تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگاه ميهمان داشتند، با او غذا مى‏خوردند و دست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843396061




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به امام حسين قول دادم تا چادري شوم


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: به امام حسين قول دادم تا چادري شوم
ابي عبدالله (ع) هم كه هميشه لطفشون شامل حال ماست تابستون همون سال منو طلبيدن كربلا وقتي برگشتم يه آدم ديگه شده بودم ديگه از نگاه هاي بد ناراحت كه چه عرض كنم زجر ميكشيدم تازه چادر معمولي سرم ميكردم و سعي ميكردم روي صورتمو تا حدي بپوشونم تا باحياتر بشم ديگه حس نمي كردم دارم تحملش ميكنم، لذت ميبردم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبي با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" يا محوريت مسئله حجاب كه هر شب در مجله شبانه منتشر مي‌شود آشنا هستيد.

اگر شما دوستان گرامي نيز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب داريد مي توانيد به ايميل [email protected] ارسال كنيد تا با نام خودتان منتشر شود شما حتي مي توانيد در اين بخش مطالب ديگر عزيزان را نقد كنيد.

---------------------------------------------------------------------

اولين روزي كه چادر سر كردم وقتي بود كه رفتم اول دبيرستان (البته بچگي هامم چادر داشتم ولي اونا فقط از روي بچگي بود و من خيلي بشون اهميت نميدم)

مامانم يه چادر خوشگل خريده بود و بهم داد گفت دخترم بزرگ شدي بايد از نامحرم خودتو بپوشوني اينم هديه ي تو برا بزرگ شدنت

منم چادرو سر كردم انصافا هم تا پيش دانشگاهي خوب سرم كردم ولي چون خودم هنوز نفهميده بودم اين چادر چه نعمت بزرگيه، پيش دانشگاهي به بهانه ي اينكه جلوي دستو پامو ميگيره از سرم برداشتم؛ اون موقع هيچ حس خاصي نداشتم حتي نمي فهميدم بدون اون چقدر راه رفتن تو خيابون سخته ،حتي نمي فهميدم كه تحمل نگاه هوس آلود چقدر سخته

تا اينكه به لطف خدا دانشگاه شاهد قبول شدم؛ اون موقع هم چادر رو فقط تو دانشگاه سر ميكردم چون دانشگاهمون چادر اجبار بود، سر كلاسم به هواي اينكه مي خوره زمين كثيف ميشه درش مي اوردم

بعد از يه مدت با يه سري از بچه ها آشنا شدم كه خيلي خفن بودن(تو انجمن اسلامي مستقل دانشگاهمون) ؛دليل آشناييمم حرم امام رضا (ع) بود يعني به عشق زيارت آقا علي بن موسي الرضا(ع) با اونا همراه شدم اومدم چادرمو دربيارم كه ديدم همه ي آقايون با نگاه معذب سريع سرشونو مينداختن پايين و رد ميشدن، گفتم تو كه تو دانشگاه سرت ميكني بذار اين بندگان خدا اذيت نشن بهشون احترام بذار و سرت كن، خلاصه اون موقع حس ميكردم دارم چادرمو تحمل ميكنم تازه از اون چادر مليا (چادر مدرن)سرم ميكردم

روزاي آخر اين سفر، ازمون يه امتحاني گرفتن گفتن هركي قبول بشه ميبريمش مناطق جنگي. منم گفتم چه خوب يه امتحانه ديگه كار سختي نيست. ازقضا منم جزو 17-18 نفر اول شدم و عازم كربلاي ايران

بعد از ورودم به شلمچه انگار رنگ دنيا برام عوض شد؛ تازه فهميدم من چقدر بدم( نمي دونم رفتيد اونجا يا مي تونيد اين حسو درك كنيد؟) پشت شبكه هاي حصار كه اونورش تقريبا خاك عراق بود.يه آقايي اومد گفت اينجا نزديك ترين نقطه ي ايران به كربلاست

اه از نهاد ما بلند شد بعد از زيارت نامه خوندن پاي اون حصارا به خود آقا قول دادم كه آدم بشم و سعي كنم بچه ي خوبي باشم در عوضش اون منو پيش خودش ببره .از اونجا كه برگشتم ديگه چادرمو زمين نذاشتم ، سعي كردم براي رضاي خدا خيلي از كارا رو انجام بدم

ابي عبدالله (ع) هم كه هميشه لطفشون شامل حال ماست تابستون همون سال منو طلبيدن كربلا وقتي برگشتم يه آدم ديگه شده بودم ديگه از نگاه هاي بد ناراحت كه چه عرض كنم زجر ميكشيدم تازه چادر معمولي سرم ميكردم و سعي ميكردم روي صورتمو تا حدي بپوشونم تا باحياتر بشم ديگه حس نمي كردم دارم تحملش ميكنم، از وجودش لذت ميبردم

الان تو هرجايي كه برم از سرم برش نميدارم حتي توي كوه و اصلا هم احساس سختي نميكنم من و چادر الان با هم دوستيم اون منو اذيت نميكنه منم سعي ميكنم حرمتشو نگه دارم

واقعا چادر به خانوم كه زيباترين مخلوق خداست ؛كه ديگران از ديدن زيباييش انگشت حيرت به دهان فرو ميكنن ، اجازه ميده كه راحت بدون هيچ دغدغه اي از نامردا وارد اجتماع بشه و بتونه استعدادهاشو كه خدا بش داده بدون نگاه به جنسيتش شكوفا كنه

يکشنبه 1 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن