واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: بدون موضوعاجتماع ، دكان نانوايي نيست !
بايد اعتراف كنيم يكي از مشكلات جدي رفتار اجتماعي ما چه در محيط خانواده و چه در صحنه جامعه اين است كه تا كار به بحران نكشد و اوضاع وخيم نشود و سر و صدا و فرياد طرف مقابل در نيايد براي انجام وظيفه و اداي تعهدمان احساس نگراني نمي كنيم . عدم احساس مسئوليت طبيعي قبل از بحراني شدن شرايط باعث مي شود افراد به مرور زمان بياموزند كه بايد براي حل مشكل شان داد بزنند و فرياد بكشند وگرنه كارشان راه نمي افتد. عدم حاكميت فراگير و قاطع قانون و عادت عمومي ما به اين رويه نادرست و غلط در طي زمان و براي نسل هاي متمادي اين قاعده نانوشته ولي حاكم را تبيين مي كند كه اگر بخواهي مؤدب و مرتب منتظر نوبت خودت بماني و حق قانوني و شرعي و طبيعي خودت را بخواهي به آن نمي رسي ولي اگر داد و فرياد كني و بي مراعات قانون و ضابطه و بدون ملاحظه آداب و عرف عمومي پاي ديگران را لگد كني و جاي اين و آن را بگيري كارت درست مي شود و همه براي پرهيز از مشكل و خواباندن سر و صداي تو كارت را راه خواهند انداخت . در اداره كارمند و كارشناس با مدير و رئيس خود ، در خانه مرد با زن و زن با شوهر خود ، در كوچه و خيابان خريدار و فروشنده، مسافر و راننده تاكسي ، در بسياري اوقات چنين هستيم كه اگر كسي بي سر و صدا و با ادب و احترام و نجابت و قانونمندي رفتار كند مورد بي توجهي خواهد بود و جنس نامرغوب نصيبش خواهد شد و جاي نامناسب خواهد نشست و پرداخت بدهي اش تا زماني به تأخير خواهد افتاد كه يا از جايي سفارش او را بكنند يا خودش را به آب و آتش بزند و معركه اي برپا كند . همه ما اين قاعده نانوشته اما متاسفانه فراگير را در صف بانك ، شام عروسي ، ايستگاه اتوبوس و دكان نانوايي تجربه كرده ايم و شايد كمابيش با آن خو گرفته ايم اما صحنه اجتماع دكان نانوايي نيست . اگر قرار باشد فرزندانمان به همين قاعده خو كنند ديگر نيازي به تعليم اخلاق و توصيه به قانون نداريم و ناخواسته با دست خود نسل هاي آينده را نيز به مصيبتي كه خود گرفتارش هستيم مبتلا كرده ايم . چرا نبايد قبل از اينكه كمر همسرمان زير بار زندگي خم شود به او توجه و محبت كنيم ؟ چرا نبايد پيش از اينكه رفيقمان به زندان بيفتد براي پرداخت بدهي اش قدمي برداريم؟ چرا نبايد بدون آنكه همسايه مان به ستوه بيايد و فرياد بزند مراعات او را بكنيم و آزارش ندهيم ؟ چرا نبايد قبل از آنكه پدر يا مادرمان به بستر بيماري بيفتند به يادشان باشيم و در كنارشان بنشينيم ؟ چرا نبايد پيش از اينكه كسي بميرد و از ميانمان برود از او تجليل و تقدير كنيم ؟ واقعيت اين است كه همه مان عادت كرده ايم فقط با تلنگرهاي شديد و تكان هاي سخت به هوش بياييم و حركت كنيم ! اين مشكل هم از بالا حل مي شود نه از پايين ، چنان كه از بالا شروع شده و دارد به واقعيتي آشكار در فرهنگ عمومي و رفتار اجتماعي مان تبديل مي گردد . اين واقعيت تلخ حاصل تراكم تجربه هاي تلخ صدها سال استبداد و زورگويي شاه ها و شاهك ها و خان ها و خانك هايي است كه حقي براي مردم قائل نبوده اند و سر در برابر قانون و ضابطه خم نمي كرده اند و رفتار و شيوه شان طي صدها سال بلكه بيشتر امروز چنين آثاري در زندگي روزمره طبقات مياني و فروتر جامعه گذاشته است و اگر قرار باشد اصلاحي هم صورت گيرد بايد باز هم تغيير و تحولي در رفتار مديران و مسئولان و بزرگان جامعه رخ دهد تا بازتاب آن اندك اندك در رفتار اجتماعي و فرهنگ عمومي مردم ديده شود.
شنبه 30 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]