واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: بيدارباش به جنبشدانشجويي
رحيم پور ازغدي
1. ضرورت غني سازي ادبيات انقلابي
تشكل هاي دانشجويي انقلابي و مسلمان بايد به ضرورت تفكر دائمي براي تغذيه تئوريك انقلابيون توجه داشته باشند. انقلاب در واقع، امواج پياپي است و همواره بايد خونِ تازه در رگ انقلاب در جريان باشد. اين خون تازه، مفاهيم انقلابي است كه بايد دائماً به روز و در عين حال، اصيل باشد. نبايد اجازه دهيم شعارهاي انقلاب اسلامي در سطح دانشگاه ها تبديل به فسيل شود. جبهه مقابل ارزش هاي انقلابي دچار يك تحجّر تاريخي است و تقريباً همه صفات يك دايناسور رو به انقراض را دارد. اگر نسل جديد، نتواند
حرف هاي تو را بفهمد و تو را درك نكند و اگر نسل قديم از هزار بار شنيدن سخنان تكراري خسته و فرسوده شده باشد به نحوي كه شما "ف" بگوييد و او تا فرحزاد را پيشگويي كند و برود، آن گاه دچار نوعي انجماد شده ايد.
جبهه مقابل دچار تكرار شده است. امروز دوباره شعارها و گفتمان ليبرالِ مذهبيِ غرب گراي دهه هفتاد، بازسازي و تكرار مي شود. از اين سوي، هسته فكري انقلاب اسلامي بايد دهه به دهه بازسازي تئوريك شده و ادبيات انقلابي، غني سازي شود. بايد در برابر ارتجاع به دهه هفتاد و نيز انحراف به مسيل يك حركت غير انقلابي، حسّاس بود. خودباور باشيم اما "خودباوري" غير از "خودمحوري" است. در يك تشكل اسلامي، هدف، كادرسازي و نيروپروري، كشف استعدادها توأم با احترام به انسان، خوش بيني به آينده، اميد به ارزش هاي انقلابي، اعتماد به جوانان بدون آن كه به دنبال نوكر براي تشكل و جريان خاص باشيم. بايد به دنبال فعال سازي ظرفيت هاي انساني، كشف استعدادها، پرورش و استخراج معادن انساني باشيم. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: اَلنّاسُ مَعادِن؛ مردم، معدن هايي غني هستند كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّه؛ چون معادن طلا و نقره كه بايد به درستي شناخت و استخراج كرد. پي درپي تيم هاي جايگزين، امواج جديد، كشفيات تازه، شناسايي نيروهاي جوان تر در سطح دانشگاه ها، ميدان دادن به آن ها، رشد دادن آنان، ارائه يك منطق اسلامي و انقلابي به سامعه جوانان اجتماعي و در عين حال، "حق خطا" دادن، "امكان خطا" قائل بودن و... شرط رشد و انقلابي ماندن جامعه و حكومت است.
توجه داشته باشيم كه گاهي جريان هاي "پيرشده"، دوباره عودت
مي كنند علي رغم آن كه قادر نيستند سهم تفكّر دائمي براي نوسازي خود را بپردازند. بيست سال، بيست و پنج سال قبل، اين ذهن ممكن است فعال بوده باشد ولي اينك از بورس، خارج شده و نمي داند مسائل جديد چيست و جامعه در چه وضعي است؟ واقعيت ها را به درستي نمي شناسد. از همان سرمايه كهنه مي خورد و اين، از مايه خوردن، نوعي نشخوار ايدئولوژيك و تئوريك است.
2. يك سال تفكر و سي سال حكومت؟!
دانشجوي مسلمان براي گفتمان سازي انقلابي بايد روزانه بخواند، بينديشد، بنويسد، بگويد و بتواند همه سخت افزار فعاليت هاي دانشگاهي و جنبش دانشجويي را در خدمت نرم افزار انقلاب اسلامي قرار دهد، نه به عكس. بايد بتواند ضمن توجه به محتوا دائماً ظرفيت سازي هاي جديد كند. در
جبهه هاي مقابل، كساني يك سال، فكر مي كردند و گمان كردند همين براي بيست سال حكومت كردن، بس و كافي است. يك ساعت فكر كرده اند و گمان مي كنند براي چند سال انقلاب، كافي است!! حرف هاي تكراري، استدلال هاي سطحي، شعارهايي كه زماني زنده تلقي مي شد اما امروز به كاريكلماتور تبديل شده است؛ كاريكاتور كلمات، گاه به جزميات خشك و كسالت آور، تبديل مي شود. قدرت توليد فكر را از دست داده و متكي به ترجمه است. قدرت پمپاژ ايمان و نوسازي معرفتي و ارائه پاسخ هاي جديد به سئوال هاي جديد يا قديمي نيست و حتي به پرسش جديد هم پاسخ قديمي مي دهند. كليات، انتزاعيات، مكرّرات، كلمات خشكيده، دگم سازي، ذهن هاي گنديده، حرف هاي خيلي كهنه، شعارهايي در عرصه اقتصاد، سياست خارجي، سياست داخلي، فرهنگ، هنر، حقوق و تربيت كه اين شعارها در قرن 18 و 19 مثلاً در اروپا توليد شده، با مباني خاصي و براي حل مشكلات خاصي، مصرف و كهنه شده و يك بار هم در دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد در كشور، تكرار و دوباره مصرف شد و شكست خورد. حال دوباره كساني كه دچار عقب افتادگي ذهني هستند بدون توجه به سرعت انقلاب و پيشرفت هاي عظيم تئوريك انقلاب اسلامي در اين سه، چهار دهه، دوباره به تكرار همان حرف ها كه متعلق به يك تفكر پير از نوع ليبراليزم مذهبي بود، پرداخته اند.
3. فروكاست آزادي به Hyde Park؟!
شما مي دانيد فرهنگ رفتار سياسي در دانشگاه هاي قبل از انقلاب، منكوب ديكتاتوري مطلق بود. پس از انقلاب هم دوره هايي در افراط و تفريط به سر برديم. گاه به ويژه در اواخر دهه هفتاد، فضاي دانشگاه ها به سمت ركود و سكوت و سياست گريزي رفت. گاه شاهد افراطي گري و هرج و مرج و اهانت و خشونت بوديم، امّا هيچ يك از دو حالت سياست گريزي و سياست زدگي در شأن دانشگاه هاي انقلاب اسلامي نبود و نيست. امروز در شرايطي هستيم كه در دهه گذشته، مسئله مهم كرسي هاي نقد و نظريه پردازي علمي در علوم انساني، در معارف اسلامي، در علوم پايه و علوم كاربردي مطرح شد و بركاتي داشت. از كرسي هاي آزادانديشي و نقد و گفتگوهاي سالم و آزاد در مسائل اجتماعي، فرهنگي، سياسي و مديريتي كشور در
دانشگاه ها پيشنهاد و طلب شد كه فعال شوند امّا نه از باب سوپاپ اطمينان كه
دولت هاي دنيا معمولاً ترتيب مي دهند، بلكه حقيقتاً و صادقانه براي تبادل نظرهاي منطقي، نقدهاي اخلاقي و تضارب انديشه ها، تا هركس حرفي براي گفتن دارد و نمي خواهد دوپهلوگويي كند و شعار توخالي بدهد و منافع خود را درو كند، عالمانه و صادقانه و مسئولانه حرف بزند.
البته آزادي از نوع انگليسي هم داريم كه از يك طرف با چند ميليون دوربين در كوچه پس كوچه ها و شنود و كنترل علني تماس ها، صفحات اينترنتي و ايميل هاي شخصي مردم، علي رغم شعار خصوصي سازي و فردگرايي و آزادي، عملاً چيزي به نام حريم خصوصي و آزادي فردي براي شهروندان خود هم در آمريكا و اروپا باقي نگذاشت. علي رغم شعار فردگرايي، آزادي شخصي و حقوق فردي، شديدترين كنترل هاي تكنولوژيك و سانسورهاي پليسي، به مراتب بدتر و سخت گيرانه تر از كمونيست ها و فاشيست ها و البته هوشيارانه تر از آن ها اِعمال مي كنند و در بسياري از كشورهاي جهان اسلام، همينان در اين صد سال، خطّ كودتا و ديكتاتوري و شكنجه را حاكم كردند و از آن طرف هم هايد پاركي در گوشه لندن تعبيه كردند كه ظاهراً هركس هرچه مي خواهد، آن جا بگويد و بكند ولي در حاشيه جامعه باشد و تنها براي چند نفر اطرافيان خود درددل كند يا مثلاً برهنه شود و از اين قبيل كارها! آزادي فريبكارانه و عوام فريبانه، تنها نوعي سوپاپ اطمينان است.
چهارشنبه 27 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]