واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: از مشايي تا لبوفروشها، چه كسي حق حرف زدن دارد؟!
بخشي از همان افرادي كه به مشايي حمله ميكردند و مي گفتند چرا وي در مورد موضوعي كه تخصص ندارد حرف مي زند، اكنون تغيير مسير داده اند و به سريع القلم حمله مي كنند كه چرا به سوال غيرتخصصي پرسيدن صدا و سيما اعتراض كرده است. طنز ماجرا اين است كه معترضان براي دادن حق اظهارنظر هستهاي به بخشي از جامعه، حق اظهارنظر يك استاد دانشگاه در مورد صدا و سيما را نفي ميكنند!
پيشرفت فنآوري در سالهاي اخير، اين امكان و فرصت را براي عده زيادي فراهم كرده است كه سخن خود را به گوش ديگران برسانند. وبلاگها و سايتها و شبكههاي اجتماعي گوشهاي دنياي وسيع ابزارهاي جديد براي سخن گفتن در فضاي عمومي هستند.
به گزارش «تابناك»، هر چند اين تغيير بزرگ را نميتوان ناديده گرفت ولي هنوز هم تريبونهاي عمومي و مقامات ارشد صداي بلندتري براي سخن گفتن دارند. سخن گفتن در صدا و سيما يا سخنان يك مقام ارشد دولتي گوشهاي بيشتري براي شنيدن دارند.
همه اين اتفاقات، اهالي سياست در ايران را در برابر سوالات جديدي در مورد آزادي بيان و اظهار نظر قرار داده و البته كمتر كسي تمايل داشته و يا موفق بوده است كه به اين پرسش پاسخ دهد كه چه كسي، در چه جايي، در مورد چه مسالهاي و با چه ادبياتي حق سخن گفتن دارد.
همين وضعيت به موقعيتهايي منجر شده كه مروري بر مواردي از آن طنزآميز و پر از دو پهلويي است. هشت سال دوره رياست جمهوري محمود احمدينژاد مملو از اظهارات اسفنديار رحيم مشايي در مورد موضوعات مختلف بود كه جنجالهاي بزرگ ايجاد كردند.
مشايي به عنوان يك مهندس الكترونيك در مورد همه چيز از پيغمبري نوح عليهالسلام تا آينده اسلام و دوستي با مردم اسرائيل، حرفهاي عجيبي زد كه چه آنهايي كه درست بودند و چه آنهايي كه غلط بودند، هر يك جنجال بزرگي درست كردند.
منتقدان و معترضان كه تا نزديكي تكفير مشايي هم پيش رفتند، به يك مهندس حق نميدادند كه در مورد موضوعاتي با چنين تنوعي سخن بگويد. كار به جايي رسيد كه حتي بخشي از اولين سوال يك مجلس از يك رئيس جمهور در ايران، اين بود كه چرا معاون و دوست شما، سخنان عجيب ميزند. بخشي از اين معترضان و سوالكنندگان، همان كساني هستند كه خود را طرفدار حضور همه مردم در همه صحنهها ميدانند.
دعواهاي اين چنيني در دولت جديد نيز ادامه يافت. وقتي وزير خارجه در دانشگاه تهران گفت كه آمريكاييها كه با يك بمب ميتوانند همه تجهيزات ما را از كار بيندازند، از تجهيزات ايران نميترسند بلكه از مردم ايران و روحيه آنها ميترسند، اعتراضات زيادي مطرح شد كه وزيري كه تجهيزات نظامي را نميشناسد چرا در باره آنها اظهار نظر كرده است.
در همين روزها، متن طرحي امضا شده توسط بيش از يكصد نماينده مجلس منتشر شد كه در آن از معاهده MPT سخن گفته شده بود و در نتيجه اين سوال مطرح شد كه كسي كه تفاوت MPT و NPT را نميداند، آيا حق اظهار نظر در مورد آن را دارد يا خير؟ چه برسد قانون نوشتن در مورد آن، كه بر سرنوشت هفتاد و چند ميليون ايراني نيز تاثير حتمي دارد.
سپس سخنان مشاور رئيس جمهور به ميان امد كه البته حق اظهار نظر كسي را زير سوال نبرده بود ولي به صدا و سيما اعتراض كرده بود كه به جريان پوپوليسم كمك ميكند، «ميرود از «لبو فروش» ميپرسد نظر شما درباره برنامه هستهاي چيست؟! يك «راننده تاكسي» كه از 5 صبح تا 12 شب بايد در اين خيابانها بدود تا هزينه 3 بچه دانشجويش را درآورد سر چهارراه از او ميپرسند كه نظر شما درباره برنامه هستهاي و مذاكرات ژنو چيست؟ او چه دانشي دارد كه يك واكنش منطقي به اين سئوال بدهد؟!»
بخشي از همان افرادي كه به مشايي حمله ميكردند كه چرا در مورد دين سخن ميگويد و به ظريف حمله كردند چرا در مورد تجهيزات نظامي سخن گفته است، اكنون به سريعالقلم حمله ميكنند كه چرا به سوال غيرتخصصي پرسيدن صدا و سيما اعتراض كرده است. طنز ماجرا اين است كه معترضان براي دادن حق اظهارنظر هستهاي به بخشي از جامعه، حق اظهارنظر يك استاد دانشگاه در مورد صدا و سيما را نفي ميكنند. موقعيت جالبتر وقتي است كه نظر رانندگان تاكسي و يا لبوفروشها در مورد مساله هستهاي پرسيده شود تا شايد جاي موافقين و مخالفين آن عوض شود!
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]