واضح آرشیو وب فارسی:ايران: اشاره عواطف انساني را از ياد نبريم
دكتر فربد فدايي
مديرگروه روانپزشكي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
ما با طبقهبندي افراد نه تنها ميكوشيم صفات مشتركي را در آنان بيابيم كه كار شناسايي آنان را سادهتر كند، بلكه آنان را متمايز نيز ميكنيم و گاهي نيز با دادن عنوان ويژهاي به ديگران گمان ميكنيم همه چيز را در مورد آنان ميدانيم. اما عموماً اين عنوانها نوعي انگ است و صرفاً ديدگاه منفي و بار ارزشي منفي را كه براي آن گروه قائليم، منعكس ميكند و نه بيشتر.
در مورد كارتنخوابها نيز پيش از هر چيز بايد بدانيم كه آنان نيز انسان هستند و همان عواطف و احساساتي را كه شما و من داريم، دارا هستند. البته اجازه دهيد بگويم كاش عواطف همه انسانها شامل ديگر جانداران هم كه آفريدههاي بيآزار خداوند هستند ميشد و به فكر پرندهها و گربههاي بيپناه شهرمان نيز ميافتاديم و آنان را هم از مهرباني محروم نميگذاشتيم.
اما كارتنخوابها گرچه در برخي ظواهر شبيه يكديگرند اما در مسائل عمدهاي تفاوت دارند. برخي از آنان مبتلايان به بيماريهاي رواني هستند كه به علت نداشتن خانواده، يا خسته شدن خانوادهها، يا فقدان امكانات بستري كافي براي بيماران در گوشه و كنار خيابانها زندگي ميگذرانند و البته اين وضعيت منحصر به ايران نيست. در امريكا هم بخش عمدهاي از كساني كه به عنوان بيخانمانها در بدترين شرايط روزگار ميگذرانند، همين گروه هستند.
گروه ديگر از كارتنخوابها را معتادان تشكيل ميدهند كه بتدريج هيولاي اعتياد همه امكانات آنان را از بين برده است و ديگر، خانواده هم پذيراي آنان نيستند.
بسياري از آنان تجربه تركهاي مكرر، بستري در مراكز ترك اعتياد، يا اقامت در كمپهاي اعتياد را داشتهاند كه بينتيجه بوده است. تقويت تشكلهاي مردمنهاد ميتواند چارهاي براي اين امر باشد.
افرادي با عقبماندگي ذهني خفيف يا هوش مرزي نيز بخش ديگري از كارتنخوابها را تشكيل ميدهند كه به علت مشكل هوشي قادر به سازگاري با شرايط تحصيلي و شغلي عادي نبودهاند و آن عده كه از حمايت خانواده بيبهرهاند، به جمع كارتنخوابها پيوستهاند.
مهاجران روستايي كه در شهر كاري نيافتهاند و نوجواناني كه از خانه فرار كردهاند، بخش ديگري از كارتنخوابها را تشكيل ميدهند.
البته گاهي شخصيتهاي ضداجتماعي كه مجرمان عموماً از اين گروهند، بين كارتنخوابها ديده ميشوند، اما اين امر عموميت ندارد.
با توجه به تنوع گروه كارتنخوابها اگر قرار است كار مثبتي صورت گيرد، نخستين اقدام بايد تشخيص وضعيت هر طبقه از آنان باشد. مبتلايان به بيماريهاي عمده رواني، در صورت لزوم مورد درمان و بستري قرار گيرند. معتادان به جايگاههاي مخصوص منتقل شوند تا ضمن ترك، بازتواني طولاني مدت برايشان انجام گيرد.
مبتلايان به نارساييهاي هوشي نيز نياز به آموزش مهارتهاي متناسب با هوش خود و حرفهآموزي دارند تا بتوانند به كار در محيطهاي تحت سرپرستي مشغول شوند.
براي مهاجران و نوجوانان فراري نيز با اقدامات مددكاري بايد امكان بازگشت به خانواده فراهم شود و مشكلات محيطي و ارتباطي آنان در جامعه و خانواده خويش حل شود.
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]