به مهیار توجهی نمیکرد و بچه را در شرایط بدی قرار میداد. من و مادرم به این کار فرشته معترض شدیم و از آن زمان بود که اختلاف میان ما شروع شد. شکست در ازدواج اول و ترس از بههمخوردن زندگی دومم باعث شدهبود وضعیت روحیام خیلی بد شود. اصلا رفتارهایم دست خودم نبود. زنم که به مهیار پرخاشگری و اذیتش میکرد من هم با او درگیر میشدم. دعواهای مداوم ما باعث شد همسرم مرا ترک کند. روز حادثه وقتی زنم رفت، دخترم مینا پیش من ماند.خیلی عصبی بودم داروی آرامبخش خوردم و سعی کردم خودم را آرام کنم اما نمیشد یکدفعه مینا گریه کرد. سعی کردم او را آرام کنم اما نمیتوانستم. گریه بچه قطع نمیشد داشتم کلافه میشدم هرچه او را در بغل میگرفتم فایدهای نداشت. تا اینکه متوجه شدم بچه جایش را کثیف کرده است. تا به حال پوشک دخترم را عوض نکرده بودم و بلد نبودم این کار را انجام بدهم. همسرم برای عوضکردن پوشک مینا او را به حمام میبرد و در وان مخصوصی که برایش خریده بود تمیزش میکرد. من هم دخترم را به حمام بردم بعد از اینکه پوشک را از بدنش باز کردم او را در وان حمام گذاشتم. باز هم گریه میکرد نمیدانم چرا گریهاش بند نمیآمد یکدفعه از خود بیخود شدم و او را در آب رها کردم طوری که سرش زیر آب رفت.آنجا نگه داشتم تا خفه شد البته قصدم این نبود که خفهاش کنم فقط میخواستم او را ساکت و کاری کنم که دیگر گریه نکند وقتی دخترم خفه شد، یکدفعه به خودم آمدم و سعی کردم به او کمک کنم. مادرم را صدا کردم و مینا را به سرعت به بیمارستان رساندیم اما کار از کار گذشته بود.
1392/10/23
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]