واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: تغيير جهت جنگ سرد و كينه توزي آمريكا
سير سيستم نظام بين الملل را از سال 1815 به مدت يكصد سال تا جنگ جهاني اول در سال 1914 را مدل چند قطبي يا توازن قواي سنتي مي نامند كه تا حدي همين مدل تا پايان جنگ دوم جهاني در سال 1945 ادامه يافت. ولي از سال 1947 به سمت نظام دو قطبي منعطف يا جنگ سرد حركت نمود كه تا سال 1971 ادامه پيدا كرد. اما اصل اساسي نظام روابط بين الملل در سيستم دوقطبي بر پايه رقابت كنترل شده ائي ميان نخبگان دولتي كه يكديگر را به رسميت مي شناختند، بود. اين اصل اجازه ورود نيروهاي انقلابي كه هويت خود را با آرمانهاي برتر ارتباط و پيوند ميدادند به صحنه رقابت روابط بين الملل و شركت در تقسيم و توزيع ساختار جديدي براي ساختار قدرت بين المللي را نميداد.
از طرف ديگر دهه هفتاد كه مصادف با دهه پنجاه شمسي است روابط بين المللي به سركردگي آمريكا و شوروي دستخوش دو تحول اساسي بود. اول اوج رقابت دو ابرقدرت همراه با شكلگيري نهضت هاي آزاديبخش و تشكيل بلوك غير متعهد شامل همان كشورهاي پيراموني و تعدادي از كشورهائي كه با دستيابي به استقلال خود به بلوك غير متعهد و يا بلوك شرق پيوسته بودند، ميشد. اين روند سياست تنش زدايي دو ابرقدرت در اوائل دهه 1970 را به بن بست كشاند. در اين زمان وضعيت جنگ سرد فعال كه دوران يارگيري و بلوك بندي با تعرض محدود به حوزه هاي نفوذ يكديگر بود و با تفوق نسبي بلوك شرق همراه بود به جنگ سرد منفعل اما آماده انفجار تبديل شد و شروع مذاكرات سالت حاصل اين دوره است كه به نوعي رسيدن دو ابرقدرت به نوعي تفاهم براي روياروئي در مقابل پديدهائي كه منافع آنها را ميتواند به خطر بيندازد را تداعي ميكند.
دوم در اين شرايط بين المللي پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در بهمن 1357 (فوريه 1979) ، فروپاشي ستون اصلي سياست دو ستوني آمريكا در منطقه خليج فارس و خاورميانه و نيز پيمان سنتو كه حلقه مركزي كمربند امنيتي غرب بدور شوروي بود شرايط بين المللي را در وضعيت ويژه ائي قرار داد. متعاقب پيروزي انقلاب اسلامي و اشغال افغانستان در ضعيفترين وضعيت آمريكا در منطقه براي دستيابي به خليج فارس توسط قواي ارتش سرخ در آذر 1358 ( دسامبر 1979) خاورميانه بويژه منطقه استراتژيك خليج فارس را كه ميتوان آنرا بدليل وجود ذخاير اصلي انرژي جهان مركز ثقل تعادل روابط بين المللي ناميد به كانون اصلي رقابت و كشمكش بين المللي مبدل ساخت.
از سطور بالا بخوبي ميتوان دريافت كه روند استقلال خواهي و مبارزه با سياستهاي آمريكا در جهان سوم به سمت تقويت بلوك شرق و غير متعهد حركت كرده بود كه ضربه نهائي توسط انقلاب اسلامي بر پيكره سياست خارجي آمريكا در منطقه وارد آمد. شعار انقلاب اسلامي بر گستره وسيعي ميتوانست حمل و منتقل شود كه در مراحل اوليه نيز با سرعت غير قابل باوري در حركت بود و از طرف ديگر نيز از معدود انقلابهائي بود كه به ابرقدرت مقابل آمريكا يعني شوروي نيز متصل نبود تا آمريكا بتواند در چهار چوب همان اصل اساسي روابط بين الملل به مهار آن بپردازد. اگر چه آمريكا به همان اندازه كه ايران به دامن شوروي نيفتاده بود خوشحال و راضي بود ولي به دليلي نا مشخص و نا مفهوم و صرفا" بر اساس خوي استثمار گرايانه و حاكميت جهاني با انقلاب ايران به مبارزه برخاسته است ولي فاقد منطق درستي است. لذا همانگونه كه در بالا اشاره شد آمريكا در ضعيفترين موقعيت سياست خارجي خود قرار داشت كه عامل تعيين كننده ائي در محاسبات روسها براي اشغال افغانستان بود.
با نگاهي به سالهاي پاياني دهه هفتاد ميلادي ميتوان دريافت كه با اشباع زراد خانه هاي تسليحات متعارف و هسته ائي در دو بلوك و همزمان با شروع دوران جنگ سرد منفعل و مذاكرات تنش زدائي كمپانيهاي غربي تحقيقات و توليدات تسليحاتي خود را به سمت توليدات اقتصادي سوق دادند كه اين خود باعث اهميت يافتن قدرت اقتصادي و فن آوري در كنار قدرت نظامي شده بود. لذا جهان شاهد ظهور مراكز جديد قدرت همچون چين، ژاپن و اروپاي غربي بود كه تفوق انحصاري امريكا و شوروي را بر امور بين المللي خدشه دار نمودند. به اين ترتيب نظام دو قطبي در ابتداي دهه 1980 با مراكز سياسي و اقتصادي جديدي مواجه بود كه بهيچوجه قادر به ناديده گرفتن نقش آنها در كنش هاي بين المللي نبود. اين امر با كاهش وابستگي امريكا و شوروي به هم پيمانان اروپايي و منطقه اي با توليد موشكهاي قاره پيما آغاز شده بود. تا پايان دهه 1970 گسترش فعاليتهاي گريز از مركز داخل هر دو بلوك ادامه يافت و منجر به بروز شكاف بيشتري در بين كشورهاي دو اردوگاه شرق و غرب با شوروي و آمريكا گرديد كه باعث شدت گرفتن اين تعارضات و متزلزل ساختن تسلط دو ابرقدرت را بيش از پيش بر مناسبات بين المللي و فراهم نمودن زمينه براي افزايش آزادي عمل بازيگران عمدة ديگر در صحنه هاي بين المللي و منطقه اي فراهم شد. در چنين شرايطي پيروزي انقلاب اسلامي و اشغال سفارت آمريكا در حقيقت تير خلاصي بود كه بر هيمنه ابرقدرتي آمريكا وارد آمد و خود سبب كينه توزي و انواع توطئه اين كشور عليه انقلاب نو پاي اسلامي شده است.
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]