محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842179764
تصویری دیگر از امیرکبیر /سرنوشت غمانگیز توسعه در ایران
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
تصویری دیگر از امیرکبیر /سرنوشت غمانگیز توسعه در ایران
آنچه میآید تخریب امیرکبیر نیست، ارائه چهره دیگری از او و نقد چهرهپردازی قهرمانانه از برخی شخصیتهای تاریخی در تاریخنگاری ایرانی است.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، همانطور که خواهد آمد این نقد، تلاشی برای رفع یک سوءتفاهم بزرگ است، سوءتفاهمی که «شخصیت» را جای «مفهوم» قالب میکند؛ بگونهای انسان ایرانی بهاشتباه، برای کنشهای سیاسی و اجتماعی بهجای اتکا بر مفهوم، پایبند شخصیت میشود. «توسعه» نمونه این کلاژسازی و کلاه بزرگ تاریخی است. ما در مسیر توسعه، بیش از آنچه به مدلها و فرایند توسعه بیاندیشیم، به شخصیتی تاریخی اقتدا میکنیم که اساسا نه تصویری واقعی که تنها یک برساختهای غیرواقعی و آرمانی از او در دسترس است. امیرکبیر قطعا انسان بزرگی است اما نه آنقدر بزرگ که جای «مفهوم» را اشغال کند. فراموش نکنیم بخشی از مشکلات فرایند توسعه در کشور ما به گرتهبرداری و تشابهسازیهای غیرضروری از چهرههای ساختهشده برمیگردد.. عباسمیرزا، پایهگذار ناکام نوسازی تاریخ نوسازی ایران، حق یک موسس بزرگ را نادیده میگیرد. بدون تردید، کسی که کلنگ نوسازی را بر زمین بایر ایران زد، عباس میرزا ولیعهد شجاع و اندیشمند قاجار است و نه هیچکس دیگر. او زمانی به اندیشهی توسعه رسید که بهرغم جانفشانیها و دفاع جانانهاش از سرزمینهای شمالی ممالک محروسه، از ارتش مدرن تزار شکست خورد. ضعف شدید تهران باعث شد عباس میرزا بخشهایی از کشور را برای مسکو واگذارد و حداقل تبریز را نگه دارد. این سردار زخمخورده، قفقاز را از دست داد اما رمز و راز شکست را فهمید و بلافاصله به صرافت نوسازی افتاد. این اندیشه باعث پایهگذاری نخستین مکتب نوگرایی در تبریز شد. اصلاح قشون، اعزام دانشجو به اروپا، استقلال اقتصادی، توسعه صنعت، اصلاح موقوفات، اصلاح مالکیت، وحدت مسلمین، تعیین روز مظالم، تاسیس چاپارخانه و... از برنامههای این مکتب نحیف اما آغازگر بود. عباس میرزا بسیار سریعتر از حد تصورش به ناکامی رسید؛ نه «تعیین روز مظام» و نه «اندیشهی اتحاد اسلامیه میان ایران و عثمانی» و نه «تلاشش برای براندازی سنت فروش ایالات» فرجام نیکی نیافتند. بهرغم حمایت شیخالاسلام تبریزی، کسانی که از سیاستهای نوسازی عباسمیرزا رنجیده بودند، او را مرتد و بیاعتقاد خواندند. «عباس میرزا مدتها پیش از مرگ خود در سال 1211 شاهد زوال تدریجی نظام جدید بود».(آبراهامیان/69) ولیعهد اندیشمند اما ناکام قاجار دو بار شکست خورد ابتدا در جنگ با ارتش مدرن تزار و سپس در نزاع با عقبماندگی تاریخی ایران. شکست دوم تلختر، سنگینتر و عمیقتر بود. ما در جبههی نخست، بخشهایی از سرزمین را از دست دادیم و برای همیشه یاد گرفتیم چگونه از «مرز» دفاع کنیم در جبهه دوم اما، ارزش و اهمیت پیشرفت را نفهمیدیم و سرزمین را با همه سرمایههایش باختیم و این باخت بزرگ، تا امروز و تا همیشه ادامه دارد. امیرکبیر شاگرد مکتب نوسازی تبریز عباس میرزای آغازگر اما یک جا ناکام نبود؛ در درون مکتب او، جوانی نه از «متن مقدس قاجار» که از حاشیه «رعیتِ بیهمهچیز» پای بر نردبانی گذاشت که به همت عباس میرزا سر به آسمان میسایید. بله، امیرکبیر شاگرد مکتب نوگرایی تبریز است. «میرزا تقی خان امیرکبیر بیگمان از جویبار اندیشه های عباس میرزا و مکتب نوگرایی تبریز سیراب شده بود.» (زرگرینژاد/97) «امیرکبیر در دستگاهی پرورش یافته بود که در راس آن عباسمیرزا و قائممقامها قرار داشتند.»(آجودانی) مرگ زودهنگام عباس میرزا و مرگ دیرهنگام ناصرالدین میرزا، بدشانسی تاریخی ایرانیان است. اما وجود هرچند ناکام امیرکبیر این بدشانسی را کمی جبران میکند. امیرکبیر در مدرسه عباس میرزا مشق نوشت و وقتی در سال 1226 پانزده سال بعد از او به قدرت رسید، دقیقا راه عباس میرزا را پی گرفت. حتی اگر عباس میرزا نمیمرد و بهجای ناصرالدین شاه بر مسند پادشاهی مینشست، هیچ تضمینی برای کامروایی او نبود چه، ناکامی نخست او و ناکامی امیرکبیر، نه بر نوک خامهی خونآلودِ پادشاه که بر خط پرگار جامعهای است که نمیخواهد نسبتی با «شدن» داشته باشد. تئوری توسعهی آمرانه مهر تایید این سخن است. تو گویی، تنها چکمههای رضاخان میتواند بر حلقوم بستهی این زیستبوم عجیب انسانی، کمی توسعه بچشاند. اما چون آمریت خود، ارتجاعی و در برابر توسعه است، حتی اگر پل بسیار بزند و ریل بسیار بگذارد، باز به عقبماندگی میانجامد. آمریت، توسعه را به ضدتوسعه تبدیل میکند. رضاخان، نسخه کامروای امیرکبیر تشابهسازی تاریخی همایون کاتوزیان از رضاخان و امیرکبیر جای دقت بسیار دارد. رضاخان مدل کامروای توسعه «از بالا» است. او دقیقا امیرکبیر و عباس میرزا است که این بار برخلاف سنت تاریخی ناکامی دولتمرد پیر و کامروایی شاه جوان، بر اریکه قدرت مینشیند و بیست سال تمام، فرمانده همه چیز میشود. البته که خصوصیت اخلاقی و فرهمندی امیرکبیر و امیرمیرزا با رضاخان متفاوت است اما مگر امیرکبیر و عباس میرزا چه چیز را پیگیر بودند که رضاخان نبود و نکرد؟ آنچه در مکتب آن دو بخصوص مکتب امیرکبیر دیده نمیشود، حق رعیت است یعنی او بیشتر به دنبال نوسازی (ساختمانسازی، راهسازی، دولتسازی و...) بود نه توسعه (تدوین قانون، حقوق ملت، آزادی و...). اگر بتوان با مسامحه، میان نوسازی و توسعه تفاوت قائل شد، آنگاه میتوان رضاخان را نسخه کامروای امیرکبیر دانست. در این صورت، همان نقدهای اساسی و بنیادی که مکتب رضاخان وارد است، کمابیش به امیرکبیر هم وارد است. البته ممکن است رویای کنسطیطوسیون (مشروطیت) امیرکبیر(دهباشی/422) در برابر سخن ما قرار بگیرد اما مگر رضاخان در آن چهارسال صدارت از جمهوری سخن نگفت؟ رابطه ویژه با شاه و تاسیس استبداد منور عباس امانت سخن مهمی دارد: «امیرکبیر پس از ورود به پایتخت، مجلس جمهور را برانداخت و بر اثر اقدام بیدرنگ امیرکبیر، دیگر کسی در 10 سال آینده از مشورت خانه چیزی نشنید.»(امانت/164) فریدون آدمیت نیز به نقل از یک اندیشمند معاصر انگلیسی بنام واتسون درباره امیرکبیر چنین مینویسد: «ماهیت حکومت امیرکبیر نمونهای از استبداد منور است»(دهباشی/416) نوسازی قشون، مهمترین و بنیادیترین بخش نظام نوسازی امیرکبیر است. او میخواهد قشون شاه را چنان تقویت کند که کسی یارای مقاومت نداشته باشد. اشتباه تاریخی شاه، امیرکبیر را قهرمان تاریخی کرد و الا او همانطور که بارها گفته برای تحکیم پایههای قدرت سلطنت همایونی تلاش میکرد. یک تحلیل دیگر نیز جای تامل دارد. امیرکبیر همانند دیگر وزرای خردمندِ پیر، روندی تکراری و البته همواره ناکام را پیگیری می کرد. این سخن را تئوری دیگری تقویت میکند؛ او شاه جوان را به قدرت رساند تا خود به قدرت برسد. «امیر نظام نهتنها موانع به تخت نشستن پادشاه ولینعمتش را از میان برداشت، بلکه راه صدارت خود را هموار ساخت. نظام جدیدی که از آذربایجان همراه آورد، البته بیشتر حربه احراز قدرت خودش شد تا جلوس ناصرالدین به تخت.» البته در این میان، روشنفکری ایرانی، چون دوست دارد قهرمان را منزه کند، همکاری و حضور همهجانبه قهرمان در نهاد ارتجاعی قدرت را توجیه میکند و میخواهد خط قرمز جدی میان این دو بگذارد؛ غافل از اینکه اساسا حضور امیرکبیر را در متن نهاد قدرت و نقش او در شکلگیری جهان ناصری نادیده میگیرد. «امیر کبیر که در فکر اصلاح کشور بود میبایستی چند خط در عظمت، شوکت، نقدناپذیری و اراده جهانشمول شخص شاه تملق مینمود تا آنکه بتواند در چند خط دیگر، مورد خاص خود را مطرح کند.»(سریعالقلم/255) حقیقتا ناصر و میرزاتقی اینقدر دیگرگونه بودند؟ پرستشهای هماره امیرکبیر از شاه و چهل و هفت سال ندامت ناصرالدین شاه را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ میدانیم آنچه باعث کشتهشدن امیرکبیر شد، دسیسههای همهی دیگران از درباریان تا روحانیان ناراضی بود و در واقع این تصمیم بر شاهِ جوانِ متوهم تحمیل شده است و فراموش نمیکنیم که امیرکبیر چون از روابط خود را ناصرالدین شاه مطمئن بود، هرگز از سبکِ کاری خود دست نکشید و تنها زمانی برای تغییر تصمیم شاه اقدام کرد که خیلی دیر شده بود. این یک نکته کلیدی در روابط میان امیرکبیر و شاه جوان است؛ او «همه» راند چون «شاه» را داشت. این رابطه اینقدر عمیق بود که حتی شاه، خواهر تنی شانزده ساله خود را به عقد وزیر 43 سالهاش درآورد. کنشهای چکشی او با بیگانگان و مبالغه ما در این میان، تبلیغ امیرکبیر به عنوان یک قهرمان مبارزه با استعمار کمی مبالغه است. چطور انگلیس و روسیه از وجود او به ستوه آمده بودند اما برای حفظ جان او، به معنی واقعی کلمه به تب و تاب افتادند. انگلیس برایش لابی کرد تا او را جایی بفرستند که تحت حفاظت قوای نظامی آنها باشد و روسیه برای حفاظت او قشون به منزلش فرستاد و خانه او را جزو ملک سفارت اعلام کرد. چرا شاه او را بیخبر و دور از چشم ماموران این دو استعمارگر بزرگ کشت؟ واکنش روس و انگلیس به کشته شدن امیرکبیر نیز مهم است. انگلیس این کار را شنیع و وحشی منشانه میخواند و روسیه ایرانیان را متهم به بیقانونی و بیایمانی میکند. منکر کنشهای چکشی او در برابر ماموران رسمی دولت های فرهنگی نیستیم اما این رفتار را باید به حساب سبک مدیریتی او گذاشت نه تحلیل غلط مبنی بر سیاست موازنه منفی. او حتی در نجات جان خود، سیاست موازنه مثبت پیش گرفت! آنچه باعث می شود از امیرکبیر به عنوان قهرمان ضدبیگانه یادشود، خلقیات مردانه او است که درواقع در تمام بخش های زندگی او جریان دارد جدیت و غرور او نمیتواند آنقدر فربه شود که از او یک قهرمان ضدامپریالیستی بسازد. این اخلاق او چنان بود که حتی کارمندان حقوق بگیر بالای 200 تومن را مجبور به خرید روزنامهاش وقایع اتفاقیه کرده بود! ملیگرایی افراطی و شباهت شگفتانگیز به پهلویها قرائت امیرکبیر از ایران نیز جای تامل بسیار دارد. اعتقاد بسیار جدی او به منافع ملی و تمامیت ارضی تحسین برانگیز است اما در این میان، برخی رفتارها و دیدگاههایش از او یک ملیگرای افراطی میسازد. بیگمان اگر میماند دقیقا راهی را میرفت که رضاخان رفته بود. او همچون رضاخان به برساختهی غیرواقعی از ملت ایران اعتقاد داشت. فریدون آدمیت به نقل از جی.کلیِ انگلیسی مینویسد: «وطنپرستی او گاه به تعصب در ملتپرستی یعنی شوونیسم میرسید.»(دهباشی/423) او به گفته کاتوزیان «در پیشینه اجتماعی، مقام نظامی، جاهطلبیهای شخصی و روشها و آرمانهای شبهمدرنیستی، بهگونهای شگفتانگیز به رضاخان پهلوی میماند.»(کاتوزیان/95) البته وِیژگیهای اخلاقی ممتازش قطعا او را از رضاخان متمایز میکند. رضاخان هرچه قلدر، نظامیمنش، بدخلق، بداخلاق، بیسواد و فاسد بود، امیرکبیر اخلاقی، پرهیزگار، باسواد و دوراندیش بود؛ اما نتیجه این هردو در صورت ناکامی امیرکبیر، یکی بود چون هر دو حداقل در اعتقاد به آمریت خطی و قرائت شوونیستی از ایران و تشکیل دولت مرکزی مقتدر مشترک بودند و این هرسه دقیقا در برابر توسعه هست؛ همان چیزی که ما یک و نیم قرن بعد از امیرکبیر میپرسیم چرا ما هنوز اندرخم یک کوچهایم؛ پاسخش ساده است چون سیاستهای توسعه ما حتی از دوران امیرکبیر تا امروز، ضدتوسعه بودهاند. امیرکبیر تنها بود امیرکبیر برخلاف تصور رسمی، میانه خوبی با روحانیت نداشت. تلاش او برای اصلاحات گسترده مذهبی از عزاداری گرفته تا جلوگیری از دخالت روحانیون در قدرت، به مخالفت امام جمعه وقت و جمع کثیری از روحانیان انجامید. اعدام محمدعلی باب اگرچه بخشی از فضای مذهبی را خشنود کرد اما دخالتهای به عنوان نماینده نهاد دولت در نهاد دین، راه را برای عدم حمایت جامعهی دینی از او و تنها شدنش همراه کرد. او چنان کرد که وقتی در حمام فین کاشان کشته شد، جز شخص ناصرالدین شاه و نمایندگان دولتین انگلیس و روس، کسی از مرگ او ناراحت نشد. تنهایی امیرکبیر که تاریخنگاری ایرانی دوست دارد از او قهرمان بسازد، نقطه ضعف او است. او تکنوکرات بود میتوانست به گونهای عمل کند که اینگونه ناکام نرود: « واقعیت تلخ دیگر آن است که امیر نتوانسته بود، یا شاید بتوان گفت که اساسا نخواسته بود که برخی از الیگارشی حاکم را با خود همراه کند. این حکایت از غرور و نخوت زیاد وی مینماید که اساسا نیازی نمیدید تا دیگران را هم با خود همراه سازد. با غرور خاصی که ویژه وی بود تصور میکرد همینطور که خودش آن اصلاحات را باور داشته و به پیش ببرد، کفایت میکند.»(زیباکلام) وزیر پیر و شاه جوان این رمز شب تاریخ خاورمیانه است: «وزیر پیر و شاه جوان» دوگانهای که همواره به «کامروایی سلطنت» و «ناکامی دولت» انجامیده است. ناکامی دولتمردان چنان تجربه زیستهی پربسامدی است که میتوان بر تئوری ناصحیح تکرار تاریخ، مهر تایید زد. فضل بن سهل، ابراهیم خان کلانتر، آل برمک و از همه مهمتر امیرکبیر. همه و همه این راه آشنا را رفتهاند و پیالههای ناکامی سرکشیدهاند آنان البته یکشبه بیاینکه شایسته باشند، به قهرمان تبدیل شدهاند. البته گاه چرخ تاریخ دیگرگونه میچرخد و شاه جوان به جای وزیر پیر، از گردونه قدرت حذف میشود تا ما بدانیم که همیشه وزاری ناکام، نمیتوانند ابرانسانِ ذهن ما باشند. ذهن شرقی ما دوست دارد از ناکامها قهرمان بسازد و از کامروها ابلیس. بهترین ابزار این سوداگریهای نافرجام نیز، تاریخ است. متاسفانه در تاریخنگاری ما، قهرمانسازیها حد و مرز ندارد. روایت قهرمانانه از شخصیت تاریخی، دقیقا سد بزرگی در برابر توسعه می شود. وقتی امیرکبیر را الهه توسعه معرفی میکنیم، واژه توسعه جای خود را به امیرکبیر می دهد و دقیقا از همینجا کجفهمیهای توسعه آغاز میشود. گرتهبرداری از تمامیت چهره قهرمانِ برساخته، ضدتوسعه را چنان نهادینه میکند. ما هرگز نمیتوانیم بدون نقد تاریخ و بازاندیشی درباره چگونه و چسان بودن شخصیت های تاریخی، به توسعه برسیم چون خواسته یا ناخواسته آنان را چنان ساختهایم که اینک بر ذهن انسان ایرانی، به مثابه خدایگان توسعه نشستهاند. متاسفانه سرنوشت توسعه در ایران بهگونهای است که یا باید زیر چکمه آمرانه رضاخان آن را بجوییم یا در لابه و زاری بر تمثال کاریکاتوری قهرمانهای برساخته. این نکته را علی رضاقلی در جامعهشناسی نخبهکشی بهتر نوشته اشت: حیات جمعی ایرانی از دفاع از ایشان و خلق امثال آنان عاجز بوده و برای حمایت از آنها بصورت جدی، عقلانی و فعال برخورد نکرد، بلکه برخورد منفعل و عاطفی داشته است»(رضاقلی/152) همو جای دیگری مینویسد: «جامعه ایرانی درحالت عادی، امثال سالارها، آصفالدولهها و میرزاآقاخانها را تولید میکرد و اگر استثنائا و اشتباها اشخصی مثل قائم مقام یا امیرکبیر پا به عرصه فعالیت میگذاشتند، این فرهنگ به سرعت اشتباه می کرد و در طول یکی دو سال اینها را می کشت که به رساتی این بزرگان در خور این ملت نبود.»(رضاقلی/160) آنچه آمد نمیخواهد از اهمیت امیرکبیر در تاریخ معاصر ایران بکاهد اما میخواهد خط تردید جدی بر تحلیل تخیلی از او به عنوان یه چهره تمامقد خوبی بکشد. مدیر دوراندیش و نه قهرمان دستنیافتنی کاش بهجای چهرهپردازی قهرمانگونهی دستنیافتنی از امیرکبیر، او را به عنوان یک مدیر توانمند معرفی میکردیم و به جای تکثیر الگوی غلط توسعهای او، الگوی مدیریتی او را تکثیر میکردیم. سختکوشی، دوراندیشی، پرهیزگاری، نستوهی، استواری و استحکام او بینظیر است. فرمان او بر عدم دریافت رشوه و هدیه از سوی ماموران دولت، هنوز میتواند برای ما راهگشا باشد. «رقم خالص در آمد کشور در آخرین سال صدارت امیر کبیر نزدیک به سه میلیون تومان بود و بیشترین عایدی مالیاتی نیز مالیات آذربایجان به مقدار ۶۲۰ هزار تومان بود. در همان سال مجموع مخارج دولت در حدود دو میلیون و ششصد هزار تومان بود.»(آدمیت/266) یک مثال مهم دیگر در انتخاب مدیران شایسته برای ولایات است: «برای کار قشون آذربایجان جز میرزاموسی و میرزامصطفی، احدی صلاح نیست. میرزا ابوالقاسم بیاستوخان و طماع است. آذربایجان، قائممقام و امیرنظام دیده، اینگونه آدمها مثل میرزا ابوالقاسم و میرزاصادق در آنجا نمود نمیکنند. آذربایجان جای سلطنت و جان سلطنت است، شوخی نیست»(دهباشی/421). چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد. فرمان ناصری/ 17 ربیع الاول 1268 (آدمیت/726) منابع : 1. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشرنی، چاپ نهم، تهران: 1383ش. 2. آجودانی، لطفالله، «امیرکبیر از پندار تا واقعیت، روزنامه شرق»، شماره 1924، پنجشنبه 19 دیماه 92، صفحه نخست. 3. آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، نشر خوارزمی، چاپ دهم، تهران: 1389. 4. امانت، عباس، ترجمه حسن کامشاد، کارنامه، تهران: 1384. 5. دهباشی، علی، «امیرکبیر و ایران چگونه نوشته شد»، نشریه بخارا، فروردین و اردیبهشت 87، شماره 56، صص 405 تا 424. 6. رضاقلی، علی، جامعشناسی نخبهکشی، نشرنی، تهران: 1377. 7. زرگرینژاد، غلامحسین، «عباس میرزا؛ نخستین معمار «بنای نظام جدید» در ایران معاصر»، فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، زمستان1386ش، شماره 184، صص79 الی112. 8. سریعالقلم، محمود، عقلانیت و توسعهیافتگی ایران، فرزان روز، چاپ پنجم: 1392. 9. همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیزعزیزی، نشر مرکز، چاپ18، فروردین 91. 10. زیباکلام، صادق، «۱۵۰ سال بعد از امیرکبیر توسعه در ایران چه تصویری دارد؟»، روزنامه بهار، 20دیماه1391. (به نقل از سایت تاریخ ایرانی)
منبع: خبر آنلاين
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۲ - ۰۴:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]
صفحات پیشنهادی
توسعه پهناي باند، عامل بهبود سرعت اينترنت/ مخابرات پس از خصوصي شدن، رقيب شركتهاي ديگر شده است
توسعه پهناي باند عامل بهبود سرعت اينترنت مخابرات پس از خصوصي شدن رقيب شركتهاي ديگر شده است يك كارشناس مسائل فناوري اطلاعات در رابطه با سرعت اينترنت معتقد است از لحاظ سرعت اينترنت وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات از اين موضوع خبر دادند كه ۴۰ گيگابيت پهناي باند را در كشور توسعهطرح جامع «توسعه پايدار كشور» تا دو ماه ديگر به اتمام ميرسد
طرح جامع توسعه پايدار كشور تا دو ماه ديگر به اتمام ميرسد وزير كشور با اشاره به اقدامات دولت تدبير و اميد براي برقراري توسعه و امنيت پايدار در مرزها تاكيد كرد نگاه ما به مرز نگاه امنيتي نيست و معتقديم امنيت پايدار مرز در پرتو توسعه پايدار تحقق مييابد به گزارش گروه دريافت خبفراهنگپور شهردار اسبق تبريز: فاصله تبريز در بسياري از شاخصهاي توسعه با ديگر شهرهاي هم طراز زياد است
فراهنگپور شهردار اسبق تبريز فاصله تبريز در بسياري از شاخصهاي توسعه با ديگر شهرهاي هم طراز زياد است براي پر كردن خلاء موجود بايد برنامه ريزي اساسي صورت گيرد فراهنگپور شهردار اسبق تبريز فاصله تبريز در بسياري از شاخصهاي توسعه با ديگر شهرهاي هم طراز زياد است ايلنا شهردار اسبقگفتوگوي تلفني وزيران خارجه ايران و يمن درباره سرنوشت ديپلمات ايراني
گفتوگوي تلفني وزيران خارجه ايران و يمن درباره سرنوشت ديپلمات ايراني در پي اعلام برخي منابع رسانهيي يمن درباره كشته شدن نور احمد نيكبخت ديپلمات ايراني ربوده شده در يمن وزير امور خارجه ايران با همتاي يمني خود گفتوگو كرد به گزارش خبرنگار سياسي خارجي خبرگزاري دانشجويان ايران ابررسي كندي مذاكرات ايران و ۵+۱ و نگاهي ديگر به فساد اقتصادي تركيه
بررسي كندي مذاكرات ايران و ۵ ۱ و نگاهي ديگر به فساد اقتصادي تركيه سرمقاله روزنامههاي 3 دي نعمت احمدي حقوقدان در سرمقاله روزنامه شرق با تير كجاي كار اشكال دارد به مسائل اقتصادي ماههاي اخير كشور پرداختشرق ۳ دي و نوشت عمربنعبدالعزيز تنها خليفه خوشنام اموي است وقتي به خلافتبررسی نقش امنیت در توسعه گردشگری | سفر و گردشگری در ایران
از ضروریات زندگی امروز وجود امنیت در سطح جوامع می باشد صاحبنظران امنیت را به دو بخش امنیت ملی و خارجی تقسیم می کنند که امنیت داخلی را مربوط به عوامل داخلی می دانند و تهدید دولت های دیگر را در خارج از مرزهای جغرافیایی را در حوزه امنیت خارجی برمی شمرند امنیت و گردشگری دو مقوله واسياست جمهوري اسلامي ايران توسعه مراكز دانش بنيان است
سياست جمهوري اسلامي ايران توسعه مراكز دانش بنيان است رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت سياست جمهوري اسلامي ايران توسعه مراكز دانش بنيان است و با توجه به پيشرفت و ظرفيت هاي بسياري در علوم فضايي بايد از اين ظرفيت ها و دانشمندان اين عرصه استفاده كنيم به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاراقطر براي كمك به ايران در توسعه پارس جنوبي اعلام آمادگي كرد
قطر براي كمك به ايران در توسعه پارس جنوبي اعلام آمادگي كرد سه شنبه 3 دي 1392رئيس مركز ملي فرش ايران:فرش يزد و 10 منطقه ديگر كشور در وايپو ثبت ميشود
رئيس مركز ملي فرش ايران فرش يزد و 10 منطقه ديگر كشور در وايپو ثبت ميشود رئيس مركز ملي فرش ايران از ثبت فرش يزد و 10 منطقه ديگر كشور در وايپو مركز مالكيتهاي معنوي خبر داد به گزارش خبرگزاري فارس از يزد محمدباقر آقاعليخاني صبح امروز در حاشيه نشست بررسي مشكلات فرش استان يزد درنماينده دائم ايران در سازمان ملل بر ثبات و توسعه در افغانستان تاكيد كرد
نماينده دائم ايران در سازمان ملل بر ثبات و توسعه در افغانستان تاكيد كرد خزاعي تاكيد كرد تقويت امنيت و استقرار ثبات در افغانستان براي امنيت منطقه و جهان مهم بوده و به همين دليل مستلزم افزايش همكاري و مساعدت منطقه اي و بين المللي است به گزارش فارس محمد خزاعي سفير و نماينده دائمنماينده صليب سرخ در ايران در پاسخ به فارس عنوان كردسرنوشت نامعلوم ۶۰ هزار مفقود جنگ ايران و عراق
نماينده صليب سرخ در ايران در پاسخ به فارس عنوان كردسرنوشت نامعلوم ۶۰ هزار مفقود جنگ ايران و عراق رئيس دفتر نمايندگي صليب سرخ در ايران گفت طبق آمار موجود 60 هزار نفر از مفقودان جنگ بين دو كشور ايران و عراق هنوز مفقودالاثر هستند كه 10 هزار نفر آن مربوط به ايران است به گزارش خبرنگبسيج دانشجويي دانشگاههاي مشهد:عزت ملت ايران از هر دستاورد ديگري در مذاكرات مهمتر است
بسيج دانشجويي دانشگاههاي مشهد عزت ملت ايران از هر دستاورد ديگري در مذاكرات مهمتر است بسيج دانشجويي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي مشهد با انتشار بيانيهاي خطاب به تيم مذاكره كننده هستهاي اعلام كرد با ديپلماسي انقلابي از موضع برابر و قاطع در مذاكرات ظاهر شويد و بدانيد كه عزت ايسرنوشت نامعلوم ۲ مهندس ايراني در سوريه
سرنوشت نامعلوم ۲ مهندس ايراني در سوريه مپنا اعلام كرد از گروگانگيري ايرانيان شاغل در پروژه نيروگاه جندر سوريه ۲ سال گذشت و هنوز هم از سرنوشت دو نفر از آن گروه هفت نفره اطلاعي در دست نيست به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از مديريت پروژههاي نيروگاهي ايران مپنا 29 آذر 1390 بود كه-
گوناگون
پربازدیدترینها