واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: عوامل تخريب جنگلهاي زاگرس كدام هستند؟
فلات ايران در اقليم خشك و نيمه خشك قرار گرفته است. طبق آمارهاي جهاني فقط 7/6 درصد از مساحت كشور ايران داراي پوشش جنگل است.سرانه جنگل در كشور ما در مقايسه با سرانه جهاني محدود است. طبق اين آمارها هم از نظر ميزان پوشش و هم از نظر سرانه جنگل در گروه كشورهاي فقير جهان هستيم و مهمترين دليل اين وضعيت موقعيت جغرافيايي فلات ايران ميباشد. بخش مهم و تاثيرگذاري از جنگلهاي فلات ايران درحوزه زاگرس قرار دارند و ارزشهاي اقتصادي زيست محيطي جنگلهاي زاگرس نه فقط براي حوزه زاگرس بلكه براي فلات ايران باور نكردني هستند. تاثيري كه بودن جنگلهاي زاگرس در فلات ايران ميگذارند آن قدر وسيع هستند كه فقط با نبودن اين جنگلها ميتوانيم به اين تاثير رويايي پيببريم. محافظت از اين موهبت ارزشمند كار آساني نيست زيرا جنگلهاي زاگرس در منطقهاي قرار دارند كه عوامل تخريب هميشه بالقوه وجود دارد. هرچند با گذر زمان شكل و عوامل تخريب تغيير ميكنند اما فرايند تخريب از دههها پيشتر وجود داشته است. ليكن آنچه امروز براي حفظ جنگلهاي زاگرس نياز است شناخت عوامل تخريب امروزي است كه با گذشت زمان و توسعه ملي و منطقهاي تغيير كرده اند. در دهههاي پيش عامل انساني و بومي بطور مستقيم بخش اعظمي از تخريب جنگلهاي زاگرس را رقم ميزد؛ فعاليتهايي چون استفاده خانگي (تامين گرما،آشپزي)،چراي دام و كشاورزي نقش اساسي در تخريب جنگلهاي زاگرس داشتند. تا اواخر دهه 60 شمسي در برخي مناطق زاگرس هر روز دانش آموزان در فصول سرد بايد هيزمي جهت گرم كردن كلاس درس با خود به مدرسه مي بردند. حتي شايد بتوان اين ادعا را مطرح كرد تا آن سالها يك درخت در روز براي تامين نيازهاي هر خانوار بومي بايد قطع ميشد. اين عوامل هر چند در زمان خود از عمده دلايل تخريب بودند اما امروز به نسبت گذشته كاهش بسيار چشمگيري يافتهاند؛ امروز آن گلههاي دام و چراي بي رويه نسبت به دهههاي پيش خيلي كاهش يافته اند و خانوارها هم به امكانات رفاهي دست يافتهاند. قوانين و نظارت اجازه نميدهد به شكل سابق جنگلهاي زاگرس تخريب شوند.كشاورزي سنتي و قطع جنگلها براي توسعه زمين قابل كشت ديگر توجيهپذير نيست. بالا رفتن سطح آگاهي مردم، فرهنگسازي و توزيع امكانات و خدماتي چون گاز و نفت عاملي شد كه مثل دهههاي پيش جنگلهاي زاگرس براي بخشي از فعاليتهاي فوق قرباني نشوند. همچنين كنترل و نظارت دستگاههاي متولي(محيط بانان و جنگل بانان) جهت جلوگيري از اين مدل تخريب نسبتا ثمربخش بوده است. عدم توجه كشورهاي همسايه غربي و جنوبي به مقوله حفاظت از محيط زيست پديده بيابان زايي را در اين كشورها گسترش داده است. اين بيتوجهي كشورهاي منطقه كانونهاي توليد گرد و غباري را ايجاد كرده است كه اولين اثرات خود را بر روي زاگرس گذاشته است. در سالهاي اخير علائم زوال و خشكيدگي در بلوط زارهاي زاگرس شيوع پيدا كرده است. فرضيههاي مختلفي براي خشك شدن بلوطهاي زاگرس مطرح شده و حتي همين امروز هم اين فرضيهها مطرح ميشوند، اما بايد به اين نكته واقف باشيم بيان برخي از اين فرضيهها ناشي از عدم شناخت زاگرس و عوامل تخريب و ناديده انگاشتن زحمات شبانه روزي محيط بانان و جنگل باناني است كه با دل و جان از اين مواهب خدادادي محافظت مينمايند. آنچه امروز عامل تخريب جنگلهاي زاگرس است متمايزتر از عوامل تخريب در دهههاي گذشته است؛ هر چند برخي عوامل تخريب سنتي هنوز هم وجود دارند اما اين حجم وسيع تخريب امروزي نتيجه كانونهاي گرد و غبار منطقه اي است. در دهه اخير ورود ريزگردها به زاگرس ،جان جنگلهاي بلوط را هدف قرار داده است. امروز مرگ تدريجي جنگلهاي بلوط در پهناي وسيعي از رويشگاه را شاهد ميباشيم. جنگلهاي زاگرس نقش استراتژيكي در حفاظت از منابع آب و خاك و هوا در پهنه وسيعي از فلات ايران دارند و براي پايداري زيست بوم فلات ايران يك ضرورت بي بديل هستند امروز دچار مخاطرات زيست محيطي گشتهاند. خشك شدن جنگلهاي زاگرس موجب نوسانات شديد دمايي وبارشي در فلات ايران خواهد شد و دير يا زود اثرات منفي آن فلات ايران را متاثر خواهد كرد.و در نهايت مرگ تدريجي جنگلهاي بلوط يعني مرگ تدريجي پايداري اكولوژيك فلات ايران است.
اكنون سرعت تخريب بلوطهاي زاگرس شدت گرفته است و به عقيده مدير پروژه حفاظت از زاگرس مركزي در چهار سال گذشته بيش از يك دهم جنگلهاي زاگرس از بين رفتهاند. اما اعتقاد به اينكه زغالگيري، چراي دام و كشاورزي دليل اصلي است امروز ديگر صدق نميكند؛ زيرا اين عوامل از دلايل تخريب در دهههاي گذشته بوده است و امروز به نسبت توسعه، اين عوامل در مقايسه با گذشته كاهش چشمگيري يافتهاند و عوامل جديدي بروز كردهاند. آنچه محرز است براي نجات بلوطهاي زاگرس بايد زاگرس را خوب شناخت و عوامل تخريب را پيدا كرد. براي نجات جنگلهاي زاگرس بايد چند گام اساسي را برداشت. اولين گام شناسايي كانونهاي گرد و غبار و كنترل ريزگردها از مبدا كانونها است و دوم اينكه چطور با اثرات زيانبار حاصل از ريزگردها وارد شده مقابله كنيم يا اثرات سوء را كاهش دهيم. سومين گام برنامه احياي جنگلهاي تخريب شده است. انتظار ميرود با شناخت دقيق زاگرس و عوامل تخريب امروزي و متمايز نمودن با عوامل تخريب در دهههاي پيش، نسبت به همسوكردن برنامههاي تحقيقاتي دستگاههاي مرتبط جهت شناسايي مؤلفههاي مؤثر در بروز پديده زوال و خشكيدگي بلوطهاي زاگرس اقدام شود و اصلاح ضعفهاي ساختاري براي مقابله با اين فاجعه در رويشگاهاي زاگرس در دستور كار قرار گيرد و ضمن در نظر داشتن عوامل تخريب سنتي بايد بخش مهمي از رويكرد برنامهها صرف مهار و مقابله با مهمترين عنصر تخريب يعني ريزگردها شود.
اين روزها معضل آلايندگي كلان شهرها حاصل از سوخت و خودرو،وقت و ذهن دست اندركاران را مشغول كرده است. همچنين شرايط فصلي از غوغاي ريزگردها كاسته است اما بايد به اين نكته واقف باشيم تا چشم باز كنيم بهار از راه رسيده و ريزگردها چهره سبز بهار را تيره خواهند كرد. و دوباره فصل ديگري از حمله مرگ بار به رويشگاههاي زاگرس آغاز ميشود و بهار براي زاگرس خزان ميشود. هر چند تشكيل اولين جلسه شوراي عالي حفاظت محيط زيست كشور و اعلام دستور ويژه رييسجمهور در خصوص پيگيري خشك شدن جنگلهاي بلوط زاگرس نشانههاي اميد را پديدار نموده است.
دوشنبه 25 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]