واضح آرشیو وب فارسی:ايران: نگاه تجربههاي تكرارشدني اما نارسا
حسين سلطانمحمدي
عضو انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايي ايران
مجموعه سازيهاي ايراني بهرغم داستانپردازي از زندگي ايراني، تنوع ساختشان اندك است و شما بهراحتي خواهيد توانست با ديدن نخستين صحنهها، واژههاي احتمالي و كنشهاي بعدي را تخمين بزنيد و ضريب خطايتان نيز اندك باشد. سادهسازي و فقدان گرههاي كارشده در داستان و البته اوج و فرودهاي لازم براي نگهداشتن مخاطب تا آخرين قسمتها، از ويژگيهاي اصلي مجموعههاي ايراني است.
بتازگي، مجموعهاي در شبكه تهران به نمايش درآمد به نام «پيدا و پنهان» كه داستاني پليسي - امنيتي داشت و سازندگان اعلام كردهاند كه از نخستين تجربهها در پرداختن به زندگي مأموران امنيتي اطلاعاتي بوده است و بر اين مبنا، ما بايد شاهد ابتكاراتي در گرهافكني و گرهگشايي ميبوديم، اما چنين تجربه تقريباً بكري، در مرحله توليد، دچار معضل ميشود و توليد 13 قسمتي به 7 قسمت نزول يافته و قهرمان اصلي از فرامرز قريبيان به بيژن امكانيان دگرديسي مييابد و حتي، سه داستان در اين هفت قسمت تعريف ميشود تا بتوان از وراي آن، هم سرگرم شد، هم در زندگي عناصر اطلاعاتي خود را بشناسيم و هم آموزههاي غيرمستقيمي به شهروندان بدهيم كه در مواردي اينچنين، بدانند چه بايد بكنند. با اين حال مجموعهاي كه از امتياز زمان پخش ثابت و با كمترين تهديد از جانب ساير شبكهها روبهرو بوده است، نتوانست جذابيت خود را يكسان و بديع نگه دارد و در بستر تلويزيوني به فراموشي سريع سپرده شد. اين در حالي بود كه كارگرداناني را داشت كه تجربههاي موفقي در سابقه كاري خود داشتند. مشخص است كه داستان در روند پردازش، در روند توليد و سرمايهگذاري، دچار آسيب شده و پيكري نارسا براي پخش آماده شده بود. حتي از ديدگاه گرهپردازي و گرهگشايي براي بيننده ايراني كه آثار ايراني قدرتمندي چون «هوش سياه» را تجربه كرده، اثري پرقدرت نبود و كمتر كسي بدان توجه كرد و همچون نسيمي گذرا، آمد و رفت.شبكه 2 سيما نيز اين روزها در ساعت ثابت پخش مجموعههايش، مجموعه «خانهاي روي تپه» را نشان ميدهد. مجموعهاي كه به طبيعت كاركرد تعريفشده براي اين شبكه، بايد در زمره كودكان و نوجوانان باشد و البته اين يكي به نوجوانان نزديكتر است تا كودكان. خب، براي پخش مجموعهاي در ساعت 21:30، به گونهاي كه بتواند هم مجموعه شبكه 3 يا پخش فوتبالهاي اروپايي را شكست دهد و هم بتوان از پيشنهادهاي شبكههاي ماهوارهاي غيرمجاز عبور كرد، بايد داستانهايي براي تعريف كردن برگزيد كه كودك و نوجوان امروزي و آغشته به ابزارها و اقتضائات زندگي پيشرفته و مملو از فناوري ديجيتال را به خود جلب كند. ما كه در زندگي روزمره از هميار پليس و مانند آن براي بچهها ميگوييم و دست هر كدام از بچهها يك گوشي و مانند آن را قرار دادهايم، داستان ساده يك پسربچه روستايي بايد چنان با حوادث درهم تنيده شود كه بتواند ابتدا بچه و سپس والدينشان را پاي اين مجموعه بنشاند. استفاده از توان پيشتر تجربهشده فاطمه گودرزي و همچنين فرهاد بشارتي – با احترام به كاراكتر پليسي وي - براي ايفاي نقش در كاراكترهايي ساده و روستايي، به همراه بچهاي كه وانمود ميكند بيشتر از عقل و دركش ميفهمد، بايد با داستانهاي پرقدرتتري همراه شود. اما اين مجموعه، همان المانها و همان تصاويري را كه ما در مجموعههايي كه يك نمونه آن را با بازي مرحومه پوپك گلدره در دنياي شيرين دريا ديدهايم، با همان سادگي بكر و دستنخورده روستاهاي شمال در برابر بيننده قرار ميدهد بدون آنكه كمترين خلاقيتي در اين همه پتانسيل نشان دهد. شما در هر سكانس اين مجموعه ميتوانيد حتي ديالوگها را نيز حدس بزنيد چه رسد به كنشها و واكنشها. استفاده از تمهيداتي چون خارجيان حاضر در منطقه نيز به جاي آنكه كمكي دراماتيك براي مجموعه باشد، بيشتر نمايانگر پركردن تايم روايت بوده است.ميتوان همچون مجموعه «از ياد رفته» در شمال داستان تعريف كرد كه در آن زندگي با همه پيشرفتهاي عادياش جريان داشت. ميتوان نشان داد كه تحولات بشري در همه جغرافياي ايران چهره كرده است. ميتوان نشان داد كه اين بچهها، در همان مناطقي هستند كه بعدها از آنجا دانشمندان و افراد آيندهنگر آمدهاند. اما اين روايت در حال پخش، بعد از سالها به ما ميفهماند كه زمان در شمال ايران متوقف مانده و از حركت اجتماعي كمترين نشانهاي در آن ديده نميشود و تنها واژه قاضي كشيك يا هتل يا خارجيان در حال تفريح، نمايانگر حداكثر تغييرات رخداده در اين منطقه است. براي همين ميتوان داستانها را ساده و پاك تعريف كرد و گرهافكنيهايش مانند برداشتن فرزند يك مادر و انتقال آن به منزل و درخواست نگهداري بچه براي روزهاي آخر هفته باشد. اما اينها براي كودكان و نوجوانان دوره فرزندسالاري، خيلي جذابيت ندارد زيرا بچههاي امروزي در مخيلهشان شيطنت، ذكاوت، ظرافت و مانند آن را بسيار پيشرفتهتر ميانگارند و قهرمانان ساده اين داستانها را جدي نميگيرند. در چنين موقعيتي، بديهي است كه پيام صادقانه فيلم به درستي منتقل
نخواهد شد.
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]