واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: بدون موضوعوقتي حيوانات هم نشين برخي ها مي شوند!
چندي پيش گزارشي مي خواندم درباره روابط اعضاي خانواده در يكي از كشورهاي غربي، البته گزارش، تحليل يك پژوهش ميداني و مصداقي بود، فراواني پرسش شوندگان يادم نمانده است اما هم پرسش و هم پاسخ پس از مدت ها هنوز ذهنم را اذيت مي كند. پرسش اين بود؛ شما «همسر»تان را بيشتر دوست داريد يا «سگ»تان را؟ - به كسي البته برنخورد ماجرا مال غربي هاست؟! - پاسخ اما از پرسش براي منِ شرقي، تعجب برانگيزتر بود؛ بيشتر پاسخ دهندگان گفته بودند: سگ مان را! و درصد بالايي از بقيه پاسخ دهندگان باز گفته بودند «البته همسرمان را زماني دوست داريم كه سگ مان را دوست داشته باشد!!» تعجب كردم و افسوس خوردم اما با خودم گفتم، غربي اند ديگر و سبك زندگي شان با ما فرق مي كند. شما كه غريبه نيستيد، لبخندي هم به تمسخر بر لب نشاندم كه؛ خلايق هر چه لايق. خبرهايي از اين دست باز هم مي شنيدم و گاه وقايعي از اين دست - به مدد ارزش شگفت انگيزي - «خبر» مي شد كه فلان غربي مرد و سرمايه چندين و چند ميليون دلاري خود را براي سگ و گربه اش به ارث گذاشت و من باز به لبخندي مي گفتم كه عجب ميراث خواراني و عجب... فكر مي كردم، اين رابطه هاي عجيب و جايگزين شدن حيوانات در زندگي به جاي فرزند و همدم و خويشاوند و... مال غربي هاست و الا ما كه اهل خانواده ايم و دوستدار خويشاوند و فكرش را هم نمي كردم كه روزي روزگاري در ايران هم شاهد... اين درست كه اين دست موارد بسيار كم است و مال فرهنگ غربي است كه امروز مدل زندگي غرب زده ها شده است اما... اما فكر نمي كردم كه اين بيماري خويشاوندي با حيوانات تا اين جاها پيش رفته باشد، ولي وقتي چندي كوچه گرد فضاي مجازي شدم و تصاويري را كه برخي ها با افتخار منتشر مي كنند ديدم، فهميدم خبر تلخ تر از آن است كه فكرش را مي كردم، گزارش قيمت حيوانات و هزينه اي كه مثلاً براي آرايش آنان پرداخت مي شود را كه خواندم، دريافتم اين تلخي فاجعه بارتر از اين حرف هاست. وقتي در خبرها ديدم كه هزينه خالكوبي بر پنجه سگ و جراحي سگ و گربه و... مي شود يك عدد صحيح و چند صفر ناقابل در سمت راست آن، بر خود لرزيدم، آن هم در زماني كه بسيار مي خوانيم و مي شنويم كه برخي مردم اين ديار به دليل نداشتن هزينه درمان دچار هزار مشكل مي شوند. وقتي نسخه هاي پيچيده نشده را مي بينم، وقتي در داروخانه ها شاهديم كه برخي بيماران از داروخانه دار مي خواهند، نصف داروها را بدهد كه آنان را توان خريدن همه داروها نيست، وقتي كه... بگذريم، فكر مي كنم بدروزگارتر از دردمنداني مثل ما، همان برخورداران غربي مسلك باشند كه با همه آلاف و الوفي كه دارند، بي كس و تنهايند و بايد اين تنهايي را با سگ و گربه پر كنند و... اما كاش فكري بكنند صاحبان فكر و مسئوليت تا همان اندك افرادي كه به اين سو گام گذاشته اند برگردند.
خدا نياورد آن روز را كه كسي حتي به طنز از همان ها هم حتي در كوچه و خيابان اين ديار بپرسد، سگ تان را بيشتر دوست داريد يا... خدا نياورد و مردم و مسئولان و فرهيختگان هم بايد امروز تلاش كنند تا فرداي ما چنان نشود. تلاش كنند و حرمت خانواده را، رابطه عاطفي خويشاوندي را چنان توسعه دهند كه هيچ كس احساس تنهايي نكند و فرهنگ ديني و ملي را چنان عمق بخشند كه كسي ميل به سبك هاي منحط زندگي غرب نكند، اگر به آن سو چشم دارد هم، زيبايي هاي اين طرف را ببيند و برگردد.
... و حرف آخر؛ مسئولان! نگوييد اين موارد كم است. به ياد بياوريد شيوع يك بيماري، از بيمار شدن يك نفر آغاز مي شود.
چهارشنبه 27 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]