محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826867407
نگاه قرآني شهيد اول به فلسفه سياسي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاه قرآني شهيد اول به فلسفه سياسي
شهيد اول حيات اجتماعي را ضرورتي ميشناسد كه در ذات خود بذرهاي تنش را نهفته دارد و رهايي از چنين گزندي را تنها در سايه تطبيق دين و شريعت امكانپذير ميداند كه با طبيعت همسوآفرين به مدد جامعه ميشتابد.
بخش اول
چكيده:
نويسنده در مقدمه، در پي كشف راز شهادت شهيد اول است، در اين رابطه شرايط سياسي، اجتماعي و مذهبي زمان شهيد را ميشكافد و از اختناق ضد شيعي در حكومت مماليك پرده برميدارد، در نهايت تعصّب مذهبي و اتهام سياسي را در شهادت شهيد مؤثر ميشناسد. در بخش اصلي مقاله، از عمل سياسي و تئوري پردازي شهيد سخن گفته و مؤلفههاي اصلي تفكر سياسي شهيد را برميشمارد كه عبارت است از مبناي شايستهتر گزيني، كه خود شايسته سالاري را در سطوح مختلف حكومت، در پي دارد. و در ميان شايستگيها عدالت در نگاه شهيد مهم مينمايد، در بخش دوّم و پاياني نوشته ديدگاه شهيد را در باب مشاركت سياسي توضيح ميدهد كه به چهارگونه: حراستي، حمايتي، نيابتي و شركت ولايي در نظامهاي طاغوتي، تقسيمپذير است.
كليد واژهها: شهيد اول/ قرآن/ قضاوت/ سياست/ فلسفه سياسي/ تقيّه/ شيعه/ مشاركت سياسي/ شايستهسالاري/ عدالت
باز خواني فصل پاياني حيات طيّبه شهيد اوّل(ره)
«گويا برقوق، پس از كشف ارتباط شهيد با علي بن مؤيد (همپيمان تيمور)، ميخواست غيرت مذهبي خود را نشان دهد، پس با يك تير دو نشان زد، هم از دشمني كه ميپنداشت نيروها را بر ضد او تجهيز ميكند، رهايي يافت و هم عامه و فقهاي سني را با اعدام كسي كه آنان وي را رقيب خطرناك و دشمن ويرانگر عقايدشان ميشمردند، راضي نمود.» (الشيبي، 2/141)
محمد بن مكي، معروف به شهيد اول، در قريه جزين از قراي لبنان در سال 734 قمري چشم به جهان گشود. وي تحصيلاتش را در خود لبنان پي گرفت و چند سالي را هم در حوزه علميه «حلّه» نزد بارزترين فقهاي شيعه تلمّذ داشت و سپس با سفر به مراكز علمي مهم جهان اسلام همچون حلّه، كربلا، بغداد، مكه مكرمه، مدينه منوره، مصر، بيت المقدس و دمشق و برقراري رابطه علمي با دانشمندان و فقهاي اين مراكز، توان علمي و قدرت فكري خود را به نمايش گذاشت. دريافت اجازه روايت از چهل نفر تنها از مشايخ اهل سنّت (مقدمه اللّمعى الدمشقيى، 1/82) گوياي هدفمندي و گستردگي اين نوع ارتباط گيري در حيات شهيد ميباشد. (الصدر، /355)
ستايش در سخنان دانشمندان نسبت به شهيد به گونهاي است كه مطالعه كننده را به شگفت وا ميدارد. به عنوان نمونه محمد بن يوسف شافعي بغدادي، ضمن اجازه نامه خود به شهيد، در سال 758 ميگويد: «و بعد فقه استجاز المولي الاعظم امام الأئمه، صاحب الفضلين، مجمع المناقب و الكمالات الفاخره، جامع علوم الدنيا و الاخره، شمس الملّه و الدين، محمد بن الشيخ العالم جمال الدين بن مكي بن شمس الدين محمد الدمشقي.» (شهيد اول، القواعد و الفوائد، 1/18)
ابن خازن از فقهاي شيعه در اجازه نامه خود به ابن فهد حلي، شخصيت شهيد را با ابن تعابير به تصوير ميكشد: «الشيخ الفقيه، امام المذهب، خاتمه الكل، مقتدي الطائفه المحقه، رئيس الفرقه الناجيه.» (شهيد اول، ذكري الشيعه، 1/14) شهيد از منظر مخاطبان خود اعم از مخالف و موافق، در عرصه سياست و اجتماع نيز شخصيت استثنايي داشت و با عكسالعمل سياسي و اجتماعي در خور، با چنين نگاهي روبرو بود. دعوتنامه حاكم شيعي و پرنفوذ خراسان، علي بن مؤيد، نمونهاي از تلقّي دوستان سياسي شهيد ميباشد كه در آن ميخوانيم:
«محضرت مبارك مولاي ما، آن پيشواي بلند همت ... رهبر ملتها، سرمشق دانشمندان ژرفبين، مقتداي محققان فاضل، روشنگر فرقهها ... وارث پيامبران، احيا كننده رسم امامان، راز نهاده خدا در زمين، پيشواي ما، خورشيد راستي و دين ...، بزرگان علمي اين ديار پراكنده گشته و بيشتر يا همه تار و مار شدهاند ... ما در ميان خود كسي را كه به فتوايش به لحاظ علمي بتوان اعتماد كرد يا مردم بتوانند عقايد درست را از وي فراگيرند، نمييابيم، مسألت چنين داريم ... چون ايمان داريم كه بزرگواري و بخشندگيش عالمگير است و كرمش دامنگستر، اميدواريم كه خواهشمان به جا آرد. ما از اين نگرانيم كه سرزمين ما به خاطر رهبر نداشتن و راهنمايي نشدن دستخوش خشم الهي گردد.» (اميني، /168)
چنين شخصيتي پس از يك سال زندان در دمشق، تحت نظارت بيدمر حاكم دمشق، نماينده برقوق پادشاه مصر، در محضر فرمانروايان، قضات و سران كه به دستور وي گردهم آمده بودند، با حكم قاضي مالكي، با شمشير سرش را بريدند، پس از شهادت به دارش زدند، سپس سنگبارانش كردند و آنگاه جنازهاش را به آتش كشيدند. (الصدر،/370)
مدرك حكم اعدام را توماري تشكيل ميداد كه توسط يوسف بن يحيي مرتد تهيه شده بود و به پاي آن امضاي هفتاد نفر از پيروان نامبرده و هزار نفر از اهل سنّت مشاهده ميشد (همان). در اين تومار، رافضي بودن شهيد مورد تأكيد قرار گرفته بود، از فتواي ايشان مبني بر حليت شراب، (ابن العماد، 8/505)، بدگويي نسبت به عايشه، عمر و ابوبكر (تاريخ ابن قاضي شهبه، 1/134)، گرايش به مذهب علويها و زيادهروي در دوستي ابن ملجم، سخن رفته بود. (طاهربن حبيب، تكمله دره الاسلاك، حوادث سال 786)
شهيد در پاسخ به اتهامات فوق در زندان دمشق اين اشعار را زمزمه نمود: «والله والله ايمانا موكده***اني بريء من الافك الذي ذكروا و الفقه و النحو و التفسير يعرفني*** ثم الاصولان و القرآن و الاثر» (شهيد اول، غايه المراد، 1/249) «به خداوند، به خداوند مصرانه سوگند ميخورم كه از تهمتهاي روا داشته شده پاكم و دانشهاي فقه، نحو، تفسير، اصول فقه، اصول عقايد، قرآن و سنّت مرا ميشناسند و بر بيگناهي من شهادت ميدهند.»
اتهامات شهيد به بهانهگيريهايي ميماند كه ذرّهاي از حقيقت در دل آن وجود ندارد، در عين حال هميشه در مسير تاريخ تكرار شده و همچنان در حال بازخواني است، بدون اينكه تصميم جدي براي رازگشايي در كار باشد! البته رازگشايي از اين رخداد ناگوار، آن هم پس از گذشت هفت قرن و از طريق مطالعه دادههاي قلمي كه غالباً توسط جيرهخواران دربار حاكمان مستبد شانس ماندگاري يافته است، نهايت دشوار مينمايد، ولي دشواري كار نميتواند اغماض و چشمپوشي از شناخت انگيزه نهفته در پشت چنين جنايتي را توجيه كند. شهادت شهيد اول ارتباط تنگاتنگ با وضعيت مذهبي و سياسي شيعيان در كشورهاي عربي و غيرعربي خاورميانه آن روز دارد. به همين دليل ناگزيريم نگاهي به وضعيت صنفي، گرايش مذهبي و نگرش سياسي حاكمان مماليك بيفكنيم.
گرايش مذهبي پادشاهان مماليك
مملوكيان بردگاني بودند كه از زادگاهها و نژادهاي مختلف در بازارهاي بردهفروشي خريداري ميشدند و توسط حاكمان بغداد و سلاطين مصري خود، فنون جنگي ميآموختند تا نگهبانان شخصي آنان باشند. اين بردگان فرمانروايي نظامي تشكيل داده، قدرت را در سال 1250 ميلادي تصاحب كرده و به مدت سه قرن بر خاورميانه فرمان راندند. (نيكلا، 1/20؛ ژاك نانته، /108؛ الهاشمي، /9)
از باب نمونه، برقوق (پادشاه مصر در عصر شهيد اول)، در سال 764 قمري، توسط اتابك يلبغاي عمري، خريداري و ضميمه غلامان او گرديد. پس از كشته شدن اتابك، مدتي در خدمت امير منجك نماينده پادشاه در شام بود. سپس به مصر فرا خوانده شد و به جرگه سربازها پيوست و در چند كودتا شركت كرد و سرانجام در سال 784 بر تخت پادشاهي تكيه زد. (الاتابكي، /184-181)
به هرحال مماليك، جانشينان ايوبيان بودند كه حكومت آنان توسط صلاحالدين ايوبي پايهگذاري شد. صلاحالدين در سال 1169 ميلادي مقام وزارت آخرين خليفه فاطمي (العاضد) را از آن خود ساخت و دو سال بعد در سال 1171، بر تاريخ حاكميت فاطميان نقطه پايان گذاشت. (قصي، /180)
ايوبيان بر مصر و موصل و حلب كه روزگاري مقر حكومت خاندان شيعي حمدانيان بود (394ـ317ق) (العبادي، /312) تسلط يافته و قلمرو حكومتشان را تا دورترين نقطه تحت سيطره فاطميان گسترش دادند. (نيكلا،/20ـ 19)
حمدانيان و فاطميان به عنوان دو خاندان شيعي هر كدام به گونهاي گسترش مذهب شيعه را پي ميگرفتند. سيفالدوله از سال 351 قمري شيعيان را تشويق به سكونت در حلب ميكرد (فيصل سامر، /338) و گروهي از شيعيان حرّان را در حلب سكنا داد. (ابن العديم، 1/60) فاطميان نيز حريصانه دنبال توسعه تشيّع بودند. (العبادي، /122) بدين ترتيب مذهب شيعه در شام جايگاه ويژهاي پيدا كرده بود. ابن العديم ميگويد:«در سال 440 وارد حلب شدم و ديدم كه فقها بر اساس مذهب اماميه فتوا ميدهند.» (ابن العديم، 1/61)
ابن جبير(614ـ540 ق) كه در سال580 وارد شام شده است، ميگويد: «در اين شهر تعداد شيعيان بيشتر از اهل سنّت است.» (ابن جبير، /341) قدرت شيعيان لبنان به اندازهاي بود كه در سال 488 قمري در طرابلس حكومتي تشكيل داده و پيشرفتهاي چشمگيري در عرصه فرهنگ و اقتصاد به يادگار گذاشتند. (ژاك نانته، /75)
پيشرفت تشيع در سايه حكومت حمدانيان و فاطميان براي سنّيان متعصّب نگرانكننده بود، به همين دليل صلاحالدين ايوبي كه شافعي مذهب و گرايش اشعري داشت، دو هدف اساسي را دنبال ميكرد: يكي جايگزيني مذهب سنّي به جاي مذهب شيعه در مصر و ديگري درگيري با متجاوزان صليبي. (قصي، /180)
زنگيان و ايوبيان با حرارت و شوقي كه از خود براي ترقي تسنن نشان ميدادند، همت كردند تا تمام اقدامات ممكنه براي فرونشاندن قدرت تشيّع صورت پذيرد. (نيكلا، /139) در سال 565 تمام مراسم شيعي از رسميت افتاد. مذاكرات شيعيان حلب با صلاحالدين ايوبي در رابطه با تداوم رسميت تشيّع نه تنها نتيجه نداد كه منجر به اختناق شديدتر گرديد. (الشيبي، 2/127)
از سال1250 ميلادي با زوال قدرت ايوبيان، مملوكيان جانشين آنها شدند و تا سال 1517 بر مصر، فلسطين، لبنان و سوريه فرمان راندند. (نيكلا، /20) اين سلسله نيز مسلك اشعري و مذهب شافعي داشتند. «بيبرس» يكي از پادشاهان مماليك در سال 663 قمري دستور داد كه براي هر كدام از مذاهب چهارگانه اهل سنّت قاضي تعيين گردد و رياست از آن قاضي شافعي باشد و تصميم گرفته شد كه شاهد و كانديد براي وظايف قضاوت، امارت، تدريس و خطبه، جز از اين چهار مذهب قابل پذيرش نباشد. (شبارو، قاضي القضاه في الاسلام، /43)
در سال 664 دمشق نيز راه قاهره را پيمود و بنا گذاشته شد كه هر مذهب از مذاهب چهارگانه قاضي القضاتي داشته باشد و در هر نمايندگي نيز چهار قاضي از چهار مذهب به كارهاي قضايي همّت گمارند.پادشاهان و حاكمان مماليك تصميم گرفتند كه براي از بين بردن ساير مذاهب، به خصوص مذهب اسماعيليه، از نيروي نظامي استفاده نمايند. (همان)
بدين ترتيب علماي اهل سنّت با دولت متحد شدند و دولت مماليك نيز به حمايت علماي اهل سنّت احساس نياز ميكردند. (نيكلا، /140) اين همپيماني سبب گرديد كه فقها، ابزارگونه در خدمت مصالح حاكمان مماليك قرار گيرند (الشيبي، /133) و هر كدام منويات خود را توسط ديگري جامه عمل بپوشانند. اگر كسي متهم ميشد به مخالفت با دولت يا مذهب فقهي و كلامي، با كيفر سنگيني روبرو ميگرديد.ظاهراً سهروردي كه در عصر صلاحالدين سلف مماليك در حلب توسط حكم قاضيان و حاكم آن ديار، يعني پسر صلاحالدين سرش را از تن داد و سپس سرِ دار مأوي گرفت، جرمي جز عقايد فلسفي ناسازگار با باورهاي فقيهان آن ديار نداشت. (نيكلا، /140؛شمس الدين، 6/272)
تلقي سياسي حاكمان مماليك از شيعه
در كنار تعصب مذهبي سنتي مماليك كه همراه با انگيزه سياسي و حفظ قدرت، و نيز استفاده ابزاري از فتاواي فقهاي اهل سنّت بود، تلقّي منفي آنان از گرايش سياسي شيعيان نيز در تصميمهاي ضد شيعيشان اثرگذار بود. خاطره حكومت فاطميان، حمدانيان، تشكيل حكومت جلايريان در عراق در سال 736 قمري (الحلّي، 1/91؛ الغراوي، 2/34) و تشكيل حكومت شيعي در طرابلس، به آنان اجازه نميداد كه نگاه خوشبينانه به شيعيان داشته باشند.علاوه بر خاطرههاي يادشده، رخدادهاي سياسي ديگري نيز وجود داشت كه سياه دلي دوچندان را در حاكمان مماليك نسبت به شيعيان به وجود آورد و آنها عبارت بودند از:
1- در عصر بيبرس، (658ق) انقلاب و نهضت شيعي برضد حكومت نامبرده و به قصد تشكيل حكومت شيعي در مصر راه افتاد و انقلابيون با شعار «يا آل علي(ع)» بر بسياري از نقاط شهر تسلط يافتند، ولي بيبرس با شدت عمل در هم كوبنده، شعله انقلاب را خاموش كرد. (العبادي، /178)
2- در اوايل قرن هفتم، موقع اشغال بغداد توسط مغولان، هيئت نمايندگي از علماي حلّه نزد رهبر ارتش مغول رفتند و براي شهر حله امان نامه گرفتند و بدين وسيله مركز علمي حلّه مأمن طلاّب، اساتيد و فقها قرار گرفت.
علامه حلّي از اين مركز توجه سلطان محمد خدابنده را جلب كرد تا مذهب شيعه را مذهب رسمي كشور اعلان كند. (الحلّي، 1/67و87؛ شهيد اول، مقدمه اللمعه الدمشقيه، 1/69) شهيد اول، يكي از فارغ التحصيلان اين مركز است و به همين دليل عنوان «العراقي الرافضي» به ايشان داده شده است. (ابن العماد، 8/505)
3- شيعيان لبنان در تاريخ به عنوان كسروانيان يا اهالي كوه كسروان ياد شدهاند، ابن جبير در سفرنامه خود از كوه كسروان و سكونت شيعيان اسماعيليه و حضور عارفان در دامن و فراز اين كوه ياد ميكند. (ابن جبير، /299) حموي و لئوناردو نيز درباره عارفان كسروان صحبت نمودهاند. (الحموي، 5/11؛ لئوناردو لونرن، 1/362) آقا بزرگ تهراني، شيعيان كوه كسروان را وابسته به تصوف اشراقي معرفي ميكند. (آقا بزرگ تهراني، 8/192)
به هرحال شيعيان لبنان يا كسروانيان در دو مرحله توسط حاكمان مملوكي قتل عام شدهاند. نخستين بار در سال690، سال تسلط مملوكيان بر لبنان، به اتهام همسويي با علويها در طرفداري از صليبيها مورد تجاوز قرار گرفتند. «قلاون» جانشين «بيبرس» با استفاده از اختلافات موجود بين دودمانهاي پادشاهي طرابلس با صد و چهل هزار مرد جنگي اين شهر را مورد چپاول قرار داد و ساكنان آن را قتل عام كرد و يا به اسارت درآورد (ژاك نانته، /106) و زمينهاي زراعتي مردم اين سامان را در اختيار اميران مماليك قرار داد. (شبارو، دولت مماليك، /135)
آخرين و بزرگترين هجوم حاكمان مماليك به سال 705 مربوط ميشود كه دو گونه توجيه براي آن ثبت شده است: برخي منشأ آن را اختلاف بين شيعيان كسروان و تنوخيان از اهل سنّت دانستهاند. (آقا بزرگ تهراني، 8/192؛ ژاك نانته، /113-112) برخي ديگر همچون ابن تيميه اتهام همكاري با مغولان و صليبيان را توجيهگر اين حمله ميشناسد. (الشرقاوي، /117) ولي واقعيت اين است كه در اين رخداد، دو عامل تعصب مذهبي و بدبيني سياسي با هم تأثيرگذار بود.
مملوكيان نميتوانستند كه نسبت به بيطرفي كسروانيان اطمينان حاصل نمايند. فقها، به خصوص ابن تيميه نيز با استفاده از فضاي موجود، به تحريك حاكمان مماليك پرداختند. ابن تيميه كه حمله به اهالي كسروان را واجب عيني ميشمرد، با مشورت حاكم دمشق و فرستادن نامه به پادشاه مصر، اجازه چنين هجومي را به دست آورد. (الشرقاوي، /117) پنجاه هزار جنگجو و رزمنده همراه ابن تيميه، به كشتار اهالي كسروان پرداختند. (ژاك نانته، /113)
كشتار در دوم محرم سال 705 آغاز و سيزده محرم پايان يافت. علاوه بر قتل عام واقعي، نابودي زراعت و درختان شيعيان و غارت اموال ايشان، ششصد نفر مرد را اسير گرفتند و منطقه را به مسيحيان كوه كسروان واگذار كردند. ابن تيميه ضمن نامهاي به پادشاه مماليك، دليل قطع درختان اهالي كسروان را عمل پيامبر در جنگ بني نظير دانست كه درختان يهود را نابود كرد. (شيخ آقا بزرگ، 8/192)
بدين ترتيب اختناق و فشار ضد شيعيان، از آغاز قرن هشتم رو به افزايش نهاد. (الشيبي، 2/129) در دستورالعمل حكومتي امضا شده توسط نمايندگان پادشاه مماليك، در تاريخ بيستم جمادي الثاني سال 764 كه قلقشندي (م 820 ق) نسخه كامل آن را نقل كرده است، تعصّب مذهبي به صورت وحشتناكي به تصوير كشيده شده است. در اين نامه ضمن يادآوري آمادگي براي تجهيز لشكري براي نابودي شيعه و تشيّع در لبنان و اخطار به آنان كه در صورت دست نكشيدن از تشيّع و انتخاب ننمودن مذهب سنّت اقدام نظامي انجام خواهد گرفت، عقايد و افكار شيعه باطل، خون و مال آنان مباح و ريشهكن شدنشان مشروع قلمداد شده است. (قلقشندي، 13/20-13)
در اثر افزايش اختناق، شيعيان به تقيه پناه بردند. (آقا بزرگ تهراني، 8/192) اجراي حكم بريدن سر حسن بن شيخ سكاكيني (عسقلاني، الدرر الكامنه، 2/34)، محمود بن ابراهيم شيرازي (ابن كثير، 14/250) و علي بن محمد حلبي (از شاگردان اصحاب علامه حلّي) (عسقلاني، الدرر الكامنه، 3/40 و95)، به ترتيب در سالهاي 744، 755 و 766 به جرم شيعه بودن، اوج خشونت ضد شيعي را به نمايش ميگذارد.
4- رخداد ديگري كه براي حاكمان مماليك، به خصوص برقوق و بيدمر نگران كننده بود و منجر به زنداني شدن و شهادت شهيد اول شد، ارتباطگيري تيمور لنگ با حاكم سربداران است كه در سال 773 اتفاق افتاد. (الشيبي، 2/141) وقتي تيمور با مشكل فتح خراسان روبرو گرديد، به قصد مشورت به سراغ كسي به نام سيد محمد رفت كه از سران صوفيها بود و بر علي بن مؤيد آخرين فرمانرواي سربداران نفوذ معنوي داشت. نامبرده براي حفظ شيعيان، تفاهم بين آن دو را بر هر دو پيشنهاد كرد. در اثر اين تفاهم درگيري اتفاق نيفتاد و علي بن مؤيد و تمام همكارانش در بخشهاي مختلف خراسان پستهاي خود را حفظ كردند. (ابن عربشاه، /31-28)
تيمور براي دستيابي به اهداف سياسي خود همانگونه كه به تبعيت از تركها و فارس زبانان كه از ابوحنيفه پيروي ميكردند، مذهب حنفي را برگزيد، براي جلب توجه شيعيان، شعار دوستي امام علي را سر ميداد. (الشيبي، 2/149) به همين دليل موقع هجوم به شام در سال 803 ، خطاب به علماي آن سامان از حقانيت حضرت علي(ع)، ظالم بودن معاويه و فاسق بودن يزيد دم ميزد و موقع فتح دمشق شعار «خونخواهي امام حسين از نسل يزيد» را مطرح ميكرد. (همان، /141؛ ابن عربشاه، /136و153)
آنچه در خراسان اتفاق افتاد، براي شهيد احتمالاً نگران كننده بود؛ زيرا رابطه تيمور و پادشاه مملوكي به گونهاي خصومتآميز بود كه براي آورنده خبر مرگ برقوق، تيمور پانزده هزار دينار جايزه داد. (الشيبي، 2/141) نگراني شهيد از سفارش او به شيخ محمد آوي موقع فرستادن كتاب «لمعه» به پنهان كاري و ترك هر چه سريعتر دمشق قابل درك ميباشد. (شهيد اول، اللمعه الدمشقيه، 1/101)
5- پنجمين و آخرين عامل نگراني حاكمان مماليك، موقعيت اجتماعي و تفكر سياسي شهيد بود كه وي را با سيماي يك رقيب پرقدرت در برابر مملوكيان قرار ميداد. شهيد با تمام فقهاي زمان خود اعم از شيعه و سني در ارتباط بود، بين شيعيان شهرت بيمانند داشت، كتاب لمعه را به عنوان فقه حكومتي و مورد نياز حاكم مسلمان در سال782 به علي بن مؤيد فرستاد. (الشيبي، 2/139)
براي نخستين بار شبكه نمايندگي و تعيين وكلا را تأسيس كرد (شهيد اول، ذكري الشيعه، 1/13) و از طريق نمايندگانش در مناطق شيعه نشين لبنان كه مسئول جمعآوري خمس و زكات بودند، رهبري خود را از شهر دمشق، البته به دور از چشم حاكم اين شهر اعمال ميكرد. (الشيبي، 2/137) شهيد با توجه به شرايط سياسيـ مذهبي حاكم در جامعه سياسي و مذهبي زمانش و نيز بر اساس انديشه سياسي خودش كه سخت آشتيناپذير مينمود، روش تقيّه را پيش گرفت و خود را شافعي قلمداد ميكرد. (همان، /135)
به عنوان نمونه، شمسالدين محمد جزري (م 833 ق) ميگويد:«محمد بن مكي ضمن نوشتهاي به من، خودش را شافعي قلمداد كرد، ولي او فقيه شيعه بود. ابن اللبّان ميگفت: مدت طولاني با وي زندگي و معاشرت داشتم و چيزي برخلاف اهل سنت از وي نشنيدم. (ابن الجزري،2/265) در دادگاه خطاب به ابن جماعه گفت: من شافعي مذهبم و تو اينك پيشواي اين مذهب هستي، پس طبق اين مذهب قضاوت كن. (البحراني،/147)
شهيد به دليل شدت تقيّه نميتوانست در دمشق روزها به تدريس كتابهاي شيعه بپردازد، ناگزير اين كار را شب، بين نماز مغرب و عشا در زيرزميني كه بدين منظور ساخته شده بود، انجام ميداد. (افندي، /80) اينكه موقع نگارش لمعه منبعي فقهي جز «مختصر النافع» محقق حلّي در اختيار نداشت و اين كار را در خلوت انجام داد و از عدم رفت و آمد عامه در مدت هفت روز نگارش نيز اظهار شادماني كرد، نشان دهنده خفقان سياسيـمذهبي و شدت تقيّه است. (شهيد اول، اللمعه الدمشقيه، 1/102ـ101)
تظاهر به شافعي بودن از باب تقيّه در شام تحت حاكميت مماليك، اختصاص به شهيد نداشت، قطبالدين محمد بن محمد رازي بويهي كه خود شهيد ميگويد: «من ميدانم و از خود وي شنيدم كه از فقهاي اماميه است.» (شهيد اول، غايه المراد، 1/217) در شام به عنوان فقيه شافعي زندگي ميكرد و فعلاً نيز جزء علماي شافعي شمرده ميشود. (ابن قاضي، طبقات الفقهاء الشافعيه، 2/206؛ ابن العماد، 8/355)
سرانجام در اثر سخنچيني تقيالدين جبلي خيامي ـاز پيروان شيخ محمد مالوش يا يالوش كه به جادو و سحر روي آورده بود و شهيد با مقابله به مثل، سحر او را باطل ميكرد و او در حكومت برقوق كشته شد. (الصدر، /368؛ آقا بزرگ تهراني، 8/207)ـ شهيد بازداشت شد و سالي را در سياهچال زندان دمشق سپري كرد. بر اساس تحقيق آصفي، با مشاهده اعتراض و اجتماع مردم در رابطه با زنداني شدن شهيد، بيدمر تصميم گرفت كه به زندگي شهيد پايان دهد. با تحريك بيدمر، رهبر پيروان يالوش به نام يوسف بن يحيي، توماري را تهيه ديده در اختيار دستگاه حاكمه قرار داد (شهيد اول، اللمعه الدمشقيه، 1/146) تا اقدام لازم را به عمل آورند.
محتواي تومار و متن سخنان تقيالدين به صورت مشروح در دسترس نميباشد، اما در عين حال علاوه بر فتواها و ديدگاههاي بد بينانه نسبت به شهيد در رابطه با حكومت و فقهاي اهل سنّت، وجود تهمتهاي همكاري با علويها و رهبري نهضت كردهاي شيعه و آمادگي براي قيام مسلحانه در آن تومار نيز قابل تصديق ميباشد. (آقا بزرگ تهراني، 8/207 و 192)به هرحال يالوش و تقيالدين سابقه تشيع و همكاري با شهيد را داشتند و پس از ارتداد از تشيع، دست به اقدام خصمانه بر ضد شهيد زدند. (الصدر، /370)
بيدمر مستقيماً وارد كار شد و با دستور گردهمايي تمام فرماندهان و قضات و بزرگان دمشق، دادگاه علني را تشكيل داد، ولي فقط براي اينكه شهيد را در جريان تومار و محتواي آن قرار دهد(!؟)، به شهيد اجازه دفاع ندادند. (همان)ابن جماعه ـبرهان الدين ابواسحاق ابراهيم قاضي القضات دمشق در دهه هشتاد در قرن هشتم (العسقلاني، انباء الغمر، 1/9؛ البدر العيني، /196؛ ابن العماد، 8/534)ـ در پيگرفتن اعتراف بود، از اين رو اصرار داشت كه شهيد استغفار كند.
شهيد ميفرمود گناهي نكرده است تا استغفار كند. ابن جماعه ساعتي را با شهيد خلوت كرد و سپس آشكارا گفت: تو استغفار كردي و جرمت ثابت شده. آنگاه قاضي مالكي را تهديد كرد كه اگر طبق مذهب مالكي حكم اعدام شهيد را صادر نكند، از مقام قضاوت بركنار ميشود (الصدر، /370) و قاضي مالكي حكم اعدام مشهورترين چهره علمي، فكري و سياسي زمان را مورد تأييد قرار داد.
با توجه به حكايت تاريخ كه مورد مطالعه قرار گرفت، دادگاه و اعدام شهيد به صورت عادي و معمولي صورت نگرفته است. حضور شخص حاكم و تمام فرماندهان، قضات و بزرگان دمشق در دادگاه علني شهيد -كه نه وكيل مدافع وجود داشت و نه به خود شهيد اجازه دفاع داده شد- بدين منظور صورت گرفت كه از تحريك افكار عمومي جلوگيري به عمل آيد.
دولت ميدانست كه شهيد يك تفكر و انديشه زلال و مورد قبول تمام دانشمندان حوزههاي علميه آن روز است، انديشهاي كه تكيه بر عدالت و شايسته سالاري دارد و ناسازگاري آن را با استبداد، غارتگري و جنگ افروزي كه سيره حاكمان معاصر را تشكيل ميداد، آشكار مينمود.
انديشه شهيد برخاسته از استنباط و اصول اجتهاد قدرت علمي بود كه تمام علماي جهان اسلام با نگاه تحسين آميز و خوشبينانه به سوي او مينگريستند و بسياري بر توان علمي و قدرت اجتهاد ايشان مهر تأييد زده بودند.
بر اين اساس، شخصيت شهيد در افكار عمومي حوزههاي علميه مساوي با فقه، قرآن، تفسير، اصول و سنت شناخته شده بود، همانگونه كه خود شهيد در سرودهاي كه حكم پيام وي را از پشت ميله زندان دارد، با تأكيد بر بيگناهي خود فرمود: بر بيگناهي من اين دانشها شهادت ميدهد:«والفقه و النحو و التفسير يعرفني*** ثم الاصولان و القرآن و الأثر»(غايه المراد، 1/249)
اعدام كسي كه انديشه او در تمام زمينهها به شمول حوزه سياست رنگ قرآني داشت، از احاديث مشترك ريشه ميگرفت و از مقبوليت عمومي برخوردار بود؛ به صورت مخفي، ميتوانست حكومت را در افكار عمومي متهم نشان دهد. از اين رو بيدمر، اجتماعي آنچناني را گرد آورد تا با استفاده از قدرت توجيهي آنها از برانگيخته شدن افكار عمومي جلوگيري به عمل آورد و به تعصب مذهبي به عنوان وسيلهاي جهت به سكوت يا به ترديد واداشتن آشنايان و ارادتمندان شهيد در حوزههاي علميه اهل سنت دامن بزند و با چنين غبار افشانيهايي نوري را زير ابر پنهان نمايد، غافل از اينكه دسايس بشري به هيچ وجه توان به خاموش كشاندن شخصيت فكري مورد تأييد قرآن و تفسير را ندارد، همانگونه كه خود قرآن از چنين مصونيتي برخوردار ميباشد.
حاكميت مملوكي توانست جسد شهيد را بسوزاند و خاكستر آن را بر باد دهد تا قبر و آدرسي براي مراجعه حاميان شهادت در آينده وجود نداشته باشد، غافل از اينكه دادههاي فكري-قرآني آن عزيز در آينده تاريخ وارد حجرهها، حوزههاي علميه و مراكز پژوهشي خواهد شد و با داشتن بوي شهادت و جلب توجه آيندگان، زمينه بازخواني مكرر خود را فراهم خواهد ساخت تا ياد او تا ابد در دلها زنده و الهام بخش باشد. پس شهيد زنده است؛(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لا تَشْعُرُونَ) (بقره/154)«آنان كه در راه خدا كشته شوند، مرده مخوانيد كه زندهاند، ولي شما درك نميكنيد.»
منابع و مآخذ:
1. ابن الجزري؛ غايه النهايه في طبقات القراء، به نقل از المختاري، رضا؛ الشهيد اول، حياته و آثاره، چاپ اول، قم، بوستان كتاب، 1384ش.
2. ابن العديم، عمر؛ بغيه الطالب في تاريخ حلب، بي چا، بيروت، دارالفكر، بيتا.
3. ابن عربشاه؛ زندگي شگفت آور تيمور، ترجمه محمد علي نجاتي، چاپ چهارم، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1370ش.
4. ابن العماد، عبدالحي؛ شذرات الذهب، چاپ اول، بيروت، دار ابن كثير، 1413ق.
5. ابن جبير؛ رحله ابن جبير، بي چا، بيروت، دار صادر، بيتا.
6. ابن قاضي شهيد؛ تاريخ ابن قاضي شهيد، به نقل از: المختاري، رضا؛ الشهيد الاول، حياته و آثاره، چاپ اول، قم، بوستان كتاب، 1384ش.
7. طبقات الفقهاء الشافعيه، بي چا، مكتبه الثقافه الدينيه، قاهره، بيتا.
8. ابن كثير؛ البدايه و النهايه، چاپ هفتم، بيروت، مكتبه المعارف، 1408ق.
9. الاتابكي، يوسف؛ النجوم الزاهر، چاپ اول، بيروت، دار الكتب العلميه، 1413ق.
10. اردستاني بخشايشي، احمد؛ اصول علم سياست، چاپ اول، تهران، انتشارات آواي نور، 1376ش.
11. افندي، ميرزا عبدالله؛ تعليقه امل الآمل، چاپ اول، قم، مكتبه آيت الله المرعشي، 1410ق.
12. اميني، عبدالحسين؛ شهيدان راه فضيلت، ترجمه جلالالدين فارسي، چاپ سوم، بيجا، انتشارات روزبه، 1362ش.
13. البحراني، يوسف؛ لؤلؤه البحرين، چاپ دوم، قم، مؤسسه آل البيت، بيتا.
14. البدر العيني؛ السلطان برقوق، چاپ اول، قاهره، دار الصفوه، 2002م.
15. بشيريه، حسين؛ آموزش دانش سياسي، چاپ سوم، تهران، نشر نگاه معاصر، 1382ش.
16. حقيقت، صادق؛ درآمدي بر انديشه سياسي اسلام، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1413ق.
17. الحلّي، يوسف كركوش؛ تاريخ الحله، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1413ق.
18. الحموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيچا، بيروت، دار صادر، بيتا.
19. ژاك نانته؛ تاريخ لبنان، ترجمه اسدالله علوي، چاپ اول، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1379ش.
20. شبارو، عصام محمد؛ دولت مماليك، ترجمه شهلا بختياري، چاپ اول، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380ش.
21. قاضي القضاه في الاسلام، چاپ دوم، بيروت، دارالنهضه العربيه، 1992م.
22. الشرقاوي، عبدالرحمن؛ ابن تيميه الفقيه المعذب، چاپ اول، بيروت، دارالفكر، بيتا.
23. شمسالدين، احمد؛ دفيات الاعيان، چاپ دوم، قم، منشورات الرضي، 1364ش.
24. شهيد اول، محمد؛ القواعد و الفوائد، بيچا، قم، مكتبه المفيد، بيتا.
25. الدروس الشرعيه، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1419ق.
26. اللمعه الدمشقيه، چاپ اول، قم، دارالفكر، 1411ق.
27. غايه المراد في شرح نكت الارشاد، چاپ اول، قم، مركز الابحاث و الدراسات الاسلاميه، 1414ق.
28. ذكري الشيعه في احكام الشريعه، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البيت الاحياء التراث، 1419ق.
29. الشيبي، كامل مصطفي؛ الصله بين التصوف و التشيع، چاپ سوم، بيروت، دار الاندلس، 1982م.
30. الصدر، حسن؛ تكمله امل الآمل، بيچا، بيروت، دار الاضواء، 1407ق.
31. الطهراني، شيخ آقا بزرگ؛ طبقات اعلام الشيعه، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العربي، 1975م.
32. طاهر ابن حبيب؛ تكمله دره الاسلاك، به نقل از المختاري، رضا؛ الشهيد الاول، حياته و آثاره، چاپ اول، قم، بوستان كتاب، 1384ش.
33. العاملي، محمدجواد؛ مفتاح الكرامه، بيچا، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
34. العبادي، احمد مختار؛ قيام دوله المماليك الاولي، چاپ اول، بيروت، دار النهضه العربيه، 1416ق.
35. العسقلاني، احمد؛ الدرر الكامنه، بيچا، بينا، بيجا، بيتا.
36. انباء الغمر بابناءالعمر في التاريخ، چاپ دوم، بيروت، دار الكتب العربيه، 1406ق.
37. عليخاني، علياكبر؛ مشاركت سياسي، چاپ اول، تهران، نشر سفير، 1413ق.
38. الغراوي، عباس؛ تاريخ العراق، چاپ اول، قم، منشورات الشريف الرضي، 1354ق.
39. فيصل سامر؛ دولت حمدانيان، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو، چاپ اول، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380ش.
40. قصي، الحسين؛ موسوعه الحضاره العربيه، چاپ اول، بيروت، دار البحار، 2005م.
41. القلقشندي، احمد؛ صبح الاعشي في صناعه الانشاء، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407ق.
42. لئوناردو لونُرن؛ ميراث تصوف، ترجمه مجدالدين كيواني، چاپ اول، تهران، نشر مركز، 1384ش.
43. ليپست، سيمور مارتين؛ دايره المعارف دموكراسي، ترجمه كامران فاني و نورالله مرادي، چاپ دوم، تهران، كتابخانه تخصصي وزارت خارجه، 1383ش.
44. نيكلا ا. زياده؛ دمشق در عصر مماليك، چاپ اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1351ش.
45. الهاشمي، عبدالمنعم؛ موسوعه تاريخ العرب (عصر المماليك و العثمانيين)، چاپ اول، بيروت، دار البحار، 2006م.
سيد ابراهيم سجادي،
منبع: فصلنامه پژوهشهاي قرآني شماره 58
ادامه دارد.........
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]
صفحات پیشنهادی
قائم مقام نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد:بينش سياسي و دشمنشناسي اولويت اصلي براي بسيج است
قائم مقام نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد بينش سياسي و دشمنشناسي اولويت اصلي براي بسيج است قائم مقام نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد و امور ايثارگران آگاهي سياسي اجتماعي و علمي و همچنين دشمنشناسي براي بسيج را از اولويتها و ضروريات دانست به گزارش خبرگزاري فارس از مشهد همايشدر معارفه غيررسمي عنوان شدتأكيد معاون قرآني وزارت ارشاد بر جدايي فعاليتهاي سياسي و قرآني
در معارفه غيررسمي عنوان شدتأكيد معاون قرآني وزارت ارشاد بر جدايي فعاليتهاي سياسي و قرآني معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد در واكنش به برخي نگرانيها از رواج احتمالي سياسيكاري در معاونت قرآني گفت كارگزاران نبايد مسائل سياسي را با فعاليتهاي قرآني مخلوط كنند بايد ساحت قرآن و عترتمحافل سياسي مخالف دولت از اظهارات اولاند درباره الجزاير خشمگين شدند
محافل سياسي مخالف دولت از اظهارات اولاند درباره الجزاير خشمگين شدند تهران واحد مركزي خبر سياسي 1392 10 02 00 12 54 21 شوخي فرانسوا اولاند رئيس جمهور فرانسه درباره الجزاير خشم مسئولان الجزايري و نيز محافل سياسي مخالف دولت را در فرانسه برانگيخت به گزارش شبكه تلويزيوني فرانس2قصه زندگي پروفسور حسابي و زندگي شهيد مفتح از نگاه كسي كه او را ترور كرد
قصه زندگي پروفسور حسابي و زندگي شهيد مفتح از نگاه كسي كه او را ترور كرد به گزارش خبرآنلاين چاپ چهارم كتاب خوابي به رنگ فراموشي نوشته عزت الله الوندي و دومين جلد از مجموعه قصه قهرمانان انقلاب كه زندگي آيت الله مفتح را از ديد كسي كه او را ترور كرده روايت ميكند روانه بازار كنگاهي به گوشهاي از زندگي آيت الله شهيد غفاريشهيد غفاري؛ مجتهدي كه صلابت و مهربانيش ماركسيستها را نمازخوان كر
نگاهي به گوشهاي از زندگي آيت الله شهيد غفاريشهيد غفاري مجتهدي كه صلابت و مهربانيش ماركسيستها را نمازخوان كرد پتوها كه به داخل زندان آورده شد صداي صلوات كه سمبل بچههاي مسلمان بود بلند شد بعد از اين واقع تعدادي از ماركسيستها به او مراجعه كردند تا نماز خواندن را ياد بگيرندلزوم اجتناب از نگاه سياسي به پروژه نفلين سينيت سراب
لزوم اجتناب از نگاه سياسي به پروژه نفلين سينيت سراب تبريز – خبرگزاري مهر فرماندار سراب گفت توسعه شهرستان سراب با محوريت پروژه بزرگ توليد پودر آلومينا از نفلين سينيت امكان پذير است و بايد از نگاه سياسي به اين پروژه اجتناب كرد مسعود سعادتي شنبه در گفتگو با خبرنگار مهر با تاكيد بمديرعامل سازمان بنادر در پاسخ به فارس خبر دادجذب اپراتور بندر شهيد رجايي تا 6 ماه ديگر/كاركنان اپراتور اول به
مديرعامل سازمان بنادر در پاسخ به فارس خبر دادجذب اپراتور بندر شهيد رجايي تا 6 ماه ديگر كاركنان اپراتور اول به شركت جديد منتقل ميشوند معاون وزير راه با بيان اينكه فعلا سه شركت جديد به مدت شش ماه در بندر شهيد رجايي كار ميكنند تا عمليات جذب اپراتور انجام شود گفت اپراتور قبلي يكبيانيه احسان حدادي درمورد گزارش خبري 20:30 مصاحبهام با BBC سياسي نبود/ قرار بود جايزه نفر اول را بگيرم
بيانيه احسان حدادي درمورد گزارش خبري 20 30 مصاحبهام با BBC سياسي نبود قرار بود جايزه نفر اول را بگيرم نايب قهرمان المپيك لندن با انتشار بيانيهاي نسبت به گزارش بخش خبري 20 30 واكنش نشان داد به گزارش سرويس ورزشي برنا بخش خبري 20 30 صدا و سيما چند روز پيش در خصوص مصاحبه احسان حقشر جوان بازوي عملي يك جامعه است/ مسجد اولين مركز تعاملات سياسي و مذهبي در طول تاريخ
قشر جوان بازوي عملي يك جامعه است مسجد اولين مركز تعاملات سياسي و مذهبي در طول تاريخ گرمسار – خبرنگار مهر مدير مسئول كانون فرهنگي هنري محراب مسجد جامع گرمسار قشر جوان را بازوي عملي جامعه معرفي كرد و گفت بصيرت و هوشياري قشر جوان در كنار باور و اعتقادات مذهبي شان از آنها نيرويي قشوخی سیاسی اولاند کار دستش داد
شوخی سیاسی اولاند کار دستش داد رئیس جمهور فرانسه به دلیل بیان اظهارات تمسخر آمیز درباره امنیت الجزایر ابراز تأسف کرد به گزارش نامه نیوز مشرق به نقل از العالم ریاست جمهوری فرانسه در بیانیه ای اعلام کرد انتقادات مطرح شده در فرانسه و الجزایر به دلیل شوخی فرانسوا اولاند درباره اهاشمي خطاب به دالما: صداقت شرط اول رفتار سياسي است
هاشمي خطاب به دالما صداقت شرط اول رفتار سياسي است به گزارش ايسنا آيتالله هاشمي رفسنجاني در ديدار نخست وزير و امور خارجه اسبق ايتاليا افكار عمومي جهاني را در سايه انفجار اطلاعات رو به رشد و هوشيارانه خواند و گفت ملتها بويژه در آفريقا و خاورميانه وقتي آگاه شدند تاريخسازدر درمانگاه شهيد مطهري شيراز صورت ميگيردانجام بيخطرترين روش تشخيص دقيق فيبروز كبد
در درمانگاه شهيد مطهري شيراز صورت ميگيردانجام بيخطرترين روش تشخيص دقيق فيبروز كبد بيخطرترين روش تشخيص دقيق فيبروز كبد با استفاده از دستگاه فيبرواسكن در درمانگاه شهيد مطهري شيراز انجام ميشود به گزارش خبرگزاري فارس از شيراز به نقل از روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي شيراز رئيسنگاه سياسي به عاشورا بعد از مشروطه غالب شد/ معارف حسيني يا مصائب حسيني، كدام يك؟
نگاه سياسي به عاشورا بعد از مشروطه غالب شد معارف حسيني يا مصائب حسيني كدام يك يك پژوهشگر در نشست عاشوراپژوهي در آثار علامه محمدرضا حكيمي با بيان اينكه چرا ما از معارف حسيني سخن نمي گوئيم و همواره از مصائب حسيني سخن مي گوئيم گفت قبل از مشروطه نگاه عاطفي به امام حسين ع و حادث-
گوناگون
پربازدیدترینها