واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ابهام در آينده سياسي آسياي مركزي
به باور تحليلگران موضوع آينده اوضاع سياسي در آسياي مركزي در حالي به چالشي براي اين منطقه تبديل خواهد شد كه چين و روسيه به عنوان مهمترين طرفهاي درگير در اين تحول، نقشي به مراتب پررنگتر از سالهاي آغازين قرن بيست و يكم در اين چرخش بازي خواهند كرد.
به گزارش خبرنگار دفتر منطقهاي فارس در دوشنبه، «آندره كازانتسف» كارشناس مسائل سياسي روسيه در مقالهاي كه در پايگاه خبري «سنترآسيا» منتشر شده، به بررسي انواع سناريوهاي آينده آسياي مركزي پرداخته است.
وي در اين مقاله بر اين باور است كه آسياي مركزي يا دوباره به روسيه ميپيوندد و يا بخشي از امپراطوري چين خواهد شد.
كارشناسان در شوراي بينالمللي روسيه بر اين باورند كه اگر روسيه نتواند در پنج سال آينده قدمهاي مؤثري براي آسياي مركزي بردارد، براي هميشه آسياي مركزي را از دست خواهد داد.
روسيه به تاجيكستان، ازبكستان و ديگر كشورهاي منطقه، كمكهاي زيادي كرده و سرمايهگذاريهاي زيادي در اين منطقه كرده است. بسياري از شهروندان مهاجر آسياي مركزي در حالي در روسيه مشغول به كارند كه چين و آمريكا حاضر به پذيرش آنان نيستند.
اين در حالي است كه مهاجران كاري اين كشورها را چين و آمريكا نميپذيرد زيرا آموختن زبان چيني و يا انگليسي براي يك تاجيك مشكلتر از روسي است. ضمن اينكه روسها در كشورهاي آسياي مركزي گذشته تاريخي مشترك و طرز فكر مشابه دارند و اغلب معتقدند كه آسياي مركزي از آن ماست.
به هر حال با خروج نيروهاي ائتلاف از افغانستان تغييرات زيادي ممكن است در منطقه ايجاد شود.
نويسنده اين مقاله در ادامه به پنج سناريو در آسياي مركزي معتقد است:
سناريوي اول: مركزيت چين
آسياي مركزي در دستان چين قرار خواهد گرفت. چين با استفاده از نقاط ضعف آمريكا و در آستانه خروج آنها از افغانستان، بحران اقتصادي طولاني در اروپا و همچنين نقاط ضعف نفوذ روسها در منطقه، تلاش ميكند تا نفوذ خود در منطقه را به آرامي گسترش دهد.
چين ابتدا با استفاده از ابزار كمكهاي اقتصادي، به طوريكه در ظاهر ارتباطي با نفوذ سياسي نداشته باشد و سپس در قالب گسترش نفوذ نرمافزاري مثل زبان، مذهب و فرهنگ و در نهايت با كمك پاكستان و افراطگرايان، كه به وسيله آنان موجهاي منفي را در منطقه اشاعه ميدهد، نفوذ خود را توسعه خواهد بخشيد.
با اين حساب از سال 2015 عليرغم مقاومت روسيه در منطقه مشترك سازمان همكاريهاي شانگهاي، ممكن است شاهد پروژه ادغام سياسي و اقتصادي باشيم و در نتيجه گسترش چين محقق خواهد شد.
لازم به ذكر است كه امپراطوري چين، داراي مرزهاي مشترك طولاني با آسياي مركزي ميباشد. بر همين اساس، دليل مشكلات مرزي زيادي بين اين كشورها از ديرباز وجود داشته است به طوريكه بخشهايي از چين در حال حاضر بخشي از سرزمين قرقيزستان است البته بخشي از قلمرو شوروي نيز پس از فروپاشي به چين متصل شد و در واقع تعيين مرزها در چارچوب توافقات سازمان شانگهاي به نفع چين تمام شد.
سناريوي دوم: ادغام مجدد پس از فروپاشي شوروي
در قالب اين سناريو، روسيه كه امپراطوري بر منطقه در گذشته را فراموش نكرده است، تمايل زيادي براي بازگشت به مرزهاي گذشته خود دارد.
منطقه آسياي مركزي، منطقهاي غني و ثروتمند است. مثلا توليد ناخالص داخلي تركمنستان با توجه به توليدات نفت 8500 دلار در سال براي هر نفر است.
به عقيده بسياري از كارشناسان، آسياي مركزي با دارابودن ذخاير عظيم نفت و گاز، ميتوانست مانند كشور عربستان به عنوان يك كشور ثروتمند مطرح شود و به دليل همين ثروتهاي زيرزميني، بين كشورهاي چين، آمريكا و روسيه براي نفوذ در اين منطقه رقابتهاي زيادي وجود دارد به طوريكه هر كدام، مدعياني در منطقه به شمار ميروند.
از ديدگاه بسياري از كارشناسان، امكان اتحاد روسيه با كشورهاي آسياي مركزي مانند گذشته وجود ندارد، زيرا هر ساله سازش كشورهاي اين منطقه با روسيه كمتر ميشود. روسيه تنها يك شانس براي بازگشت به منطقه مثل قرنهاي 19 و 20 دارد كه بتواند با توسعه اجتماعي و اقتصادي، يك مدل جذاب و موثر را براي اين كشورها ايجاد كند.
سناريوي سوم:ادغام آسياي مركزي
اين سناريو در رابطه با مرزهاي سال 1990 ميباشد كه ادغام آسياي مركزي براساس الگوي اتحاديه اروپاست، يعني الگوي «آسياي مركزي بزرگ» با لابيگري و ايده آمريكاييها.
آسياي مركزي بزرگ در اين الگو، علاوه بر كشورهاي آسياي مركزي شامل كشورهاي افغانستان، پاكستان و حتي ايران نيز ميباشد.
سناريوي چهارم:سناريوي خلافت
اساس اين سناريو، بر رشد و ريشه دواندن اسلام راديكالي و نيروهاي افراطگرا در منطقه استوار است.
اين سناريو، يك سناريوي منحصر به فرد است كه با شروع حكومت خليفهاي در قفقاز و روسيه، جنگي خونين نيز احتمالا در خواهد گرفت.
همچنان كه ايده وحدت امت اسلامي اساس فكري تجزيهطلبان چچن و داغستان است.
سناريوي پنجم: فروپاشي كامل
تحليلگران معتقدند كه مرزهاي كنوني بين كشورهاي آسياي مركزي غير قابل اعتماد است. اين مرزها را بلشويكها در سالهاي 1930-1920 تعيين كردهاند.
در اين مرزبندي به فاكتورهاي زبان، ويژگيهاي قبيلهاي و سياستهاي مديريتي منطقه بياعتنايي شده است و همين امر موجب ايجاد قبايل و قوميتهاي مختلف در اين كشورها شده است كه وضعيت منطقه را تضعيف ميكند.
با توجه به سناريوي پنجم، كشورهاي آسياي مركزي به خاطر جنگهاي بين قوميتي به كشورهاي كوچكتر تقسيم ميشوند.
به عنوان مثال، در جنگ داخلي تاجيكستان گمانهزني سقوط كامل اين كشور وجود داشت. درگيريهاي بدخشان در سال 2012 نيز آتش اين جداييطلبيها را بيشتر از پيش نشان داد.
وقايع شمال و جنوب قرقيزستان و تقسيم ژئوپلتيكي آن، باعث شده كه كنترل دولت مركزي به ويژه در استانهاي جنوبي و اوش كاملا نمادين باشد.
پس آسياي مركزي چه مسيري را در پيش خواهد گرفت؟
كارشناسان علوم سياسي،احتمال وقوع سناريوي اول يعني سياست نفوذ چين را بيش از ديگر گزينهها محتمل ميدانند زيرا در حال حاضر موقعيت اين كشور در وضعيت بهتري قرار دارد.
در اين صورت روسيه به احتمال زياد، از درگيريهاي اسلامگراهاي افراطي مصون خواهد ماند. چين در كشورهاي آسياي مركزي امنيت و آرامش ايجاد خواهد نمود و اقتصاد را گسترش خواهد داد كه اين به نفع روسيه و همسايگان او خواهد بود.
انتهاي پيام/خ
يکشنبه 24 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]