تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاى فراوانى را م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834627063




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زمزمه محبت يا ترس از تنبيه؟


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: زمزمه محبت يا ترس از تنبيه؟


به سختي توانستم با ميانجيگري يك وب‌نويس و با تعهد نام‎نبردن از كسي، با آموزگاري ـ كه به تنبيه در مدارس باور دارد ـ 5 دقيقه گپ بزنم. به استدلال اين آموزگار(الف ـ ب) كه يك‎سال‌‏‎ونيم پيش براي تنبيه يك دانش‎آموز در يك شهرستان، پايش به هيات تخلفات اداري باز شد، توجه‌كنيد:‏
‏«شما به گفته دوست‏‎تان گويا به ضرورت تنبيه بدني دانش‌آموزان باور داريد!» ‏
‏ «تنبيه‌شدن حق دانش‏‎آموز متخلف و تنبيه‌كردن وظيفه هر معلم است؛ از قديم گفته‎اند چوب معلم به از نوازش پدر!»‏
‏«چرا حق؟» ‏

‏«براي اين كه پيشرفت كند!» ‏

‏«نتيجه پرونده شما چه شد؟» ‏

‏«از آن‌جايي كه پاي بي‏‎گناه تا پاي دار مي‎رود ولي بالاي دار نمي‌رود، پرونده پيش از به جريان افتادن بسته شد.» ‏

‏«يعني جرم شما آن‏‎قدر سنگين بود؟» ‏

‏«كدام جرم؟ ‌من اصلا جرمي مرتكب نشدم، براي مثال گفتم تا پاي دار.» ‏

‏«ولي با خواهر بزرگ دانش‌آموز كه گپ زدم، گفت داداش كوچك‏‎اش به دست شما تنبيه شده.» ‏

‏«ولي اقرار همين دانش‏‎آموز در پرونده وجود دارد كه اصلا تنبيه نشده است.»

«ولي شما كه تنبيه را ضرروي مي‌داني!»‏

‏«اين دليل نمي‏‎شود كه خودم اين كار را بكنم.» ‏

‏«ديگر آموزگاران را تشويق به اين كار مي‌كنيد؟» ‏

‏«نه آقا نه، فقط يك نظر است، همين!»

اينك ضربه‎هاي خط‎كشي‎‏ كه هدفش فرودآمدن به كف دست و گاه سر و پشت است، كابوس بسياري از دانش‌آموزان ابتدايي بي‌گناهي است كه نمي‌دانند براي چه تنبيه مي‌شوند. ‏

در گذشته، هيچ‎‏يك از وزيران آموزش و پرورش وقت هم در برابر رفتارهاي نادرست آموزگاران زيردست خود، الزامي به استعفا نديده‎اند. در مورد سوختگي دانش‌آموزان روستايي در يك كلاس درس نيز وزير وقت استعفا نداد؛ در حالي كه در كشورهاي غربي، پيش از درزكردن خبر به رسانه‌ها، وزير آموزش و پرورش براي آبروداري استعفا مي‌كند. گفتن اين كه «بابا، قديما فلك مي‎بستند، ولي امروز يك سيلي كه چيزي نيست!» بي‏‎گمان نگاه‎كردن از چشم دانش‌آموز ابتدايي نيست، كه حتي از يك نگاه تند مي‌ترسد، چه‌رسد به سيلي و خط‌كش؛ كودكي كه با مراقبت‌هاي تربيتي در خانه بزرگ شده است و بزرگترين تنبيه در ميان خانواده براي وي از يك نگاه تلخ گاهگاهي پدر و مادر فراتر نرفته است، كوچكترين تنبيه بدني مدرسه برايش تبديل به كابوسي هراس‌آور مي‎شود.‏روش تربيتي توام با تنبيه، افزون بر نادرست‎بودن، از آنِ دوره پيشامدرن است كه در گذشته به اشتباه، به پيكرهِ سامانه آموزش و تربيت‌ ايران‌ چسبيده بود؛ كه بازخورهايش به روي‌ دانش‌آموزان‌ بسيار بد بود. البته اگر تاثير مثبت هم داشت، باز درست نبود. همان‌گونه كه نگه‎داشتن قناري در قفس موجب چهچة پرنده و لذت انسان مي‎شود، ولي به بهاي پرنده‏‎آزاري به‌دست مي‎آيد؛ زيرا پرواز، حق پرنده است.

روح كتك‌خورده!‏

خط‌كش تنبيه، هميشه بر جسم فرود نمي‌آيد، بلكه گاهي روان دانش‌آموز را نشانه مي‎گيرد، بدون اين كه در كوتاه‎مدت، نشاني از خود به‎‏ جا بگذارد. براي نمونه سال 1391 دانش‏‎آموز همداني از ترس مسئولان كه وي را به اخراج تهديد كرده بودند، خودزني كرد. پاسخ توجيهي مسئولان هم اين است كه با وجود اين مورد و ديگر موارد مرگ و نابينايي و نقص‌عضو(در سال‌هاي 1389و 1390 در چابهار، ياسوج، قزوين و خوزستان) باز نمي‏‎توان‎‏ گفت كه هدف يك معاون(ناظم سابق) مدرسه و يا آموزگار تنبيه‎گر، نابيناكردن، ناقص‌كردن و كشتن دانش‌آموزان است.

اينك در دوره‎اي مي‌زييم كه هزاران نرم‎افزار براي يادگيري بهتر و آموختن شتابان‎تر و آموزاندن بنيادي‌تر در دسترس همگان قرار دارد؛ ولي انگار برخي انسان‎ها و برخي روش‌هاي كهنه تربيتي‌، حتي با دگرگونيِ سامانهِ ‌آموزشي در جهان و در اين دورهِ شگرف اطلاعات هم ميل به پوست‌انداختن ندارند. ‏

جهان با شتاب هرچه بيش‌تر تغيير مي‌كند، ولي آنان نه اين كه ضرورتي براي شتاب و براي هماهنگ‌شدن ندارند، بلكه ايماني به هيچ‏گونه دگرديسي هم ندارند و چشم به راه روزي نشسته‌اند كه جهان، پشيمان از رفتار‌هاي انساني خود، دوباره به واپس برگردد.

چگونه ممكن است يك رفتار ناانساني با هدف گرايش دانش‎آموزان به فرهنگ، انجام گيرد؟ بي‌گمان، نفس تنبيهِ يك دانش‎آموزِ ظريفِ دبستاني آن‌هم با كابل و تيغه كتاب و مشت‎ولگد سنگين‎‏ آموزگار و يا پيچاندن گوش، نشان از فقر فرهنگي آن‌‏‎‏ هم در يك محيط فرهنگي دارد. اگر خشونت موجود در مدارس آموزش‎‏ و پرورش (نهاد مهم پرورش‎دهنده انسان‌هاي فردا) مهار نشود، به خشونت موجود در خيابان‎ها و لايه‌هاي ديگر جامعه خواهد كشيد و آن ‏‎را تشديد خواهد كرد.

چندي پيش در هلند يك دانش‎آموز ابتدايي از ترس پدر خشن‎اش، به مدرسه‏‎‏ و خانم آموزگارش پناه برده بود؛ تنها چنين مدارسي ـ كه چتر ايمني و امنيت گسترانده‌اند ـ بسيار موفق‎اند؛ چرا كه يك دانش‌آموز ترسيده از مسئولان مدرسه، هرگز به دانش، روي خوش نشان نخواهد داد و از سرِ ناگزيري به مدرسه خواهد رفت. روان سالم، لازمهِ آموختن است، در حالي كه در فرايند تنبيه، حتي اگر جسم آسيب نبيند ـ روح‌ دانش‏‎آموز تباه مي‌شود.

تغييرات ساختاري ‏

‏«هنوز ايرادات ‌زيادي در ساختار آموزش و پرورش ما نهفته است كه تغييرات‌ زيربنايي را در آن، گريزناپذير كرده است.»‏

حبيب الماسي‌پور ـ روانشناس با بيان بند بالا مي‌گويد: دست‎كم امروز همه ناچارند به اين نتيجه برسند كه اهداف سامانه آموزشي ‌كشور با تنبيه برآورده نمي‎شود. برخلاف ادعاها هنوز ريشه‌ تنبيه‌ بدني‌ در مدارس‌ ايران‌ خشكانده‌ نشده‌ است‌. هنگامي كه هزار راه براي به راه‎آوردن به قول خودشان دانش‌آموز از راه بدر رفته و خاطي‌ و ناسازگار و ديرآموز وجود دارد، دستاويز تنبيه‎بدني، دم‎دست‎ترين و زشت‌ترين آن‌هاست و آموزگاران در هر شرايطي نبايد حق كوچك‎شمردن فرزندان مردم و يا كتك‎زدن آنان را به خود بدهند.

درجازدن آموزش و پرورش ‏

با گسترش خشونت در آموزش‎وپرورش و آگاهي نداشتن پدران ومادران از حقوق قانوني فرزندان، كم‌كم شيوه‌هاي درست تربيتي به فراموشي سپرده مي‎شود. روي ديگر مساله به ما مي‎گويد كه بايد برنامه‎ريزي‌هاي بنيادي از سوي مسئولين براي ارتقاي زندگي آموزگاران به ويژه در قلمروهاي محروم و رفع نيازهاي پايه آنان، فراهم آيد.

حبيب الماسي‌پور در ادامه گفت‎وشنود با روزنامه اطلاعات اظهار مي‌دارد: گهگاه مواردي درباره تنبيه‎‏ كودكان در مدارس مي‌شنويم كه مي‌توان ادامه‌اش را تا كودك‌آزاري در خانواده‎ها دنبال كرد. كدام به وجودآورنده ديگري است، مهم نيست؛ مهم اين است كه موارد تنبيه دانش‎آموزان و آزار كودكان از مدارس تا خانواده‌ها پي گرفته شود و مشكلات آن، مورد بررسي قرار گيرد و با ارتباط برقرار كردن، نارسايي‌ها و كمبودهاي آموزشي/تربيتي از ميان برداشته شود.

اين روانشناس مي‌افزايد: روشن نيست برخي افراد كه نام آموزگار شايسته آنان نيست و متاسفانه مسئوليت آموزش دانش‎آموزان را به عهده دارند، چرا خود به خوبي آموزش نديده‌اند كه به اين درك برسند كه در تنبيه‌هاي ‌بدني و رواني، هيچ‌گونه اصلاحي نهفته نيست و بازخورهاي خوبي در جامعه نداشته است.‏

الماسي‌پور به سخنانش ادامه مي‌دهد: همه فكر مي‌كنند فقط در مدارس روستايي، تنبيه بدني وجود دارد، در حالي كه در پايتخت نيز تنبيه بدني رخ مي‏‎دهد. در يكي از مدارس منطقه جنوبي تهران، معاون مدرسه، دانش آموزان را در زيرزمين مدرسه تنبيه مي‌كرد. يا در يكي از مدارس منطقه 15، دانش‌آموزان از معلم هنر سيلي مي‌خوردند. در منطقه 5 تهران نيز، آموزگاري دهان يك دانش‌آموز را به سبب پرحرفي چسب مي‎زد، تا ديگران از ترس خاموش شوند!‏

اين روان‌شناس مي‌گويد: حقيقت اين است كه آموزش‎وپرورش خود را در كنترل همه آموزگاران ناتوان مي‌داند و از اين‌رو توجيه مي‌كند كه نبايد رفتار غير فرهنگي دو سه آموزگار را به يك ميليون فرهنگي گسترش داد. با اين سخنان، هميشه اين دلهره در خانواده‎ها وجود خواهد داشت كه آيا در مدرسه‎اي كه بچه‎ام را به آن‌جا مي‌فرستم، تنبيه وجود دارد؟

درخواست چرا؟

مسئولان آموزش‌وپرورش‌ اعلام‌ مي‎كنند در صورت آگاهي پدران‎ومادران از تنبيه‏‎بدني فرزندان خود، موارد را به دفاتر آموزش ‌‌و پرورش گزارش كنند. ‏

به گفته الماسي پور، اين سخن نشان‎دهنده آن است كه يا از ديد مديران مدارس، روش تنبيهي آموزگاران ايرادي ندارد(چون اگر داشت، گزارش مي‌كردند) و يا اين كه مديران در محيط‌هاي كوچك مدارس بر رفتار معاونان و آموزگاران خود آگاهي ندارند و براي همين آموزش و پرورش از خانواده‎ها كمك مي‌طلبد كه اين وظيفه را بر عهده بگيرند. اين در حالي است كه بسياري از دانش‌آموزان تنبيه‌شده از ترس، به پدران و مادران خود چيزي نمي‌گويند.

اين روانشناس كودك مي‌افزايد: در آيين‌نامه انضباطي آموزش‌و پرورش آمده است آموزگاراني كه دست به تنبيه بدني دانش‌آموزان مي‌ز‌نند، به هيات تخلفات اداري منطقه معرفي شوند تا درباره آنان تصميم گرفته شود؛ كه بايد گفت كافي نيست! پژوهش‌هاي ميداني گرچه محدود، حكايت از دفاع برخي آموزگاران از كارسازبودن تنبيه دارد و نشانگر آن است كه آموزگاران پيش از استخدام از پيامدهاي ناگوار تنبيه توجيه نمي‌شوند.

به آنان آموزش داده نمي‌شود كه لغزش حق دانش‌آموز است و براي همين وي به مدرسه فرستاده مي‌شود كه لغزش‌هايش با شيوه‌هاي درست تربيتي، ويرايش شود و شايستگي ساختن آينده خود و جامعه اش را كسب كند.

خاطره مسموم‌شده ‏

امروز در جامعه ما متاسفانه هنوز دل‌آزردگاني به ياد مي‎آورند كه چگونه از سوي آموزگاران خود و جلوي همكلاسي‌هاي خويش پست شمرده شده‎اند و يا توسط آموزگاري ديگر تنبيه بدني شده‌اند؛ و شگفت آن كه سن‏‎شان نه 70 سال، بلكه تنها 14 يا 17 سال است. هيچ‌يك از آنان نيز از علت واقعي تنبيه خود آگاه نيستند و خود را مستحق تحقير نمي‏‎دانند؛ در حالي چنين ناروايي در حق فرزندان مردم انجام مي‎گيرد كه آنان از نوع مجازات‏‎هاي نرم هيات رسيدگي به تخلفات اداري، خشنود نيستند.

پيامدهاي گذار به زندگي مدرن بر كسي پوشيده نيست، در اين ميان كودكان و نوجوانان از آسيب‎پذيرترين افراد جامعه هستند و بي‎توجهي به آنان، تاثيرات ويرانگري بر پيكر جامعه خواهد داشت. اينك همه گواه‌اند كه هرگاه خبري در اين راستا رسانه‎اي مي‌شود، همه جامعه بر مي‌آشوبد، زيرا تنبيه با روح جامعه مدني در تضاد است. فاطمه س، مادر يك دانش‌آموز مي‌گويد:‏

‏«هرگونه تنبيه‌ بدني‌ بايد از همه مدارس‌ شهري و روستايي برچيده شود. هيچ معلم دست به چوبي نبايد جايش در مدارس باشد. همين افراد معلم‌نمايي كه به تنبيه بدني اعتقاد دارند، اگر فرزند خودشان در مدسه‌اي تنبيه شود، آشوب به پا مي‌كنند. وجود تنبيه در مدرسه‎هاي هر كشوري نشان‌دهنده آن است كه نظام آموزش و پرورش آن كشور نتوانسته است خود را با سامانه آموزشي مدرن جهان همپا و همگام سازد. ‏

درس نخواندن كه هيچ، حتي بدترين رفتار يك دانش‏‎آموز نيز براي چوب به دست گرفتن معلم، مجوز صادر نمي‌كند. اين دانش‎آموز است كه بايد تصميم بگيرد درس بخواند يا نخواند و هيچ معلمي حق ندارد با تنبيه‌هاي بدني، دانش‎آموزي را وادار به درس‌خواندن كند.»‏

فرزاد ـ ر، دانشجو در اين مورد مي‎گويد: در گذشته تا اول راهنمايي در مدرسه غيرانتقاعي درس خواندم كه در همه آن دوران، آموزگاران بسيار مهربان بودند و دايم توسط مدير مدرسه كنترل مي‌شدند. تقريبا هرهفته مدير سر كلاس‌ها حاضر مي‎شد و با شيريني و گل از معلمان در مقابل دانش‌آموزان قدرداني مي‌كرد و رو به ما دانش‏‎آموزان مي‎گفت اميدوار است ما نيز از معلمان خود راضي باشيم. اما از شانس بد، شركت پدرم ورشكست شد و من دوم راهنمايي را به مدرسه دولتي رفتم كه همان سال از سوي معلم رياضي تنبيه شدم، چون مغز رياضي ندارم. يك بار او با نوك كفش به پايم زد كه تا مدت‏‎ها نتوانستم فوتبال بازي كنم و سرآخر نيز از تيم اخراج شدم و از ترس اين‎كه نكند پدرم مرا با قرض و وام دوباره به مدرسه خصوصي بفرستد، چيزي به پدر و مادرم نگفتم. هنوز پس از گذشت سال‏‎ها از تنبيه معلم‎ام، دل‏‎آزرده‎ام كه چرا به جاي تنبيه، با من صحبت نمي‏‎كرد تا به وي بگويم به رياضي علاقه‌اي ندارم.

مراد. ح ـ كارمند نيز خاطره‌اش به تلخي مي‌زند: ناظم مدرسه روستاي ما چنان بيمار بود كه هنوز پس از گذشت 4 دهه از آن دوران، خاطره تلخش از ذهنم پاك نشده است. مدرسه از روستاي ما بسيار دور بود و ما هميشه دير به مدرسه مي‎رسيديم. ترس از اين ‏‎كه در حياط مدرسه اينك ناظمي بداخلاق منتظر ما ايستاده است، لرزه به تنمان مي‎انداخت و آرزوي بازگشت به خانه مي‎كرديم. آيا لذت‎بردن از التماس دانش‎آموزان و يا برخورد خط‌كش چوبي با كف دست كودكان و شكستن آن، يك بيماري نيست؟

رسانه‌اي شدن يا نه؟

‏«موافق نيستم كه بايد مسائل آموزش و پرورش، درون‎گروهي حل شود و به رسانه‎ها كشيده نشود. ارائه‌ گزارش تنبيه دانش‎آموزان به رسانه‌هاي گروهي براي دفاع از حقوق آنان و آگاهي جامعه و با هدف جلب توجه مسئولان به ايرادهاي قانوني و يا كمبودهاي قانوني، ضروري است.»

حبيب الماسي‌پور با بر زبان‌راندن سخن بالا معتقد است: آشناساختن پدران و مادران با شيوه‌هاي درست تربيتي و حقوق قانوني فرزندان و آگاه‎سازي ناظمان و آموزگاران از پيامدهاي ناگوار تنبيه دانش‎آموزان، بايد در برنامه‎هاي آموزش و پرورش قرار گيرد و در اين راستا از برگزاري همايش‌ها و نشست‌هاي آموزشي، كوتاهي نشود. ‏

اين روانشناس باور دارد: توجه به سلامت دانش‎آموزان (آينده‌سازان) افزون بر تمركز روي مدارس بايد همزمان با انجام مشاوره با پدران و مادراني باشد كه در آستانه آسيب‌هاي اجتماعي قرار دارند و در صورت لزوم، براي رفع نيازهاي پايه، به سازمان‌هاي رفاهي و خدماتي معرفي شوند؛ چون لازمه رشد دانش‌آموزان، زيستن با خانواده‌هاي سالم است.

اين روانشناس مي‌گويد: پيش آمده است كه در برخي موارد، دانش آموز بيش از اذيت‌شدن در مدرسه، از سوي خانواده هنجارشكن مورد ستم قرار مي‌گيرد و در مدرسه‌، مصائب‌اش تكميل مي‌شود. اين گروه از دانش‎آموزان كه آزارديدن در شمار امور عادي روزانگي‌شان قرار گرفته است، نه محرمي در مدرسه براي واگويي درددل‌هايشان مي‌يابند و نه در خانه، شهامت بر زبان‌راندن آن‌چه كه در مدرسه بر آنان مي‌گذرد، دارند. ‏

ع. درويشي



پنجشنبه 5 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن