محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827460631
روایتی از جدال با بالگردهای آمریکایی در خلیج فارس
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
روایتی از جدال با بالگردهای آمریکایی در خلیج فارس
دقایقی نگذشته بود که هلیکوپترها را به وضوح دیدیم و مطمئن شدیم آنها مربوط به ارتش آمریکا هستند اما چون نمیخواستیم آغازکننده درگیری باشیم، و مأموریت ما حفاظت و گشتزنی در آبهای خودمان بود عکسالعملی نشان ندادیم.
به گزارش سرویس جام مقاومت به نقل از فارس؛ جهت انجام مأموریت محوله به مدت یک ماه از تهران به منطقه دریایی بوشهر رفته بودم. از طرف فرمانده مربوطه مأموریتی به گروه ما ابلاغ شد که 16 مهر برای گشتزنی در آبهای خلیجفارس با شناورهای خود از بوشهر به طرف جزیزه فارسی حرکت کردیم. پس از طی مسافتی و پشتسر گذاشتن امواج پرخروش دریا، حدود ساعت چهار بعدازظهر به جزیره فارسی رسیدیم. در آنجا پس از اینکه به مأموریت خود کاملاً توجیه شدیم، سلاحهای سازمانی و مهمات هر شناور تحویل داده شد. پس از خداحافظی با یکدیگر، پنج شناور تندرو به طرف منطقه مأموریت به حرکت در آمدند. هوا به تدریج تاریک و امواج دریا سهمناکتر میشد و شناورهای ما به پیش میرفت. ساعت هفت شب وضو گرفتیم و نماز مغرب و عشا را داخل شناورهای خود اقامه کردیم. آن شب حال عجیبی در بچهها بود. نماز که به پایان رسید، بچهها با خضوع و خشوع خاصی با خالق خویش راز و نیاز کردند و برای انجام مأموریت آماده شدند. در حال گشتزنی چند هدف را در منطقه مشاهده کردیم که پس از شناسایی، مشخص شد هدفهای کاذب هستند. در همین حین چند هواپیما از بالای سر ما گذاشتند که احتمالاً متعلق به کشورهای منطقه و جهت شناسایی و عکسبرداری از منطقه آمده بودند، ولی چون حکمی جهت مقابله با این هواپیماها نداشتیم، در قبال آنها عکسالعملی انجام ندادیم. پس از رفتن آنها، وجود چند هلیکوپتر در نزدیکیهای خود احساس کردیم. دقایقی نگذشته بود که هلیکوپترها را به وضوح و با چشم غیرمسلح دیدیم و مطمئن شدیم که آنها مربوط به ارتش آمریکا هستند اما چون نمیخواستیم آغاز کننده درگیری باشیم - چون مأموریت ما حفاظت و گشتزنی در آبهای خودمان بود - هیچ گونه عکسالعملی نشان ندادیم. بعد از گذشت چند دقیقه ناگهان هلیکوپترها بالای سرمان ظاهر شدند و یکی از شناورها را هدف موشک قرار دادند. بلافاصله بچهها به حالت دفاعی در آمدند و به طرف آنها شروع به تیراندازی کردند. ساعت 9:30 دقیقه شب بود. از هلیکوپترها آتش میبارید. اولین هلیکوپتری که به شناورها حمله کرد، به صورت دایره از منطقه درگیری خارج شد. چون کاملاً غافلگیر شده بودیم، تصمیم گرفتیم به صورت تاکتیکی از منطقه خارج شویم. هنوز چند لحظه نگذشته بود که یکی از برادران موشک «استیتگر» را برداشت و با ذکر مقدس «فاطمه الزهرا» به طرف هلیکوپتری که بالای شناور ما بود، نشانه رفت. موشک را شلیک کرد و به دنبال آن هلیکوپتر آمریکایی منفجر شد. تکههای گداخته هلیکوپتر در کنار ما روی آب افتاد. در همین دقایق کوتاه، دو تا از شناورهای ما موفق شدند خود را از منطقه درگیری نجات دهند. با منفجر شدن هلیکوپتر آمریکایی، منطقه مثل روز روشن شد و پس از آن چند هلیکوپتر دیگر آمدند و دو شناور دیگر را مورد تهاجم قرار دادند. شناور ما هم که مورد اصابت موشک هلیکوپترهای آمریکایی قرار گرفته بود، آتش گرفت و ما به داخل آب پریدیم. یکی دیگر از شناورها که موتورش آتش گرفته بود و برادران داخل آن در حال تدافع بودند، هلیکوپتری بالای سرش آمد و آنها را به رگبار بست و سرنشینان آن شناور پس از یک درگیری نابرابر با دژخیمان آمریکایی به فیض شهادت نایل شدند. در آب و در آن فضا احساس کردم که توانم از دست رفته است ولی ذکر و یاد خدا نیروی عجیبی در من به وجود میآورد. وقتی میخواستم شنا بکنم، متوجه شدم که پای راستم حرکت نمیکند. فهمیدم پایم به گلولههای خفاشان آمریکایی مجروح شده است. دستم را به صورتم کشیدم و دیدم که پوست صورتم کنده شده است، وقتی دستهایم را لمس کردم پوست دستهایم در کف دستم جمع شد، متوجه شدم که بدنم سوخته است. در طول 90 دقیقهای که در آب بودیم، هلیکوپترهای آمریکایی بر بالای سر بچهها حرکت میکردند و آنها را یکی یکی به رگبار میبستند. در سمت راستم، صدای یکی از بچهها را که طلب کمک میکرد، شنیدم، اما به یک باره هلی کوپتری به او نزدیک شد و صدایش دیگر شنیده نشد. لباسهایم که باعث سنگینی من در آب شده بود، در آوردم و برای اینکه بتوانم از گلولههای هلیکوپترها در امان باشم، جلیقه نجات را هم از تنم درآورده و روی آب رها ساختم و هنگامی که حس میکردم هلیکوپتر به طرف من میآید به زیر آب میرفتم و پس از عبور آن دوباره به سطح آب میآمدم. در آن لحظات یکی از برادرها صدا میزد که به طرف بویه بیایید. چون جریان آب برخلاف بویه بود، لذا هرچه تلاش میکردیم، آب ما را پائین میبرد. کمکم توانم رو به تحلیل میرفت و چون پایم تیر خورده بود و مرتب به زیر آب میرفتم و به بالا برمیگشتم، دیگر رمقم تمام شده بود که به یک باره دیدم شناوری به طرف من میآید، احتمال میدادم که شناور خودی باشد، خوشحال شدم، به سمتش شنا کردم که ناگهان متوجه شدم آمریکایی هستند. تفنگداران ویژه آمریکایی با هیکلهای بزرگ و سلاحهای مدرن دورتادور شناور ایستاده بود و همه به طرف من نشانهروی میکردند. مجددا توکل به خدا کردم و رضای خدا را طالب شدم. طنابی را که انداخته بودند، گرفتم و آنها مرا به شناور کشیدند. مردد بودم که طناب را رها کنیم یا خیر، که در یک لحظه متوجه شدم موهای سرم در دست یک غول آمریکایی است. در حالی که نصف بدنم داخل آب بود، صحنه کربلا و همان لحظهای که در گودال قتلگاه سر امام حسین(ع) را جدا کردند، در نظرم شکل گرفت. آمریکایی انساننما محکم سرم را به لبه شناور کوبید که بینیام شکست، حس کردم که الان سرم را جدا میکنند لذا با یک فشار خودم را داخل آب انداختم. آمریکاییها اسلحههایشان را به طرفم نشانه گرفتند و دوباره طناب انداختند. با خود گفتم: شاید با اسیر شدن بتوانم زنده بمانم تا پرده از جنایت این جنایتکاران بردارم. طناب را گرفتم، مرا گرفتند و داخل شناور انداختند و با دستبندهای مخصوص، دستها و پاهایم را بستند و به کف شناور انداختند. دقایقی بد یکی یکی بچهها را از آب میگرفتند و به کف شناور میانداختند، اما چون کیسهای بر سر ما بود، یکدیگر را نمیتوانستیم ببینیم. از شدت درد جراحات بدن فریاد میزدند که ناجوانمردانه با قنداق تفنگ به پشتم زده می شد. برای اینکه از کتکهای آنان در امان باشم، با تحمل درد سکوت کردم. این شناور که حدس میزدم ناوچه باشد، نیم ساعتی در حرکت بود که نزدیک شناور دیگری پهلو گرفت. همانطور که با صورت در کف شناور افتاده بودم، یکی از آمریکاییها پاهایم را گرفت و از زمین بلند کرد و بعد مثل یک کیسه برنج به طرف بالا که شناور بزرگ بود پرتاب کرد. افراد داخل شناور بزرگتر، گو اینکه عقده بیشتری داشتند، از این رو با تمام وجودشان ما را میزدند. پس از اینکه آمریکاییها از زدن ما خسته شدند، ما را به اتاقی بردند. شخص نسبتا جوانی که فارسی هم بلد بود، جلو آمد و از من مشخصات فردی خواست: اسم؟ - رضا فامیل؟ - کرمی درجه؟ - سرباز وقتی که مشخصات را نوشت. با من کاری نداشتند اما برادران دیگر را اذیت کرده بودند. پس از اینکه همه را چک کردند و مشخصاتی را تهیه کردند، ما را با بدنی مجروح سوار هلیکوپتر کردند. نمیدانم ما را در چه وضعیتی قرار داده بودند که باد شدیدی به بدن مجروحان میخورد که از شدت باد لباسهایی که بر تنمان بود، پارچه میشد و حس میکردم که ما را زیر هلیکوپتر بستهاند. پس از یک ساعت و نیم پرواز، هلیکوپتر بالای ناو امریکایی قرار گرفت. من طوری قرار داشتم که از بالا ناو را میدیدم. سربازان ما را داخل راهرو ناو بردند و حدود 30 دقیقه با بدن مجروح و مصدوم از ضرب و شتم جانیان آمریکایی، در آن جا نگه داشتند. سربازان میآمدند و تند تند عکس میگرفتند و به دلیل خونی که از ما رفته بود، از آنها آب میخواستیم. پس از یک انتظار سخت و دردناک ما را به زیرزمین ناو بردند. در آنجا یک راهروی باریکی بود که چند تخت را در خود جای داده بود. ما را روی تختها انداختند و به صورت خیلی سطحی جراحات را پانسمان کردند. هنوز دقایقی از پانسمان جراحات نگذشته بود که فردی نقاب بر صورت وارد شد و دوباره بازجویی از ما شروع شد. اسمت چیست؟ چند تا شناور بودید؟ از کجا و برای چه آمده بودید؟ میدانستم اگر از دادن پاسخ خودداری کنم، اذیت خواهند کرد و شاید با دادن شکنجههای سختتر از ما حرف بکشند، در نتیجه حرفهایم را سر هم کردم و به آنها تحویل دادم. از نوع سلاحها که پرسید، خودم را به بدحالی زدم و به خودم پیچیدم و گفتم: نمیدانم. فردای آن روز مجددا همان بازجو آمد و پرسشهای پیش را از من پرسید. در ناو پایم را که گلوله خورده بود، عمل کردند و بدنم را که سوخته بود، موقتا درمان کردند. دوباره محاکمه و بازجویی شروع شد. این بار مرد میانسالی که فارسی صحبت میکرد، به سراغم آمد و برای فریب با خوشرویی برخورد کرد و پرسید: اسم و نام و نام خانوادگی، نام همسر، تعداد فرزندان، کجا بودی؟ وی ادامه داد: من با تو دوست هستم. حرفهایی که بین من و تو زده میشود، من میدانم و خدا، اگر با من حرف بزنی با هم دوست هستیم والا من دیگر از سرنوشت تو خبری ندارم؛ یک سری مطالب را تو باید به من بگویی. این فرد احتمالا از سوی سازمان سیا بود. چون پس از انجام کار پزشکی ما را پیش این فرد میآوردند. ابتدا پیشنهاد پول داد و گفت: اگر مشکلی داری برایت حل میکنم. به او گفتم: فعلا خوب هستم و هیچ مشکلی ندارم. او فکر کرد که میخواهم با او همکاری کنم. به من گفت: شما فعلا استراحت کنید بعدا میآیم. مرحله چهارم محاکمه شروع شد، در تمام مراحل از خدا تقاضا میکردم که حرفهایی را بر زبانم جاری سازد که علیه جمهوری اسلامی نباشد و سخنانی را که به آنها میگویم در آنان شک به وجود نیاورد و قبول کنند تا خدا ناکرده خون بچههایی که در کنار ما بودند و شهید شدند، پایمال نشود و این که ما را زیاد اذیت نکنند. با توکل به خدا حرفهایی را به آنها گفتم و آنها قبول کردند. این بار بیوگرافی کامل میخواستند. در پاسخ به سؤالشان گفتم: سرباز هستم. یکی از دوستانم گفت: بیا برویم در دریا گشت بزنیم که من هم به عنوان کمک قایقران با او آمدم که حالم در آب بهم خورد. وقتی که قایقها در آب توقف کردند، دیدیم چند هلیکوپتر آمدند و ما را به رگبار بستند که شماها ما را از آب گرفتید و من اصلا از این حرفهایی که شما میزنید، اطلاعی ندارم. از من پرسیدند چرا به جنگ آمدهای؟ گفتم: اهل جنگ نیستم، من سرباز هستم و باید فقط خدمت کنم تا مشکلاتم حل شود. بازجو پرسید: مسئول گروه شما کیست؟ مهدوی را میشناسی؟ این مطلب به ذهنم آمد که اینها مهدوی را میشناسند، باید به گونهای سخن بگویم که ذهنیت آنها را از بین ببرم. گفتم: مسئول ما یک فرد قد بلندی است (برادر مظفری که قدبلندی داشت و در جمع ما هم بود، به ذهنم آمد.) بازجو گفت: خیر، او قد بلنده را که زیاد سوخته و چاق است نمیگویم. سپس بازجوی آمریکایی راجع به او (مظفری) پرسید که چکاره است. در پاسخش گفتم: اصلا او را ندیدهام، من فقط رفیقم را میشناسم. با پاسخهای من تقریبا متقاعد شد و گفت: دوست داری به ایران بروی؟ گفتم: خب خانواده من در ایران است، میخواهم به ایران بروم. بازجو گفت: ما شما را به ایران میفرستیم. بگذار از نظر پزشکی آماده بشوید و مشکلی نداشته باشید. ما شما را به ایران خواهیم فرستاد تا اینکه ما را از آنجا حرکت دادند و با هلیکوپتر به همان ناو اولی بردند. دکترهایی که در آنجا بودند، ما را معاینه کردند تا اینکه چند نفر ساک به دست آمدند. از آرمی که روی سینههایشان نصب شده بود، فهمیدم که آنان از طرف صلیب سرخ آمدهاند. در همین هنگام مترجمی که همراه افراد صلیب سرخ بود، به نظرم آشنا آمد. به دقت به او نگریستم. درست حدس زده بودم؛ همان بازجویی بود که روزهای اول نقاب بر چهره داشت و از ما بازجویی میکرد. وقتی که به چشمهای او خیره شدم، احساس میکرد که او را شناختهام. بنابراین زیاد به طرف من نمیآمد. به هر ترتیب او افراد صلیب سرخ را به ما معرفی کرد و از ما خواست تا مشخصات و درخواستهای خود را به اینها بگوییم. مجددا مشخصات خود را برای آنان بیان و اعلام کردیم که خواستار اعزام به جمهوری اسلامی ایران هستیم. صلیب سرخ جهانی به ما پیشنهاد کردند هر جایی که مایل باشید میتوانیم شما را به آنجا بفرستیم که ما بار دیگر قاطعانه به آنها گفتیم: ما هرگز حاضر نیستیم جای دیگری جز ایران برویم. صبح روز بعد مجددا از تمام بدنمان که زخم برداشته بود، عکس گرفتند و چشمهایمان را بستند و در حالی که پنبه در گوشهای ما گذاشته بودند، به مدت یک ساعت ما را زیر آفتاب روی ناو نگه داشتند. سپس ما را روی برانکارد بستند و داخل هلیکوپتر گذاشتند. هلیکوپتر از روی ناو امریکا پرواز کرد و پس از یک ساعت پرواز، در یک پایگاه فرود آمد. از داخل هلیکوپتر با چشمان بسته سریعا ما را به داخل هواپیمایی انتقال دادند. هواپیما پس از طی مسافتی در فرودگاه عمان به زمین نشست. نمایندههای صلیب سرخ عمان داخل هواپیما آمدند و پس از خوشامدگویی ما را از هواپیما به داخل آمبولانس بردند. آمبولانس ما را به اورژانس مستقر در فرودگاه مسقط پایتخت عمان برد. در آنجا دکترها فوراًبالای سر ما آمدند و پانسمان را عوض کردند و فوریتهای پزشکی را انجام دادند. دکترهای عمانی اظهار تاسف کرده و خوشحال بودند که ما به ایران برمیگردیم. سفیر جمهوری اسلامی در آنجا به ملاقاتمان آمد و حدودا دو ساعت در فرودگاه عمان بودیم. نمایندگان ایرانی جهت تحویل ما آمدند و ما را به داخل هواپیما بردند. در تمام لحظات توسط عمانیها از ما فیلمبرداری میشد که بچهها در همان لحظه سوار شدن بر هواپیما، شعار «الموت لامریکا» سر دادند. در این لحظات شور و شوق عجیبی بر بچهها به وجود آمده بود. اما یاد برادرانی که چند روز پیش در کنار هم بودیم ولی حالا از ما جدا شده و به ملاقات خدا شتافته بودند، متاثرمان میساخت. پس از هشت روز اسارت در چنگال دژخیمان امریکایی به وطن اسلامیمان بازگشتیم که در فرودگاه مورد استقبال شخصیتهای مملکت قرار گرفتیم...»
۱۳۹۲/۱۰/۴ - ۱۶:۴۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]
صفحات پیشنهادی
جدال با بالگردهاي آمريكايي در خليج فارس
جدال با بالگردهاي آمريكايي در خليج فارس دقايقي نگذشته بود كه هليكوپترها را به وضوح ديديم و مطمئن شديم آنها مربوط به ارتش آمريكا هستند اما چون نميخواستيم آغازكننده درگيري باشيم و مأموريت ما حفاظت و گشتزني در آبهاي خودمان بود عكسالعملي نشان نداديم جهت انجام مأموريت محوله بهشوراي همكاري خليج فارس به سلاحهاي آمريكايي مجهز ميشود
شوراي همكاري خليج فارس به سلاحهاي آمريكايي مجهز ميشود باراك اوباما رييس جمهوري آمريكا با صدور حكمي تاكيد كرد كه شوراي همكاري خليج فارس بايد اجازه خريد انواع خاصي از تجهيزات نظامي آمريكا را داشته باشد شبكه خبري اسكاي نيوز با اعلام اين خبر افزود اين اقدام راه را براي خريد ابزهفته نوزدهم رقابتهاي فوتبال ليگ برترداماش ـ فولاد، جدالي از «خزر» تا «خليجفارس»
هفته نوزدهم رقابتهاي فوتبال ليگ برترداماش ـ فولاد جدالي از خزر تا خليجفارس در ليگ برتر فوتبال داماش و فولاد نبرد شمال و جنوب فوتبال ايران را برگزار ميكنند به گزارش خبرگزاري فارس از خوزستان هفته نوزدهم رقابتهاي فوتبال ليگ برتر جام خليج فارس از عصر امروز با برگزاري سه ديليگ برتر فوتبال (جام خليج فارس) پرسپوليس و استقلال در مرداب شماليها
ليگ برتر فوتبال جام خليج فارس پرسپوليس و استقلال در مرداب شماليها هفته بيستم ليگ برتر فوتبال باشگاههاي كشور جام خليج فارس داراي جذابيتهاي خاصي است چراكه سرخابيهاي تهران براي باقي ماندن در ردههاي بالاي جدول رقابت سختي با تيمهاي شمالي خواهند داشت در ادامه روند بازيهاي فمقابله با ايران از مواضع پيش روي سران شوراي همكاري خليج فارس در سال جديد
مقابله با ايران از مواضع پيش روي سران شوراي همكاري خليج فارس در سال جديد پايگاه اينترنتي راي اليوم به گزينههاي سياسي و نظامي و امنيتي پيش روي سران شوراي همكاري خليج فارس در سال جديد پرداخت به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پايگاه خبري شبكه العالم نويسندهعربستان ارتش مشترك خليجفارس تشكيل مي دهد
عربستان ارتش مشترك خليجفارس تشكيل مي دهد سرويس خارجي عربستان به دنبال تحولات در رابطه ايران و آمريكا به منظور تضمين قدرت و نفوذ خود در منطقه ارتش مشترك خليج فارس با 100 هزار نيروي نظامي را تشكيل ميدهد به گزارش پايگاه خبري راشاتودي شاهزاده متعب بن عبدالله رئيس گارد ملي عربستعربستان توان مقابله با ايران را دارد؟/ تعداد سربازان ارتش ايران 2 برابر سربازان كشورهاي خليج فارس
عربستان توان مقابله با ايران را دارد تعداد سربازان ارتش ايران 2 برابر سربازان كشورهاي خليج فارس عبدالباري عطوان سردبير روزنامه اينترنتي رأي اليوم در مقاله اي به بررسي سياست هاي عربستان براي مقابله با قدرت روز افزون منطقه اي ايران پس از شكست سياست هايش در سوريه پرداخته و نوشتجليلي در گفتوگو با فارس:آمريكاييها حتي با همپيمانانشان رويكرد فريبكارانه دارند/ آمريكا بازنده تحريمهاي جدي
جليلي در گفتوگو با فارس آمريكاييها حتي با همپيمانانشان رويكرد فريبكارانه دارند آمريكا بازنده تحريمهاي جديد نائب رئيس فراكسيون اصولگرايان رهروان ولايت گفت آمريكاييها حتي با همپيمانانشان رويكرد فريبكارانه دارند اسماعيل جليلي نماينده مردم مسجدسليمان در مجلس شوراي اسلامي و نامديرعامل مپنا : ايران آب خليج فارس را صادر ميكند
مديرعامل مپنا ايران آب خليج فارس را صادر ميكند مديرعامل مپنا با اشاره به راهاندازي نيروگاه برق قشم از آغاز شمارش معكوس براي بهرهبرداري از تاسيسات آب شيرين كني در بزرگترين جزيره خليج فارس خبر داد و اعلام كرد با راهاندازي اين تاسيسات امكان تامين آب مورد نياز كشتي و شناورهايشناسايي 120 گسل فعال در ايران/ ايجاد تغييرات در كف خليج فارس با گسل قطر-كازرون
شناسايي 120 گسل فعال در ايران ايجاد تغييرات در كف خليج فارس با گسل قطر-كازرون رئيس مركز پيش بيني زلزله پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله از وجود 120 گسل شناسايي شده فعال در ايران خبر داد و گفت در ايران 3 سامانه گسلي سراسري وجود دارد و سامانه گسلي قطر- كازرون به عنوفعالان طرفدار دموكراسي خواستار اصلاحات سياسي گسترده در كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس شدند
فعالان طرفدار دموكراسي خواستار اصلاحات سياسي گسترده در كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس شدند تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 09 25 فعالان طرفدار دموكراسي دوشنبه از شيخ نشينان خليج فارس خواستند تا اصلاحات سياسي گسترده اي را براي تصويب قوانين اساسي برقراري پارلمان هاي منتخب مجهدبيركل تجمع ملي دمكراتيك بحرين در گفتوگو با فارس:رژيمهاي عربي حاشيه خليج فارس و اسرائيل در پس تحريمهاي جديد
دبيركل تجمع ملي دمكراتيك بحرين در گفتوگو با فارس رژيمهاي عربي حاشيه خليج فارس و اسرائيل در پس تحريمهاي جديد عليه تهران دبيركل تجمع ملي دمكراتيك بحرين تاكيد كرد رژيمهاي عربي حاشيه خليج فارس و رژيم صهيونيستي در پس تحريمهاي جديد آمريكا عليه تهران قرار دارند فاضل عباس دبيركلجزئیات فروش آب خلیج فارس
جزئیات فروش آب خلیج فارس مدیرعامل مپنا با اشاره به راهاندازی نیروگاه برق قشم از آغاز شمارش معکوس برای بهرهبرداری از تاسیسات آب شیرین کنی در بزرگترین جزیره خلیج فارس خبر داد و اعلام کرد با راهاندازی این تاسیسات امکان تامین آب مورد نیاز کشتی و شناورهای عبوری از تنگه هرمز فراهم-
گوناگون
پربازدیدترینها