محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829695816
پژوهشى در اربعين حسينى(عليه السلام)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پژوهشى در اربعين حسينى(عليه السلام)
با توجه به قراين و شواهدى كه براى حضور اهل بيت(عليهم السلام) در كربلا در بيستم صفر سال 61 بيان شده، پذيرفتنى است كه اهل بيتِ امام حسين(عليه السلام) در اين روز موفق به زيارت مزار سيدالشهدا(عليه السلام)شده اند.
بخش اول
چكيده
حضور اهل بيت(عليهم السلام) در اولين اربعين شهادت امام حسين(عليه السلام) بر سر مزار آن حضرت در كربلا از مسائلى است كه در قرون اخير برخى محققان شيعه درباره آن تشكيك كرده اند. در مقابل، برخى ديگر از انديشمندان، درصدد رد اين تشكيك و اثبات اربعين اول شده اند. اين نوشتار ابتدا به دلايل منكران اربعين اول پرداخته و در ادامه به پاسخ گويى آن ها مى پردازد، سپس با استفاده از قراين و شواهد ديگر، ديدگاه موافقان اربعين اول را تأييد مى كند.
پژوهشى در اربعين حسينى(عليه السلام)
مقدمه
يكى از مباحث مهم تاريخ عاشورا كه در اين فصل درباره آن بحث و بررسى صورت گرفته، حضور اهل بيت(عليهم السلام)در كربلا در اولين اربعين شهادت امام حسين(عليه السلام) بر سر مزار آن حضرت و ديگر شهداى كربلاست. در ميان شيعه، مشهور است كه اربعين روزى است كه جابر بن عبدالله انصارى، صحابى بزرگ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)نائل شد و در همان جا بود كه اهل بيت(عليهم السلام)هنگام بازگشت از شام نيز به زيارت مزار امام(عليه السلام) آمده و جابر را ملاقات كردند.
هم چنين در اين روز سر امام حسين(عليه السلام)به بدن ملحق شده و دفن شد. اما در مقابل اين شهرت، برخى انديشمندان متقدم و معاصر شيعه، ورود اهل بيت(عليهم السلام) را در روز اربعين سال 61 ق انكار كرده اند كه ديدگاه ها و دلايل انكار آنان و نيز ادله و قراينى كه برخى محققان معاصر براى رد دلايل منكران اقامه كرده اند، بررسى و مطالعه خواهد شد. سپس در ادامه، قراين و شواهد تاريخى و روايى اين موضوع را به منظور اثبات چنين شهرتى بيان خواهيم كرد.
«اربعين» در متون و نصوص دينى
واژه اربعين از اصطلاحاتى است كه در متون دينى، حديثى و تاريخى كاربرد زيادى دارد و بسيارى از امور، با اين عدد و واژه، تعريف و تحديد شده اند. مثلاً كمال عقل در چهل سالگى، آثار چهل روز اخلاص، آثار حفظ چهل حديث، دعاى چهل نفر، دعاى براى چهل مؤمن، قرائت دعا عهد در چهل صبح، عدم پذيرش نماز شراب خوار تا چهل روز، گريه چهل روز زمين، آسمان و فرشتگان بر امام حسين(عليه السلام)، استحباب زيارت اربعين و ... از جمله مواردى است كه جايگاه و ارزش والاى اين واژه و عدد را در معارف اسلامى بيان مى دارد.2
با اين همه، در احاديث، تنها استحباب زيارت اربعين درباره امام حسين(عليه السلام) وارد شده است و چنين سفارشى درباره هيچ يك از معصومان(عليهم السلام) پيش و پس از سيدالشهدا(عليه السلام)وجود ندارد. بنابراين از نظر تاريخى و حديثى، هيچ پيشينه اى را نمى توان براى اربعين و اعمال مربوط به اين روز تا پيش از حادثه عاشورا تصور كرد و اين ويژگى و امتياز، تنها از آنِ امام حسين(عليه السلام)است.
استحباب زيارت اربعين در روايات و گزارش هاى تاريخى
مهم ترين دليل بزرگداشت اربعين سيدالشهدا(عليه السلام) روايت مرسله اى از امام عسكرى(عليه السلام)است كه فرموده است: نشانه هاى مؤمن، پنج چيز است كه يكى از آن ها زيارت اربعين است.3افزون بر اين، امام صادق(عليه السلام)زيارت اربعين را به صفوان بن مهران جمّال تعليم داده است كه در آن به بزرگداشت اربعين تصريح شده است.4
اما درباره منشأ اهميت اربعين در منابع كهن شيعه، بايد گفت كه به اين روز از دو جهت توجه شده است. يكى از جهت بازگشت اسرا از شام به مدينه و ديگرى به سبب زيارت قبر سيدالشهدا(عليه السلام) توسط جابر بن عبدالله انصارى، يكى از اصحاب برجسته رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام).
شيخ مفيد، شيخ طوسى و علامة حلّى(قدس سره) در اين باره مى نويسند: روز بيستم صفر روزى است كه حرم امام حسين(عليه السلام) از شام به سوى مدينه بازگشتند. هم چنين در اين روز، جابر بن عبدالله انصارى، صحابى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) براى زيارت امام حسين(عليه السلام) از مدينه به كربلا آمد و او اولين كسى بود كه قبر امام حسين(عليه السلام) را زيارت كرد.5
جابر بن عبدالله انصارى;3 نخستين زائر قبر امام حسين(عليه السلام)
منابع تاريخى زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)6 را توسط جابر دو گونه، گزارش كرده اند. گزارش نخست از طبرى شيعى است كه زيارت جابر را همراه با عطيه عوفى، به طور مسند و با تفصيل گزارش كرده، اما در آن، سخنى از ملاقات وى با اهل بيت امام حسين(عليه السلام)به ميان نياورده است.
گزارش دوم از سيد ابن طاووس است كه زيارت جابر را بدون همراهى عطيه و به اختصار، بيان كرده و به دنبال آن، ملاقات جابر را با اسراى اهل بيت(عليهم السلام) كه از شام بازگشته اند، آورده است. ابتدا گزارش طبرى و سپس گزارش ابن طاووس را بررسى مى كنيم.
عماد الدين طبرى (متوفاى 525 ق) در بشارة المصطفى به سندش از عطية بن سعد بن جناده كوفى جدلى7 نقل كرده كه گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زيارت امام حسين(عليه السلام)حركت كرديم، چون به كربلا رسيديم جابر به سوى فرات رفت و غسل كرد، سپس پارچه اى به كمر بست و پارچه اى به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذكرگويان به سوى قبر امام(عليه السلام) رفت. وقتى نزديك قبر شد، گفت: دستم را بگير و روى قبر بگذار. من دستش را روى قبر گذاشتم. جابر خود را به روى قبر انداخت و آن قدر گريه كرد كه بى هوش شد. بر او آب پاشيدم تا به هوش آمد
. آن گاه سه بار گفت: اى حسين! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمى دهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهى در حالى كه رگ هاى گردنت را بريدند و بين سر و بدنت جدايى انداختند. گواهى مى دهم كه تو فرزند خاتم پيامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پيمان تقوا و از نسل هدايت و پنجمين نفر از اصحاب كسايى; فرزند سرور نقيبان و پسر فاطمه(عليها السلام) سرور زنانى و چرا چنين نباشى كه سالار پيامبران با دست خويش غذايت داده و در دامان متقين تربيت شده اى و از سينه ايمان، شير خورده اى و از دامان اسلام برآمده اى.
خوشا به حالت در حيات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شك ندارد كه آن چه بر تو گذشت، خير بوده است. سلام و خشنودى خدا بر تو باد. شهادت مى دهم كه تو همان راهى را رفتى كه برادرت يحيى بن زكريا پيمود.
آن گاه نگاهى به اطراف قبر افكند و گفت: سلام بر شما اى جان هاى پاك كه در آستان حسين(عليه السلام) فرود آمديد. گواهى مى دهم كه شما نماز را بر پا داشته و زكات پرداختيد، امر به معروف و نهى از منكر كرديد و با ملحدان جهاد نموديد و خدا را پرستيديد تا آن كه مرگ شما را فرا رسيد. سوگند به خدايى كه محمد(صلى الله عليه وآله) را به حق فرستاد، ما در راهى كه رفتيد، شريك شماييم.
عطيه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شريكيم در حالى كه نه ]با آنان[ دشتى پيموديم و نه از بلندى و كوه بالا رفتيم و نه شمشير زديم، اما اينان سر از پيكرهاى شان جدا شد، فرزندان شان يتيم گشتند و همسران شان بيوه شدند؟
جابر گفت: اى عطيه! از حبيبم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: هر كس گروهى را دوست دارد در عمل آنان شريك است. سوگند به آن كه محمد(صلى الله عليه وآله) را به حق به پيامبرى فرستاد نيت من و نيت يارانم همان است كه حسين(عليه السلام) و اصحابش داشتند. مرا به سوى خانه هاى كوفيان ببر. چون مقدارى راه رفتيم، به من گفت: اى عطيه! به تو وصيتى بكنم؟ گمان نكنم پس از اين سفر، ديگر تو را ببينم.
دوست دار خاندان محمد(صلى الله عليه وآله) را دوست بدار تا وقتى در دوستى باقى است، دشمن خاندان محمد(صلى الله عليه وآله) را تا زمانى كه دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزة بسيار باشد. با دوست دار آل محمد(عليهم السلام) مدارا كن; او هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام ديگرش با محبت اين خاندان ثابت مى ماند. دوست دار آل محمد(عليهم السلام)به بهشت مى رود و دشمنان شان به دوزخ.8
اما سيد ابن طاووس جريان زيارت جابر را اين گونه، گزارش كرده است: چون اهل بيت حسين(عليهم السلام) از شام به عراق آمدند، به راهنماى كاروان گفتند كه ما را از كربلا عبور بده. آنان چون به قتل گاه رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى و جمعى از بنى هاشم و مردان خاندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را ملاقات كردند كه براى زيارت قبر حسين(عليه السلام)آمده بودند.
همه شروع به گريه و ناله نمودند و بر صورت هاى شان سيلى مى زدند و به گونه اى عزادارى و نوحه سرايى مى كردند كه جگرها را آتش مى زد. زنان منطقه عراق نيز نزد اهل بيت(عليهم السلام) آمده و آنان نيز چند روزى عزادارى كردند.9
آيا اهل بيت(عليهم السلام) روز اربعين در كربلا حضور داشته اند؟
يكى از مسائل مبهم و پيچيده در تاريخ عاشورا تعيين زمان حضور اهل بيت امام حسين(عليه السلام) در كربلا بعد از شهادت ايشان است، زيرا اغلب منابع حديثى و تاريخى در اين باره به صراحت گزارش نكرده اند كه آيا اين حادثه، روز بيستم صفر سال 61 اتفاق افتاده است يا پس از آن؟ آن چه بسيارى از منابع كهن از آن سخن گفته اند، اين است كه در اين روز، سرِ امام حسين(عليه السلام)به بدنش ملحق شده است كه در ادامه نوشتار به اين گزارش ها خواهيم پرداخت.
هم چنين گزارش شده است كه بيستم صفر روزى است كه خاندان امام حسين(عليه السلام) از شام به مدينه بازگشتند. اما در اين باره، قول ديگرى است كه اربعين را روز ورود اسرا از شام به كربلا دانسته است. سيد ابن طاووس(رحمه الله) در اين باره مى نويسد:در غير كتاب مصباح آمده است كه اهل بيت(عليهم السلام) روز بيستم صفر از شام به كربلا رسيدند.10
اين ابهام و پيچيدگى در اين حادثه، سبب شده است كه در قرون متأخر، در ميان انديشمندان شيعه دو نظر عمده در اين باره، بهوجود آيد : 1ـ ديدگاه منكران ورود اهل بيت(عليهم السلام)به كربلا در اربعين اول، 2ـ ديدگاه موافقان اين امر. پيش از پرداختن به شناسايى و معرفى طرفداران دو ديدگاه و نقد و بررسى دلايل آنان، لازم است دو موضوع، روشن شود: يكى، تاريخ ورود اسرا به شام و ديگرى، مدت اقامت شان در شام.
تاريخ ورود اسرا به شام
درباره تاريخ ورود اسرا به دمشق، منابع تاريخى چند گونه گزارش كرده اند:
اول: برخى منابع همراهى اسرا را با سر امام(عليه السلام) در ورود به شام گزارش كرده اند. ابن حبّان (متوفاى 354 ق) در اين باره نوشته است:... سپس عبيدالله بن زياد، سر حسين بن على(عليهما السلام) را همراه با زنان و كودكان اسير از خاندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به شام روانه كرد.11
شيخ صدوق(رحمه الله) (متوفاى 381 ق) نيز نگاشته است:ثم امر ]عبيدالله[ بالسبايا و رأس الحسين(عليه السلام) فحملوا الى الشام.12به گزارش خوارزمى در جريان ملاقات سهل بن سعد با سكينه، دختر امام حسين(عليه السلام)هنگام ورود اهل بيت(عليهم السلام) به شام، وقتى سهل از سكينه مى خواهد كه هر تقاضايى دارد اجابت مى كند، سكينه به سهل مى گويد كه از حمل كنندة سر امام(عليه السلام)بخواهد تا سر را جلوتر از اهل بيت(عليهم السلام) حمل كنند تا نگاه شاميان به سر معطوف شود و از توجه و نگاه به اهل بيت(عليهم السلام)منصرف شوند.13 اين جريان حاكى از همراهى سر امام(عليه السلام) با اهل بيت(عليهم السلام)در ورود به شام است.
ابوحنيفه دينورى (متوفاى 382 ق)، ابن اثير و سبط ابن جوزى نيز بر اين باورند كه اسرا به همراه سرِ امام(عليه السلام) به شام رفته اند.14سيد ابن طاووس به نقل از امام سجاد(عليه السلام) نوشته است: مرا بر شترى حمل كردند كه ناهموار راه مى رفت در حالى كه سرِ حسين(عليه السلام) بر نيزه و زنان خاندان ما پشت سر من سوار بر استرهاى استخوانى مى آمدند و بچه هاى كوچك و بزرگ پشت سرِ ما و گرداگرد ما نيزه ها بود.15
وى در جاى ديگر درباره پاسخ يزيد به نامه عبيدالله مبنى بر كسب تكليف وى درباره اسرا، نوشته است: يزيد در پاسخ نامه عبيدالله بن زياد، امر كرد كه سر حسين(عليه السلام) و كسانى را كه با وى كشته شده اند، همراه با زنان و خاندان حسين(عليه السلام) نزد وى بفرستد.16
دوم: اين كه سرِ امام(عليه السلام) پيش از رسيدن اسرا به دمشق، به آن جا رسيد. ابن اعثم و خوارزمى اين قول را بيان كرده اند.17
سوم: اهل بيت(عليهم السلام) بعد از مدتى از فرستادن سرِ امام(عليه السلام) به شام، رهسپار شدند، اما هنگام ورود به شام، به حمل كنندة سر، ملحق شدند. اين قول از شيخ مفيد و طبرسى است.18البته احتمال دارد كه اهل بيت(عليهم السلام) همراه با سر امام(عليه السلام) وارد دمشق شده باشند، اما سرِ امام(عليه السلام) زودتر به دربار يزيد برده شده باشد كه اين احتمال، همان قول اول است و قول دوم نيز بر آن حمل مى شود.
از آن چه نوشته شد مى توان نتيجه گرفت كه اگرچه برخى گفته ها حاكى از همراه نبودن اهل بيت(عليهم السلام) با سرِ امام(عليه السلام)در ورود به شام است، اما قوت قول اول، يعنى همراهى سرِ امام(عليه السلام) با اهل بيت در ورود به دمشق با توجه به تعدد ناقلان آن، بيشتر است. اكنون بايد ديد كه اهل بيت و سرِ امام(عليه السلام) چه روزى وارد دمشق، شده اند؟
ابوريحان بيرونى در رخدادهاى ماه صفر نوشته است: فى اليوم الأوّل، ادخل رأس الحسين(عليه السلام) مدينة دمشق; روز اول ماه صفر، سرِ حسين(عليه السلام) وارد دمشق شد.19قزوينى (متوفاى 682 ق) نگاشته است: روز اول ماه صفر، عيد بنى اميه است، چون در آن روز، سر حسين(عليه السلام) را به دمشق وارد ساختند.20
كفعمى (متوفاى 905 ق) نيز مى گويد: روز اولِ صفر، سرِ حسين(عليه السلام) به دمشق وارد شد.21اما در برابر اين گزارش ها، نقل عماد الدين طبرى است. او شانزدهم ربيع الاول (66 روز پس از عاشورا) را روز ورود اهل بيت امام حسين(عليه السلام)به دمشق مى داند.22گزارش ابوريحان با توجه به تقدم زمانى وى بر طبرى از يك سو و دقت وى در ثبت گزارش هاى تاريخى از سوى ديگر، بر نقل طبرى مقدم است، علاوه، براين، گزارش قزوينى و كفعمى نيز مؤيد اين قول است.
مدت اقامت اهل بيت(عليهم السلام) در شام
گزارش هاى تاريخى درباره مدت اقامت اهل بيت(عليهم السلام) يا مدت عزادارى آنان در شام، متفق نيست. برخى همانند ابن اعثم، شيخ مفيد و به پيروى او، شيخ طبرسى، با تعبير عامى از مدت زمان اقامت اسراى كربلا سخن گفته اند: «و اقامو ايّاما»23 يا «فَاَقامُوا اَيّاماً24; چند روز اقامت داشتند»، اما برخى ديگر، به مدت اقامت يا عزادارى اهل بيت(عليهم السلام)در شام تصريح كرده اند:
محمد بن جرير طبرى (متوفاى 310 ق)، خوارزمى (به نقل از ابومخنف)، ابن عساكر و ابن كثير مدت برپاداشتن عزادارى را در شام توسط اهل بيت(عليهم السلام) و زنان خاندان معاويه، سه روز مى دانند.25قاضى نعمان مغربى (متوفاى 363 ق) مدت اقامت اهل بيت(عليهم السلام) را در شام يك ماه و نيم نوشته است.26
سبط ابن جوزى (متوفاى 654 ق) مى نويسد: همسران يزيد براى حسين(عليه السلام) سه روز عزادارى كردند.27سيد ابن طاووس (متوفاى 664 ق) مدت اقامت اهل بيت(عليهم السلام) را در زندان دمشق به مدت يك ماه پذيرفته است.28عماد الدين طبرى (زنده تا 701 ق) مى نويسد : اهل بيت(عليهم السلام)هفت روز عزادارى كردند.29
مجلسى مى نگارد كه اهل بيت(عليهم السلام) هفت روز عزادارى كردند و روز هشتم يزيد آنان را خواست و بعد از استمالت و دل جويى از آنان، ترتيب بازگشت شان را به مدينه فراهم كرد.30 وى در جاى ديگر نوشته است كه زنان خاندان ابوسفيان براى اهل بيت(عليهم السلام) سه روز عزادارى كردند.31
صرف نظر از قول قاضى نعمان كه تنها قائل به اقامت يك ماه و نيم اسرا در شام است و هيچ كس پيش و پس از او، چنين ديدگاهى را بيان نكرده و هم چنين ديدگاه ابن طاووس كه قول به يك ماه ماندن اهل بيت(عليهم السلام) را در شام با تعبير «قيل» بيان كرده است، گزارش هاى ديگر حاكى از آن است كه خاندان امام(عليه السلام) پس از آزادى، از سه روز تا يك هفته بيشتر در شام اقامت نداشته اند، بهويژه با توجه به اين امر كه اقامت بيشتر آنان، نه تنها به هيچ رو به سود يزيد نبود، بلكه سبب بروز انقلاب و شورش مردم بر ضد دستگاه حاكم مى شد، از اين رو يزيد با شتاب، درصدد استمالت و دل جويى از اهل بيت(عليهم السلام) برآمده، آنان را رهسپار مدينه كرد. بنابراين، بايد پذيرفت كه اقامت اهل بيت(عليهم السلام) در شام، حداكثر بيش از ده روز نبوده است.
منكران ورود اهل بيت(عليهم السلام) در اربعين اول
با توجه به آن چه درباره زمان ورود اهل بيت(عليهم السلام) به دمشق و مدت اقامت آنان در شام نوشته شد، برخى از انديشمندان نتوانسته اند ورود اهل بيت(عليهم السلام) را به كربلا در اربعين اول بپذيرند و به دلايلى، آن را بعيد يا حتى محال دانسته اند كه در ذيل، ديدگاه آنان مطرح مى شود:
1ـ اگرچه از گذشته در ميان انديشمندان شيعى مشهور شده است كه ابن نماى حلى (متوفاى 645 ق) در كتاب مثيرالاحزان و سيد ابن طاووس در كتاب لهوف نيز قائل به ورود اهل بيت(عليهم السلام) در بيستم صفر سال 61 شده اند32 و برخى پژوهشگران معاصر نيز در مقام پاسخ گويى به اين شبهه و رد نظر مخالفان، بر اين نكته تأكيد كرده اند،33 اما چنين پندارى درست به نظر نمى رسد،
زيرا هيچ كدام از اين دو انديشمند، در عبارات هايشان به آمدن اهل بيت(عليهم السلام) به كربلا در روز بيستم صفر تصريح نكرده اند، بلكه تنها ورود اهل بيت(عليهم السلام) به كربلا و ملاقات با جابر را گزارش كرده اند،34 حتى ابن طاووس(رحمه الله)در اثر ديگرش به نام الاقبال بالاعمال الحسنه (كه تا نُه سال مانده به آخر عمرش، يعنى تا سن هفتاد سالگى مشغول نگارش و تدوين آن بوده است)35 پس از نقل قول شيخ مفيد(رحمه الله) و شيخ طوسى(رحمه الله) و قولى كه اربعين را روز ورود اسرا از شام به كربلا مى داند، ورود اهل بيت را به كربلا در روز بيستم صفر سال 61 به صراحت نفى مى كند. وى در اين باره مى نويسد:
در ]كتاب[ مصباح ]المتهجد[ ديدم كه اهل بيت حسين(عليهم السلام) همراه على بن حسين(عليهما السلام) در روز بيستم صفر، به مدينه رسيدند36 و در غير مصباح يافتم كه آنان به هنگام بازگشت از شام، در همان روز به كربلا رسيدند و هر دو قول (از جهت زمانى) بعيد به نظر مى رسد، چرا كه عبيدالله بن زياد (كه لعنت خدا بر او باد) نامه اى براى يزيد نوشت و براى فرستادن اسيران به شام از او اجازه خواست و او تا زمانى كه پاسخ يزيد را دريافت نكرد، اهل بيت(عليهم السلام) را به شام نفرستاد كه البته اين كار، بيست روز و يا بيشتر طول كشيد.
هم چنين گزارش شده كه هنگامى كه اهل بيت(عليهم السلام) را به شام بردند، آنان يك ماه در جايى بودند كه از گرما و سرما مصون نبودند و صورت جريان آن است كه آنان پس از اربعين، به عراق و يا به مدينه رسيدند. اما عبور آنان از كربلا زمان بازگشت ممكن است، اما در روز بيستم صفر نبوده است، چرا كه آنان طبق آن چه روايت شده است جابر بن عبدالله انصارى را ملاقات كردند و اگر جابر به عنوان زيارت از حجاز آمده باشد، رسيدن خبر به او و آمدنش به كربلا، بيش از چهل روز نيازمند است.37
چنان كه ملاحظه مى شود ابن طاووس اصل آمدن اهل بيت را به كربلا نه در كتاب لهوف و نه در كتاب اقبال نفى نمى كند، هم چنان كه عبارت اخير سيد در اقبال، قرينه واضح بر آن است كه وى در كتاب لهوف نيز حكم به ورود اهل بيت(عليهم السلام) را در اربعين (چنان كه به وى نسبت داده اند) نداده است، چرا كه اگر وى چنين ديدگاهى داشت، در كتاب اقبال كه سال ها بعد از لهوف تأليف شده است، بيان مى كرد كه من از گفته خود در كتاب لهوف برگشته ام و نظر نهايى من در اين باره، آن چيزى است كه اكنون مى گويم.بنابر اين، ابن طاووس و ابن نما از منكران ورود اهل بيت(عليهم السلام) به كربلا در روز بيستم صفر سال 61 هستند.
2ـ علامه مجلسى (متوفاى 1111 ق) نيز از منكران ورود خاندان امام حسين(عليه السلام) به كربلا در روز اربعين است. وى در اين باره نوشته است:در اخبار، علت استحباب زيارت اربعين بيان نشده است. مشهور اصحاب علت استحباب را، بازگشت اهل بيت حسين(عليهم السلام)در آن روز (بيستم صفر) به كربلا در زمان برگشت شان از شام و ملحق كردن على بن حسين(عليهما السلام)سرهاى شهدا را به اجساد مطهرشان بيان كرده اند. اما قول ديگر در اين باره آن است كه اهل بيت(عليهم السلام) در اين روز به مدينه بازگشتند.
هر دو قول جداً بعيد است، چرا كه اين مدت زمان (چهل روز) براى اين دو امر (حضور در كربلا يا در مدينه) گنجايش ندارد، چنان كه اين امر از اخبار و قراين پيداست. اما اين امر در سالى ديگر بوده است، اين نيز بعيد است.38
3ـ ميرزا حسين نورى (1254 -1320ق) نويسنده مستدرك الوسائل، در كتاب لؤلؤ و مرجان بعد از نقل عبارت سيد ابن طاووس در لهوف مبنى بر آمدن اسرا به كربلا، به نقد آن مى پردازد كه در ادامه نوشتار، به تفصيل دلايل وى نوشته خواهد شد.
4ـ شيخ عباس قمى (متوفاى 1359ق) نيز به پيروى از استادش محدث نورى، منكر حضور اهل بيت(عليهم السلام) در روز اربعين در كربلا شده است.39
5ـ ابوالحسن شعرانى (متوفاى 1352ش) نيز از ديگر منكران ورود اهل بيت(عليهم السلام) به كربلا در بيستم صفر است.40
6ـ استاد شهيد مرتضى مطهرى خبر ملاقات جابر با اهل بيت(عليهم السلام) را منكر شده و مى فرمايد كه تنها كسى كه اين مطلب را نقل كرده، سيد ابن طاووس در لهوف است و هيچ كس ديگر به جز ايشان، نقل نكرده، حتى خود سيد در كتاب هاى ديگرش متعرض آن نشده است و دليل عقلى نيز با آن سازگار نيست.41
شايان توجه است كه اگر مقصود استاد از خبر ملاقات، در خصوص روز اربعين است چنان كه گفتيم ابن طاووس حتى در كتاب لهوف نيز چنين چيزى را نگفته است.
7ـ محمد ابراهيم آيتى از ديگر محققانى است كه مسئله ورود اهل بيت(عليهم السلام) را به كربلا در روز بيستم صفر سال 61، افسانه اى تاريخى مى داند كه نمى توان براى آن سند قابل اعتمادى به دست داد.42
8ـ دكتر سيد جعفر شهيدى نيز از ديگر منكران اين حادثه است.43
پي نوشت:
2. براى آگاهى بيشتر در اين باره، ر .ك: رضا تقوى دامغانى، اربعين در فرهنگ اسلامى، و نيز عبدالكريم پاك نيا، «اربعين در فرهنگ اهل بيت(عليهم السلام)»، نشريه مبلغان، ش 52، 1383 ش 21، ص 33.
3. شيخ مفيد، المزار، ص 53; محمد بن حسن طوسى، مصباح المتهجد، ص 787 788; محمد بن فتال نيشابورى، روضة الواعظين، ص 215; سيد ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فيما يعمل مرة فى السنة، ج3، ص 100. (از اين پس به اختصار، «الاقبال» نوشته مى شود.) متن روايت چنين است: «علامة المؤمن خمس: صلاة الاحدى و الخمسين، و زيارة الاربعين، و التختم باليمين، وتعفير الجبين و الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم; نشانة مؤمن، پنج چيز است: (خواندن) پنجاه و يك ركعت نماز (هفده ركعت واجب و سى و چهار ركعت مستحبى)، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشانى به خاك ماليدن و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحيم». درباره انگشتر به دست راست كردن بايد گفت كه اين مسئله، سفارش ائمه معصومين(عليهم السلام)است كه در واقع، نوعى مبارزه با سيره خلفاى بنى اميه است، چرا كه به گفته زمخشرى نخستين كسى كه انگشتر به دست چپ كردن را شعار خود قرار داد و بر خلاف سنت عمل كرد، معاويه بود. (علامه عبدالحسين امينى، الغدير، ج 10، ص 210). هم چنين شيعه، بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم را در نمازهايى كه واجب است حمد و سوره آن بلند خوانده شود (صبح، مغرب و عشا)، واجب و در نمازهايى كه واجب است حمد و سوره آن اخفاتى خوانده شود (ظهر و عصر)، مستحب مى دانند و اين امر نيز به دستور و سفارش ائمه(عليهم السلام) بوده است، زيرا چنان كه فخر رازى گفته است اخفات در بسم الله را بنى اميه رواج دادند تا آثار على(عليه السلام) را نابود كنند. (جهت آگاهى بيشتر درباره تفسير اين روايت، ر. ك: سيد محمد على قاضى طباطبائى، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)، ص390 به بعد).
4. شيخ طوسى، مصباح المتهجد، ص 788- 789; همو، تهذيب الاحكام، ج6، ص 113- 114; سيد ابن طاووس، همان، ج3، ص 101- 103; مجلسى، بحار الانوار، ج 98، ص 331 -332.
5. شيخ مفيد، مسارّ الشيعة (چاپ شده در جلد 7 مؤلفات شيخ مفيد)، ص 46; شيخ طوسى، مصباح المتهجد، ص 787; رضى الدين على بن يوسف مطهر حلى، العدد القويه، ص 219.
3 . جابر بن عبدالله بن عمرو بن حزام (حرام) بن ثعلبه انصارى از اصحاب برجسته رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، اميرالمؤمنين(عليه السلام) و چهار امام بعدى بوده است و در جريان عقبه دوم كه كودكى بيش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنى بود كه با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بيعت كرد و در بيعت رضوان (شجره) شركت داشت. (ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، ج2، ص 180 181) كشّى درباره او نوشته است: «جابر از پيشتازان گرد آمده اطراف وجود على(عليه السلام) و جزء گروه هفتاد نفر (در پيمان عقبة دوم) و آخرين كس باقى مانده از اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و از پيروان اهل بيت(عليهم السلام) بود. وى در حالى كه عمامة سياه بر سر گذاشته بود، در مسجد مى نشست و صدا مى زد: يا باقر العلم! و تكيه زنان بر عصايش در كوچه هاى مدينه و مجالس آنان مى گشت و مى گفت : على(عليه السلام) برترين بشر است، هر كس نپذيرد، كافر است. اى گروه انصار! فرزندانتان را بر محبت على تمرين دهيد، هريك از آنان اين محبت را نپذيرفت، درباره نطفه اش از مادرش سؤال كنيد. وى چون پير شده بود، حجاج با او كارى نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، اختيار معرفة الرجال، ج1، ص 38، ح 78 و ص 41، ح 87 و 88 و ص 44، ح 93 و ص 124 125، ح 195). آيت الله خويى(رحمه الله)درباره وى مى نويسد: «جابر از ياران رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و از بهترين ياران اميرالمؤمنين(عليه السلام) و از جمله شرطه الخميس بود. (معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، ج4، ص 330). كلينى با سند صحيح خود از امام باقر(عليه السلام)اين سخن را درباره وى روايت كرده است كه هيچ گاه جابر دروغ نگفته است (همان، ص334). گزارش هاى تاريخى درباره تعداد غزوه هايى كه جابر شركت داشته است، يكسان نيست. طبرانى معتقد است كه وى در سيزده غزوه شركت داشته است (همان، ج2، ص 182). شيخ طوسى(رحمه الله) گفته است كه جابر در جنگ بدر و هجده غزوه ديگر، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را همراهى نموده است. (رجال الطوسى، ص 31 32). به گفته ابن اثير، جابر در هفده غزوه شركت كرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و اُحُد حضور نداشت. اما كلبى معتقد است كه جابر در احد شركت داشته گفته شده كه وى در هيجده جنگ شركت جسته و در جنگ صفين نيز على را همراهى كرده است. (اسد الغابة، ج1، ص 257). در عظمت علمى جابر همين بس كه ذهبى وى را فقيه و مفتى مدينه در زمان خود معرفى نموده است (شمس الدين ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 3، ص190). جابر از راويانى است كه عده زيادى از وى نقل حديث نموده اند. برخى، تعداد احاديث وى را تا 1540 حديث نوشته اند. (ذهبى، همان، ج3، ص 194). جابر در سال 78 ق (رجال الطوسى، ص 32) در حالى كه بيش از نود سال داشت، چشم از جهان فروبست.
7. عطية بن سعد بن جنادة عوفى جدلى قيسى، يكى از تابعان و محدثان و مفسران بزرگ شيعه است كه توفيق همراهى جابر را در زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)داشته است و او را مى توان به عنوان دومين زائر امام(عليه السلام) دانست. او از اهل كوفه بود و در زمان خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) ديده به جهان گشود. مادرش كنيز رومى بوده است. درباره انتخاب نامش روايت شده است كه وقتى عطيه متولد شد، پدرش از اميرالمؤمنين خواست كه نامى براى فرزندش انتخاب كند. حضرت فرمود: «هذا عطية الله; او هدية خداوند است». از اين رو نام او«عطيّه» گذاشته شد و حضرت صد درهم از بيت المال براى او مقرر كرده و به پدرش سعد داد. او در جريان قيام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج بن يوسف ثقفى همراه عبدالرحمن بود و پس از شكست سپاه ابن اشعث، به فارس گريخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفى حاكم فارس، نوشت كه عطيه را فراخوان و به او تكليف كن كه على را لعن كند. اگر او از لعن على سرباز زد، چهارصد ضربه شلاقش زده و موى سر و ريشش را بتراش. عطيه چون حاضر به لعن على(عليه السلام) نشد، ضربات شلاق و تحمل اهانت را در راه دوستى با اميرالمؤمنين(عليه السلام) به جان خريد. هنگامى كه قتيبه، حاكم خراسان شد، عطيه نزد او رفت و تا هنگامى كه عمر بن هبيره حاكم عراق شد، در خراسان اقامت داشت آن گاه طى نامه اى از ابن هبيره درخواست كرد تا به كوفه بازگردد. ابن هبيره با درخواست وى موافقت كرد و او در كوفه اقامت گزيد تا آن كه در سال 111ق بدرود حيات گفت. (محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج6، ص 304; محمد بن جرير طبرى، المنتخب من ذيل المذيل، ج8، ص 128). عطيه تفسير قرآنى دارد كه در پنج جزء گرد آورى شده است. وى مى گويد: من قرآن را سه بار با ديد تفسيرى و هفتاد بار با نگاه قرائتى، بر ابن عباس عرضه داشتم (شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج6، ص 296، ماده عطا).
8. عمادالدين ابوجعفر محمد بن ابى القاسم طبرى، بشارة المصطفى، ص 125 126. خوارزمى نيز اين جريان را با تفاوت هايى گزارش كرده است(ر.ك: ابوالمؤيد موفق بن احمد مكى (اخطب خوارزم)، مقتل الحسين، ج2، ص 190 191). سيد ابن طاووس نيز زيارت جابر را با تفصيلى ديگر به نقل از «عطا» آورده است: (ر.ك: مصباح الزائر، ص 286). به نظر مى رسد مراد از عطا، همان عطيّه باشد، چنان كه محدث نورى نيز اين احتمال را داده است (ميرزا حسين نورى طبرسى، چشم اندازى به تحريفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص 236). محقق قاضى طباطبائى نيز بر اين امر (يكى بودن عطيه با عطا)، دليل آورده است (سيد محمد على قاضى طباطبائى، همان، ص 203 208).
نكته شايان توجه در اين باره آن است كه علامه سيد محسن امين پيش از نقل خبر عطيه، مى گويد كه من اين خبر را از كتاب بشارة المصطفى و غير آن نقل مى كنم و بعد از نقل خبر ياد شده، اضافاتى درباره ملاقات جابر با اهل بيت(عليهم السلام)و اين كه اين حادثه در اربعين اتفاق افتاده، آورده است كه در كتاب بشارة المصطفى موجود نيست (اعيان الشيعه، ج4، ص 47 و لواعج الأشجان، ص 240). اين امر، حاكى از آن است كه وى چنان كه خود گفته آن اضافه را از كتابى غير از كتاب طبرى آورده است. در اين ميان، برخى محققان معاصر (قاضى طباطبائى، همان، ص 182 به بعد; جعفر سبحانى، شخصيت هاى اسلامى شيعه، ج2 ، ص 79) براى اين كه اثبات كنند اين قسمت زيادى نيز از كتاب بشارة المصطفى است به توجيهاتى متوسل شده اند كه قابل پذيرش نيست، از جمله آن كه نسخة بشارة المصطفى ناقص به دست ما رسيده است و احتمال دارد كه در نسخه كامل كتاب ياد شده اين زيادى باشد، چنان كه شيخ حرّ عاملى گفته است كه اين كتاب، هفده جزء دارد (امل الآمل، ج2، ص 234) ولى آن چه اكنون از كتاب طبرى با تصحيح و تحقيق، چاپ شده، يازده جزء است. بنابراين، امكان دارد اين حديث تقطيع شده به دست ما رسيده باشد و آن قسمت اضافى كه علامه امين آورده است، از نسخه اى كاملى بوده است كه در دست رس وى بوده است.
احتمال ديگرى كه داده شده آن است كه محدثان پيش از طبرى، روايت را تقطيع كرده و طبرى قسمت مربوط به ملاقات جابر را با اسرا نياورده است. (قاضى طباطبائى، همان، ص 215 به بعد).
در پاسخ چنين توجيهاتى بايد گفت كه اولاً: در بسيارى از موارد، ناقص بودن نسخه كتابى كهن، به سبب از بين رفتن صفحات اول يا آخر آن هاست، نه آن كه از وسط كتاب، صفحاتى از بين رفته باشد، آن هم ادامة يك خبر!، ثانياً: علامه مجلسى (متوفاى 1111 ق) كه معاصر شيخ حر عاملى (متوفاى 1104ق) بوده است و طبيعتاً در زمان وى نسخه بشارة المصطفى هفده جزء داشته، اين خبر را بدون هيچ زيادى ديگرى از بشارة المصطفى نقل كرده است كه اين امر خود قرينة واضحى است كه خبر ياد شده در بشارة المصطفى كامل و بدون كاستى به دست ما رسيده است. بنابراين، علامه امين اين قسمت اضافى را از غير كتاب طبرى آورده است كه آن هم براى ما مجهول است و چه بسا ايشان قسمت ياد شده را از كتاب هاى معاصران خود گزارش كرده است. اما احتمال تقطيع توسط محدثان پيش از طبرى، تنها يك احتمال است و قرينه و شاهدى بر اين ادعا وجود ندارد.
9. اللهوف فى قتلى الطفوف، ص 114. اين گزارش را ابن نماى حلى نيز به اختصار نقل كرده است: مثيرالاحزان، ص 86 .
10. الاقبال، ج3، ص 100.
11. محمد بن حبان بن احمد ابى حاتم تميمى بستى، الثقات، ج2، ص 312 «ذيل مدخل : يزيد بن معاويه».
12. الامالى، مجلس 31، ح 3، ص 230.
13. مقتل الحسين(عليه السلام) ،ج2، ص 68.
14. الاخبار الطوال، ص 260; الكامل فى التاريخ، تحقيق مكتب التراث، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408ق، ج2، ص 576 و تذكرة الخواص، ص 260 و 263.
15. الاقبال، ج3، ص 89.
16. اللهوف، ص 99.
17. كتاب الفتوح، ج5، 127- 129; مقتل الحسين(عليه السلام)، ج2، ص 62.
18. الارشاد، ج2 ، ص 118; اعلام الورى، ج 1، ص 473 و مجلسى، بحار الانوار، ج45، ص 130.
19. ابوريحان محمد بن احمد بيرونى خوارزمى، آلاثار الباقية عن القرون الخاليه، ص 331.
20. زكريا محمد بن محمود قزوينى، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص 45.
21. مصباح كفعمى، ص 510.
22. عماد الدين حسن بن على طبرى، كامل بهائى، ج2، ص 293.
23. ابن اعثم، كتاب الفتوح، ج5، ص133.
24. الارشاد، ج2، ص 122 و إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص 475.
25. طبرى، تاريخ الامم و الملوك، ج 4، ص 353; خوارزمى، همان، ج2، ص 81 ; ابن عساكر، ترجمة الامام الحسين(عليه السلام)، ص 338; ابوالفداء اسماعيل بن كثير دمشقى، البداية و النهايه، ج 8 ، ص 212.
26. ابوحنيفه قاضى نعمان بن محمد تميمى مغربى، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار، ج3، ص 269.
27. سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص 262.
28. الاقبال، ج3، ص 101.
29. كامل بهائى، ج2، ص 302.
30. بحار الانوار، ج 45، ص 196 و جلاء العيون، ص 409.
31. همان، جلاءالعيون، ص 405.
32. به نظر مى رسد چنين نسبتى به سيد از اين جا ناشى شده است كه از يك سو شيخ مفيد و شيخ طوسى گفته اند كه روز اربعين روزى است كه جابربن عبدالله به كربلا آمد، و از سوى ديگر چنان كه نوشته خواهد شد برخى منابع، تصريح كرده اند كه الحاق سرِ مطهر امام حسين(عليه السلام) به بدنش، روز بيستم صفر بوده است كه توسط اهل بيت(عليهم السلام)انجام شده است، و از سوى سوم، چون در هيچ يك از منابع تاريخى كهن، سخنى از آمدن اهل بيت(عليهم السلام)به كربلا در زمان ديگر به ميان نيامده است، از اين رو از سخن سيد چنين برداشت شده كه ملاقات اهل بيت(عليهم السلام) با جابر روز اربعين بوده است. اما بايد توجه داشت كه شيخ مفيد و شيخ طوسى كه به حضور جابر در روز اربعين در كربلا تصريح كرده اند، نه تنها به ملاقات اهل بيت(عليهم السلام)با جابر اشاره نكرده اند، بلكه تصريح كرده اند كه در روز اربعين اهل بيت(عليهم السلام) از شام به سوى مدينه رهسپار شدند، نه آن كه به كربلا رسيدند، و ابن طاووس و ابن نما نيز كه به ملاقات تصريح كرده اند، هيچ اشاره اى به اين كه اين ملاقات روز اربعين بوده است، نكرده اند، چنان كه به اين نكته، محدث قمى نيز اشاره كرده است (منتهى الآمال، ج2، ص 1015).
33. سيد محمد على قاضى طباطبائى، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)، ص 21.
34. عبارت ابن نما در اين باره چنين است: «و لما مرّ عيال الحسين(عليه السلام) بكربلاء، وجدوا جابر بن عبدالله الانصارى(رحمه الله) و جماعة من بنى هاشم قدموا لزيارته فى وقت واحد، فتلاقوا بالحزن و الاكتياب و النوح على هذا المصاب المقرح لاكباد الاحباب». (مثير الاحزان، ص 86).
ابن طاووس نيز در اين باره نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسين(عليه السلام) و عياله من الشام و بلغوا العراق، قالوا للدليل مُرْ بنا على طريق كربلاء، فوصلوا الى موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصارى(رحمه الله) و جماعة من بنى هاشم و رجالا من آل رسول الله(صلى الله عليه وآله) قد وردوا لزيارة قبر الحسين(عليه السلام)فوافوا قى وقت واحد و تلاقوا بالبكاء و الحزن و اللطم و اقاموا الم آتم المقرحة للاكباد و اجتمع اليهم نساء ذلك السواد فاقاموا على ذلك اياماً». (اللهوف، ص 114).
35. سيد ابن طاووس، الاقبال، ج3، ص 370.
36. شايان توجه است كه تعبير شيخ طوسى در مصباح در اين باره، «رجوع» است نه وصول كه ابن طاووس گفته است. عبارت شيخ در اين باره، چنين است: «و فى اليوم العشرين منه كان رجوع حرم سيّدنا أبى عبدالله الحسين بن على بن ابى طالب(عليهما السلام) من الشام الى مدينة الرسول». بديهى است كه رجوع و بازگشت غير از وصول و رسيدن به مدينه است، از اين رو برداشت ابن طاووس از كلام شيخ طوسى نادرست به نظر مى رسد. بنابراين، اين كه سيد ابن طاووس رسيدن اهل بيت(عليهم السلام) را به مدينه به شيخ طوسى نسبت داده و سپس آن را بعيد شمرده، موضوعاً منتفى است.
37. ابن طاووس، همان، ج3، ص 100 101 و مجلسى، بحار الانوار، ج 98، ص 335 - 336.
38. بحار الانوار، ج 98، ص 334.
39. منتهى الآمال، ج2، ص 1014 1015.
40. الدمع السجوم (ترجمة نفس المهموم)، ص 269.
41. مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، ج 1، ص30.
42. محمد ابراهيم آيتى، بررسى تاريخ عاشورا، ص 139 141.
43. وى با طرح چند پرسش در اين باره در اين موضوع ترديد كرده است: «آيا كاروان مستقيماً از دمشق به مدينه رفته است يا راه خود را طولانى ساخته و به كربلا آمده است تا با مزار شهيدان ديدارى داشته باشد؟ آيا يزيد با اين كار موافقت كرده است؟ و اگر كاروان به كربلا بازگشته، آيا درست است كه در آن جا با جابر بن عبدالله انصارى كه او نيز براى زيارت آمده بود، ديدارى داشته؟ آيا در آن جا مجلسى از سوگواران بر پا شده؟ و چگونه حاكم كوفه بر خود هموار كرده است كه در چند فرسنگى مركز فرمان فرمايى او چنين مراسمى برپا شود؟ و بر فرض كه اين رويدادها را ممكن بدانيم، اين اجتماع در چه تاريخى بوده است؟ چهل روز پس از حادثة كربلا ؟ مسلماً چنين چيزى دور از حقيقت است. رفتن و برگشتن مسافر عادى از كربلا به كوفه و از آن جا به دمشق و بازگشتن او با وسايل آن زمان، بيش از چهل روز وقت مى خواهد، تا چه رسد به حركت كاروانى چنان و نيز ضرورت دستورخواهى پسر زياد از يزيد درباره حركت آنان به دمشق و پاسخ رسيدن ، كه اگر همه اين مقدمات را در نظر بگيريم، دو سه ماه وقت مى خواهد. فرض اين كه كاروان در اربعين سال ديگر (سال 62) به كربلا رسيده، نيز درست نيست، چرا كه ماندن آنان در دمشق براى مدتى طولانى، به صلاح يزيد نبود. به هر حال، هاله اى از ابهام، گرد پايان كار را گرفته است و در نتيجه دست كارى هاى فراوان در اسناد دست اول، بايد گفت كه حقيقت را جز خدا نمى داند» (سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمه زهرا((عليها السلام))، ص 261). در بررسى و نقد ديدگاه محدث نورى، به اين پرسش ها پاسخ داده خواهد شد.
محسن رنجبر
دانشجوى دوره دكترى تاريخ
منبع:فصلنامه تاريخ در آيينه پژوهش شماره5
ادامه دارد............
يکشنبه 1 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
صفحات پیشنهادی
مراسم سوگواري اربعين شهادت امام حسين عليه السلام در چين برگزار شد
مراسم سوگواري اربعين شهادت امام حسين عليه السلام در چين برگزار شد پكن واحد مركزي خبر فرهنگي 92 10 1 مراسم سوگواري اربعين شهادت سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام و شهيدان مظلوم كربلا يكشنبه شب در حسينيه سفارت جمهوري اسلامي ايران در پكن برگزار شد به گزارش واحد مركزي خبر ازبرگزاري مراسم سوگواري اربعين شهادت امام حسين عليه السلام در چين
برگزاري مراسم سوگواري اربعين شهادت امام حسين عليه السلام در چين مراسم سوگواري اربعين شهادت سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام و شهيدان مظلوم كربلا يكشنبه شب در حسينيه سفارت جمهوري اسلامي ايران در پكن برگزار شد به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران در اين مراسم شمار زبهترین خوراکی در زمستان از دیدگاه امام رضا علیه السلام
بهترین خوراکی در زمستان از دیدگاه امام رضا علیه السلام خوردن این خوراکی در تابستان سبب گرمی و حرارت جسم می شود و موجب پیدایش کورک و دمل و جوشهای چرکین در بدن می گردد اما مصرف آن در زمستان کلیه ها را گرم نگه می دارد و سردی و برودت را از بدن دفع می کند امام صادق علیه السلام فرموسه دعا برای امام زمان علیه السلام
سه دعا برای امام زمان علیه السلام به گزارش سرویس کشکول جام نیوز ۱ـ دعا برای شناخت امام زمان علیه السلام معرفت و شناخت امام زمان امری حتمی و ضروری است چرا که طبق حدیث نبوی مرگ کسی که نسبت به امام زمانش آگاهی ندارد مرگ جاهلیت است بنابراین یکی از وظایف یک مسلمان این است که اممعاون تربيت و آموزش و فرهنگ پاسداري سپاه حضرت قمربني هاشم عليه السلام خبرداد: آموزش يكهزار بسيجي گردان هاي ام
معاون تربيت و آموزش و فرهنگ پاسداري سپاه حضرت قمربني هاشم عليه السلام خبرداد آموزش يكهزار بسيجي گردان هاي امام حسين ع چهارمحال و بختياري شهركرد- خبرنگاررسالت معاون تربيت و آموزش و فرهنگ پاسداري سپاه حضرت قمربني هاشم عليه السلام از پايان آموزش يكهزار بسيجي گردان هاي امام حسينحملات عليه شيعيان در آستانه اربعين
حملات عليه شيعيان در آستانه اربعين در سه بمبگذاري انتحاري در عراق دست كم 55 زائر شيعه كشته و تعداد زيادي نيز مجروح شدهاند اين حملات در بغداد و دو منطقه ديگر در جنوب اين شهر رخ داده و هدف آنها شيعياني است كه براي شركت در مراسم اربعين عازم كربلا بودند پيش از آن مرداني كه لباتحقيقى در باره اربعين حسينى
تحقيقى در باره اربعين حسينى نويسنده مقاله بر اين باور است كه كاروان اسرا در روز اربعين به كربلا نرسيده و نيز معتقد است احتمال رسيدن كاروان اسرا به كربلا در روز اربعين با تحقق آن دو امر مستقلند كه در اين مسئله معلوم نيست كه هردو با هم رخ داده باشند بخش اول چكيده مسئله اربعينپرچم امام حسین علیه السلام بر بلندای دیوار چین؛ عکس
پرچم امام حسین علیه السلام بر بلندای دیوار چین عکس ۱۳۹۲ ۱۰ ۵ - ۰۸ ۳۲متن زيارتنامه امام حسين عليه السلام + صوت
متن زيارتنامه امام حسين عليه السلام صوت در ادامه متن زيارتنامه امام حسين عليه السلام به همراه صوت استاد فرهمند قرار داده شده است به گزارش خيمه گاه باشگاه خبرنگاران السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّهَ اللّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يا قَتيلَ اللّهِ وَابْنَ قَتيلِهِسخنان حكيمانه علي عليهالسلام و ذوقآزمائي شاعران، شارحان و نويسندگان
سخنان حكيمانه علي عليهالسلام و ذوقآزمائي شاعران شارحان و نويسندگان سخن امير مومنان امير سخنان است و سخني كه به پيروي از كلام او گفته شود شايسته است كه بر صدر كلمات بنشيند و گوينده خود را بر صدر سخنوران بنشاند در اين شماره برخي كلمات امير مومنان را كه شاعران و نويسندگان و شارنقشه سعوديها عليه شيعيان براي روز اربعين حسيني (ع)
نقشه سعوديها عليه شيعيان براي روز اربعين حسيني ع از ديد اكثر قريب به اتفاق ناظران و تحليلگران مسائل بين الملل روند اخير اوضاع در منطقه خاورميانه از تحولات ميداني سوريه گرفته تا توافق هسته اي ايران به نفع عربستان سعودي نبوده و اين كشور را به برنامه ريزي براي اقدامات متقابل كدعاي بسيار سريع الاجابه موسى بن جعفر عليهما السلام
دعاي بسيار سريع الاجابه موسى بن جعفر عليهما السلام كفعمى در كتاب بلد الامين دعايى به روايت از موسى بن جعفر عليهما السلام نقل كرده و گفته است اين دعا عظيم الشأن و سريع الاجابة است و آن دعا اين است 5 دعا ی سریع الاجابة كفعمى در كتاب بلد الامين دعايى به روايت از موسى بن جعفر عليهمتأسيس شبكه ي ماهواره اي حضرت اباالفضل العباس عليه السلام
تأسيس شبكه ي ماهواره اي حضرت اباالفضل العباس عليه السلام شبكه جهاني حضرت اباالفضل العباس عليه السلام بر روي ماهواره هاتبرد تأسيس شد به گزارش گروه استان ها باشگاه خبرنگاران در ظل عنايات خداي متعال و توجّهات علمدار باوفاي كربلا شبكه جهاني حضرت اباالفضل العباس عليه السلام همزما-
گوناگون
پربازدیدترینها